این مقاله در پی آن است که ب هبررسی فه مهای مختلف از دولت ملت در نظری ههای روابط بی نالملل بپردازد. با توجهب همطالعه نظری ههای مختلف روابط بی نالملل و شناخت قوت و ضع فهای هرکدام در ارایه فهمی مناسب از دولت ملت،این مقاله تلاش میکند با وارد کردن دوباره مضمون مهم نظم و تقس أکثر
این مقاله در پی آن است که ب هبررسی فه مهای مختلف از دولت ملت در نظری ههای روابط بی نالملل بپردازد. با توجهب همطالعه نظری ههای مختلف روابط بی نالملل و شناخت قوت و ضع فهای هرکدام در ارایه فهمی مناسب از دولت ملت،این مقاله تلاش میکند با وارد کردن دوباره مضمون مهم نظم و تقسیم آن ب هنظم در دولت و نظم بین دولت، ب هفهممناس بتری از چگونگی ساخته شدن و تحول دولت در روابط بی نالملل دست یابد. برای دستیابی ب هچنین فهمی، این مقالهبر ضرورت نزدیک ساختن نظریه سیاسی ب هنظریه روابط بی نالملل تأکید و سعی میکند حداقل الگویی اولیه برای جستارفکری پردامن هتر برای فهم دقی قتر چرایی، چیستی و چگونگی )ظهور، تحول و تکامل و عملکرد( دولت ملت ارایه کند.این تلاش فکری ثابت میکند که بحث دولت ملت از زوایای مختلف ب هویژه بحث چگونگی ظهور، تحول و تکامل آن)دولت مل تسازی( را نم یتوان در مطالعات روابط بی نالملل مورد غفلت قرار داد، زیرا چنین غفلتی موجب فهم ناتمام وناقص روابط بی نالملل و خصوصاً مهمترین و محور یترین بازیگر آن م یشود.در واقع انگیزه اصلی برای چنین تلاشی، مشاهده ضعف مطالعاتی و نیز فکری شدیدی است که در مورد بحث دولت وملت در روابط بی نالملل وجود دارد. اگرچه نظری ههای روابط بی نالملل در کل دولت ملت را ب هعنوان بازیگر اصلی و محوریدر کانون توجه خود قرار داد هاند، ولی در کل تصویر بسیار ساده، ابتدایی و ناقصی از دولت ملت ارایه م یشود.
تفاصيل المقالة
پس از رکود اقتصادی دهه 1970 ، الگوی جدیدی ب هنام نئولیبرالیسم با ت یکه بر اصول لیبرالیسم کلاسیک، راهکارجدیدی در مورد شیو ههایی در اقتصاد سیاسی ارائه نمود که با تأ یکد بر گشودن راه برای تحقق آزاد یهای کارآفرینانهو مهار تهای فردی در چارچوبی نهادی که از ویژگ یهای آن حمایت أکثر
پس از رکود اقتصادی دهه 1970 ، الگوی جدیدی ب هنام نئولیبرالیسم با ت یکه بر اصول لیبرالیسم کلاسیک، راهکارجدیدی در مورد شیو ههایی در اقتصاد سیاسی ارائه نمود که با تأ یکد بر گشودن راه برای تحقق آزاد یهای کارآفرینانهو مهار تهای فردی در چارچوبی نهادی که از ویژگ یهای آن حمایت از حقوق مال یکت خصوصی قدرتمند، بازارهایآزاد همراه با دولتی حداقل که وظیفه آن در جهت ایجاد و حفظ یک چارچوب نهادی مناسب با عملکرد آن الگو بود راب هعنوان ابزاری کارآمد مورد توجه قرار داد. این تفکر که در پاسخ ب هناکارآمدی دولت رفاه و شرایط ب هوجود آمد هایهمچون بحران اقتصادی ب هوقوع پیوست، خود موجبات شک لگیری انواع جدیدی از ارتباطات در سطوح مختلف وگسترش همکاری میان کشورهای بلوک غرب گردید که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ساب ق، جهان شاهددگرگونی و تحول در روابط میان کشورهای جهان و توسعه این قبیل همکار یها از جمله میان کشورهای رها شدهاز کمونیسم م یباشد. در این راستا مقاله حاضر بر آن است که با توجه ب هتحولات ب هوجود آمده متأثر از نئولیبرالیسمدر نظام بی نالملل از دهه 1980 تاکنون و مؤلف ههای مورد تأ یکد آن، میزان ارتباط و تأثیرگذاری این جریان را باگسترش و پیدایش انواع نوین همکاری میان کشورها در حوز ههای مختلف که ب هسمت افزایش همگرایی جهانی درحرکت م یباشد، مورد بررسی قرار دهد.
تفاصيل المقالة
لیبرالیسم، مهمترین اصل فکری و فلسفی نظام سرمایه داری مبتنی بر ماتریالیسم است که با داشتن مبانی و آموزه هایی در ارتباط با افراد، آزادی، عدالت، دولت، اخلاق، اقتصاد وغیره؛ البته در شاخه های مختلف آن بی شک نقش غیر قابل انکاری در برنامه ریزی شهرها در جهان داشته است به گونه ا أکثر
لیبرالیسم، مهمترین اصل فکری و فلسفی نظام سرمایه داری مبتنی بر ماتریالیسم است که با داشتن مبانی و آموزه هایی در ارتباط با افراد، آزادی، عدالت، دولت، اخلاق، اقتصاد وغیره؛ البته در شاخه های مختلف آن بی شک نقش غیر قابل انکاری در برنامه ریزی شهرها در جهان داشته است به گونه ای که ریشه بسیاری از نهله های فکری در پارادایم برنامه ریزی شهری را می باید در لیبرالیسم جستجو کرد.امّا مسئله این است که در مجموعه تحقیقات کشور کمتر به آن به صورت مستقل پرداخته شده است.بنابراین پژوهش حاضر به سبب اهمیت موضوع با روشی توصیفی- تحلیلی ژرفانگر مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی به تحقیق پرداخت.نوع تحقیق از نوع اکتشافی- بنیادی است.بر مبنای یافته های نحقیق، از آن جا که هدف اصلی نظام سرمایه داری مبتنی بر لیبرالیسم تلاش در راه حداکثر کردن بازۀ اقتصادی است؛ این شهرها با رواج الگوی مصرف گرایی و نیز گسترش حومه نشینی مواجه بوده است.البته هر یک از مهمترین شاخه های آن شامل لیبرالیسم کلاسیک، اجتماعی و نئولیبرالیسم رهنمودهای متفاوتی در جهت رسیدن به حداکثر بازۀ اقتصادی و راندمان در شهرها دارند.
تفاصيل المقالة
فلسفه سیاسی به عدالت، آزادی و برابری توجه خاصی نشان داده به گونه ای که این سه ارزش به عنوان مثلث سیاسی محسوب می شوند به عبارت دیگر این سه ارزش به گونه های مختلفی شالوده و بنیان فلسفه سیاسی را تشکیل می دهد. در اواخر سده بیستم بار دیگر عدالت، محور اندیشه سیاسی متفکران غ أکثر
فلسفه سیاسی به عدالت، آزادی و برابری توجه خاصی نشان داده به گونه ای که این سه ارزش به عنوان مثلث سیاسی محسوب می شوند به عبارت دیگر این سه ارزش به گونه های مختلفی شالوده و بنیان فلسفه سیاسی را تشکیل می دهد. در اواخر سده بیستم بار دیگر عدالت، محور اندیشه سیاسی متفکران غرب حتی مدافعان لیبرالیسم همچون جان رالز قرار گرفت. سوال و هدف اصلی این پژوهش این است که اندیشه سیاسی جان رالز با توجه به تحولات اقتصادی اواخر سده بیستم از جمله دولت های نئولیبرال از چه ماهیتی برخوردار است. به عبارت دیگر دگردیسی در کارکرد و ساختار دولت ها در جهان غرب چه تاثیراتی بر آرای سیاسی جان رالز در ابعاد مختلف حقوق شهروندی، عرصه خصوصی، تعامل دولت و شهروندان، ارتباط بین آزادی و عدالت و....گذاشته است. به طور کلی می توان گفت که جان رالز با ارائه مفهومی نوینی از عدالت، ساختار نوینی از لیبرالیسم مبتنی بر عدالت اخلاقی و مسئولیت گرا را ارائه کرده است.
تفاصيل المقالة
از دهه 70 میلادی با چرخش سرمایه داری صنعتی - تولیدی به سرمایه داری مالی تحت فرآیند جهانیسازی و همگام با رویکردهای نئولیبرالیستی، شهرهای جهانی شاهد سرازیر شدن سرمایه جهت انباشت و بازتولید آن در فضاهای خود میباشند. این حرکت سرمایه از بخش تولید به فضا سبب شده است تا ساخت أکثر
از دهه 70 میلادی با چرخش سرمایه داری صنعتی - تولیدی به سرمایه داری مالی تحت فرآیند جهانیسازی و همگام با رویکردهای نئولیبرالیستی، شهرهای جهانی شاهد سرازیر شدن سرمایه جهت انباشت و بازتولید آن در فضاهای خود میباشند. این حرکت سرمایه از بخش تولید به فضا سبب شده است تا ساختار فضایی شهرها دچار تغییرات گستردهای در ابعاد فضایی، کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی خود بشوند. پیامدهای خصوصی سازی و تجاری سازی فضاهای عمومی شهرها در جهت بازتولید هرچه بیشتر سرمایه و رقابتهای فضایی و قطبی شدن فضا را میتوان حاصل اعمال چنین نگرشیهایی به حساب آورد. در مقابل این تفکر غالب، نظریههای انتقادی شهری بر اساس نقد بنیادین این رویکردها و تبیین علل ریشهای مشکلات و پیامدهای حاصل از این سیاستها بر فضاهای شهری شکل گرفته است. این پژوهش با نگرشی بنیادین و اتخاذ روشی توصیفی، تحلیلی و با استفاده از مطالعات اسنادی و کتابخانهای از طریق تحلیلهای کیفی از منظر نظریههای انتقادی شهری و نیز با به کارگیری تحلیلهای مکانی (GIS) نسبت به دادههای به دست آمده از ناحیه مورد مطالعه کوشش کرده است تا از این طریق به تبیین نظریههای انتقادی شهری نسبت به شکلگیری ساختار فضایی شهرهای تحت انباشت سرمایه و اثرات آن بر کلانشهر تهران بپردازد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که کلانشهر تهران هم از لحاظ برنامههای توسعه شهری و هم در سیاستورزیهای مدیریت شهری تا اندازه قابل تاملی تحت اثرات این رویکردهای سرمایه محور و مسلط بر ساختار فضایی شهرها قرار گرفته است که به دنبال آن با مسائل فضایی غامضی همچون قطبی شدن ساختارهای کالبدی و اجتماعی فضاهای مناطق 22 گانه شهر، کالایی شدن مسکن، بورس بازی زمین و مستغلات در بازار آزاد، تغییر کاربری و تراکم فروشی گسترده، ناعدالتی فضایی و در آخر مدیریت شهری سود محور همراه بوده است.
تفاصيل المقالة
تفکر نئولیبرالیسم، بر رقابت و خصوصی سازی فعالیت های اقتصادی و در نتیجه بر منافع فردی به جای منافع عموم تاکید می نماید. در مکتب نئولیبرالیسم ، فعالان اقتصادی برای حداکثر نمودن منافع خود ، باید مشتریان فعلی را حفظ و به دنبال جذب مشتریان جدید باشند. شواهد در بازار حسابرسی أکثر
تفکر نئولیبرالیسم، بر رقابت و خصوصی سازی فعالیت های اقتصادی و در نتیجه بر منافع فردی به جای منافع عموم تاکید می نماید. در مکتب نئولیبرالیسم ، فعالان اقتصادی برای حداکثر نمودن منافع خود ، باید مشتریان فعلی را حفظ و به دنبال جذب مشتریان جدید باشند. شواهد در بازار حسابرسی کشور نشان می¬دهد که موضوع حفظ و هم¬چنین جذب مشتری برای موسسات حسابرسی بسیار مهم است. از این رو ، هدف این پژوهش آن است تا در درجه اول سطح تفکر نئولیبرالیسم در حسابرسان را بررسی و در درجه دوم روابط میان تفکر نئولیبرالیسم و اثر آن بر تجاری¬سازی حرفه حسابرسی را مورد بررسی قرار دهد. جامعه آماری این پژوهش نمونه شامل حسابرسان شاغل در موسسات خصوصی حسابرسی است که نمونه ای به تعداد 129 از این جامعه انتخاب شده است. ابزار گردآوری داده ها نیز پرسش نامه است. آزمون فرضیه نیز بر اساس رگرسیون چند متغیره انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می¬دهدکه گرایش حسابرسان به تجاری¬سازی حرفه¬حسابرسی تحت تاثیر تفکر نئولیبرالیسم است و رابطه ای مثبت با آن دارد. هم¬چنین متغیرهای جنسیت ، سطح تحصیلات ، تجربه کاری و حسابدار رسمی بودن حسابرس بر تمایل حسابرسان به تجاری¬سازی حرفه حسابرسی تاثیر معنی¬داری ندارد.
واژه های کلیدی :
نئولیبرالیسم ، تجاری سازی ، حرفه حسابرسی
تفاصيل المقالة
نئولیبرالیسم الگوی جهانی شدن برای همه کشورهای درحال توسعه محسوب می شود و مبنای سیاستهای اقتصادی است که از سوی بسیاری از کشورهای پیشرفته و نهادهای بین المللی همچون "سازمان جهانی تجارت"، "بانک جهانی" و "صندوق بین المللی پول" برای کشورهای درحال توسعه توصیه و ترویج می شود. أکثر
نئولیبرالیسم الگوی جهانی شدن برای همه کشورهای درحال توسعه محسوب می شود و مبنای سیاستهای اقتصادی است که از سوی بسیاری از کشورهای پیشرفته و نهادهای بین المللی همچون "سازمان جهانی تجارت"، "بانک جهانی" و "صندوق بین المللی پول" برای کشورهای درحال توسعه توصیه و ترویج می شود. از اینرو با توجه به برداشتن گامهای مصمم توسعه اقتصادی در دو دهه اخیر در ایران این پرسش پیش می آید که آیا برنامه توسعه اقتصادی در ایران برنامه ای کاملا بومی است یا از الگویی جهانی پیروی می کند؟ این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی با مقایسه سیاستهای اقتصادی و توسعه ای نئولیبرالیسم که گفتمان اقتصادی حاکم بر اقتصاد سیاسی اکثر کشورهای جهان است با سیاستهای اقتصادی و توسعه ای دو دهه اخیر نظام جمهوری اسلامی ایران، نشان می دهد که توسعه اقتصادی در ایران کم و بیش از الگوی جهانی نئولیبرالیسم پیروی می کند.
تفاصيل المقالة
پس از فروپاشی شوروی و موفقیت ائتلاف بینالمللی تحت هدایت ایالات متحده در بیرون راندن عراق از کویت در اوائل دهه 90 میلادی زمینههای شکلگیری نظام تک قطبی به رهبری امریکا در عرصه بینالملل فراهم گردید. در این ارتباط، رئیس جمهور وقت ایالات متحده جورج بوش طی یک سخنرانی از ع أکثر
پس از فروپاشی شوروی و موفقیت ائتلاف بینالمللی تحت هدایت ایالات متحده در بیرون راندن عراق از کویت در اوائل دهه 90 میلادی زمینههای شکلگیری نظام تک قطبی به رهبری امریکا در عرصه بینالملل فراهم گردید. در این ارتباط، رئیس جمهور وقت ایالات متحده جورج بوش طی یک سخنرانی از عبارت "نظم نوین جهانی" استفاده نمود که دلالت بر آغاز فصل جدید مناسبات سیاسی بر پایه قدرت فائقه امریکا در عرصه بینالملل از جمله خاورمیانه داشت. با این حال، ظهور چین به عنوان قدرت نوظهور و عدم تحقق سیاستهای منطقهای این کشور در خاورمیانه طی نزدیک به دو دهه اخیر گویای ناکافی بودن قدرت ایالات متحده در برپایی نظم مورد نظر است. حال سوال این است که چه عواملی زمینهساز افول جایگاه ایالات متحده در خاورمیانه طی سه دهه اخیر بودهاند؟ واکاوی حقایق تاریخی گویای آن است که مجموعهای از نتایج گسترش اقتصاد نئولیبرالی در سطح جهان (تعمیق فقر در منطقه)، تحولات محیط بینالملل (نتایج غیرمنتظره روند جهانیسازی) اهداف نادرست (حمایت جانبدارانه از اسرائیل)، محاسبات اشتباه (حمله به عراق) و ... که پیشینه آنها بعضاً به پیش از اتمام جنگ سرد باز میگردد موجب تضعیف موقعیت امریکا در عرصه بینالملل به طور عام و در خاورمیانه به طور خاص گردیده است. نوشتار حاضر قصد دارد در پرتو نظریه جامعهشناسی تاریخی روابط بینالملل تغییر جایگاه منطقهای ایالات متحده را در خاورمیانه چند دهه اخیر مورد بررسی قرار دهد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications