مضمون مقالة آقای ضیاء شهابی، که عنوان آن در بالا آمده است، عمدتاً مشتمل است بر نقد دو ترجمة فارسیSein und Zeitکه اخیراً منتشر شده اند. مقالة اینجانب پاسخی نه به کل نقد آقای ضیاءشهابی ، بل به بخشی از مضمون آن که بر کار اینجانب وارد آمده و در ضمن بررسی شیوة نقد ایشان است. أکثر
مضمون مقالة آقای ضیاء شهابی، که عنوان آن در بالا آمده است، عمدتاً مشتمل است بر نقد دو ترجمة فارسیSein und Zeitکه اخیراً منتشر شده اند. مقالة اینجانب پاسخی نه به کل نقد آقای ضیاءشهابی ، بل به بخشی از مضمون آن که بر کار اینجانب وارد آمده و در ضمن بررسی شیوة نقد ایشان است. ایرادها یک به یک پاسخ دادهمی شوند. آنچه درست است با قدردانی و برجسته نمایی پذیرفته می آید. آنچه نادرست است با بیان و تفصیل دلیلیا ادله رد می گردد. آنچه بی آنکه بتوان درست یا نادرستش خواند نگارنده را به بیانی بهتر در ترجمه برمی انگیزدتوضیح خواهد شد و این همه البته در کل یا در هر حال همراه با سپاس.اما گزاردن سپاس به تحسین و تمجید خشک و خالی نیست، گرچه چنین رسمی رایج است. آنجا که پای تفکرفلسفی و از آن مهمتر تفکر پدیدارشناسانه در میانه است، هر آنچه بیرون از اصل مطلب است از جمله رنجش وناخوش آیندی شخصی باید کنار رود. به قول ارسطو“Amicus Plato, set magis amica reritas” افلاطون را دوست دارم، اما حقیقت را بیشتر دوست دارم دو نکته ناگفته نماند: یکی آنکه پاسخ به همه جوانب مقالة مطول آقای ضیاءشهابی در مقاله ای کوتاه تر از آنچهپیش رو دارید میسر نگشت. دو دیگر آنکه به احترام استاد، در این مقاله به جز در نقل قول ها به جای هایدگرهیدگر به کار می رود.
تفاصيل المقالة
هدف پژوهش تحلیل تجارب زیسته معلمان در دوران کرونا و ارائه مدل کاربردی برای اجرای فرایند ارزشیابی در آموزش های ترکیبی پس از کرونا بود. تحقیق از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات کیفی بود که به شیوه پدیدارشناختی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه معلمان متوسطه ا أکثر
هدف پژوهش تحلیل تجارب زیسته معلمان در دوران کرونا و ارائه مدل کاربردی برای اجرای فرایند ارزشیابی در آموزش های ترکیبی پس از کرونا بود. تحقیق از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات کیفی بود که به شیوه پدیدارشناختی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه معلمان متوسطه اول استان خراسان شمالی در سال تحصیلی 01-1400به تعداد 1478 نفر بود. 20 نفر با روش نمونه گیری گلوله برفی بعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری و با استفاده از روش کُلایزی مورد تحلیل قرار گرفت. با توجه به نتایج، فرصتهای آموزش مجازی عبارتند از: فرصتهای معطوف به معلم (ارتقاء سواد رسانه ای، حذف ترددهای پرهزینه، جذاب نمودن فضای تدریس، بالا رفتن شأن معلم)؛ فرصتهای معطوف به خانواده (درگیری بیشتر اولیا با تکالیف دانش آموزان، ارتقاء سواد رسانه ای، حذف ترددهای پرهزینه)، فرصتهای معطوف به دانش آموز (جبران عقب افتادگی تحصیلی، گسترش منابع یادگیری، ارتقاء سواد رسانه ای، حذف ترددهای پرهزینه، ترویج روحیه همکاری، یادگیری خود راهبر، پژوهش محوری). چالشها عبارتند از: معطوف به معلم (عدم تجهیزات کافی، هزینه بسته های اینترنتی، ضعف در ارتباطات و...)، معطوف به خانواده (عدم آشنایی با دروس و نحوه آموزش آنها، ضعف سواد اطلاعاتی، هزینه های اینترنتی)، معطوف به دانش آموز (عدم دسترسی به اینترنت، هزینه بسته های اینترنتی، ضعف در ارتباطات عاطفی بین معلم و دانش آموز، عدم یادگیری کامل، اضطراب رایانه و اهمالکاری تحصیلی). برای نحوه ارزیابی اصول ذیل پیشنهاد گردید: توجه به نوع درس، پژوهش محوری، تعامل، اجتناب از محفوظات، توجه به خلاقیت، بازخورد، فضای رقابتی، تبعات، همراستایی ارزیابی/ تدریس، همراستایی با زندگی واقعی، طراحی آزمونهای استاندارد. روشهای ارزیابی پیشنهادی عبارتند از: پژوهش محوری، سوالات باز پاسخ و پرهیز از محفوظات، طرح سوالات تحیلی، طراحی سوالات بوسیله چند ممتحن، آزمونک، مقاله پایانی، کارپوشه، سنجش هم کلاسی، مصاحبه شفاهی و آزمون نهایی.
تفاصيل المقالة
در عصر حاضر، با ورود چشمگیر زنان و دختران به فضای مجازی، اینترنت و شبکههای اجتماعی سایبری تاثیرات زیادی بر روی آنها گذاشتهاند. از مهم ترین این تاثیرات میتوان به فرایند زنانهشدن رسانههای نوین اشاره نمود. زنانهشدن به فرایند گسترش کمی و کیفی حضور، نقش و تاثیر زنان و أکثر
در عصر حاضر، با ورود چشمگیر زنان و دختران به فضای مجازی، اینترنت و شبکههای اجتماعی سایبری تاثیرات زیادی بر روی آنها گذاشتهاند. از مهم ترین این تاثیرات میتوان به فرایند زنانهشدن رسانههای نوین اشاره نمود. زنانهشدن به فرایند گسترش کمی و کیفی حضور، نقش و تاثیر زنان و خواستها، علایق و ویژگیهای آنها در ابعاد و زمینههای مختلف حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه معاصر گفته میشود. به همین خاطر نوشتار حاضر، علل حضور زنان و دختران تبریزی را در شبکه اجتماعی فیس بوک مورد بررسی قرار داده است. پژوهش حاضر با استفاده از روش کیفی و بهرهگیری از رویکرد پدیدار -شناسی و تکنیک مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته برای گردآوری دادهها، صورت گرفته است. زنان تبریزی 18 تا 30 سال کاربر شبکه اجتماعی فیس بوک که حداقل دو سال تجربه حضور در این شبکه را داشتند، بهعنوان جمعیت آماری انتخاب شدهاند. در واقع، 16 نفر از این کاربران براساس نمونهگیری هدف مند بهعنوان حجم نمونه انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل مصاحبههای پاسخگویان استخراج پنج مقوله اصلی فروشکست محدودیتهای دنیای واقعی، فروشکست محدودیتهای روحی و فردی، بهرهگیری از پتانسیلهای فیسبوک، عقبنماندن از قافله تکنولوژی، و ماجراجویی و کنجکاوی بود. پنج تم به دست آمده را میتوان در مقوله رفع محدودیتهای تجربه شده و احساس شده و کسب فرصتهای جدید مورد بحث قرار داد.
تفاصيل المقالة
شاهنامه به عنوان الگوی سرآمد حماسههای ایرانی، منشأ خلق آثار متعدد حماسی پس از خود شده است. در این پژوهش با خوانشی بینامتنی، اثرگذاری شاهنامه بر هفتپیکر نظامی در خلق شخصیت اسطورهگونۀ بهرام گور بررسی شده است. پژوهش حاضر در پی یافتن مواردی از داستان و شخصیت اسطورهای کی أکثر
شاهنامه به عنوان الگوی سرآمد حماسههای ایرانی، منشأ خلق آثار متعدد حماسی پس از خود شده است. در این پژوهش با خوانشی بینامتنی، اثرگذاری شاهنامه بر هفتپیکر نظامی در خلق شخصیت اسطورهگونۀ بهرام گور بررسی شده است. پژوهش حاضر در پی یافتن مواردی از داستان و شخصیت اسطورهای کیخسرو در شاهنامه است که الهامبخش شخصیتپردازی نظامی در پردازش شخصیت بهرام گور بوده است؛ بدین ترتیب میتوان الگویی برای خلق شخصیت بهرام در روایت نظامی پیدا کرد. اشارۀ نظامی در ابتدای هفتپیکر بر ابتنای اثرش بر شاهنامه و شواهد متنی موجود، این مدعا را تقویت میکند. این پژوهش با روشی توصیفی ـ تحلیلی بینامتنی، در حوزۀ دو شخصیت یاد شده، برپایۀ آرای ژرار ژنت دو اثر شاهنامه و هفتپیکر را بررسی کرده و نتایج نشان دهندة آن است که که روابط بینامتنی صریح و ضمنی، در مواردی همچون پیشبینی و رؤیاهای بزرگان در مورد دو شخصیت، اعمال و رفتار، شخصیت عرفانی و فرجام آنها نمود یافته است.
تفاصيل المقالة
در مقاومت اسطورهای، حضوری متمرکز شکل میگیرد که قدرتی درونیشده دارد و سوژه در نقش کنشگر گفتمانی عمل میکند. سیاوش (سوژۀ گفتمانی)، یکی از محوریترین شخصیتهای شاهنامه است که توانسته به چنین حضوری دست یابد؛ بدین ترتیب، او تصویر منسجمی از حضور ارائه داده که وجهی استعلای أکثر
در مقاومت اسطورهای، حضوری متمرکز شکل میگیرد که قدرتی درونیشده دارد و سوژه در نقش کنشگر گفتمانی عمل میکند. سیاوش (سوژۀ گفتمانی)، یکی از محوریترین شخصیتهای شاهنامه است که توانسته به چنین حضوری دست یابد؛ بدین ترتیب، او تصویر منسجمی از حضور ارائه داده که وجهی استعلایی مییابد. این حضور، سوژه را به عنوان نماد هویتبخشی در مرکز ثقل گفتمان قرار میدهد. سوژۀ رقیب نیز حضور خود را در ارتباط با او تنظیم میکند و در تعامل دوسویه و یا در رابطهای تنشی با او قرار میگیرد. این تقابل و تعامل در قالب دو کلانروایت مقاومت و مماشات بروز مییابد. پرسش اصلی این است که مقاومت اسطورهای و به تبع آن مماشات و ممارست گفتمانی در داستان سیاوش، چگونه و در قالب چه گفتمانهایی تحقق یافته است. در واقع، هدف اصلی پژوهش پیشِ رو، تحلیل نشانه ـ معناشناختی چگونگی تحقق مقاومت اسطورهای و تأثیر آن در شکلدهی به هویت و ارزش است. پژوهشِ حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی نشان دهندة آن است که سوژه با راهبردهای مقاومت اسطورهای مانند فشارهای و گسترهای، اتیکی، زایشی و پدیدارشناختی، از ارزش وفای به عهد و درستی دفاع میکند. سوژة رقیب نیز با صفآرایی در مقابلش، قصد دارد تا او را به مماشات وادارد؛ اما سوژه ممارست میکند و به حضور خود وجهی پدیداری و هستیمحور میبخشد.
تفاصيل المقالة
هدف از پژوهش حاضر، واکاوی تجربه زیسته جوانان و معناهای برآمده از دنیای ذهنی آناناز زندگی مجردی است. مطابق با روش پدیدارشناسی و زمینه تحقیق از مصاحبه عمیق استفاده گردید. جامعه آماری در این پژوهش، جوانان مجرد بالای 30 سال شهر اهواز است. پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند و با أکثر
هدف از پژوهش حاضر، واکاوی تجربه زیسته جوانان و معناهای برآمده از دنیای ذهنی آناناز زندگی مجردی است. مطابق با روش پدیدارشناسی و زمینه تحقیق از مصاحبه عمیق استفاده گردید. جامعه آماری در این پژوهش، جوانان مجرد بالای 30 سال شهر اهواز است. پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند و با استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. نتایج پژوهش بیانگر آن است کهبی توجهی به ارزش ها در مهارتهای گزینش، تمایل به آزادی، ترس از صدمه دیدن در نگاه جدید، داشتن اولویتهای متفاوت، عادت به روزمرگی، بازاندیشی تعاملات جنسی و جسارت ورزی های جنسی بود. به طور خاص، مردان، تنهایی، رهاشدگی و انزوایی که حاصل از حرکت در خلاف مسیر پذیرفته شده جامعه است را در درون خود، احساس می کنند و خود را متعلق به داشته های اجتماعی و فرهنگی جامعه خویش نمی داند و بدون توجه به ارزش ها، اقدام به تصمیم برای تعیین تکلیف خویش میکنند، در حالی که زنان برای جلوگیری از آسیب دیدن بدنبال ادراک شیوه جدیدی از دیده شدن در فضای مجازی و تعاملات جنسی جهت انتخاب شدن می باشند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications