• فهرس المقالات ضحاک

      • حرية الوصول المقاله

        1 - ریخت شناسى قص هى ضحاک در شاهنامه و راوانا در رامایانا (جدال خیر و شر)
        الیاس نورائی صغری باوندپور
        در فایل اصل مقاله موجود است
        در فایل اصل مقاله موجود است تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - تحلیل نشانه‌شناسی «مار» در شعر«من آن روز می‌گفتم...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریۀ مایکل ریفاتر
        مریم ارجمندی مهدی ظرافتکار
        هر شعر فاخری یک ایدۀ مسلّط دارد که بر سراسر اثر سایه افکنده است. شاعر این ایدۀ را در لابه لای فرم و ساختار، یک جمله و یا یک واژه پنهان می‌کند. بعد با هنرمندی برخی واژه‌ها را نشان‌دار می‌کند تا مخاطب از طریق آنها ایدۀ مسلّط را شناسایی نماید. آیا سیمین بهبهانی در شعرمن آ أکثر
        هر شعر فاخری یک ایدۀ مسلّط دارد که بر سراسر اثر سایه افکنده است. شاعر این ایدۀ را در لابه لای فرم و ساختار، یک جمله و یا یک واژه پنهان می‌کند. بعد با هنرمندی برخی واژه‌ها را نشان‌دار می‌کند تا مخاطب از طریق آنها ایدۀ مسلّط را شناسایی نماید. آیا سیمین بهبهانی در شعرمن آن روز... از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ به نظر می‌رسد؛ برای رسیدن به پاسخ مناسب، بهره‌مندی از نظریۀ نشانه‌شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریه‌ای مناسب است. با توجّه به این سنخیّت، مقالۀ حاضر بر مبنای نظریۀ نشانه‌شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی شعر سیمین را بررسی نموده است. پس از بررسیِ عناصر غیر‌دستوری نتایج بیانگر آن است که انباشت‌هایی با معنا‌بنِ مار، ضحّاک و ترس با بسامد بالادر شعر حضور دارند. پس از بررسی منظومه‌های توصیفی با رویکرد خوشه‌های استعاری و با هسته‌های جامعۀ سنتی، خوی اهریمنی و جامعۀ شبه‌مدرن هیپوگرام‌های شعر مشخص شد که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از: مار نماد خوی اهریمنی انسان‌هاست و در نظام‌های مرد‌سالار، بیشتر در وجود جنس مذکّر تجلّی می‌یابد. هم‌چنین مقایسۀ انباشت‌ها، منظومه‌های توصیفی و هیپوگرام‌ها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان ایجاد کرد: خوی اهریمنی نظامِ مرد‌سالار در جوامع سنتی از طریق بازی‌های فولکلوریک، ستم‌پذیری را به دختران القا می‌کند. در جامعۀ شبه‌مدرن آموزشِ ستم‌پذیری با روش‌های مدرن ادامه می‌یابد. تا وقتی که این خوی اهریمنی در ذهنیت جامعه وجود داشته باشد، ترس زنان ادامه دارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - بررسی اشتراکات ساختاری داستان ضحاک شاهنامه با حکایت «شیر و خرگوش» کلیله‌ودمنه و داستان هندی «بهیم سین و باکه» مهابهاراتا
        طیبه رحمانی سهیلا موسوی سیرجانی عبدالحسین فرزاد
        حضور حیوانات در زندگی انسان باعث شده که این موجودات ابتدا در حیات اساطیری و سپس به شکل نمادین در خدمت اندیشه های انسان قرار گیرد. کلیله‌ودمنه یکی از آثاری است که حیوانات در آن ایفای نقش کرده‌اند. با توجه به فرهنگ غنی و سابقه تمدن کهن، ایران و هند، اسطوره‌های یکسان با بن أکثر
        حضور حیوانات در زندگی انسان باعث شده که این موجودات ابتدا در حیات اساطیری و سپس به شکل نمادین در خدمت اندیشه های انسان قرار گیرد. کلیله‌ودمنه یکی از آثاری است که حیوانات در آن ایفای نقش کرده‌اند. با توجه به فرهنگ غنی و سابقه تمدن کهن، ایران و هند، اسطوره‌های یکسان با بن‌مایۀ اصلی مشترک در این دو فرهنگ دیده می شود. اسطوره‌ها نه‌تنها ازلحاظ محتوا، ازلحاظ ساختار نیز با یکدیگر شباهت بسیار دارند. در این پژوهش با شیوۀ توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانه‌ای، ریشه‌ها و نمادهای مشترک در داستان ضحاک با حکایت شیر و خرگوش کلیله‌ودمنه و بهیم سین و باکه مهابهاراتا ازنظر اسطوره‌شناسی مقایسه و موارد مشترک مورد تحلیل و رمزگشایی قرارگرفته است. در این مقاله، ریشه‌های حکایت شیر و خرگوش با حکایت بهیما و باکه (مهابهاراته) و فریدون و ضحاک (شاهنامه) در اساطیر هندی و ایرانی جستجو و مورد تحلیل و رمزگشایی قرارگرفته است. وجه تشابه آن‌ها در این است که یک ظالم قدرتمند (پادشاه یا دیو)، برای سیر کردن خود هرروز عده ای از ساکنان (شهر/ جنگل) را می کشد؛ ساکنان شهر/ جنگل، هرروز یک یا دو نفر را برای او می فرستند تا به دیگران آسیب نرساند و سرانجام یکی از طعمه های ظالم موجب مرگ و نابودی او می شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - اژدهایی به نام آز
        محمدنوید بازرگان
        ضحاک (آژی دهاک) همواره اسطوره ای شگفت در میان شخصیت های اساطیری در ادبیات پیش از اسلام بوده است، آیا می توان دورة مشخص تاریخی برای او جست و یا آنچنان که اوستا تصویر می کند او همچنان شخصیتی نیمه اهریمنی، نیمه انسانی است که هویت واقعی اش در غبار زمانهای دوردست ناپیداست؟ ا أکثر
        ضحاک (آژی دهاک) همواره اسطوره ای شگفت در میان شخصیت های اساطیری در ادبیات پیش از اسلام بوده است، آیا می توان دورة مشخص تاریخی برای او جست و یا آنچنان که اوستا تصویر می کند او همچنان شخصیتی نیمه اهریمنی، نیمه انسانی است که هویت واقعی اش در غبار زمانهای دوردست ناپیداست؟ این مقاله سعی دارد پرتوی بر تندیس این اسطوره کهن بیفکند و از خلال یک مقایسه دقیق نشان دهد که مشابهتهای شگفتی میان آژی دهاک و دیو آز موجود است. دیوی که در ادبیات زروانی و مانوی پلیدترین همدست اهریمن به شمار می رود. به گواهی برخی از متون پهلوی، بعضی از دیوان، تازش آورنده به بدن آدمی و تسخیرکننده روان انسان شمرده شده اند. ضحاک یکی از بارزترین شخصیت هائی است که تحت تصرف دیو آز قرار گرفته است و این مسخ تدریجی توسط اهریمن و حلول دیو آز در یک پادشاه بمرور از او یک اژدها پدید آورده است که از سرشت انسانی بکلی فاصله گرفته رفتارهای دیو آز را – آنگونه که در اوستا و متون پهلوی تصویر شده – به نمایش می گذارد. تفاصيل المقالة