• فهرس المقالات مرداس

      • حرية الوصول المقاله

        1 - جابه‌جایی و دگرگونی اسطورة رستم در شاهنامه
        محمود رضایی دشت ارژنه
        رستم یکی از پرآوازه‌ترین پهلوانان شاهنامه است. در شاهنامه، پدر او دستان، پدربزرگ او، سام و جدّ او نریمان است و اصل و نسب او از سوی مادر به ضحاک فرزند مرداس می‌رسد. با این اوصاف، روشن می‌شود که اسطورۀ رستم در شاهنامه به کلی دگرگون شده است؛ به این‌ترتیب که نه دستان پدر او أکثر
        رستم یکی از پرآوازه‌ترین پهلوانان شاهنامه است. در شاهنامه، پدر او دستان، پدربزرگ او، سام و جدّ او نریمان است و اصل و نسب او از سوی مادر به ضحاک فرزند مرداس می‌رسد. با این اوصاف، روشن می‌شود که اسطورۀ رستم در شاهنامه به کلی دگرگون شده است؛ به این‌ترتیب که نه دستان پدر اوست و نه سام و نریمان، پدربزرگ و جد او هستند. از سوی دیگر، در اصل و نسب مادری او نیز، خلافِ آنچه در شاهنامه آمده است، ضحاک پسر مرداس نیست. بنابراین درواقع، شکل کهن‌تر اسطورۀ رستم این‌گونه بوده است که دستان، صفتِ رستم، نریمان، صفتِ گرشاسپ، مرداس، صفت ضحاک و سام، نام خاندانی بوده است که گرشاسپ از آن برخاسته است و بنابراین رابطۀ خویشاوندی که در شاهنامه دربارۀ اصل و نسب رستم بیان شده، در نتیجۀ دگرگونی و جابه‌جایی اسطوره شکل گرفته است و واقعیت ندارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - شهرسب، مرداس و ضحاک شکستگیِ شخصیّتِ شهرسب در مرداس و ضحاک
        حمیدرضا اردستانی رستمی
        یکی از عوامل تحوّل در اسطوره‌های ایرانی – آن چنان که مهرداد بهار می‌گوید- در کنارِ ورودِ عناصرِ بیگانه، ادغام و دگرگونی، عاملِ شکستگی است. در اسطوره‌ها گاهی واقعه یا شخصیّتی به فراموشی سپرده می‌شود، لیکن آن، در ریختِ پاره‌ها و اجزایِ پراکن أکثر
        یکی از عوامل تحوّل در اسطوره‌های ایرانی – آن چنان که مهرداد بهار می‌گوید- در کنارِ ورودِ عناصرِ بیگانه، ادغام و دگرگونی، عاملِ شکستگی است. در اسطوره‌ها گاهی واقعه یا شخصیّتی به فراموشی سپرده می‌شود، لیکن آن، در ریختِ پاره‌ها و اجزایِ پراکنده، در موقعیت و مکانی دیگر پدیدار می‌گردد. شهرسب، وزیرِ طهمورث یکی از این شخصیّت‌هاست که دچار شکستگی و به دو شکلِ مرداس و ضحاک در زمانی دیگر آشکار می‌شود. امّا چه دلایلی می‌توان یافت که این شکستگیِ شخصیّتی در شاهنامه را نشان دهد؟ پاسخ این پرسش را می‌توان درخلق و خو و معنایِ نامِ شهرسب یافت. ویژگیی که به طور صریح در شاهنامه، دربارة شهرسب مطرح شده، برپای داشتن نماز در شب و روزه داشتن در روز است. ویژگی دیگر، در نامِ شهرسب و معنایِ آن - یعنی سلطه بر اسب - نهفته است. این دوگانه صنعت – عبادت خداوند و مهارت در اسب سواری- که دریگانه‌ای چون شهرسب گرد آمده، پس از چندی از هم جدا می‌شود و هر یک به کسی می‌رسد و شخصیّتی را شکل می‌دهد؛ نماز کردن و روزه داشتن ویژگیِ مرداس می‌شود و بر اسب سوار شدن و توانایی در اسب سواری به ضحاک می‌رسد. این نکته را نیز بیاد بسپاریم که در مجمل التواریخ و القصص، اگر چه وزیرِ طهمورث، ارونداسب نام دارد، ولی ضحاک فرزند او معرفی شده و این دلیلی دیگر در پیوند آن‌هاست. در تاریخ طبری نیز قوم ضحاک بر شریعت صابئان دانسته شده، که البته عقایدِ صابئان به خلق و خوی شهرسب نزدیک است و پیوند او با ضحاک و بویژه مرداس را آشکار می‌کند و نیز، همسانیِ مقرّ بوذاسف/ شهرسب و ضحاک را که گاهی هند و گاهی بابل است، می‌توان دید. همچنین شهرسب/ بوذاسف دارای نژاد کلدانی است که پیوندِ نژادی او با ضحاک و مرداس تازی را نمایان می‌کند و فراخواندن به بت‌پرستی از دیگر اشتراکات و تشابهاتی است که دربارة این دو در متونِ مختلف دیده می‌شود که همة این شواهد به ارتباط این سه شخصیّت دلالت دارد؛ در حالی که در شاهنامه و دیگر متونِ تاریخی – به جز مجمل التواریخ- به پیوندِ نسبی و نژادیِ ضحاک، مرداس و وزیرِ طهمورث اشاره نشده است. پژوهش پیشِ رو – که دستاورد مطالعه در شاهنامه و برخی متون نگاشته شدة مورخانِ دورة اسلامی است- به دنبالِ اثباتِ این پیوند، که در اثرِ شکستگیِ شخصیّت اسطوره‌ای شهرسب حاصل شده، شکل گرفته است. تفاصيل المقالة