• فهرس المقالات دیالکتیک منفی

      • حرية الوصول المقاله

        1 - نسبت ازخودبیگانگی و آرمانشهر در مکتب فرانکفورت
        گارینه کشیشیان سیرکی حامد مهرعلی
        مکتب فرانکفورت با مشاهده‌ی وضع انسان در قرن بیستم میلادی، جامعه‌ی موجود را یکسره تهی از عقلانیت و اجزاء آن را مانع رهایی انسان ارزیابی می‌کند، فلذا مشخص می‌سازد که این ساخت بریده از حقیقت، بحرانی را پدید آورده که در مبادی غرب مدرن ریشه دارد. پرسش اساسی پژوهش توصیفی &nda أکثر
        مکتب فرانکفورت با مشاهده‌ی وضع انسان در قرن بیستم میلادی، جامعه‌ی موجود را یکسره تهی از عقلانیت و اجزاء آن را مانع رهایی انسان ارزیابی می‌کند، فلذا مشخص می‌سازد که این ساخت بریده از حقیقت، بحرانی را پدید آورده که در مبادی غرب مدرن ریشه دارد. پرسش اساسی پژوهش توصیفی – تحلیلی حاضر این است که مکتب فرانکفورت در جامعه‌ی مدرن چه بحرانی را شناسایی می‌کند و برای برون‌رفت از آن چه راه‌حلی را ارائه می‌دهد؟ فرضیه‌ی پژوهش توضیح می‌دهد که فرانکفورتی‌ها با مطالعه‌ی مدرنیته متوجه بحران ازخودبیگانگی شدند و گزاره‌هایی از جمله ماشینیسم، تکنولوژی، عقل ابزاری، صنعت فرهنگ، هنر مستحیل، رسانه، کاپیتالیسم، ساینتیسم، پوزیتیویسم، بوروکراسی و ایدئولوژی‌های به‌ظاهر متضاد را - به شکل تمثیلی و نه حصری- علل موجده‌ی بحران مزبور دانستند. مواردی که در دو دسته‌ی علل عالی و علل تالی (عللی که هم‌زمان مولود و مولِد ازخودبیگانگی هستند) نیز قابل طرح است. ﺭاﻩ ﺣﻞ ﻣﻮﺭﺩ نظر آن ها منتهی به ﺁﺭﻣﺎﻧ‌‌‌‌ﺸﻬﺭﻱ است منهای ویژگی‌های جامعه‌ی موجود و مقرون به شناخت دیالکتیکی، یعنی جامعه‌ای عقلانی و به غایت آزاد. ﺟﺎﻣﻌﻪ‌اﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ، تکنولوژی در شأن اصلی خود یعنی ابزارگونگی قرار می‌گیرد تا از این رهگذر، انسان از وضعیت شیءگشتگی خارج و با فطرت اصیل خویش یگانه شود. تفاصيل المقالة