• فهرس المقالات عقلانیت ابزاری

      • حرية الوصول المقاله

        1 - بررسی تاثیر عوامل فرهنگی بر توسعه کارگروهی و فعالیت جمعی (مورد مطالعه: زنان 20 سال به بالای شهر تهران)
        mansour haghighatian
        پژوهش حاضر به بررسی تاثیر عوامل فرهنگی موثر بر توسعه کار گروهی و فعالیت جمعی زنان پرداخته است. در این تحقیق هدف تعیین تاثیر عوامل فرهنگی با مولفه هایش بر توسعه کار گروهی و فعالیت جمعی با ابعاد ( هدف مشترک، احساس مشترک، ارزش مشترک، تعامل مشترک) می باشد. جامعه آماری پژوهش أکثر
        پژوهش حاضر به بررسی تاثیر عوامل فرهنگی موثر بر توسعه کار گروهی و فعالیت جمعی زنان پرداخته است. در این تحقیق هدف تعیین تاثیر عوامل فرهنگی با مولفه هایش بر توسعه کار گروهی و فعالیت جمعی با ابعاد ( هدف مشترک، احساس مشترک، ارزش مشترک، تعامل مشترک) می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر را زنان 20 سال به بالای شهر تهران در سال 1397 با جمعیت 2817308 نفر تشکیل داده است؛ اما با توجه به نوع محاسبه حجم نمونه با استفاده از نرم افزارSpss Sample Power حجم نمونه بدون نیاز به جمعیت آماری و تنها با در نظر گرفتن متغیرهای مستقل پژوهش با در نظر گرفتن وضعیت مطلوب 520 نفر برآورد شده است. نوع نمونه گیری مورد استفاده خوشه ای چندمرحله ای بوده است. یافته های بدست آمده از تحلیل داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزارSPSS و SMART PLSS حاکی از آن است که فرضیات مبنی بر تاثیر متغیرهای عقلانیت ابزاری، سرمایه فرهنگی و دینداری بر کارگروهی و فعالیت جمعی و ابعاد آن تایید ولی فرضیه تاثیر فردگرایی بر کارگروهی رد شده است؛ نقش تعدیلگری تعهد عام در رابطه تاثیر دینداری در افزایش کار گروهی و فعالیت جمعی موثر واقع شده است؛ به عبارتی تعهد عام تقویت کننده رابطه بین دو متغیر کارگروهی و دینداری است. واژگان کلیدی: کارگروهی و فعالیت جمعی، عقلانیت ابزاری، سرمایه فرهنگی، دینداری، تعهد عام. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - پوزیتیویسم منطقی و موضع انتقادی هابرماس بر آن
        ابراهیم متقی حسین عبداللهی
        وجه عمده تمایز هابرماس با سایر منتقدین پوزیتیویسم در باور او به ناتمامی مدرنیته قرار دارد. وضعیتی که در عمده مقولات نظری هابرماس جایی برجسته اشغال می‌کند. معارضه‌ای آشکار و پنهان با وجوهی از عناصر و باورهای بنیادین پارادایم پوزیتیویسم منطقی در اجزای درونی منظو أکثر
        وجه عمده تمایز هابرماس با سایر منتقدین پوزیتیویسم در باور او به ناتمامی مدرنیته قرار دارد. وضعیتی که در عمده مقولات نظری هابرماس جایی برجسته اشغال می‌کند. معارضه‌ای آشکار و پنهان با وجوهی از عناصر و باورهای بنیادین پارادایم پوزیتیویسم منطقی در اجزای درونی منظومه نظریه‌ها و مفاهیم عام جامعه‌شناختیهابرماس نهفته است که موضع‌گیری او را نسبت به این پارادایم روشن می‌سازد. هابرماس پوزیتیویستم منطقی را محصول نوع خاص تکوّن روشنگری و مدرنیزه شدن جامعه در وجه سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارانه آن می‌‌‌‌داند. او با طرح نظریه مدرنیته ناتمام، وسایر نظریه‌‌‌‌‌‌‌های خود، و هم‌‌‌‌‌‌چنین مطرح ساختن مفاهیم عام جامعه‌‌‌‌شناختی، چون دو وجهی بودن عقلانیت در جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عقلانیت ابزاری و عقلانیت ارتباطی، در پی آسیب‌‌‌‌‌‌‌شناسی پروژه روشنگری، و اصلاح آن است. برهمین اساس، به بسط نظریه عقلانیتِ غایت‌‌‌‌‌‌مندِ وبر می‌‌‌‌پردازد؛ عقلانیتی که به قول توماس مک‌‌‌‌‌‌‌‌کارتی، فیلسوف، مفسر و مترجم آثار هابرماس به زبان انگلیسی، به نحو ذاتی متوجه سروری بر جهان برای به خدمت گرفتن آن به نفع بشر است. همین عقل ابزاری است ‌‌‌‌که پوزیتیویسم منطقی بر آن می‌‌‌‌‌بالد، و نظام سرمایه‌‌‌‌‌‌داری آن‌‌‌‌را به خدمت می‌‌‌‌‌‌گیرد. عقلانیتی که از نظر هابرماس واجد بی‌‌ عقلی است؛ و لذا، نیازمند آسیب‌‌شناسی. آسیب‌‌‌‌‌شناسی هابرماس از عقلانیت ابزاری او را از وبر و اصحاب مکتب انتقادی، که زمانی پیش از آن او خود هم‌‌‌بسته آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها بود، متمایز می‌‌‌‌‌‌‌کند. هابرماس عقلانیت ابزاری، و پارادایم حاصل از آن، پوزیتیویسم منطقی، را معطوف به سیستم می‌‌‌‌‌‌بیند؛ و در برابرِ آن عقلانیت متعلق به زیست‌‌‌‌‌‌جهان، عقلانیت ارتباطی، را طرح می‌‌‌‌کند. از همین‌‌‌‌‌‌‌جا مسیر او به سمت کامل کردن مدرنیته ناتمام، که پارادایم پوزیتیویسم منطقی برآمده از آن است، گشوده می‌‌‌‌‌‌‌شود. بدین ترتیب، اگر مدرنیته ناتمام به نظریه متفکر منفرد دکارتی متکی بود، مدرنیته تام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یافته بر نظریه متفکر اجتماعی هابرماس استوار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. در این نوشته تلاش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود تا با کنکاش در نظریه‌‌‌‌‌‌های هابرماس، زوایای پنهان و سطوح آشکار تعارض آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها با پوزیتیویسم منطقی مشخص شود. وضعیتی که به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان ردِ آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌را در بسیاری از نظریه‌‌‌‌‌‌های مطرح او پی گرفت؛ البته این امر در نظریه شناخت و عُلقه‌‌‌‌‌‌های بشری به نحو بارزی هویدا می‌‌‌‌‌شود. اما پیش از توجه به هابرماس، نگاهی گذرا خواهد شد به موضع مارکس و برخی از مارکسیست‌‌‌‌های کلاسیک و فلسفی نسبت به پارادایم پوزیتیویسم؛ هم‌‌‌‌چنین اشاره‌‌‌‌‌ای خواهد شد به نگاه اصحاب مکتب انتقادی نسبت به این پارادایم. این امر از آن‌‌‌رو صورت می‌‌‌‌‌گیرد تا هم نوع رابطه برخی نگره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مارکسیستی با پوزیتیویسم مشخص شود و هم بستر شکوفایی اندیشه هابرماس، به‌‌‌‌مثابه فیلسوف نئومارکسیست که ابتدا به مکتب انتقادی وابسته بود و در دوره بعدی با آن فاصله گرفت، نشان داده شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - بررسی سلوک عقلی و شهودی سهروردی بر اساس عقلانیت ارتباطی هابرماس
        حسین حاتم وند حسین فلسفی علی فتح الهی
        در پژوهش حاضر سلوک عقلی و شهودی سهروردی بررسی و نظریه‌های فلسفی هابرماس به‌ویژه با محوریت نظام ارزش‌ها و اخلاقیات، عقلانیت ابزاری و عقلانیت ارتباطی با اندیشه‌های وی ارزیابی‌شده است. هدف از این پژوهش این بوده است که نشان دهد سهروردی حتی در سلوک شهودی خویش از سلوک عقلی غا أکثر
        در پژوهش حاضر سلوک عقلی و شهودی سهروردی بررسی و نظریه‌های فلسفی هابرماس به‌ویژه با محوریت نظام ارزش‌ها و اخلاقیات، عقلانیت ابزاری و عقلانیت ارتباطی با اندیشه‌های وی ارزیابی‌شده است. هدف از این پژوهش این بوده است که نشان دهد سهروردی حتی در سلوک شهودی خویش از سلوک عقلی غافل نمانده است و عقلانیت فلسفی را برای رسیدن به حقیقت سعادت انسانی و نائل شدن به علم حضوری (شهود ـ اشراق) لازم و عقل و شهود را مکمل یکدیگر می‌داند. بر این اساس سهروردی به‌نوعی مکتب تلفیق را که آمیزه‌ای از عقل، نقل و شهود است بنیاد نهاده است. میان نظریات و اندیشه‌های سهروردی و هابرماس در حوزه نظام ارزش‌ها و عقلانیت ابزاری و کنش ارتباطی مشابهت‌ها و تفاوت‌هایی وجود دارد که در این مقاله به بررسی و تحلیل آن‌ها پرداخته‌شده است. هابرماس و سهروردی هر دو برآنند که با گسترش حیطه ادراکات عقل می‌توان به حقایقی که به‌ظاهر فوق عقلانی می‌نمایند رسید. سهروردی بر این باور است که مکاشفه‌های عرفا را هم باعقل می‌توان درک کرد. هابرماس نیز بر این باور است که به حقایق ارزشی با عقلانیت می‌توان رسید اما از راه کنش ارتباطی و تفاهم. در نظر شیخ اشراق، عقل مکمل شهود است و شهود مکمل عقل؛ ولی از دیدگاه هابرماس عقل درصدد اثبات ادعا است. عقلانیتی که سهروردی برای توسعه آن کوشیده است عقلانیت فلسفی برای رسیدن به حقیقت و سعادت انسانی بود آن‌هم با رشد و توسعه علم حضوری. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - درنیته محل تضارب آراء
        قدرت احمدیان مختار نوری
        مدرنیته با گسستی معرفت شناسانه از قرون وسطی، جهان‌بینی جدیدی برای نوع بشر فراهم ساخت. در همین راستا این نوشتار به دنبال بررسی پارادایم مدرنیته بر اساس چند تحول اساسی است که از جمله می‌توان به رنسانس، پروتستانیسم، انقلاب روشنگری، انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی اشاره کرد. پ أکثر
        مدرنیته با گسستی معرفت شناسانه از قرون وسطی، جهان‌بینی جدیدی برای نوع بشر فراهم ساخت. در همین راستا این نوشتار به دنبال بررسی پارادایم مدرنیته بر اساس چند تحول اساسی است که از جمله می‌توان به رنسانس، پروتستانیسم، انقلاب روشنگری، انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی اشاره کرد. پارادایم مدرنیته بر مبنای این تحولات اساسی، درصدد ایجاد شیوه زیست جدیدی برای نوع بشر بود. به گونه‌ای که این شیوه زیست جدید بتواند، سعادت، رفاه و رهایی انسان را تضمین کند. اما علی‌رغم دستاوردهای مثبت آن، بعضی از اندیشمندان پارادایم مدرنیته را به شیوه‌های مختلف نقد کرده‌اند. در راستای بررسی این انتقادات، مقاله حاضر دو نکته مهم را مطرح می‌نماید: نکته اول اینکه، ایده منتقدین مدرنیته را از متفکرین کلاسیک تا مکتب فرانکفورت و منتقدین پست مدرن مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. در نکته دوم نیز، تلاش می‌شود تا باورهای آن دسته از اندیشمندان را که به گذار از مدرنیته، و متفکران باز اندیشی چون هابرماس، گیدنز و جیمسون را که به تداوم در مدرنیته اعتقاد دارند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. تفاصيل المقالة