• فهرس المقالات کاسیرر

      • حرية الوصول المقاله

        1 - تأثیر مبانی فکری ابوالعلاء معری و خیّام بر سبک زندگی متعارض آن‌ها (با رویکرد فلسفه و اسطوره‌شناسی)
        ریحانه السادات موسوی طاهره چال دره کتایون فلاحی
        ابوالعلاء معری و عمر خیام از شاعران برجستة زبان و ادبیات عربی و فارسی هستند که زمینه‌های تشابه فکری این دو شاعر نامی، بستر پژوهش‌های بسیاری بوده است. در این مقاله از تأثیر فلسفه، شعر و اسطوره بر سبک زندگی و زیست متعارض ابوالعلاء معری و عمر خیام سخن رفته است. پژوهش حاضر أکثر
        ابوالعلاء معری و عمر خیام از شاعران برجستة زبان و ادبیات عربی و فارسی هستند که زمینه‌های تشابه فکری این دو شاعر نامی، بستر پژوهش‌های بسیاری بوده است. در این مقاله از تأثیر فلسفه، شعر و اسطوره بر سبک زندگی و زیست متعارض ابوالعلاء معری و عمر خیام سخن رفته است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی ـ تطبیقی ، در پی پاسخ به این پرسش است که با توجه به اشتراکات فراوان میان معری و خیام، چرا این دو شاعر سبک زیست کاملاً متفاوتی را برگزیده‌اند؟ علت و یا علل این تفاوت سبک زندگی در چیست؟ آیا می‌توان گفت این تفاوت برایند تغذیۀ تفکر این دو شاعر از خاستگاه و آبشخورهای متمایز فکری ایشان است؟ همچنین تلاش شده است تا با استناد به نظر افلاطون و کاسیرر، خاستگاه بدبینی‌های معری و خوش‌بینی‌های خیام بررسی شود. حاصل نتایج به دست آمده حاکی از آن است که به رغم اشتراکات فراوان میان معری و خیام، بدبینی و ناشاد زیستن معری، برخاسته از هویت شاعرانه و تفکر اسطوره‌ای این شاعر است؛ در حالی‌که منشأ خوش‌بینی، زندگی شاد و امیدوارانۀ عمر خیام نشأت گرفته از جهان‌بینی فلسفی و حکیمانة وی می‌باشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - لایه‌بندی دستگاهِ شناختیِ «آگاهی اسطوره‌ای» از منظر ارنست کاسیرر بر‌مبنای شاخصه‌های «ثابت بودن»، «بنیادین بودن» و «گسترۀ نفوذ»
        مجیدرضا مقنی پور اشکان رحمانی
        کاسیر به مانند کانت، تنها مسیر شناختِ انسانی را از راه فرم‌هایی از مفاهیم ذهنی و انتزاعی که در واقع ابزارهای شناختی انسان هستند، می‌دانست؛ اما از سویی دیگر وی عمیقاً معتقد بود که این فرم‌ها تنها به الگوهای عقلانی محدود نیستند، بلکه فرم‌ها و الگوهای غیرعقلانی نیز در فرآی أکثر
        کاسیر به مانند کانت، تنها مسیر شناختِ انسانی را از راه فرم‌هایی از مفاهیم ذهنی و انتزاعی که در واقع ابزارهای شناختی انسان هستند، می‌دانست؛ اما از سویی دیگر وی عمیقاً معتقد بود که این فرم‌ها تنها به الگوهای عقلانی محدود نیستند، بلکه فرم‌ها و الگوهای غیرعقلانی نیز در فرآیندِ معرفتِ انسانی نقش دارند، چرا که منطقِ آگاهی‌بخشِ انسانی، پیوسته عقلانی نبوده‌ ‌است و حواس و عواطف نیز در شکل‌بخشی صورت‌های شناختی او دخیل بوده‌اند. در این میان وی اسطوره را به عنوان یکی از ابتدایی‌ترین فرم‌های شناختی انسان به ما عرضه می-دارد و به معرفی ویژگی‌ها و محتواهای این فرم از معرفتِ انسانی می‌پردازد. هدف اصلی این مقاله، تفکیک و لایه‌بندی محتواهای معرفی شده توسط کاسیر از این شکل معرفتی بر پایۀ سه شاخصۀ ثابت بودن، بنیادین بودن و گسترۀ نفوذ آنها بر دیگر محتواها می‌باشد. در نتایج این پژوهش که بر پایۀ بازخوانی دقیق اندیشه‌های کاسیرر در این خصوص انجام گرفت، محتواهای دستگاهِ شناختی آگاهی اسطوره‌ای در قالب پنج لایۀ تقابل بنیادین، قوانین، واسطه‌ها، مقولات ویژه و ادراکات از یکدیگر تفکیک گردید؛ بر این اساس تمامی این محتواها بر پایۀ تقابل بنیادین مقدس/ نامقدس که هستۀ مرکزی این آگاهی را اشغال کرده است، شکل می‌یابند؛ همچنین این محتواها بر پایۀ میزان نزدیکی با هستۀ مرکزیِ این دستگاه شناختی، دارای ثبات بیشتر و نیز تاثیرگذاریِ گسترده‌تری بر لایه‌های بیرونی و پس از خود هستند. تفاصيل المقالة