مرگ همواره بغرنجترین مسأله انسان بوده است. عرفای بزرگ همچون مولانا جلالالدین مرگ را نه تنها آغاز یک زندگی نو دانسته، بلکه در نگاهی عاشقانه آن را پلی به منظور نیل به وصال معشوق ازلی تلقی کردهاند. لذا، این پژوهش متکفل بررسی این موضوعات است: مفهوم مرگ در نظام فکری مولان أکثر
مرگ همواره بغرنجترین مسأله انسان بوده است. عرفای بزرگ همچون مولانا جلالالدین مرگ را نه تنها آغاز یک زندگی نو دانسته، بلکه در نگاهی عاشقانه آن را پلی به منظور نیل به وصال معشوق ازلی تلقی کردهاند. لذا، این پژوهش متکفل بررسی این موضوعات است: مفهوم مرگ در نظام فکری مولانا؛ مفاهیم معنوی مرگ در نظر مولانا مانند: تکامل و تجربه (مکاشفه)، خواب و همسانی آن با مرگ، عدم و فنا، مرگ ارادی، شهادت. این نوشتار در صدد آن است که اولاً مفهوم مرگ را که دغدغه مهمی است بر اساس آموزههای مولانا باز تبیین کند؛ ثانیاً مفهوم شهادت که مقولهای بس گرانسنگ در اسلام است با تکیه بر آرای عارفانه مولانا واکاوی کند. در نتیجه میتوان گفت از نظر مولانا شهادت بهترین نوع مرگ است، چرا که بر تکامل، موت ارادی و فنای فی الله ناظر است.این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای شیوه کتابخانهای انجام پذیرفته است.
تفاصيل المقالة
عکس العمل های فطری و عاطفی آدمی در مقابل هراس از نیستی، از دورۀ اساطیر تاکنون به اشکال مختلف پدیدار شده است. بخشی از این عکس العمل ها به صورت روایات اسطوره ای و برخی به شکل آموزه ها و باورهای اعتقادی حول مفهوم جاودانگی متجلی شده است. دقت در روایات و باور های شکل گرفته أکثر
عکس العمل های فطری و عاطفی آدمی در مقابل هراس از نیستی، از دورۀ اساطیر تاکنون به اشکال مختلف پدیدار شده است. بخشی از این عکس العمل ها به صورت روایات اسطوره ای و برخی به شکل آموزه ها و باورهای اعتقادی حول مفهوم جاودانگی متجلی شده است. دقت در روایات و باور های شکل گرفته از این موضوع نشان می دهد که آرزوی خلود در این جهان، موجب شکل گیری مضامینی همچون: دست یافتن به آب حیات، رسیدن به درخت زندگی، ، تناسخ و پیکرگردانی، رویین تنی و اژدهاکشی شده است؛ اما تسلیم و پذیرش این حقیقت که حیات جاودان در جهان فانی، مقدور نیست، بشر را واداشته عطش خود به جاودانگی را با خلق مضامینی همچون: ماندگاری نام، نسل، باقیات صالحات مادی و معنوی و از همه مهم تر انتقال و عروج به سرزمین بی مرگی، فروبنشاند. در نهایت فطری ترین پاسخ بشر، یعنی رستاخیز و بازگشت به خاستگاه نخستین و حیات جاودانة پس از مرگ در ادیان مطرح شده است. مسئله این پژوهش راه حل اختصاصی عارفان برای غلبه بر این هراس و چگونگی تجلی مضامین آن در متون نثر عرفانی است. بررسی توصیفی تحلیلی برخی از متون منثور عرفانی تا قرن هفتم نشان می دهد عارفان مسلمان نیز همراه با سیر تفکر بشری از نمادهای و روایات جاودانگی متأثر بوده اند؛ اما گروهی از عارفان، با تلقی خاص از داستان خروج آدم (ع) از بهشت، ازدست رفتن جاودانگی را ناشی از طلب جاودانگی فرض کرده و رسیدن به خلود واقعی را در گرو فنا دانسته اند. آنان معتقدند برای رسیدن به خلود راستین باید از زمان ازلی و ابدی هم گذشت و با فنای محض در خالق زمان، محو و گم بودۀ پاینده شد.
تفاصيل المقالة
در نهاد ادبی شعر معاصر با گسست از ادبیات کلاسیک و تغییرات فرهنگی اجتماعی در سبک فکری، مضامین تازه با گرایش به مکتبهای غربی، مورد توجه قرار گرفت. هیچانگاری (نیهیلیسم) و رمانتیسم یکی از گرایشهای فکری بود که با تحولات اجتماعی سیاسی جامعه، گسترش یافت و بهویژه در دهة سی أکثر
در نهاد ادبی شعر معاصر با گسست از ادبیات کلاسیک و تغییرات فرهنگی اجتماعی در سبک فکری، مضامین تازه با گرایش به مکتبهای غربی، مورد توجه قرار گرفت. هیچانگاری (نیهیلیسم) و رمانتیسم یکی از گرایشهای فکری بود که با تحولات اجتماعی سیاسی جامعه، گسترش یافت و بهویژه در دهة سی شمسی بعد از کودتا، از موتیفهای اصلی شعر شد. شعر غنایی در ادبیات ادامه داشت اما شاعران رمانتیک با تکیه بر اصل آزادی بیان رمانتیسم، بیپروا و به دور از اخلاق، صرفاً به زندگی دنیایی اهمیت دادند و در قالب رمانتیسم سیاه، در بنبستهای زندگی شخصی و اجتماعی به هیچانگاری روی آوردند و از شعر غنایی رایج دور شدند. در این مقاله، مؤلفههای هیچانگاری که همسو با رمانتیسم سیاه است و از شعر غنایی کلاسیک متفاوت شده است، در شعر سه شاعر معاصر: نادرپور، رحمانی و مشیری مورد بررسی قرار گرفته است، روش مطالعه و بررسی منابع، کتابخانهای است. نگارش مقالة توصیفیتحلیلی با انتخاب نمونههای شعری است. نتایج بررسی نشان می دهد: شاعران در برههای از تاریخ زندگی خود بهویژه دهة سی که جامعه درگیر تنشهای حاصل از کودتای 28 مرداد است به اندیشههای هیچانگاری روی آوردند. گرایش به یأس و مرگاندیشی در زندگی، لذتجویی و اروتیک، میخانه رفتن و مستی، علاقه به افیون، مهمترین مؤلفههای رمانتیکی هیچانگاری است که در اشعارشان دیده میشود و در تقابل با شعر غنایی کلاسیک با هدف بیزاری از هستی، خوشباشی گذرا و سرخوردگی اجتماعی سروده شده است. در مقایسه شاعران نیز شعر نصرت رحمانی در این موتیف، سرآمد است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications