بررسی نظری و سنجش قابلیتهای نظامهای برنامه ریزی کشورهای مختلف در اجرای برنامه های توسعه شهری و در قالب پژوهشهای تطبیقی، می تواند دستاوردهای عملی خوبی را برای شهرها مهیا نماید. هدف این مطالعه، بررسی شکلی و محتوایی برنامه های میان مدت پنج ساله شهرداریها در ایران با سایر ک أکثر
بررسی نظری و سنجش قابلیتهای نظامهای برنامه ریزی کشورهای مختلف در اجرای برنامه های توسعه شهری و در قالب پژوهشهای تطبیقی، می تواند دستاوردهای عملی خوبی را برای شهرها مهیا نماید. هدف این مطالعه، بررسی شکلی و محتوایی برنامه های میان مدت پنج ساله شهرداریها در ایران با سایر کشورهای مشترک در استفاده از این اسناد هدایتگر، به کمک ارزیابی فرآیند محور و بررسی زمینه های اجرایی آنها با یکدیگر می باشد. مطالعات مقایسه محور در مورد الگوی نظام های برنامه ریزی و تدوین طرح و برنامه، دارای جایگاه ویژه ای در مطالعات شهری است. با این وجود، توجه به برنامه های مالی- عمرانی خُرد، کمتر مورد مداقه محققین در ایران قرار گرفته است. در این مطالعه؛ برنامه های تهیه شده و مصوب اخیر پنج ساله شهرداریها در دو کلانشهر قم در ایران و کلانشهر ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی، مورد استناد و کاوش قرار گرفته است. نمونه داخلی در سال 1392 شمسی تهیه و برنامه IDP نمونه خارجی در سال 2013 میلادی تدوین شده است. روش تحقیق مطالعه نیز، دارای راهبرد تحقیق تطبیقی و الگوی کیفی است. یافته های مطالعه، نشان دهنده اشکالات بنیادین نظام برنامه ریزی ایرانی در مقایسه با کشور مورد مطالعه است که خود دارای مختصات خاصی از جمله فقر شهری می باشد. یکپارچگی اسناد برنامه های هدایتگر و نظام مدیریت واحد شهری،کمّی گرایی در کنار توجه به کیفیت طرح در قالب سیستم مدیریت عملکرد و از همه مهمتر؛ نگاه فراتر از طرح، انتظار پیامد و اثر از برنامه های مصوب در سطح شهر از جمله برنامه راهبردی پنج ساله توسعه شهر، مهمترین مزیتهای رویکردی کلانشهر ژوهانسبورگ، نسبت به کلانشهر قم در تدوین این گونه از برنامه ریزی میان مدت شهری می باشد. از سوی دیگر، زمینه های ضعف محتوایی به نسبت فرم شکلی برنامه، در نمونه ایرانی جلوه بارزتری دارد.
تفاصيل المقالة
هدف این پژوهش بررسی رویکرد قابلیت آمارتیا سن به نقش آموزش در پنج برنامهی توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران می باشد. از نظر آمارتیا سن، معیار توسعه تنها اهدافی چون افزایش تولید ناخالص ملی یا صنعتیشدن نیست؛ او ارزش شاخصهایی چون پیشرفت فناوری و نوساز أکثر
هدف این پژوهش بررسی رویکرد قابلیت آمارتیا سن به نقش آموزش در پنج برنامهی توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران می باشد. از نظر آمارتیا سن، معیار توسعه تنها اهدافی چون افزایش تولید ناخالص ملی یا صنعتیشدن نیست؛ او ارزش شاخصهایی چون پیشرفت فناوری و نوسازی اجتماعی را در گرو توانمندی انسانها میداند. توانمندسازی افراد نیازمند فرصتهایی چون آزادی اقتصادی، آزادی سیاسی و تسهیلات اجتماعی از جمله شرایط بهداشتی مناسب و آموزش است. در نتیجهی چنین رویکردی است که عامل انسانی آزاد میتواند توسعهی اقتصادی و سیاسی را امکانپذیر سازد. هرگونه خللی در مسیر دستیابی افراد به آزادی و عدالت مانع از رشد و افزایش توانمندی آنها میشود. این نگرش برخلاف سیاستگذاریهای رایج است؛ سیاستگذاریهایی که توسعهی انسانی را تنها به کشورهای ثروتمند محدود میکنند. پرسش اصلی پژوهش ناظر بر این است که سیاستهای کلان آموزشی در برنامههای توسعهی کشور تا چه اندازه در راستای افزایش قابلیتهای افراد است؟ و بر اساس این فرضیه پی گیری شده است که، مروری بر اهداف آموزشی پنج برنامهی توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران حاکی از افزایش تدریجی و آگاهانهی توجه به آموزش بهمثابه قابلیت در سیاستهای کلان کشور در طول چهار دههی گذشته است.روش تحقیق در این پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده و برای گردآوری داده های آن از منابع کتابخانهای و اسنادی استفاده شده است.یافتههای پژوهش حاکی از آن است که گرچه نقش آموزش بهمثابه قابلیت در اهداف برنامههای اول و دوم توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران چندان برجسته نیست، اما در برنامهی سوم، چهارم و پنجم توسعه گامهایی مؤثر در جهت بهکارگیری آموزش بهعنوان قابلیتی اساسی برای توانمندسازی افراد برداشته میشود.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications