• فهرس المقالات مرگ مؤلف

      • حرية الوصول المقاله

        1 - منطق موقعیت و کاربرد آن در نقد و نظریه ی ادبی
        رهبر اشنوئی محمودزاده
        در مباحث نقد ادبی از جایگاه نویسنده و خواننده در تعین نوع خوانش ها و نوع دعاوی موجود درنقادی ها، سخن بسیار به میان آمده است. ولی مشکل اینجا است که هویات نویسندگان و خوانندگانمتون مختلف، هویاتی دقیقاً شناخته شده و متعین نیستند که ما بخواهیم دعاوی نقادانه مان را بااستفاده أکثر
        در مباحث نقد ادبی از جایگاه نویسنده و خواننده در تعین نوع خوانش ها و نوع دعاوی موجود درنقادی ها، سخن بسیار به میان آمده است. ولی مشکل اینجا است که هویات نویسندگان و خوانندگانمتون مختلف، هویاتی دقیقاً شناخته شده و متعین نیستند که ما بخواهیم دعاوی نقادانه مان را بااستفاده از آن ها متعین کنیم. چگونه می توان با این مشکل کنار آمد و راه برون رفتی برای آن جست؟برای حل مشکل فوق از مفاهیمی مانند فرد واقعی و فرد نوعی و مفهوم کلان تر منطق موقعیترولان بارت مرگ مؤلف استفاده شده است و همه ی این بحث ها مقدمه ی ورود به مبحث نظریه یشده اند. و همین جاست که آرای بارت را می توان به چالش گرفت. اگر نظریه ی بارت را از نگاه مفهوممنطق موقعیتی مورد بررسی قرار دهیم، می توان به نتایجی رسید که با نتایجی که خود بارت به آنهارسید، در تضاد قرار دارد. در حقیقت کاری که در این مقاله صورت گرفته است، این است کهنظریه ی مرگ مؤلف بر خود آن نظریه اعمال شده است؛ یعنی تبعات نظریه ی بارت فارغ از خواست هیخود وی بررسی شده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - پساساختارگرایی و عرفان حافظ
        مهری تلخابی
        هدف مقاله پیش‌رو آن است که نشان دهد چگونه مکتب پساساختارگرایی، از تعیین معنای نهایی برای متن امتناع می‌ورزد. در این راستا، نخست با اشاره به بخشی از ویژگی‌های متنی چون غزلیات حافظ، به تبیین این مطلب پرداخته می‌شود که از منظر نقد پساساختارگرایی، نمی‌توان معنای غزل حافظ را أکثر
        هدف مقاله پیش‌رو آن است که نشان دهد چگونه مکتب پساساختارگرایی، از تعیین معنای نهایی برای متن امتناع می‌ورزد. در این راستا، نخست با اشاره به بخشی از ویژگی‌های متنی چون غزلیات حافظ، به تبیین این مطلب پرداخته می‌شود که از منظر نقد پساساختارگرایی، نمی‌توان معنای غزل حافظ را تنها در انحصار تحلیل عرفانی نگاه داشت. از این رو، برای رسیدن به فهم متن، باید خود را از بند قصد مؤلف رهانید و با تکیه بر متن و افق انتظار خواننده، معنی را آفرید. نقد پساساختارگرایی با تکیه بر عدم قطعیت رابطه بین دال و مدلول و بازی بی پایان دلالت‌ها در زبان و نیز به واسطة ویژگی‌های خاص زبان ادبی، مانند ابهام و معما و ماهیت استعاری و مجازی آن و استفاده از قواعد ساختارشکنی، نشان می‌دهد که چگونه دال‌ها می‌توانند در یک روند دلالتی بی‌انتها ادامه داشته باشند. این نوشتار در پایان پیشنهاد می‌کند که برای تفسیر و تأویل متنی گشوده چون حافظ نیاز به خواننده‌ای است که واقف بر نظام و مناسبات نشانگان متن باشد، از روند ساختارشکنی آگاه باشد و نیز بداند که چگونه می‌توان معنا را افزایش داد و از حصار یک معنای قطعی و نهایی گریخت. تفاصيل المقالة