برخلاف کوهستان های زاگرس و البرز اطلاعات باستان شناختی و دانش کنونی از دورۀ پارینه سنگی در فلات مرکزی ایران به جز موارد اندکی، محدود به کشفِ اتفاقی شماری محوطۀ باز و یکی دو پناهگاه صخره ای است. نگاهی به محوطه های شناخته شده در فلات مرکزی نشان می دهد که اغلب این مدا أکثر
برخلاف کوهستان های زاگرس و البرز اطلاعات باستان شناختی و دانش کنونی از دورۀ پارینه سنگی در فلات مرکزی ایران به جز موارد اندکی، محدود به کشفِ اتفاقی شماری محوطۀ باز و یکی دو پناهگاه صخره ای است. نگاهی به محوطه های شناخته شده در فلات مرکزی نشان می دهد که اغلب این مدارک، مجموعه های سطحی از یافته های پراکنده اند و همچون اغلب محوطه های باز ایران احتمالاً فاقد نهشتههای باستان شناختی هستند؛ این وضعیت باعث شده تا اطلاعات ما تنها محدود به گونه شناسی و فن آوری ساخت مصنوعات پارینهسنگی این محوطه ها شود و از سایر جنبه های فرهنگی، معیشتی و زیستمحیطی استقرارهای دوره پارینه سنگی در منطقه بی اطلاع بمانیم. از این رو شناسایی و کشف غار قلعه کُرد با بقایای دورۀ پارینه سنگی میانی در منطقه کوهستانی جنوب غربی استان قزوین بسیار مهم و شایان توجه است. مطالعۀ مقدماتی دست افزارهای سنگی به دست آمده از بررسی این مکان نشان دهندۀ حضور فن آوری لوالوا و تولیدات موستری است. چاله های حفریات غیر مجاز درون غار نشان می دهد که بیش از دو و نیم متر رسوبات و بقایای عصر سنگ در دهانه ورودی غار نهشته شده که نشان از قابلیت بالای این مکان برای کاوش دارد. نوشتار حاضر گزارشی از بررسی و مطالعۀ یافته های سطحی این مکان است.
تفاصيل المقالة
مطالعات باستان شناسی در دهه ۱۳۵۰ شمسی در دشت قزوین، با کاوش در سه محوطه مهم زاغه، قبرستان و سگزآباد وارد مرحله نوینی شد که همگان به نتایج این اقدام شادروان دکتر عزت الله نگهبان به صورت مبسوط اشاره داشته اند. این کاوش ها به رغم نتایج درخشان از دو ضعف عمده برخوردار بود أکثر
مطالعات باستان شناسی در دهه ۱۳۵۰ شمسی در دشت قزوین، با کاوش در سه محوطه مهم زاغه، قبرستان و سگزآباد وارد مرحله نوینی شد که همگان به نتایج این اقدام شادروان دکتر عزت الله نگهبان به صورت مبسوط اشاره داشته اند. این کاوش ها به رغم نتایج درخشان از دو ضعف عمده برخوردار بودند که یکی از مهمترین نقیصه ها فقدان گاهنگاری درست محوطه های مورد اشاره است. همین امر موجب شد تا برخی از کاوشگران این محوطه ها در تبیین جابجایی استقرارها دچار برداشتهای عامیانه از تحولات فرهنگی شوند که من آنرا باستانشناسی شبه تاریخی ـ فرهنگی نام می نهم. استفاده از واژه باستان شناسی شبه تاریخی ـ فرهنگی بدین منظور بوده که این رهیافتها شباهت ظاهری با مکتب تاریخی-فرهنگی دارند؛ اما مشرب باستان شناسی تاریخی ـ فرهنگی خود دارای ساختار و چهارچوب مشخصی است که افرادی همانند دکتر مجیدزاده در طرح بیان و نظریاتشان از همان اندک بضاعت باستان شناسی تاریخی ـ فرهنگی نیز بهره نجستهاند. نکته دوم که ذکر آن خالی از فایده نیست، فقر نظریه پردازی در مکتب تاریخی-فرهنگی است که موجب شد این نوع از باستانشناسی فاقد هرگونه درکی جامع از چگونگی تطور فرهنگی جوامع انسانی فلات مرکزی ایران باشد. به همین دلیل وقتی به یک گونه سفالی همانند سفال آلویی در یک بستر فرهنگی جدیدتر بر خوردند، تصور کردند که قومی تازه وارد به فلات حمله نموده و با بهبارآوردن ویرانی ها باعث جابجایی عظیم استقرارها شده است. جنگ و بهکارگیری قوه قهریه علیه ساکنان بومی، نه تنها آنها را از محلهای مسکونی شان فراری داده، بلکه آنها را مجبور کرده ضمن فراموش نمودن سنن و آداب و رسومشان، حتی در استفاده از اسباب روزمره زندگی، سفالی را استفاده کنند که باب میل مهاجمان بوده است. مقاله حاضر از دو منظر نگرش و نگاه سطحی این رویکرد شبهباستانشناختی را مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد و سعی دارد تصویر درست و علمی از باستان شناسی هزاره پنجم پ.م شمال فلات مرکزی ارائه دهد.
تفاصيل المقالة
یکی از مهمترین اهداف مطالعاتی در باستانشناسی مطالعه تغییرات فرهنگی است. تفسیر دلایل تغییرات فرهنگی در یک جامعه یا منطقه در دوران پیش از تاریخ نیازمند درک درست روابط بین مواد فرهنگی است. داشتن دیدگاه یا رویکرد نظری خاص به موضوع تغییرات فرهنگی نیز سمت و سوی جهتگیری محق أکثر
یکی از مهمترین اهداف مطالعاتی در باستانشناسی مطالعه تغییرات فرهنگی است. تفسیر دلایل تغییرات فرهنگی در یک جامعه یا منطقه در دوران پیش از تاریخ نیازمند درک درست روابط بین مواد فرهنگی است. داشتن دیدگاه یا رویکرد نظری خاص به موضوع تغییرات فرهنگی نیز سمت و سوی جهتگیری محقق را نشان میدهد. یکی از مناطق فرهنگی ایران که بحثهای فراوانی پیرامون تغییرات فرهنگی آن در پیش از تاریخ مطرح است فلات مرکزی ایران است. بیشتر نظریات ارائه شده در باره تغییرات فرهنگی این منطقه مبتنی بر رویکرد تاریخی- فرهنگی بوده است. در این مقاله ضمن بازنگری و نقد نظریات پیشین با تعریف مفاهیم نظری و ارائه زمینه نظری موضوع با رویکردی تازه به تحلیل این تغییرات در دشت تهران پرداخته و ساختار فرهنگی جوامع پیش از تاریخی این منطقه را بر اساس دادههای باستانشناختی مورد بحث و بررسی قرار دادهام.
تفاصيل المقالة
بررسی و مطالعه باستانشناختی ارتفاعات شمال شهرستان آبیک به دلیل مشرف بودن بر مسیر موسوم به جاده خراسان و شناخت دقیق چند و چون تطورات و تحولات فرهنگی این منطقه در دوره اشکانی می تواند ما را در درک هرچه بهتر تحولات شمال فلات مرکزی در دوره اشکانی یاری نماید. در نتیجه أکثر
بررسی و مطالعه باستانشناختی ارتفاعات شمال شهرستان آبیک به دلیل مشرف بودن بر مسیر موسوم به جاده خراسان و شناخت دقیق چند و چون تطورات و تحولات فرهنگی این منطقه در دوره اشکانی می تواند ما را در درک هرچه بهتر تحولات شمال فلات مرکزی در دوره اشکانی یاری نماید. در نتیجه ، این پژوهش که در قالب فصل اول بررسی باستانشناسی کوهپایه شهرستان آبیک (شامل محدوده شمالی دهستانهای زیاران، کوهپایه شرقی و غربی و اقبال شرقی) واقع در شمال فلات مرکزی انجام شد؛ تعداد ۸۹ محوطه باستانی شناسایی گردید که از این میان، تعداد ۳۸ محوطه دارای آثار و مواد فرهنگی دوره اشکانی است. تشخیص و درک کلی الگوی استقراری و مطالعه گونهشناسی سفال منطقه در دوره اشکانی از نتایج مهم این پژوهش است که نشانگر تغییرات جمعیتی یا الگوی پراکنش استقرارها در این بخش از جنوب البرز مرکزی نسبت به دوره قبل و بعد است. ضمن اینکه بیشتر استقرارهای منطقه در این دوره یا روستاهایی کوچک هستند (مانند قلامحله چناسک) و یا بصورت استقرارهای فصلی هستند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد تا منتج به تصویری از الگوی معیشتی ساکنان این محوطه ها در دوران مورد بحث می گردد. همچنین، شایان ذکر است که فرهنگ مادی منطقه (غالباً سفال) در دوره اشکانی، علاوه بر دارا بودن ویژگیهای قوی بومی، متأثر از گستره فرهنگی غرب و شمال ایران است.
تفاصيل المقالة
در این مقاله در ابتدا چند مهر از قزوین، یک مهر از کرمانشاه و یکی دیگر از زنجان توصیف و با مهرهای مشابه مقایسه شده است. سپس به ارتباط احتمالی آن با مسائل تاریخی عصر آهن III در فلات ایران و همچنین، مسئله تجارت و جغرافیای تاریخی بررسی شده است. عناصر ترکیبی هنرهای محلی، لرس أکثر
در این مقاله در ابتدا چند مهر از قزوین، یک مهر از کرمانشاه و یکی دیگر از زنجان توصیف و با مهرهای مشابه مقایسه شده است. سپس به ارتباط احتمالی آن با مسائل تاریخی عصر آهن III در فلات ایران و همچنین، مسئله تجارت و جغرافیای تاریخی بررسی شده است. عناصر ترکیبی هنرهای محلی، لرستان و نشانه هایی از سبک مهر سازی ایلام و نیز تفاوتهای جزئی با هنر آشور حاکی از بومی بودن مهرهای مذکور هستند که در نتیجه ارتباط سیاسی-نظامی و تجاری گسترده فلات ایران با بینالنهرین ویژگی های آشوری (آشور نو) نفوذ زیادی در سبک این مهرها داشته است.
تفاصيل المقالة
سفال یکی از مهمترین دادههای باستانشناختی است که به وفور در محوطههای پیش از تاریخ یافت میشود. برخی از پژوهشگران در مواردی تغییرات کمی و کیفی سفال و همچنین، وجود بعضی گونههای جدید را به عنوان یکی از دادهها در تفسیر تغییرات فرهنگی و در اثبات جایگزینی ویا حضور یک قوم أکثر
سفال یکی از مهمترین دادههای باستانشناختی است که به وفور در محوطههای پیش از تاریخ یافت میشود. برخی از پژوهشگران در مواردی تغییرات کمی و کیفی سفال و همچنین، وجود بعضی گونههای جدید را به عنوان یکی از دادهها در تفسیر تغییرات فرهنگی و در اثبات جایگزینی ویا حضور یک قوم فرهنگ یا تمدن بکار میبرند. این محققین وجود برخی گونههای سفالی مانند کاسههای لبه واریخته را دلیلی بر نفوذ ویا حضور تمدن اوروکی در فلات ایران میدانند. در حقیقت، استدلال این گروه بر این فرض استوار است که شهرهای اوروکی در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد به علت گسترش فراوان و فقدان کانیها و سنگهای گرانبها و نیمهقیمتی در منطقه مجبور به اعزام تجار و تشکیل پایگاههایی در مناطق اطراف شدهاند. در این مقاله با بررسی موردی اریسمان به عنوان یکی از بزرگترین محوطههای فلزکاری ایران در هزاره چهارم و سـوم پیش از میـلاد که به تمرکز معادن مس در خاورمیانه نیز نزدیک است و در آن گونههای سفالی مورد نظر یافت میشود و بـا تـوجـه بـه مشابهتهای سفالی در فلات مرکزی به بررسی سیستم جهانی اوروک یعنی احتمال وجود پایگاههای اوروکی در فلات مرکزی پرداخته شده و درستی و نادرستی آن طبق مدارک باستانشناختی موجود مورد سنجش قرار گرفته است.
تفاصيل المقالة
در دهههای اخیر تغییرات در متغیرهای اقلیمی بارزتر شده که حساسیت دبی جریان به این تغییرات را به همراه دارد. در این تحقیق از دادههای اقلیمی 39 ایستگاه سینوپتیک و 9 ایستگاه هیدرومتری در دوره آماری 2015-1994 و از دادههای دورنمای 2080-2021 استفاده شد. جهت تشخیص تغییرات سال أکثر
در دهههای اخیر تغییرات در متغیرهای اقلیمی بارزتر شده که حساسیت دبی جریان به این تغییرات را به همراه دارد. در این تحقیق از دادههای اقلیمی 39 ایستگاه سینوپتیک و 9 ایستگاه هیدرومتری در دوره آماری 2015-1994 و از دادههای دورنمای 2080-2021 استفاده شد. جهت تشخیص تغییرات سالانه از آزمون من کندال در محیط متلب و شناسایی شیب تغییرات، آماره من کندال و ضریب تغییرات از فرمولهای مربوطه در محیط اکسل استفاده شد. نتایج نشان میدهد که روند بارش در منطقه 1، دما در منطقه 7 و تبخیر و تعرق در حوضه 8 افزایشی بوده و بیشترین تغییرات تحلیل حساسیت دبی به تغییرات بارش در منطقه 8، دما در منطقه 3 و 8 و نتایج تحلیل حساسیت به پارامتر تبخیر و تعرق متفاوت است. دما در سه سناریو مورد بررسی دارای روند افزایشی معنادار بوده و تغییرات بارش در مناطق مختلف متفاوت و بیشترین تغییرات در کاهش بارش در مناطق 1 و 4 بوده است.
تفاصيل المقالة
توالی یابی ژنوم میتوکندریایی یکی از پرکاربردترین روشهای مطالعه روابط تبارشناختی پستانداران محسوب میشود. این قبیل پژوهش ها در بررسی واگرایی درون گونهای، اولویت بندی اقدامات حفاظتی، مطالعه منشاء پیدایش گونه ها، نظریه پناهگاهها و مطالعات دیگری از این قبیل مورد بهره برد أکثر
توالی یابی ژنوم میتوکندریایی یکی از پرکاربردترین روشهای مطالعه روابط تبارشناختی پستانداران محسوب میشود. این قبیل پژوهش ها در بررسی واگرایی درون گونهای، اولویت بندی اقدامات حفاظتی، مطالعه منشاء پیدایش گونه ها، نظریه پناهگاهها و مطالعات دیگری از این قبیل مورد بهره برداری قرار میگیرند. آهوها از نمونه گونههایی محسوب میشوند که همواره مطالعات تاکسونومیک متعددی در دنیا و در ایران در مورد آنها انجام شده است. اغلب مطالعات بر وجود سه گونه از جنسGazellaاتفاق نظر دارند در عین حال هنوز بحثهای زیادی در خصوص جایگاه تبارشناختی جمعیتهای مختلف و وجود یا عدم وجود زیرگونهها در زیستگاههای مختلف وجود دارد. در این بررسی، تلاش گردید تا با توالی یابی ژن سیتوکروم bمیتوکندری وضعیت تبارشناختی این گونه در فلات مرکزی شامل جمعیتهایی از استانهای یزد، اصفهان و کرمان مورد بررسی قرار گیرد. نتایج این پژوهش نشان داد که جمعیت متعلق به استان یزد بیشترین واگرایی تبارشناختی را نسبت به جمعیتهای اصفهان و کرمان دارا میباشند. همچنین نتایج به دست آمده در این پژوهش حاکی از تنوع ژنتیکی نسبتا پایین آهوان فلات مرکزی ایران میباشد. بطوریکه تفاوت ژنتیکی بین آهوان فلات مرکزی ایران بیش از 002/0 نیست. البته با توجه به اندازه نمونه مورد استفاده در طرح آزمایشی لازم است این نتایج با احتیاط مورد تفسیر قرار گیرند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications