هدف پژوهش، کنکاش و تحلیل تجارب کارگزاران آموزشی دربارۀ موانع مرتبط با فرایند درسپژوهی در دورۀ ابتدایی و ارائه تمهیدات بود. این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحقیق پدیدارشناسی صورت گرفته است. جامعۀ آماری پژوهش را کارگزاران آموزشی تشکیل دادند که از طریق أکثر
هدف پژوهش، کنکاش و تحلیل تجارب کارگزاران آموزشی دربارۀ موانع مرتبط با فرایند درسپژوهی در دورۀ ابتدایی و ارائه تمهیدات بود. این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحقیق پدیدارشناسی صورت گرفته است. جامعۀ آماری پژوهش را کارگزاران آموزشی تشکیل دادند که از طریق روش نمونهگیری معیار محور، 20 نفر ازجمله سیاستگذاران آموزشی، رؤسای تکنولوژی آموزشی استانها، راهبران آموزشی و متخصصین حوزۀ برنامه درسی تا رسیدن به اشباع دادهها، از طریق مصاحبۀ نیمهساختارمند شرکت داده شدند. برای تحلیل دادهها از روش مقولهبندی با استفاده از نرمافزار مکس کیو دا (نسخۀ 2018) استفاده شد. اعتبارپذیری کدگذاریهای انجام شده بهوسیلۀ بررسی توسط اعضا، همسوسازی منابع دادهها و خود بازبینی پژوهشگر صورت گرفت و تکرارپذیری آن با استفاده از دو شاخص ثبات و تکرار دادهها انجام شد. یافتههای پژوهش نشان داد موانع درسپژوهی در چهار مقوله موانع فرهنگی، سازمانی، ساختاری و حرفهای بودند که تهدیدی برای مشارکت معلمان در فرایند درسپژوهی محسوب میشوند. همچنین برای رفع هر یک از این موانع، تمهیداتی باید اندیشید. بر اساس نتایج پژوهش، توصیه میشود که سیاستگذاران برای ارتقاء و توسعۀ درسپژوهی بهعنوان یک فعالیت مشارکتی معلمان مستقر در مدرسه، برنامههای استراتژیک تهیه کنند. همچنین تمامی ذینفعان آموزشوپرورش باید در شکلگیری و نگهداری ساختارهای سازمانی که از مشارکت مؤثر معلمان در فرایند درسپژوهی حمایت میکند، مشارکت نمایند.
تفاصيل المقالة
پژوهش حاضر به منظور بررسی عملکرد سبکهای تفکر متخصصان علوم تربیتی و معلمان عضو گروه درسپژوهی، همچنین ارائه پیشنهادهایی در مورد بهسازی آموزش از طریق استفاده از سبکهای گوناگون تفکر در فرایند درسپژوهی است. این پژوهش از نوع کاربردی است و پژوهشگر در جریان انجام آن از روش أکثر
پژوهش حاضر به منظور بررسی عملکرد سبکهای تفکر متخصصان علوم تربیتی و معلمان عضو گروه درسپژوهی، همچنین ارائه پیشنهادهایی در مورد بهسازی آموزش از طریق استفاده از سبکهای گوناگون تفکر در فرایند درسپژوهی است. این پژوهش از نوع کاربردی است و پژوهشگر در جریان انجام آن از روش تحقیق زمینهای بهرهگرفته است. جامعه آماری این پژوهش شامل معلمان دوره ابتدایی(1100 نفر) و متخصصان علومتربیتی(250 نفر) شهر تهران است. حجم نمونه آماری با استفاده از جدول مورگان و گزینش آن به روش تصادفی طبقهای به ترتیب، 285 نفر و 148 نفر انتخاب شده است. گردآوری دادهها از طریق مطالعات کتابخانهای و پرسشنامه سبک تفکر (TSI، استرنبرگ و واگنر، 1991) ،که برای تعیین سبک تفکر گروههای هدف در مورد عملکرد سبکهای تفکر قانونگذار، اجرایی و قضاوتگر استفاده شده است. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه با بهرهگیری از نظر متخصصان ذیربط، انجام شد.ضرایب پایایی در مطالعات استرنبرگ و واگنر، برای سبک قانونگذار 78/0، سبک اجرایی 75/0 و سبک قضاوتگر 72/0گزارش شده است. در این پژوهش میزان پایایی پرسشنامه 93/0 به دست آمد. در تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آمار توصیفی از طریق محاسبه فراوانی، درصدها، بهره گرفته شد.نتایج این پژوهش نشان میدهد، گروههای مورد مطالعه، از هرسه وجه سبک تفکر در فرایند درسپژوهی بهره میبرند. این در حالی است که میزان غلبه سبک تفکر اجرایی در هر دو گروه معلمان درسپژوه و متخصصان علوم تربیتی آشکار است.
تفاصيل المقالة
هدف پژوهش حاضر شناسایی مولفههای علوم شناختی موثر بر مدل نظام آموزشی (مطالعه موردی: مراکز پیشدبستانی) است. از آن جایی که در پژوهش های کاربردی هدف اصلی صرفا کشف علمی نیست، بلکه آزمودن و بررسی کاربرد دانش است، بنابراین روش این تحقیق از نظر هدف کاربردی است و به روش اکتشاف أکثر
هدف پژوهش حاضر شناسایی مولفههای علوم شناختی موثر بر مدل نظام آموزشی (مطالعه موردی: مراکز پیشدبستانی) است. از آن جایی که در پژوهش های کاربردی هدف اصلی صرفا کشف علمی نیست، بلکه آزمودن و بررسی کاربرد دانش است، بنابراین روش این تحقیق از نظر هدف کاربردی است و به روش اکتشافی انجام شده است. نحوه گردآوری داده ها به روش کمی صورت گرفته است و ابزار گرد آوری داده ها پرسشنامه می باشد. لذا بر همین اساس، تعداد 292 نفر از مدیران، معلمان و کارکنان مراکز پیشدبستانی در نظام آموزش و پرورش ابتدایی شهر تهران در این پژوهش همکاری کردند. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده، به دو روش توصیفی و استنباطی از طریق نرم افزار SPSS 16 و Smart PLS انجام شد. پس از انجام پژوهش نتایج نشان داد که مولفههای: آموزش شناختی، ویژگیهای روانشناختی، مشاوره تحصیلی شناختی، سبک رهبری و مدیریت، محتوای آموزش شناختی، فضا و تجهیزات آموزشی، و در نهایت روشهای آموزش با رویکرد شناختی؛ تحت عنوان مولفههای نظام آموزشی مبتنی بر رویکرد شناختی در مراکز پیشدبستانی؛ مورد تائید قرار گرفت. آزمون های برازش مدل، نشان از اعتبار مدل داشت.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications