مقدمه و هدف پژوهش: سرمایه اجتماعی به معنی مجموعه ای از ارتباطات مبتنی بر اعتماد درون یک فرد و یا در ساختار اجتماعی وجود ندارد، بلکه در فضای بین افراد شکل می گیرد. این پژوهش باهدف بررسی تأثیر سرمایه اجتماعی بر کیفیت زندگی معتادان به مواد مخدر انجامگرفته است.
روش پژوهش: أکثر
مقدمه و هدف پژوهش: سرمایه اجتماعی به معنی مجموعه ای از ارتباطات مبتنی بر اعتماد درون یک فرد و یا در ساختار اجتماعی وجود ندارد، بلکه در فضای بین افراد شکل می گیرد. این پژوهش باهدف بررسی تأثیر سرمایه اجتماعی بر کیفیت زندگی معتادان به مواد مخدر انجامگرفته است.
روش پژوهش: در این پژوهش کمی باهدف کاربردی از روش همبستگی بهره جسته ایم. جامعه آماری این پژوهش را کلیه معتادان مراجعهکننده به مراکز درمانی بهزیستی شهر تهران تشکیل داده اند که 380 نفر از آنان بر اساس روش نمونه گیری در دسترس بهعنوان جمعیت نمونه انتخابشدهاند. ابزار جمع آوری داده ها دو پرسشنامه محقق ساخته سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی است که هر دو دارای اعتبار صوری بوده و پایایی آنها نیز بهوسیله ضریب آلفای کرونباخ 81/0 و 78/0 محاسبهشده است.
یافته ها: بر اساس یافته های این پژوهش همه فرضیه ها تأییدشدهاند؛ یعنی ضعف سرمایه اجتماعی معتادان به مواد مخدر موجب کاهش کیفیت زندگی این افراد شده است.
نتیجهگیری: در این تحقیق، سرمایه اجتماعی به دو بُعد شناختی و ساختاری تقسیمشده است. بُعد شناختی به بخش نامحسوس سرمایه اجتماعی مانند ارزشها، عقاید، نگرشها، رفتارها و هنجارهای اجتماعی میپردازد و بُعد ساختاری سرمایه اجتماعی دربرگیرنده ساختارها و شبکههایی است که حاوی فرایندهای تصمیمگیری جمعی و مسئولیت متقابل است. افرادی که سابقه مصرف مواد مخدر در زندگی دارند، معمولاً با اطرافیان خود رابطه اندکی داشته و از داشتن یک زبان مشترک برای تبادل اندیشه و بیان احساسات با اطرافیان خود محروم هستند. این افراد قدرت تبادل مفاهیم با دیگران و به دست آوردن تجربه مشترک را ازدستداده، ازاینرو دچار انزوای اجتماعی شده و کیفیت زندگی آن ها نیز بهشدت کاهش می یابد و با افزایش بُعد شناختی سرمایه اجتماعی، کیفیت زندگی آنان نیز روند بهبودی پیدا می کند. بین بُعد ساختاری سرمایه اجتماعی با کیفیت زندگی معتادان به مواد مخدر رابطه معناداری وجود دارد و یکی از عوامل مهم در سوق دادن افراد بهسوی مصرف مواد مخدر، داشتن رابطه گروهی با اشخاص مصرفکننده از یکسو و نداشتن پیوند و رابطه گروهی با افراد سالم جامعه از سوی دیگر است.
تفاصيل المقالة
اعتیاد به مواد مخدریکی از بزرگترین معضلاتی است که بشریت را تهدید می کند. عمق این فاجعه ، ضرورت مطالعه و تبیین این معضل را از جنبه های مختلف اجتناب ناپذیر می کند. ازین رو، علی رغم مطالعات متعددی که طی سه دهه گذشته در این رابطه در ایران صورت گرفته ، مشاهده می شود که اعتیا أکثر
اعتیاد به مواد مخدریکی از بزرگترین معضلاتی است که بشریت را تهدید می کند. عمق این فاجعه ، ضرورت مطالعه و تبیین این معضل را از جنبه های مختلف اجتناب ناپذیر می کند. ازین رو، علی رغم مطالعات متعددی که طی سه دهه گذشته در این رابطه در ایران صورت گرفته ، مشاهده می شود که اعتیاد به صورت یک مشکل اجتماعی و فردی همچنان پا برجاست. در مطالعه حاضر از منظری دیگر به مسأله اعتیاد پرداخته شده و سئوال اصلی ما این است که در بین شیوه های متنوع ترک اعتیاد ، کدام شیوه ازتوان بالاتری برای بازگرداندن سلامت به معتادان برخوردار است؟ جامعه آماری معتادان در حال ترک ، مکان مطالعه شهر تهران و زمان مطالعه پاییز 1389 بود. متغیرهای مورد بررسی جنس، سن، میزان تحصیلات، شغل، وضعیت تأهل، ساختار خانواده،نوع مواد مصرفی، میزان مصرف مواد در روز ، سالهای استفاده از مواد ، دفعات ترک مواد و نوع روابط بین فردی معتاد و دیگران به عنوان متغیرهای مستقل و میزان اثربخشی روش یا روشهای ترک اعتیاد به عنوان متغیر وابسته، به روش پیمایش به بررسی نهاده شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه و مصاحبه بود ، برای تعیین اعتبار ابزار از اعتبار صوری و برای تعیین میزان پایایی داده ها از روش صور موازی استفاده شد. نتایج مطالعه نشان داد که اکثر معتادان مرد، جوان و دارای تحصیلات غیر دانشگاهی یا بیسواد بودند. بین شغل ، درآمد ، میزان مواد مصرفی و شیوه ترک اعتیاد رابطه معنی داروجود داشت . ارتباط خوب با خانواده ،پزشک معالج ، مددکار از فاکتورهای مهم در میزان عدم بازگشت افراد مورد مطالعه به سمت مواد ، بعد از ترک بود . بهترین روش ترک از نظر آنها در وهله اول سم زدایی با متادون و سپس تداوم معالجه با مشاوره و حمایت خانواده ذکر شده است. آنها همچنین معتقد بودند که روش شرکت در جلسات ان ای و خانواده درمانی در درجه دوم و درمان در کمپ زیر نظر پزشک و مددکار وروانشناس نیز از بهترین روشهای ترک اعتیادند.
تفاصيل المقالة
این پژوهش با هدف مقایسۀ سبکها و سازوکارهای دفاعی معتادان خودمعرف و افراد غیرمعتاد اجرا شد. روش پژوهش پسرویدادی بود. جامعۀ آماری را یک گروه از معتادان خودمعرف مراجعهکننده به درمانگاههای درمان اعتیاد استان تهران و یک گروه از افراد غیرمعتاد همتا با آنها تشکیل دادند. د أکثر
این پژوهش با هدف مقایسۀ سبکها و سازوکارهای دفاعی معتادان خودمعرف و افراد غیرمعتاد اجرا شد. روش پژوهش پسرویدادی بود. جامعۀ آماری را یک گروه از معتادان خودمعرف مراجعهکننده به درمانگاههای درمان اعتیاد استان تهران و یک گروه از افراد غیرمعتاد همتا با آنها تشکیل دادند. در مجموع، نمونهای شامل 200 نفر (100 معتاد خودمعرف و 100 غیرمعتاد) به شیوۀ در دسترس انتخاب شدند. ابزار سنجش، پرسشنامۀ سبکهای دفاعی ( DSQ ، آندریوز و همکاران، 1993) بود و دادهها از طریق تحلیل واریانس چندمتغیری ( MANOVA ) تحلیل گردید . نتایج نشان داد که معتادان خود معرف در مقایسه با افراد غیرمعتاد در سبکهای دفاعی رشدنایافته و روانرنجور تفاوت معناداری دارند (05/0 > P ). همچنین، نتایج آشکار ساخت که عدم وجود انگیزش برای درمان در افراد معتاد بهدلیل سبکهای دفاعی رشدنایافتهای است که بخشی از بیماری آنان را تشکیل میدهد.
تفاصيل المقالة
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه سیستم های مغزی رفتاری با راهبردهای مقابله ای و خودکارامدی در معتادان ترک اعتیاد با متادون انجام شد. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود؛ جامعه آماری در این تحقیق شامل کلیه معتادان ترک اعتیاد با متادون مراجعه أکثر
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه سیستم های مغزی رفتاری با راهبردهای مقابله ای و خودکارامدی در معتادان ترک اعتیاد با متادون انجام شد. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود؛ جامعه آماری در این تحقیق شامل کلیه معتادان ترک اعتیاد با متادون مراجعه کننده به مرکز روانپزشکی مدرس بودند که از بین آنها 195 نفر به صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ی شخصیت ویلسون،گـری و بـارت (1989)، سـبک های مقابلـه بـا اسـترس بیلینگز و موس (1981)، خودکارآمدی عمومی شوارتز و جروسلم (1979) و تنظیم هیجان گراتز و رومر (2004) بود. نتایج حاصل از معادلات نشان داد که: سیستم های مغزی رفتاری بر راهبردهای مقابله ای، تنظیم هیجان و خودکارامدی تاثیرگذار می باشد و تنظیم هیجان بر راهبردهای مقابله ای و خودکارآمدی تاثیر دارد (05/≥P). همچنین نتایج نشان داد که مدل از برازش خوبی برخوردار است و 62 درصد از اثر کل سیستم های مغزی رفتاری بر راهبردهای مقابله ای از طریق میانجی تنظیم هیجان و 29 درصد از اثر کل سیستم های مغزی رفتاری بر خودکارآمدی از طریق میانجی تنظیم هیجان تبیین می شود.
تفاصيل المقالة
اعتیاد بهعنوان یک بیماری شایع و چندعاملی، اختلالی ناتوانکننده است که ریشه در اثر فارموکولوژیک دارو دارد و معتادان متجاهر کسانی هستند که از درمان فرار میکنند. بنابراین، هدف این مطالعه تعیین تاثیر طرحواره درمانی گروهی بر خودکنترلی و تنظیم هیجانی معتادان متجاهر بود. این أکثر
اعتیاد بهعنوان یک بیماری شایع و چندعاملی، اختلالی ناتوانکننده است که ریشه در اثر فارموکولوژیک دارو دارد و معتادان متجاهر کسانی هستند که از درمان فرار میکنند. بنابراین، هدف این مطالعه تعیین تاثیر طرحواره درمانی گروهی بر خودکنترلی و تنظیم هیجانی معتادان متجاهر بود. این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون همراه با گروههای آزمایش و گواه بود. جامعه پژوهش حاضر همه معتادان متجاهر شهر مشهد در سال 1399 بودند که از میان آنها تعداد 30 نفر با روش نمونهگیری هدفمند بهعنوان نمونه انتخاب و به روش تصادفی با کمک قرعهکشی در دو گروه مساوی (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش 12 جلسه 90 دقیقهای (یک جلسه در هفته) با روش طرحواره درمانی گروهی آموزش دید و گروه گواه در لیست انتظار برای آموزش ماند. ابزارهای پژوهش فرم اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه خودکنترلی (تانجنی و همکاران، 2004) و مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (گراتز و روئمر، 2004) بود. دادهها با آزمونهای کای اسکوئر و تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرمافزار SPSS نسخه 23 تحلیل شدند. یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که گروههای آزمایش و گواه از نظر سطح تحصیلات و دامنه سنی تفاوت معنیداری نداشتند (05/0P>). همچنین، طرحواره درمانی گروهی باعث افزایش خودکنترلی و کاهش دشواری در تنظیم هیجان معتادان متجاهر گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شد (001/0P<). نتایج این مطالعه نشاندهنده تاثیر طرحواره درمانی گروهی بر افزایش خودکنترلی و کاهش دشواری در تنظیم هیجان معتادان متجاهر بود. بنابراین، مشاوران و درمانگران میتوانند از روش طرحواره درمانی گروهی در کنار سایر روشهای درمانی برای بهبود ویژگیهای روانشناختی استفاده نمایند.
تفاصيل المقالة
هدف: هدف از انجام این پژوهش، بررسی تاثیر آموزش مهارت های ذهن آگاهی بر افزایش تحمل ناکامی و کاهش افسردگی در زنان دارای همسر معتاد مراجعه کننده به مرکز مشاوره در کرج بود.
روش: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژ أکثر
هدف: هدف از انجام این پژوهش، بررسی تاثیر آموزش مهارت های ذهن آگاهی بر افزایش تحمل ناکامی و کاهش افسردگی در زنان دارای همسر معتاد مراجعه کننده به مرکز مشاوره در کرج بود.
روش: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش همسران معتادان مراجعه کننده به مرکز مشاوره در کرج بودند که شامل 100 نفر بودند. طبق روال پژوهش های نیمه آزمایشی، تعداد 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به تصادف در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش در جلسه های آموزش مهارت های ذهن آگاهی شرکت داده شدند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. برای جمع آوری داده های پژوهش از مقیاس ناکامی هرینگتون (2005) و آزمون افسردگی بک استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری spss استفاده شد. علاوه بر روش های آمار توصیفی، از روش آماری کوواریانس برای تجزیه و تحلیل فرضیه های پژوهش استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی در تحمل ناکامی و افسردگی همسران معتادان مراجعه کننده اثر بخش است. نیز نتایج نشان داد، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی در تحمل ناکامی و کاهش افسردگی همسران معتادان مراجعه کننده اثر بخش است. همچنین نتایج نشان داد، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی در پیشرفت همسران معتادان اثربخش است. دیگر نتایج نشان داد، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی در شایستگی همسران معتاد اثر بخش است.
نتیجه گیری: یافته ها به صورت کلی بیانگر این بودند که آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی در تحمل ناکامی و کاهش افسردگی همسران معتادان مراجعه کننده به مرکز مشاوره در کرج اثر بخش است.
تفاصيل المقالة
انجام تحقیقات سبب شناسی اعتیاد، برای طراحی و اجرای برنامه های پیشگیرانه توسط کارشناسان سازمان های ذیربط اجتناب ناپذیر می نماید. لذا این مطالعه توصیفی- مقطعی با هدف رتبه بندی عوامل فرهنگی بازگشت به اعتیاد در بین معتادان خود معرف با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته با انتخا أکثر
انجام تحقیقات سبب شناسی اعتیاد، برای طراحی و اجرای برنامه های پیشگیرانه توسط کارشناسان سازمان های ذیربط اجتناب ناپذیر می نماید. لذا این مطالعه توصیفی- مقطعی با هدف رتبه بندی عوامل فرهنگی بازگشت به اعتیاد در بین معتادان خود معرف با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته با انتخاب تصادفی- طبقه ای بین 150 نفر از جامعه آماری شامل مددجویان، مددکاران و مشاوران، و اعضای خانواده مددجویان، در مراکز ترک اعتیاد تحت نظر بهزیستی شهرستان اندیمشک در سال 1398 انجام گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و نرم افزارspss استفاده گردید. در آمار توصیفی، اطلاعات دموگرافیک و جمعیت شناختی نمونه بررسی شد و در آمار استنباطی نیز ابتدا نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون تک کولموگروف اسمیرنوف تعیین گردید و سپس با استفاده از آزمون خی 2 کوکران، سطح معناداری هر کدام از مؤلفه های عوامل فرهنگی عملیاتی شده و مورد سنجش قرار گرفت. از بین 17 گویه متغیر علل فرهنگی، تشویق دوستان مصرف کننده به استعمال مجدد مواد و گذراندن اوقات فراغت با تفریحات ناسالم، بیش ترین و زندان رفتن و تبعیض بین فرزندان، کمترین میزان تأثیر بر بازگشت به اعتیاد را داشتند. عوامل فرهنگی مؤثر بر بازگشت را می توان شامل مؤلفه های تشویق دوستان مصرف کننده به استعمال مجدد مواد، گذراندن اوقات فراغت با تفریحات ناسالم، برچسب زنی، عدم پیگیری دستگاه های ذی ربط، عدم اختصاص برنامه جهت گذراندن اوقات فراغت، باورهای مثبت در استفاده از مواد مخدر جهت تسکین و درمان بیماری ها، و عدم آگاهی نسبت به ماهیت مواد مخدر جدید دانست.
تفاصيل المقالة
تاریخ دریافت: 1402/01/26 تاریخ بازنگری: 1402/04/11 تاریخ پذیرش: 1402/04/14 میزان بالای بازگشت به اعتیاد در جامعه، انجام تحقیقات سبب شناسی را در جهت شناسایی عوامل زمینه ساز بازگشت به این جرم که یکی از مهمترین آسیب های اجتماعی است، برای طراحی و اجرای برنامههای پیشگ أکثر
تاریخ دریافت: 1402/01/26 تاریخ بازنگری: 1402/04/11 تاریخ پذیرش: 1402/04/14 میزان بالای بازگشت به اعتیاد در جامعه، انجام تحقیقات سبب شناسی را در جهت شناسایی عوامل زمینه ساز بازگشت به این جرم که یکی از مهمترین آسیب های اجتماعی است، برای طراحی و اجرای برنامههای پیشگیرانه، امری اجتنابناپذیر ساخته است. تحقیق حاضر، با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل فردی بازگشت به اعتیاد، بین معتادان خود معرف، با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، به صورت انتخاب تصادفی طبقه ای بین 150 نفر از جامعه ی آماری در مراکز ترک اعتیاد شهرستان اندیمشک در سال 1398 انجام گرفته است. برای تجزیه و تحلیل دادهها نیز از آمار توصیفی و نرم افزار spss استفاده شده است. نتایج تحقیق، نمایان می دارد که از بین سیزده گویه ی متغیر عوامل فردی، وسوسه به مصرف مجدد مواد مخدر، دارای بیشترین و وسوسه به مصرف مشروبات الکلی، دارای کمترین میزان تأثیر بر بازگشت به اعتیاد است. عوامل فردی مؤثر بر عود اعتیاد نیز شامل مؤلفههای وسوسه به مصرف مجدد مواد مخدر، ضعف در تحمل عوارض ترک، مراجعه به مکانهای قبلی مصرف، ضعف اراده، ورود شوک عاطفی شدید، بروز بیخوابی یا کمخوابی و عدم تکمیل دوره ی سمزدایی و درمان است.
تفاصيل المقالة
سابقه و هدف: استفاده کنندگان از مواد مخدر تزریقی، یک جمعیت مخفی هستند که غالبا به‌صورت غیرقانونی در جمعیت‌های پنهانی و گروه‌های پرخطر عضویت دارند و احتمال ابتلا به عفونت‌های ویروسی ناشی از تزریق مواد مخدر در این افراد بالا می‌باشد. در این مطالعه أکثر
سابقه و هدف: استفاده کنندگان از مواد مخدر تزریقی، یک جمعیت مخفی هستند که غالبا به‌صورت غیرقانونی در جمعیت‌های پنهانی و گروه‌های پرخطر عضویت دارند و احتمال ابتلا به عفونت‌های ویروسی ناشی از تزریق مواد مخدر در این افراد بالا می‌باشد. در این مطالعه با توجه به این‌که از جمله گروه‌های پرخطر در معرض ابتلا به عفونت‌های ویروسی به‌ویژه آلودگی به ویروس هپاتیت نوع C افراد زندانی می‌باشد، بررسی سرواپیدمیولوژیک عفونت HCV در زندانیان شهرستان شهرکرد مدنظر قرار گرفت. هدف از پژوهش بررسی شیوع HCV-Ab در زندانیان و معتادان تزریقی زندان شهرستان شهرکرد می‌باشد. مواد و روش‌ها: از کل زندانیان که 600 نفر می‌باشند نمونه سرم تهیه گردید و از طریق آزمون سرمی الیزا شیوع سرولوژیکی ویروس HCV ارزیابی شد. همچنین رابطه وجود HCV-Ab با فاکتورهای خطرساز از قبیل: جنسیت، تاهل، سابقه اعتیاد غیرتزریقی و تزریقی، سابقه قبلی زندانی شدن، سابقه خال‌کوبی، سابقه دریافت خون و یا فاکتورهای خونی، سابقه تماس جنسی مشکوک و سابقه آگاهی زندانیان با راه‌های انتقال هپاتیت نوع C، مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته‌ها: پس از آنجام آزمون الیزا با استفاده از کیت الیزای HCV-Ab بر روی 600 نمونه سرم اخذ شده از زندانیان و معتادان تزریقی شهرستان شهرکرد 76 نمونه در آزمون الیزا واکنش سرمی مثبت نشان دادند که میزان آلودگی به HCV، 66/12% برآورد گردید. درصد میزان آلودگی به HCV، جنسیت، وضعیت تاهل، افراد معتاد غیرتزریقی و تزریقی، سابقه قبلی زندان، سابقه خال‌کوبی، سابقه حجامت، سابقه دریافت خون و یا فاکتورهای خونی، سابقه تماس جنسی مشکوک و میزان آگاهی از راه‌های انتقال HCV به ترتیب: 16/8%، 66/10%، 83/5%، 16/9%، 33/7%، 33/0%، 16/2%، 0/1%، 5/10% در بین زندانیان گزارش شد. اما بین آلودگی به HCV و جنسیت، تاهل، دریافت خون و یا فاکتورهای خونی، تماس جنسی مشکوک، آگاهی از راه انتقال HCV ارتباط معنی داری مشاهده نگردید. ولی بین آلودگی به HCV و اعتیاد، نوع اعتیاد، سابقه زندانی شدن، سابقه خال‌کوبی و گروه سنی ارتباط آماری معنی داری مشاهده گردید. نتیجه‌گیری: تایید نتایج وجود رابطه معنی دار میان وجود عفونت HCV با اعتیاد، نوع اعتیاد، سابقه زندانی شدن، سابقه خال‌کوبی و گروه سنی و عدم مشاهده رابطه آماری معنی دار با سایر فاکتورهای خطر ساز مورد مطالعه و همچنین شناسایی درصدهای متفاوتی از وجود HCV در این افراد به انجام مطالعات تکمیلی در جمعیت‌های بزرگتر نیاز دارد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications