در این نوشتار آراء ابنسینا و جرج ادوارد مور در زمینهی اخلاق واقعگرا و ضمن بحث دربارهی روش شهودگرایی در تشخیص خاصههای اخلاقی تبیین و مقایسه میشود. واقعگرایی در اخلاق به معنای عینیت پذیری گزارههای اخلاقی است و از این رو خاصههای اخلاقی شهود پذیرند. مسئلهی اصلی أکثر
در این نوشتار آراء ابنسینا و جرج ادوارد مور در زمینهی اخلاق واقعگرا و ضمن بحث دربارهی روش شهودگرایی در تشخیص خاصههای اخلاقی تبیین و مقایسه میشود. واقعگرایی در اخلاق به معنای عینیت پذیری گزارههای اخلاقی است و از این رو خاصههای اخلاقی شهود پذیرند. مسئلهی اصلی تحقیق صورتبندی آراء ابنسینا ضمنِ اصول واقعگرایی و روش شهودگرایی است، اینکه آیا گزارههای اخلاقی ذیل آراء مشهوره از همان اصولی تبعیت میکنند که مور آنها را در مبحث واقعگرایی در اخلاق مطرح کرده است و اینکه چگونه میتوان آنها را شهود کرد. واقعگرایی اخلاقی نزد مور بر اساس شهودگرایی خاصههای اخلاقی نظیر خوب و بد است، اموری که غیرقابل تحویل به امور طبیعی یا مابعدالطبیعی است. نزد ابنسینا واقعگرایی اخلاقی بر اساس نفس الامری بودن محمولهای اخلاقی نظیر حسن و قبیح تعریف و قابل شهود میشود. در این نگرش حسن و قبیح برای نفس، به عنوان موجودی که اعتلا و سعادت آن امری واقعی است، تبیین شده است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که نزد مور ارتباط میان موضوعات اخلاقی و محمولهایی نظیر خوب و بد امری شهودی است که آنرا ارتباط خوب با بیشترین خیر ممکن تعریف کرده است و این تلازم و درک آن مستلزم تأمل و بلوغ عقلی فاعل اخلاقی است. نزد ابنسینا ارتباط میان موضوعات اخلاقی و محمولهای اخلاقی نظیر حسن و قبیح بر اساس شهرت گزارههای اخلاقی و شهود عقلاء قوم تبیین شده است.
تفاصيل المقالة
یکی از مهمترین مباحث اخلاق کاربردی و فلسفه اخلاق، بحث تزاحم های اخلاقی است؛ چراکه گاهی انسان در انجام وظایف اخلاقی یعنی فضایل یا رذایل دچار تزاحم میشود. با توجه به دیدگاه دیوید راس، فاعل اخلاقی گاه با چندین وظیفه در نگاه نخست متفاوت و غیر قابل جمع روبهرو میشود که می أکثر
یکی از مهمترین مباحث اخلاق کاربردی و فلسفه اخلاق، بحث تزاحم های اخلاقی است؛ چراکه گاهی انسان در انجام وظایف اخلاقی یعنی فضایل یا رذایل دچار تزاحم میشود. با توجه به دیدگاه دیوید راس، فاعل اخلاقی گاه با چندین وظیفه در نگاه نخست متفاوت و غیر قابل جمع روبهرو میشود که میتواند در تعیین وظیفه واقعی او در شرایط خاص نقش اساسی ایفا نماید. وظیفه در نگاه نخست در قیاس با سایر وظایف، وظیفهای الزامآور است؛ یعنی زمانی که یک وظیفه در نگاه نخست وجود داشته باشد، فرض قوی بر این است که آن فعل انجام پذیرد مگر اینکه ملاحظات اخلاقی قویتری برای ابطال آن وجود داشته باشد. از نظر بسیاری اعتقاد به وجود وظایف در نگاه نخست عام از مهمترین ممیزات نظام اخلاقی راس است که البته مانند هر نظریهجدی دیگر نقدهای بسیاری نیز بر آن وارد آمده است. دیدگاه راس به دلیل نقص در تبیین سلسله وظایف و غیرمنطقی بودن ترتیب آن و عدم ارائه معیاری فراگیر برای ترجیح افعال متزاحم، در واقع راه مناسبی برای حلّ این مسأله نیست.
تفاصيل المقالة
یکی از عمده ترین نظریاتی که در باب نحوة حصول معرفت اخلاقی مطرح گردیده است، نظریة «شهودگرایی اخلاقی» است. به دلیل اهمیت این مسئله و خلأ محسوس پژوهشی در زمینه وجود یک تحقیق جامع و تطبیقی پیرامون این موضوع، با سبکی نوین، سعی در کشف، استخراج و ارائه منسجم آرای پراکنده این د أکثر
یکی از عمده ترین نظریاتی که در باب نحوة حصول معرفت اخلاقی مطرح گردیده است، نظریة «شهودگرایی اخلاقی» است. به دلیل اهمیت این مسئله و خلأ محسوس پژوهشی در زمینه وجود یک تحقیق جامع و تطبیقی پیرامون این موضوع، با سبکی نوین، سعی در کشف، استخراج و ارائه منسجم آرای پراکنده این دو اندیشمند، با استفاده از شیوه کتابخانهای و روش توصیفی، تطبیقی و تحلیلی، شده است. در این پژوهش مفهوم شهود و شهودگرا بودن از منظر دیوید راس و ملاصدرا مورد بررسی قرار گرفته، در این مقاله به سوالات زیر پاسخگویی خواهد شد:
1. معنی و مفهوم کشف و شهود در مقایسه دیدگاههای ملاصدرا و دیوید راس چیست؟
2. مبانی معرفت شناسی شهود از منظر ملاصدرا و دیوید راس کدام است؟
از نتایج پژوهش، این است که میتواند با تبیین جایگاه رفیع کشف و شهود و تحلیل واقعیت معرفت زای آن، ساحتهای جدیدی در معرفت شناسی گشوده و در بررسی تطبیقی بین حکمت متعالیه و دیوید راس، دیدگاههای قریب الافق مهمی را در این مسأله نشان داده و ابعاد آن را به صورتی روشن ارائه دهد.. و عنوان شده که شهودگرایی نظریهای است که به موجب آن همة ابناء بشر، شخصاً به صورت بالقوه قادر به درک و کشف حقایق اصیل بنیادین اخلاقی آن هم از رهگذر جنبهای دیگر از فعالیت شناخته شده و معروف قوة عقل یعنی جنبة غیراستنتاجی آن هستند.
تفاصيل المقالة
در این مقاله با تحلیل آراء ابنسینا و مور ضمن آنچه درباره تعریفناپذیری خوب و بد اخلاقی مطرح است، نگرش آنها از جهت معرفتشناختی تبیین شده و آراء این دو متفکر بر اساس شیوه گفتگو مقایسه میشود. مسئله اصلی تحقیق نگرش ابنسینا و مور درباره نقد ملاک و معیار طبیعتگرایانه برا أکثر
در این مقاله با تحلیل آراء ابنسینا و مور ضمن آنچه درباره تعریفناپذیری خوب و بد اخلاقی مطرح است، نگرش آنها از جهت معرفتشناختی تبیین شده و آراء این دو متفکر بر اساس شیوه گفتگو مقایسه میشود. مسئله اصلی تحقیق نگرش ابنسینا و مور درباره نقد ملاک و معیار طبیعتگرایانه برای حمل خاصههای اخلاقی نظیر خوب و بد در موضوعات اخلاقی است. ابنسینا در آراء خویش بیان میدارد که اعتدال به عنوان امری مابعدالطبیعی و طبیعی نمیتواند در همه زمینهها معیار و ملاک برای خوب یا بد بودن موضوعات اخلاقی باشد، مور نیز با تحلیل مغالطه طبیعتگرایانه لذت یا هماهنگی با طبیعت را ملاک و معیار حمل خوب و بد بر موضوعات اخلاقی نمیداند. نتایج تحقیق نشان میدهند که رویکرد این دو متفکر برای اثبات مدعای خویش توجه به ایراد منطقیای است که در مساوق دانستن خوب و بد با اموری نظیر اعتدال، لذت و هماهنگی با طبیعت رخ میدهد. ابنسینا و مور برای پاسخ به مسئله، از واقعگرایی غیرطبیعتگرایانه گزارههای اخلاقی دفاع میکنند، در این میان تأکید بر شهودِ خاصهها در شهودِ عقلای قوم برای یافتن ملاک و معیار برای صدق و کذبپذیری گزارههای اخلاقی امکان گفتگو در آراء این دو متفکر را میسر میسازد. روش انجام پژوهش تحلیل محتوای آراء این دو فیلسوف در جهتِ پدید آمدن نوعی گفتگو برای مقایسه آراء ایشان است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications