• فهرس المقالات مبناگرایی سنتی

      • حرية الوصول المقاله

        1 - بررسی دیدگاه آوروم استرول در باب دو برداشت متفاوتِ ویتگنشتاین از مبانی باورهای یقینی
        محمد سعید عبداللهی محمدعلی عبداللهی
        از زمان ارسطو به بعد عده‌ای از فیلسوفان بر این نکته اصرار ورزیده‌اند که بخشی از معرفت مبنایی‌تر از بخش‌های دیگر آن است. شکل‌های مختلفی از مبناگرایی در معرفت‌شناسی، اخلاق و منطق وجود داشته است و هر‌کدام امر خاصی را به عنوان مبنا در نظر گرفته‌اند. آوروم استرول بر این باور أکثر
        از زمان ارسطو به بعد عده‌ای از فیلسوفان بر این نکته اصرار ورزیده‌اند که بخشی از معرفت مبنایی‌تر از بخش‌های دیگر آن است. شکل‌های مختلفی از مبناگرایی در معرفت‌شناسی، اخلاق و منطق وجود داشته است و هر‌کدام امر خاصی را به عنوان مبنا در نظر گرفته‌اند. آوروم استرول بر این باور است که ویتگنشتاین یک مبناگرا است اما مبناگراییِ او یکسره با رویکردِ مبناگرایانِ سنتی تفاوت دارد و تمایزِ هوشمندانه‌‌‌ی ویتگنشتاین میان معرفت و مبانیِ آن، دامنِ مبناگرایی‌اش را از مشکلاتی که گریبان گیر مبناگرایانِ سنتی است دور می‌دارد. استرول نُه شرط برای مبناگرایی بر شمرده و معتقد است این شرایط در نظامِ معرفتیِ ویتگنشتاین وجود دارد. به باورِ استرول، ویتگنشتاین دو برداشتِ متفاوت از مبنایِ باورهایِ یقینی به دست می‌دهد: مبناگراییِ نسبی(گزاره‌ای) و مبناگرایی‌مطلق(غیرگزاره‌ای) و به مرور از مبناگراییِ نسبی فاصله و به سمت مبناگرایی مطلق متمایل می‌شود. در این مقاله پس از روشن ساختن استدلال استرول در باب مبناگرا بودن ویتگنشتاین و تفاوت این مبناگرایی با تقریرهای سنتیِ آن، به بررسی تمایز استرول میان دو برداشتِ ویتگنشتاین از مبناگرایی می‌پردازیم و نشان می‌دهیم هر‌کدام از این دو برداشت چه ویژگی‌هایی دارد و چگونه ویتگنشتاین مبناگرایی‌مطلق را ترجیح داده و بسط و توسعه می‌دهد. تفاصيل المقالة