در ارتباط با شناخت هنروری حافظ و نظامی در استفاده از معانی مجازی در کاربرد اصطلاحات عارفانه و خلق اشعار عرفانی به بررسی سرودههای غزلی مشاهیر قرن ششم نیز پرداخته شد تصوف نظری و عرفان مدرسی آمیخته با آراء فلسفی و کلام، شاهکارهای بزرگ شعر عرفانی سنایی آغازگر عرفان، خاقانی أکثر
در ارتباط با شناخت هنروری حافظ و نظامی در استفاده از معانی مجازی در کاربرد اصطلاحات عارفانه و خلق اشعار عرفانی به بررسی سرودههای غزلی مشاهیر قرن ششم نیز پرداخته شد تصوف نظری و عرفان مدرسی آمیخته با آراء فلسفی و کلام، شاهکارهای بزرگ شعر عرفانی سنایی آغازگر عرفان، خاقانی و نظامی در وسعت معنایی گسترده رقم خورد که موجب تکامل بلندای عرفان با ترکیبهای مناسب و ارتقاء معنا شد، گویی تصوف قرن شش خاقانی و نظامی را بر دروازه این مسلک با تأسی از سنایی نشاند. در این مقاله از خاقانی و نظامی با آوردن اصطلاحات در عبارات معمولی و سخن ناگفتن از وصال حقیقی در ابتدای ورود وادی شوریدگان است. شیوه سخن در شعر خاقانی در عین آراستگی از تکلف خالی نیست. خاقانی و نظامی هر دو با استفاده از طرزی توانا در آفرینش ترکیبات بدیع چون پیر مغان و دیر مغان با تعبیری دلنشین و عارفانه خلقی جدید و معجزگون را در سخن از خود به یادگار گذاشتهاند و همچون چراغی فراسوی ادوار بعد در بدل عرفان شرعی به نظری نقشی ارزنده ایفا نمودهاند.
تفاصيل المقالة
خواجه شمسالدین محمد مشهور به حافظ شیرازی، یکی از شاعران بیبدیل ادب پارسی است، که اشعارش سالها ورد زبان عارف و عامی بوده و میتوان گفت شعر کمتر شاعر ایرانی بهوسعت اشعار حافظ در میان مردم رواج یافته است. حافظ در عرصة انتخاب و کاربرد واژهها و ترکیبهای خاص نیز، شاعری أکثر
خواجه شمسالدین محمد مشهور به حافظ شیرازی، یکی از شاعران بیبدیل ادب پارسی است، که اشعارش سالها ورد زبان عارف و عامی بوده و میتوان گفت شعر کمتر شاعر ایرانی بهوسعت اشعار حافظ در میان مردم رواج یافته است. حافظ در عرصة انتخاب و کاربرد واژهها و ترکیبهای خاص نیز، شاعری مبدع بوده و نه تنها برخی واژهها را در شعر خود در معنی خاصی بهکار برده؛ بلکه ترکیبهایی نیز ساخته است که حاصل ذهن پویا و خلاق اوست. با توجه به هنرمندی حافظ در ساختن و برساختن اینگونه ترکیبها، شاعرانِ پسازوی نیز، گاه همان ترکیبهای خاصِ شعر خواجه را در اشعار خود بهکار بردهاند. شاعران کُرد نیز از این نوع تأثیرپذیری بهدور نماندهاند. یکی از واژگان پر بسامد در شعر حافظ، واژة پیر و ترکیبهای خاص آن نظیر؛پیر خرابات، پیر مغان، پیر میخانه و پیر میکده است. در این مقاله، چگونگی کاربرد این واژه و برساختههای آن را در شعر شاعران کُرد با شعر حافظ شیراز مقایسه شده است.
تفاصيل المقالة
چکیده در همه مکاتب عرفانی، به ویژه در عرفان اسلامی بر لزوم راهنما و مرشد تاکید شده است. اهل طریقت را اعتقاد براین است که بی وجود واسطه، توفیق در سلوک میسر نیست ومبتدیان را بدون هدایت پیری منتهی راه پرفراز ونشیب طریقت پیمودنی نیست.در دیوان خواجه شیراز هیچ سند قاطعی که ح أکثر
چکیده در همه مکاتب عرفانی، به ویژه در عرفان اسلامی بر لزوم راهنما و مرشد تاکید شده است. اهل طریقت را اعتقاد براین است که بی وجود واسطه، توفیق در سلوک میسر نیست ومبتدیان را بدون هدایت پیری منتهی راه پرفراز ونشیب طریقت پیمودنی نیست.در دیوان خواجه شیراز هیچ سند قاطعی که حکایت از سرسپردگی حافظ به یک پیر واقعی یعنی مشایخ طریقت داشته باشد در دست نیست.ولی با این وجود به لزوم داشتن پیر و آرزوی یافتن دلیل راه و همانند عقاید متصوفه، عقیده به لزوم پیروی سالک از پیر، در افکارش مشهود میباشد.در دیوانهای فارسی وترکی حکیم فضولی با توجه به مدایح و ثنایایی که درباره ائمه معصومین سروده شده، به صراحت پیر فضولی مشخص می شود و درگاه پیر مغان نیز در اشعارش والاتر از فرشته و راهبر به سوی آب زندگانی می باشد.در این تحقیق به روش تطبیقی پیر از دیدگاه عرفان و نظریات دو شاعر عارف بزرگ درباره پیر و لزوم داشتن آن بررسی خواهد شد تا اشتراکات و افتراقات آن روشن شود.
تفاصيل المقالة
شعر عرفانی از قدمتی دیرینه و پیشینهای کهن در ادب فارسی برخوردار است. هر یک از شعرا و ادبا برای مانایی بخشیدن به کلام خویش و ماندگار ساختن آن در آسمان زبان و ادب فارسی، سعی کردند تا رنگ و روی کلام خویش را عرفانی کنند. مضامین عرفانی و مفاهیم معرفتی از همان بدایتی که نغما أکثر
شعر عرفانی از قدمتی دیرینه و پیشینهای کهن در ادب فارسی برخوردار است. هر یک از شعرا و ادبا برای مانایی بخشیدن به کلام خویش و ماندگار ساختن آن در آسمان زبان و ادب فارسی، سعی کردند تا رنگ و روی کلام خویش را عرفانی کنند. مضامین عرفانی و مفاهیم معرفتی از همان بدایتی که نغمات موزون فارسی آهنگ شکفتن به خود گرفته، شکوفا شده و کماکان ادامه دارد. در عرفان مهمترین ملاک سلوک سالک، برخورداری وی از حضوری پیری صاحب نفس و مرشدی دستگیر است. چهرههای گوناگون پیر در دیوان صائب از قبیل «پیر مغان، پیر خرابات، پیر میکده، پیر میفروش و...»؛ میتواند نوع نگرش وی را نسبت به عرفان و طریقت آشکار کند. چه این پیرها را از بر ساختههای هنری و ادبی صائب باشد، و چه ما وی را سرسپرده بر دامان پیری کاردیده و مجرّب در عالم واقع بدانیم، میتوان با نقد و بررسی این واژه، پیوند عمیق و ارتباط ناگسستنی اشعار صائب را با عالم عرفان بیش از پیش آشکار ساخت. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تبیین انواع پیر و با کندوکاو در اشعار صائب صورت گرفته تا در پایان بتوان از نوع نگاه صائب به این پیرها و نیز صفات و حالاتشان در اشعار صائب بیش از پیش پی ببریم. تجلّی انواع پیر میتواند به عنوان موضوعی بدیع و تازه، در بردارندة نتایجی ارزندة پژوهشی باشد.
تفاصيل المقالة
شعر حافظ که آینه دنیای خیالانگیز و رازآلود وی است، به دلیل پیچیدگیهای معنایی و هنرورزیهای زبانی، همواره از متون باز و تفسیرپذیر به شمار آمده و درباره آن از منظرهای گوناگون سخن رفته است. نقد کهنالگویی آثار ادبی از فروع نقدهای روانشناختی است که در دهههای اخیر همچون أکثر
شعر حافظ که آینه دنیای خیالانگیز و رازآلود وی است، به دلیل پیچیدگیهای معنایی و هنرورزیهای زبانی، همواره از متون باز و تفسیرپذیر به شمار آمده و درباره آن از منظرهای گوناگون سخن رفته است. نقد کهنالگویی آثار ادبی از فروع نقدهای روانشناختی است که در دهههای اخیر همچون مطالعات میانرشتهای دیگر رونق و روایی یافته است. این نقد که به بررسی مضامین و تصاویر کهنالگویی در نهاد انسانها میپردازد، راه را برای ژرفکاویهای بعدی آثار ادبی میگشاید و نشاندهندة جهانیبودن پیام انسانی و احساسات شاعران هنروری همچون حافظ است. در این پژوهش با دید مکتب روانکاوی یونگ و از منظر کهنالگویی به جهان شعری حافظ نگریسته شده و به شخصیت پررنگ و تکرار شونده پیر در دیوان او پرداخته شده است؛ بررسی مقایسهای چهره پیرمغان با کهنالگوی پیر خردمند یونگ، نشاندهندة شباهت بسیار و یا حتی انطباق کامل وی با آن تصویر کهن است.
تفاصيل المقالة
آنچه هنر حافظ را به صورتی متمایز و غیرقابل تعبیر نشان میدهد، سنخیّت لفظ و معنی و پوشیدگی نجیبانة مشترکی است که در نسوج آن دو حلول کرده است. مفاهیم و معانی بدیع و بلندی که پردهنشین ضمیر اوست در قالب الفاظی حلول کرده است که غالباً جانشینپذیر نیست. نه لفظ عایق معنی است أکثر
آنچه هنر حافظ را به صورتی متمایز و غیرقابل تعبیر نشان میدهد، سنخیّت لفظ و معنی و پوشیدگی نجیبانة مشترکی است که در نسوج آن دو حلول کرده است. مفاهیم و معانی بدیع و بلندی که پردهنشین ضمیر اوست در قالب الفاظی حلول کرده است که غالباً جانشینپذیر نیست. نه لفظ عایق معنی است و نامحرم و نه معنی رَمَنده و گریزان از لفظ و قالب. گویی الفاظ و معانی در دیوان این گویندة بزرگ، پیوندی ذاتی دارد.
در این نوشته کوشش نگارنده برآن است که از رهگذر شواهدی گویا این سنخیّت شناخته آید.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications