زمینه و هدف: پدیده مخرب بیابان زایی یکی از بحران های جدی اکولوژیکی با اثرات گسترده و بلند مدت طبیعی و انسانی است. لذا اقدامات اجرایی در این زمینه باید متکی به شناخت وضعیت فعلی بیابانی شدن اراضی و شدت آن باشد. از طرفی ضعف روش های اندازه گیری شدت بیابان زایی، همواره نیاز أکثر
زمینه و هدف: پدیده مخرب بیابان زایی یکی از بحران های جدی اکولوژیکی با اثرات گسترده و بلند مدت طبیعی و انسانی است. لذا اقدامات اجرایی در این زمینه باید متکی به شناخت وضعیت فعلی بیابانی شدن اراضی و شدت آن باشد. از طرفی ضعف روش های اندازه گیری شدت بیابان زایی، همواره نیاز به ارائه روش های نوین و کمی را ایجاب می کند. بنابراین لزوم پرداختن به روش هایی که بتواند پهنه بندی را بر مبنای منطق و اصول قوی و مبانی نظری مستدل ارایه دهد، ضروری به نظر می رسد. از این رو این پژوهش با هدف ارزیابی خطر بیابان زایی با استفاده از منطق تاپسیس فازی و به صورت موردی در دشت یزد- خضرآباد طی سال های 1399 تا 1400 به انجام رسید.
روش بررسی: در این پژوهش سعی شد پهنه بندی شدت بیابان زایی توسط روش تاپسیس فازی به انجام رسد. در این روش پس از تعیین و ارزش دهی شاخص های موثر از روش دلفی فازی و تهیه لایه واحدهای کاری، اقدام به فازی سازی داده ها از روش چن و هوانگ شد و در ادامه فرایند تحلیل فازی بر روی داده ها صورت گرفت و در نهایت ماتریس تصمیم گیری فازی موزون حاصل شد، که در چارچوب این ماتریس و از روش تاپسیس، برآورد شدت بیابان زایی به انجام رسید.
یافته ها: نتایج نشان داد که 34/9% درصد از کل منطقه مطالعاتی به صورت خیلی شدید، 71/7% درصد شدید و 57/%12 درصد به صورت نسبتاً شدیدی تحت فرایند بیابان زایی می باشد و بیابان زایی با شدت ناچیز (57/46%) و متوسط (81/23%) به ترتیب، بیشترین سهم را در منطقه مطالعاتی به خود اختصاص داده است. به طور کلی ارزش کمی شدت بیابان زایی برای کل منطقه از مجموع عوامل 262/0 (کلاس نسبتاً متوسط یا III) به دست آمد.
بحث و نتیجه گیری: مطالعه صورت گرفته نشان از کارایی و سهولت کاربرد منطق فازی در ارزیابی شدت بیابان زایی داشت. همچنین نتایج این پژوهش امکان برنامه ریزی را برای به حداقل رساندن بیابان زایی در اثر انجام طرح های توسعه فراهم می سازد و می تواند شرایطی را ایجاد کند که با توجه به اولویت ها و پهنه بندی آسیب پذیری منطقه مطالعاتی، تعادل بین طرح های توسعه و محیط امکان پذیرگردد.
تفاصيل المقالة
مسأله انتخاب سبد سهام، از جمله مسائلی با اهمیت برای سرمایهگذاران بورس است بطوریکه با سرمایهگذاری بر روی چندین سهام در عوض یک سهم خاص، بتوانند در سطح معینی از ریسک بیشترین بازدهی و با کمترین ریسک به ازای سطح معینی از بازدهی را بدست آورند. آنچه تا به امروز در محاسبات ما أکثر
مسأله انتخاب سبد سهام، از جمله مسائلی با اهمیت برای سرمایهگذاران بورس است بطوریکه با سرمایهگذاری بر روی چندین سهام در عوض یک سهم خاص، بتوانند در سطح معینی از ریسک بیشترین بازدهی و با کمترین ریسک به ازای سطح معینی از بازدهی را بدست آورند. آنچه تا به امروز در محاسبات مالی و در زمینه انتخاب سبد سهام و سرمایهگذاری عنوان شده است بگونهای است که سرمایهگذاریهای موجود از لحاظ درجه ریسک و نرخ بازده، با هدف در نظر گرفتن امکانات مالی و سایر سیاستهای فراروی خود، اولویتبندی شده تا در نهایت پورتفوی مطلوب تشکیل گردد. در اینجا و در شرایطی که فرد سرمایهگذار با داراییهای متفاوتی روبرو میگردد، بایستی در مورد تعداد داراییهای انتخابی و میزان سرمایهگذاری در هر کدام از آنها، تصمیمگیری نموده و در نتیجه به نوعی دچار یک نوع عدم قطعیت در انتخابهای خویش میگردد. در این پژوهش با در نظر گرفتن مفاهیم فازی در بحث بهینهسازی سبد سهام، عدم قطعیت موجود در این مسأله مدلسازی شده است. در ادامه با استفاده از روش بونیسون اولویت بین هر یک از سهام مشخص شده تا از آشفتگی در تصمیمگیری کاسته شود و در نهایت با ارائه نیز به دلیل پیچیدگی موجود در مسأله، الگوریتم ترکیبی بر پایه الگوریتمهای جستجوی همسایگی متغیر و ژنتیک، ارائه و برای اعتبارسنجی با سایر الگوریتمهای حل مقایسه شده است.
تفاصيل المقالة
یکی از اهداف مهم انجام طرح های کشاورزی پایدار کاهش محرومیت، تأمین امنیت غذایی و رفع تبعیض بین مناطق مختلف در چارچوب حفظ محیط زیست است. ارزیابی قابلیت اراضی نخستین گام در فرایند توسعه پایدار منطقه ای می باشد. با توجه به ویژگی های فیزیولوژیک زعفران و مقاومت آن در برابر خش أکثر
یکی از اهداف مهم انجام طرح های کشاورزی پایدار کاهش محرومیت، تأمین امنیت غذایی و رفع تبعیض بین مناطق مختلف در چارچوب حفظ محیط زیست است. ارزیابی قابلیت اراضی نخستین گام در فرایند توسعه پایدار منطقه ای می باشد. با توجه به ویژگی های فیزیولوژیک زعفران و مقاومت آن در برابر خشکی و گرما و نقش آن در وضعیت اقتصادی – اجتماعی و با در نظر گرفتن مساحت وسیع اقلیم خشک در کشور، این پژوهش تحلیلی با هدف تعیین قابلیت اراضی به منظور کشت زعفران به انجام رسید. به این منظور در قالب روش های تصمیم گیری چند معیاره فازی، روش بونیسون به منظور تعیین قابلیت اراضی در هر واحد کاری استفاده شد. در این روش لایه های اطلاعاتی مورد نیاز نیز در نرم افزار Arc Gis تهیه شد. سپس اقدام به فازی سازی داده ها از روش چن و هوانگ شد و فرایند تحلیل فازی روی داده ها صورت گرفت و در نهایت تبدیل داده های فازی به غیرفازی و برآورد پتانسیل قابلیت اراضی به انجام رسید. از مجموع 785 کیلومترمربع اراضی دشت خضرآباد، 56/46% از کل منطقه مطالعاتی مناسب و نسبتاً مناسب، 9/40% دارای توان متوسط و 54/12% دارای توان نسبتاً نامناسب جهت کشت زعفران ارزیابی شدند. مطالعه صورت گرفته نشان از کارایی و سهولت کاربرد منطق فازی در ارزیابی قابلیت اراضی داشت و کاربرد نتایج حاصل از این پژوهش امکان ایجاد تعادل بین طرح های توسعه و محیط را میسر می سازد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications