• فهرس المقالات سیاست بین الملل

      • حرية الوصول المقاله

        1 - تأثیر دکترین مقاومت در تحولات سیاسی بین الملل
        خسرو وفائی سعدی
        مقاله حاضر نسبت بین دکترین مقاومت با تحولات سیاسی ایران در حوزه سیاست خارجی و همچنین تحولات منطقه خاورمیانه و سیاست بین الملل را مورد بحث و بررسی قرار داده است . در این نوشتار ، پس از طرح مسئله ، که معطوف به بی ثباتی ، نا امنی ، و جنگ در خاورمیانه در مقطع زمانی قرن بیست أکثر
        مقاله حاضر نسبت بین دکترین مقاومت با تحولات سیاسی ایران در حوزه سیاست خارجی و همچنین تحولات منطقه خاورمیانه و سیاست بین الملل را مورد بحث و بررسی قرار داده است . در این نوشتار ، پس از طرح مسئله ، که معطوف به بی ثباتی ، نا امنی ، و جنگ در خاورمیانه در مقطع زمانی قرن بیست و یکم است ، تأثیر جریانات سیاسی در تحولات این منطقه مورد پرسش قرار گرفته است . در پاسخ به این پرسش ، فرضیه ای چند لایه مطرح و طی سه گفتار توضیح داده شده است . بر اساس این فرضیه ، دکترین مقاومت اسلامی ، بعنوان مهمترین جریان سیاسی ، فرهنگی ، و نظامی ، توانسته است بر تحولات نظامی _ سیاسی تأثیر گزار باشد . در واقع تأثیر همه جانبه جریان مقاومت اسلامی بر سیاست خارجی ایران ، تحولات خاورمیانه، و تحولات سیاست و نظام بین الملل ، ساختار کلان این فرضیه را تشکیل میدهند . بسیج ، سازماندهی ، آموزش ، و بکارگیری نیروهای داوطلب از کشورهای اسلامی گوناگون ، در مقابل جبهه متجاوز و اشغالگر غربی با محوریت ایالات متحده آمریکا و متحدان منطقه ای همچون اسرائیل و عربستان سعودی ، مهمترین کارکرد جبهه مقاومت اسلامی بوده است . با تدوین استراتژی های کلان و میانبرد ، طراحی عملیات ، برنامه ریزی های بلند مدت ، و مدیریت کلان بزرگ استراتژیست قرن بیست و یکم شهید قاسم سلیمانی ، جریان مقاومت اسلامی توانسته است بر تهاجم سنگین و بیسابقه نظامی به منطقه خاورمیانه فائق آید و با تحمیل شکست های سنگین و پرخسارت بر جبهه دشمن ، پیروزیهای بزرگی در عرصه های منطقه ای و بین المللی بدست آورد . تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - دگرگونی تجزیه و تحلیل سیاست خارجی در بستر مناظره های روابط بین الملل
        عبدالعلی قوام
        نویسنده در مقاله حاضر سعی دارد تا با بررسی سیاست خارجی به دگرگونیتجزیه و تحلیل آن، که معمولاً در سطوح مختلف با تأکید بر متغیرها وعوامل متفاوت دربستر مناظره های روابط بین الملل انجام می گیرد ، بپردازد. جایگاه سیاست خارجیدر مباحثات روابط بین الملل و چگونگی رابطة آن با سیا أکثر
        نویسنده در مقاله حاضر سعی دارد تا با بررسی سیاست خارجی به دگرگونیتجزیه و تحلیل آن، که معمولاً در سطوح مختلف با تأکید بر متغیرها وعوامل متفاوت دربستر مناظره های روابط بین الملل انجام می گیرد ، بپردازد. جایگاه سیاست خارجیدر مباحثات روابط بین الملل و چگونگی رابطة آن با سیاست بین الملل و همچنینوضعیت و موقعیت تجزیه و تحلیل سیاست خارجی با بررسی مناظره های آرمان گرایانو واقع گرایان و نیز مناظره های سنتگرایان و رفتارگرایان از مهم ترین مباحث موردبرررسی این مقاله است. نویسنده روند تجزیه و تحلیل سیاست خارجی را عمدتاً درنگاه دولت ها و شیوه برخورد آن ها می داند و در سیاست بین الملل به درک ویژگی های نظامبین الملل و بررسی روابط میان دولت ها معتقد است. وی در این مقاله نظریات محققانروابط بین الملل ونیز نقش دولت های ضعیف درشکل گیری نظام بین الملل، را بررسی کردهو بعد از بررسی تعارضات سیاست بین الملل به عواملی که موجب تعارض در کشورهایجنوب شده اند، پرداخته است.نویسنده معتقد است مسائل تعارض درجوامع جنوب بامسئله توسعه نیافتگی گره خورده است و برای درک واقعی سیاست خارجی کشورهایجنوب باید به عوامل فرهنگی، داخلی، منطقه ای...عنایت داشت. نویسنده متذکر میشود که مسئله نظم بین المللی جدا ازمسائل نظم داخلی نیست؛ درعصرجهانی شدنمرزهای سیاست داخلی وخارجی برداشته شده ویا بسیار کم رنگ گردیده اند که اینامرمیزان قابل توجهی ازاستقلال نسبی بازیگران سیاست خارجی را کاسته است.بررسی نظریه های کنت والتز، آلیسون، سینگر و سایر اندیشمندان از نکات شاخصاین مقاله است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - بررسی الگوی راهبردی ایالات متحده آمریکا در مواجهه با ج.ا.ایران(تقابل گرایی و بازطراحی رئالیسم تهاجمی)
        علی باقری زاده
        پژوهش حاضر در پی تجزیه و تحلیل نوع جهت گیری راهبردی ایالت متحده آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران،بطور خاص بعد از انقلاب اسلامی است.دیدگاه و منظر غالب در سطح جهانی و منطقه اینست که:«ایالات متحده در قالب موازی و ترکیبی رویکرد دوگانه لیبرالیسم و رئالیسم یا سیاست هم أکثر
        پژوهش حاضر در پی تجزیه و تحلیل نوع جهت گیری راهبردی ایالت متحده آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران،بطور خاص بعد از انقلاب اسلامی است.دیدگاه و منظر غالب در سطح جهانی و منطقه اینست که:«ایالات متحده در قالب موازی و ترکیبی رویکرد دوگانه لیبرالیسم و رئالیسم یا سیاست همآهنگ تنبیه و تشویق را در نوع مواجه با ج.ا.ایران اتخاذ کرده است».اما نگارنده تحقیق حاضر معتقد هست که رویکرد پایدار کلان ایالات متحده به شکل تقابل از نوع حاد با هدف تضعیف و تجزیه ج.ا.ایران است.در راستای اثبات فرضیه پژوهش،ضمن بهره گیری از نظریه رئالیسم تهاجمی الگوی رفتاری ایالات متحده مورد بررسی قرار خواهد گرفت.یافته های محوری پژوهش نشان می دهد رویکرد ایالت متحده از نوع لیبرالسم «ترغیب،تشویق و مشارکت حداکثری»،یا الگوی همآهنگ لیبرالیسم و رئالیسم«ایجابی و سلبی» نیست.بلکه نشانگر تداوم و تثبیت رویکرد رئالیسم تهاجمی،از نوع تقابل حاد گفتمانی،ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی در قالب«تهدید،تنبیه،تحریم» به شکل«موازنه سازی متنوع و پیچیده است».بنحویکه انطباق و پیوستگی گزاره های رئالیزم تهاجمی با رویکرد ایالات متحده در تقابل حاد با ج.ا.ایران واضح و مبرهن است.نگارنده نتیجه گیری می کنند که الگوی رفتاری ایالات متحده در قالب ثابت رئالیزم تهاجمی،بدون تغییر شیفت پارادایمی به لیبرالیسم است.و حتی گرایش به شیفت درون پارادایمی تئوریک رئالیزم تدافعی ندارد.هدف محوری آمریکا تبدیل ج.ا.ایران به بازیگر منزوی و قربانی در عرصه سیاست بین الملل می باشد.اینگونه بنظر میرسد: نخبگان سیاسی-امنیتی آمریکا راهبرد کلان خود در مواجهه با ج.ا.ایران را در قالب بازی با حاصل جمع منفی ارزیابی می کنند.و همواره تبعیت محض از رویکرد زرورگویی و سیاست بین الملل را در دستور کار خود دارند.در مقابل ج.ا.ایران از «رویکرد دولت مبتنی واقع گرایی ،مبتنی بر عقلانیت راهبردی و تبعیت از حقوق بین الملل»را برگزیده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - سیاستهای راهبردی دیوان بین المللی ‫کیفری‬ در جبران خسارت با تاکید بر رویه قضانی بین المللی‬
        حسین جعفری طاهری سید‫حسام الدین لسانی
        در اثر ارتکاب جنایات بین المللی، خسارت و صدماتی به قربانیان و زیان دیدگان وارد می شود. سیاست راهبردی دیوان با رویکردی حیاتی و استراتژیک بگونه ای با حیات سیاسی دولتها پیوند داشته اند. جبران خسارت بعنوان یکی از مولفه های سیاست راهبردی دیوان بین المللی کیفری نهادینه شده اس أکثر
        در اثر ارتکاب جنایات بین المللی، خسارت و صدماتی به قربانیان و زیان دیدگان وارد می شود. سیاست راهبردی دیوان با رویکردی حیاتی و استراتژیک بگونه ای با حیات سیاسی دولتها پیوند داشته اند. جبران خسارت بعنوان یکی از مولفه های سیاست راهبردی دیوان بین المللی کیفری نهادینه شده است. دیوان بین المللی کیفری نظام عدالت کیفری بین المللی را بزه دیده مداری می داند، از اینروی جبران خسارت که بخشی از سیاستهای راهبردی‫‫‫‫‫‫‫‫‫‫ دیوان کیفری بین المللی است که در پرتو اجرای جبران خسارت متبلور می شود. عنصر قدرت و نوع روابط کشورهای متنفذ و قدرتمند با دیوان می تواند در اجرای این سیاست تعیین کننده باشد، لیکن دیوان با اعمال سیاستهای استبدادی ابرقدرتهای جهانی، جهت دستیابی به اهداف و سیاست های راهبردی، با ناملایمات و موانع جدی مو‫اجه می گردد که این موانع اسباب برهم زدن موازنه نظام عدالت کیفری در برخورد با جنایات بین المللی را پدید آورده است. برهمین اساس، دیوان باید در هر پرونده، سیاستها و رویه های مربوط به سیاست جبران خسارت را مشخص نماید. درپژوهش حاضر که به شیوه توصیفی- تحلیلی است، به بررسی سیاستهای راهبردی جبران خسارت در دیوان پرداخته است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - رابطه سلامت با خشونت و آسیب در سیاست بین الملل
        مجید توسلی  مجتبی ابویی مهریزی
        این مقاله رابطه بین سلامت با بروز خشونت و آسیب در عرصه سیاست بین الملل را مورد بررسی قرار می دهد. دانش روانشناسی سیاسی و زیست سیاست رابطه بین سلامت و رفتار سیاسی را مورد توجه قرار می دهند. فروید ر یشه های روانشناختی رفتار را مورد توجه قرار می دهد و ریشه های مرضی برای رف أکثر
        این مقاله رابطه بین سلامت با بروز خشونت و آسیب در عرصه سیاست بین الملل را مورد بررسی قرار می دهد. دانش روانشناسی سیاسی و زیست سیاست رابطه بین سلامت و رفتار سیاسی را مورد توجه قرار می دهند. فروید ر یشه های روانشناختی رفتار را مورد توجه قرار می دهد و ریشه های مرضی برای رفتار قایل می شود. یونگ ذهن مشترک و ناخودآگاه جمعی را به نظریه فروید اضافه می کند به این معنا که فقدان سلامت جمعی می تواند در بروز رفتار اجتماعی نقش داشته باشد. در میان روایت های نظری ر شته روابط بین الملل، نظریه های انتقادی و به ویژه سازه انگاری فرایند شناخت و نقش آن در رفتار را مورد توجه قرار می دهند. اما تاکید بر کلان نگری و تمایل به یکسان انگاری افراد و جوامع در مطالعات این رشته، مانع از توجه به نقش سلامت ذهن در شناخت و رفتار در عرصه بین المللی شده است. نگارندگان مقاله مدعی اند که وضع سلامت رهبران و جوامع نقش تعیین کننده در شناخت و رفتار در عرصه بین المللی دارد و خشونت و آسیب در سیاست بین الملل متاثر از وضع سلامت کنشگران است . از آنجا که هیچ یک از روایتهای نظری رشته روابط بین الملل به تنهایی چارچوب نظری مناسب برای طرح موضوع سلامت را فراهم نمی آورند این مقاله با استفاده از یافته های روانشناختی، زیست سیاست، پزشکی، نظریه انتقادی، سازه انگاری و همچنین استناد به شواهد عینی فرضیه رابطه سلامت با خشونت و آسیب در سیاست بین الملل را مورد بررسی قرار می دهد. نتیجه موید این رابطه می باشد و علاوه بر تاکید بر توجه به وضع سلامت افراد و جوامع، لزوم نظریه پردازی و شکل دادن به چارچوب نظری جدید برای فراهم کردن نقش سلامت در مطالعه روابط بین الملل را تاکید می نماید. تفاصيل المقالة