نقد جامعه شناختی آثار علی اشرف درویشیان: از این "ولایت"و" آبشوران "
محورهای موضوعی : فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسیمحمد موسي مرادي 1 , حیدر حسنلو 2 , مهری تلخابی 3
1 - 1. دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی ، زبان و ادبیات فارسی ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان.زنجان ، ایران
2 - گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد زنجان،دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران
3 - گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد زنجان، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران.
کلید واژه: جامعه شناسی ادبیات, نقد جامعه شناسی, درویشیان, از این ولایت, آبشوران.,
چکیده مقاله :
جامعه شناسی از شاخه های علوم اجتماعی است که به تعاملات مردم با یکدیگر می پردازد. رابطه ادبیات و جامعه شناسی در رئالیسم اجتماعی قابل بررسی است. ادبیات به ویژه داستان از زندگی مردم سرچشمه می گیرد و در سبک رئالیسم و ناتورالیسم بیشتر می توان به واقعیت های اجتماعی پرداخت. علی اشرف درویشیان از نویسندگانی است که در داستان های خود به طرح مسائل و مشکلات جامعۀ پیرامونش پرداخته است. در این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی به بررسی چند داستان از دو مجموعه «از این ولایت» و «آبشوران» پرداخته شده است که نتیجۀ داده ها مشخص می کند این نویسنده با بهره گیری از واقعیت های جامعه دست به گزینش زده و مسائلی چون: فقر مادی، فقر فرهنگی، فاصلۀ طبقاتی، باورهای مذهبی و خرافی پرداخته است و تعامل خانواده¬ها را با این مولفه ها نشان داده است. درویشیان در این داستان¬ها با به تصویر کشیدن نوع زندگی و حوادث و باورهای مردم که معلول فقر و بی سوادی و جهل است، به طور غیرمستقیم حکومت وقت را زیر سئوال برده و لزوم مبارزه اجتماعی را برای رسیدن به عدالت اجتماعی و از بین بردن فاصلۀ طبقاتی گوشزد کرده است.
جامعه شناسی از شاخه های علوم اجتماعی است که به تعاملات مردم با یکدیگر می پردازد. رابطه ادبیات و جامعه شناسی در رئالیسم اجتماعی قابل بررسی است. ادبیات به ویژه داستان از زندگی مردم سرچشمه می گیرد و در سبک رئالیسم و ناتورالیسم بیشتر می توان به واقعیت های اجتماعی پرداخت. علی اشرف درویشیان از نویسندگانی است که در داستان های خود به طرح مسائل و مشکلات جامعۀ پیرامونش پرداخته است. در این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی به بررسی چند داستان از دو مجموعه «از این ولایت» و «آبشوران» پرداخته شده است که نتیجۀ داده ها مشخص می کند این نویسنده با بهره گیری از واقعیت های جامعه دست به گزینش زده و مسائلی چون: فقر مادی، فقر فرهنگی، فاصلۀ طبقاتی، باورهای مذهبی و خرافی پرداخته است و تعامل خانواده¬ها را با این مولفه ها نشان داده است. درویشیان در این داستان¬ها با به تصویر کشیدن نوع زندگی و حوادث و باورهای مردم که معلول فقر و بی سوادی و جهل است، به طور غیرمستقیم حکومت وقت را زیر سئوال برده و لزوم مبارزه اجتماعی را برای رسیدن به عدالت اجتماعی و از بین بردن فاصلۀ طبقاتی گوشزد کرده است.
1- ارشاد، فرهنگ (1391). کندوکاوی در جامعه شناسی ادبیات، تهران: آگه.
2- اسکارپیت، روبر (1376). جامعه شناسی ادبیات، ترجمه مرتضی کتبی، چ2، تهران: سمت.
3- پوینده، محمد جعفر (1377). درآمدی بر جامعه شناسی ادبیات، تهران: نقش جهان.
4- درويشيان، علي اشرف (1355). آبشوران، تهران: جاويدان. چاپ دوم.
5- -----------، ------------- (1383). از ندارد تا دارا .تهران: نشر اشاره، چاپ چهارم.
6- زیباکلام، صادق (1386). جامعه شناسی به زبان ساده، تهران: روزنه.
7- ستوده، هدایت الله (1378). جامعه شناسی در ادبیات فارسی، تهران: آوای نور.
8- سلیم، غلامرضا (1377). جامعه شناسی ادبیات یا اجتماعیات در ادب فارسی، تهران: توس.
9- شميسا، سيروس (1391). انواع ادبي، تهران: میترا.
10- شميسا، سيروس (1378). نقد ادبي، تهران: فردوس، چاپ اول.
11- فرامرزی، محمد تقی (1352). مسائل زیبایی شناسی و هنر (مجموعه مقالات) چ2، تهران: پویا.
12- فعله گري، مصطفي (1377). سيري در قصه هاي علي اشرف درويشيان، نشريه كيهان فرهنگي 143 صص69 ـ 64.
13- كازروني، جعفر (1377). آثار علي اشرف درويشيان در بوته هاي نقد، تهران: نداي فرهنگ، چاپ اول.
14- کوچکیان، طاهره، قربانی، خاور (1389). بازتاب اجتماع و رئالیسم سوسیالیستی در سال های ابری اثر علی اشرف درویشیان، نشریه زبان و ادب فارسی نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، سال53، ش220، صص105-85.
15- گلدمن، لوسین (1369). نقد تکوینی، ترجمه محمد تقی غیاثی،تهران: بزرگمهر.
16- --------، -------- (1381). جامعه شناسی رمان، دفاع از جامعه شناسی رمان، ترجمه محمد جعفر پوینده، تهران: چشمه.
17- لوونتال، لوو (1390). رویکرد انتقادی در جامعه شناسی ادبیات، ترجمه محمد رضا شارو، چ2، تهران: نی.
18- میر صادقی، جمال.(1382). عناصر داستان، چ4. تهران: علمی.
19- مير عابديني، حسن (1377). صدسال داستان نويسي در ايران، تهران: نشر چشمه چاپ اول.
20- میر فطروس، علی (بی تا). چند مقاله دربارۀ جامعه شناسی و ادبیات، تهران: صدا.
21- ولف، جانت (1367). تولید اجتماعی هنر، ترجمۀ نیره توکلی، تهران: مرکز.
مجله ادبیات فارسی، دوره 20، شماره 37، بهار1403، صفحه 1-13
|
نقد جامعهشناختی آثار علی اشرف درویشیان: از این "ولایت"و" آبشوران "
محمد موسی مرادی1، حیدر حسنلو2*، مهری تلخابی3
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد زنجان، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران.
*2دانشیارگروه زبان و ادبیات فارسی، واحد زنجان، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان ، ایران.
3دانشیارگروه زبان و ادبیات فارسی، واحد زنجان، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران.
نویسنده مسئول: Email: nastuh49@yahoo.com
تاریخ دریافت: 05/03/1403 / تاریخ پذیرش: 30/03/1403
چکیده
جامعهشناسی از شاخههای علوم اجتماعی است که به تعاملات مردم با یکدیگر میپردازد. رابطه ادبیات و جامعهشناسی در رئالیسم اجتماعی قابل بررسی است. ادبیات بهویژه داستان از زندگی مردم سرچشمه میگیرد و در سبک رئالیسم و ناتورالیسم بیشتر میتوان به واقعیتهای اجتماعی پرداخت. علی اشرف درویشیان از نویسندگانی است که در داستانهای خود به طرح مسائل و مشکلات جامعۀ پیرامونش پرداخته است. در این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی به بررسی چند داستان از دو مجموعه «از این ولایت» و «آبشوران» پرداخته شده است که نتیجۀ دادهها مشخص میکند این نویسنده با بهرهگیری از واقعیتهای جامعه دست به گزینش زده و مسائلی چون: فقر مادی، فقر فرهنگی، فاصلۀ طبقاتی، باورهای مذهبی و خرافی پرداخته است و تعامل خانوادهها را با این مولفهها نشان داده است. درویشیان در این داستانها با به تصویر کشیدن نوع زندگی و حوادث و باورهای مردم که معلول فقر و بیسوادی و جهل است، به طور غیرمستقیم حکومت وقت را زیر سئوال برده و لزوم مبارزه اجتماعی را برای رسیدن به عدالت اجتماعی و از بین بردن فاصلۀ طبقاتی گوشزد کرده است.
کلیدواژه: جامعهشناسی ادبیات، نقد جامعهشناسی، درویشیان، از این ولایت، آبشوران.
1. مقدمه
ادبیات و جامعهشناسی رابطهاي تنگاتنگ دارند و میتوان گفت آنچه در ادبیات راه مییابد متأثر از کنشهایی است که مردم در جامعه با توجه به مسائل اجتماعی انجام میدهند یا با آن مواجه هستند. این نوع کنشها در سبک رئالیسم به طور مستقیم ظهور مییابد و نشان دهنده تاثیر متقابل جامعه و ادبیات بر یکدیگر است. نویسندگان بنا بر نقش خود در جامعه و نوع طبقهاي که متعلق به آن هستند از زاویه خود جهان و اطرافیان خود را میبینند و در اینباره مینویسند از اینرو بسیاري از مؤلفههاي اجتماعی، روانشناسی، سیاسی و هر نوع عنصري که شخصیتها با آن در ارتباط هستند در داستانها راه پیدا میکند. اما نوع مواجهه با این مؤلفهها و نحوه پرداختن به آنها متفاوت است و چنانکه ذکر شد بسته به طبقه اجتماعی نویسنده و نوع اعتقاد و زاویه دید وي دارد. نویسندگان در جایگاههاي مختلف قرار دارند و اشراف آنها بر آنچه روایت میکنند یکسان نیست براي مثال نویسندهاي که از طبقه متمول جامعه است نگاهش به فقر و فقرا متفاوت است با نویسندهاي که خود در فقر زندگی کرده است. همچنین نگاه نویسنده سیاسی که خود در مبارزه علیه حکومتها شرکت دارد با کسی که تنها وصفی از مبارزان و زندانیان شنیده نمیتواند به یک شکل باشد. از اینرو نویسنده و راوي اهمیت زیادي در نگاه جامعه شناسانه دارد و با توجه به زمان و مکان تغییر میکند.
2. بیان مسأله
ادبیات که رمان و داستان کوتاه گونهای از آن است، اگر چه بازنمای تمام عیار واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی نیست؛ اما دست کم همانگونه که جریانهای ادبی بر وضعیتهای اجتماعی و فرهنگی تأثیر میگذارند، ادبیات نیز محصول یک رابطۀ دوسویه با بستری است که در آن شکل میگیرد. از همینرو، میتوان گفت که ادبیات ملتها؛ رمان، داستانهای کوتاه، حکایات، نظم و نثر و شعر و هر گونۀ دیگری از ادبیات تا حدی بازنمای شکلهای فرهنگی، وضعیتهای تاریخی، اجتماعی، عقل سلیم و عرف، باورها، ارزشها، هنجارها و آداب زیست مردمی هستند که اثر ادبی در آن رشد کرده و بالیده است. ادبیات و جامعهشناسی رابطهای تنگاتنگ دارند و میتوان گفت آنچه در ادبیات راه مییابد، متأثر از کنشهایی است که مردم در جامعه با توجه به
مسائل اجتماعی انجام میدهند یا با آن مواجه هستند. این نوع کنشها در سبک رئالیسم به طور مستقیم ظهور مییابد و نشان دهنده تأثیر متقابل جامعه و ادبیات بر یکدیگر است. نویسندگان بنا بر نقش خود در جامعه و نوع طبقهای که متعلق به آن هستند، از زاویه دید خود جهان و اطرافیان خود را میبینند و در اینباره مینویسند از اینرو بسیاری از مؤلفههای اجتماعی، روانشناسی، سیاسی و هر نوع عنصری که شخصیتها با آن در ارتباط هستند در داستان ها راه پیدا میکند، اما نوع مواجهه با این مؤلفهها و نحوه پرداختن به آنها متفاوت است و چنانکه ذکر شد، بسته به طبقۀ اجتماعی نویسنده و نوع اعتقاد و زاویۀ دید وی دارد. نویسندگان در جایگاههای مختلف قرار دارند و اشراف آنها بر آنچه روایت میکنند، یکسان نیست. برای مثال نویسندهای که از طبقۀ متمول جامعه است، نگاهش به فقر و فقرا متفاوت است با نویسندهای که خود در فقر زندگی کرده است. همچنین نگاه نویسندۀ سیاسی که خود در مبارزه علیه حکومتها شرکت دارد با کسی که تنها وصفی از مبارزان و زندانیان شنیده نمیتواند به یک شکل باشد. از اینرو نویسنده و راوی اهمیت زیادی در نگاه جامعهشناسانه دارد و با توجه به زمان و مکان تغییر میکند. علی اشرف درویشیان از نویسندگانی است که آثارش متأثر از سوسیالیسم اجتماعی بوده و به شکلی آشکار مسائل و مشکلات جامعه زمان خود را در آثارش بیان کرده است. عناصر اجتماعی این آثار شامل باورها، مثلها، اعتقادات مذهبی و خراقی، بیماریها،کمبود بهداشت، بیعدالتی و فاصله طبقاتی است. این پژوهش به جامعهشناسی داستانهای کوتاه علی اشرف درویشیان میپردازد و پرسش اصلی این است وجوه جامعهشناختی آثار ادبی علی اشرف درویشیان در مجموعه داستانهای کوتاه «از این ولایت»، «آبشوران» چیست؟
3. پرسشهای تحقیق
1- وجوه جامعهشناختی آثار ادبی علی اشرف درویشیان بالاخص در رمان و مجموعه داستانهاي کوتاه «از این ولایت» و«آبشوران» چه هستند؟
2- ارتباط ساخت درونی در آثار: از این ولایت و آبشوران با ساخت فکري و جهان بینی و طبقه اجتماعی نویسنده، چیست؟
3- کنشهاي معنادار عاملیتهاي اجتماعی در آثار: از این ولایت و آبشوران چه هستند؟
4- درونمایههاي اجتماعی تکرار شونده در آثار: از این ولایت و آبشوران چه هستند؟
5- جایگاه طبقاتی نویسنده چگونه بر پیرنگ و شخصیتها در آثار: از این ولایت و آبشوران تاثیر گذاشته است؟
4. فرضيههاي تحقیق
1- از نظر جامعهشناختی پیرنگ داستانها بر کنشهاي شخصیتها در قبال زندگی موجود و شرایط سخت زندگی استوار شده است.
2- درویشیان آثار خود را بر اساس ذهنیت و اعتقادات خود پدید آورده است.
3- کنشهاي معنادار شخصیتها عبارت است از: روي آوردن به خرافات مذهبی، اعتقاد به جبر اجتماعی و مبارزه علیه نظام موجود.
4- درونمایه این آثار بیشتر فقر و خرافات و مبارزه است.
5- نویسنده که خود متعلق به طبقه اجتماعی پایین جامعه است بر اساس نوع زندگی خود و اطرافیانش طرح داستانها را پرداخته است.
5. پیشینه تحقیق
زارعی (1397) مطالعهای با عنوان «بازتاب فرهنگ عامه در آثار محمد رضا بایرامی بر اساس نظریه لوسین گلدمن» انجام داده است. محقق در این تحقیق سعی کرده است که فرهنگ عامه در این آثار را با نظریات نظریهپرداز فوق با استفاده از روش تحلیلی - توصیفی مورد مطالعه قرار داده و مصادیق مربوط به هر مؤلّفه را مورد مطالعه قرار دهد.
ببریان (1395) در مطالعهای به «بررسی مضامین اجتماعی داستانهای سیمین دانشور و نجیب محفوظ (با تکیه بر سووشون، شهری چون بهشت، به کی سلام کنم؟؛ دل شب، میرامار، ورّاجی روی نیل)» پرداخته است. نتایج مطالعه نشان داده است که با بررسی زندگینامه و آثار دو نویسنده مشخّص میشود، هر دو از طبقه متوسط، فرهنگی و روشنفکر جامعه خود بودهاند، که تلاشنمودهاند، آمال، باورها، ارزشهای (جهانبینی) طبقه خود را در آثارشان منعکسکنند.
عابدینی (1392) در پژوهش خود به «بازنمایی واقعیت اجتماعی در دو رمان «عمارت یعقوبیان» و «همسایهها» (با تاکید بر طبقات اجتماعی)» پرداخته است. محقق در پژوهش خود به بررسي عناصر اجتماعي در اين دو داستان ميپردازد و در مسير اين بررسي نشان میدهد که رمان، به عنوان يکي از شاخههاي مکتب ادبي، ميتواند در ارتباط با مطالعات جامعهشناختي قرار بگيرد.
حاصل دوست (1392) در مطالعه خود به تحلیل جامعهشناختی داستانهای محمد مسعود پرداخته است. محقق در پژوهش خود بیان کرده است که داستانهای مسعود از نظر اندیشه و دید عمیق اجتماعی جایگاه ویژهای در میان آثار داستانی آن دوره دارد. او نویسندهای واقعگرا است و آثارش از نوع رمانهای اجتماعی است تا آن¬جا که او را مهمترین نمایندۀ ژانر اجتماعی مینامند. مسعود در داستانهایش به اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران خود بدبین است.
6. بحث و بررسی
1-6- جامعه شناسی ادبیات
جامعهشناسی ادبیات رشته علمی است که علاوه بر نقد اجتماعی ادبیات با توانایی ویژهای شرایط اجتماعی و تاریخی دورهای را توصیف و تحلیل میکند که اثر ادبی در محدوده آن دوره آفریده شده است» (ارشاد، 1391: 62).
جامعهشناسی ادبیات در مفهوم «شناخت و تبیین پیوند پیچیده و پویای آثار ادبی با زمینههای اجتماعی آفرینش و تکوین آنهاست» (گلدمن، 1381: 15). جامعهشناسی ادبیات در جهان با نام بزرگانی چون جورج لوکاچ (۱۸۸۰ - ۱۹۷۱م)، لوسین گلدمن (۱۹۱۳-۱۹۷۰. م)، تئودور آدورنو (۱۹۰۳- ۱۹۹۹.م)، اریش کوهلر (۱۹۲۶ -۱۹۸۱.م) و میخاییل باختین (۱۸۹۵-۱۹۷۵.م) گره خورده است و پیوندهای خود را با فلسفه و فرهنگ و هنر و اقتصاد تحکیم بخشیده است. با این همه، نخستین بار لوكاچ بود که توانست جامعهشناسی ادبیات را به علم أثباتی تبدیل کند و آن را با زیباییشناسی کلاسیک و دیالکتیک کانت و هگل و مارکس پیوند دهد (ستوده،1378: ۱۹۷). در بحث از رابطة ادبیات و جامعه همواره باید این مسأله را در نظر گرفت که ادبیات ذاتاً پدیدهای اجتماعی است. با وجود این که این رشته از شاخهها و زیر مجموعههای رشتة جامعهشناسی است ولی با این حال تفسیر جامعهشناختی ادبیات، فرزند نور چشمی علوم اجتماعی سازمان یافته و رسمی نیست» (لوونتال، ۱۳۹۰: ۷۱).
2-6- رابطه ادبیات و جامعه
دربارۀ پیوند بین ادبیات و جامعه به صورت خلاصه میتوان گفت که برجستهترین آثار ادبی، آنهایی بودهاند که محیط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را به بهترین شیوه ممکن انعکاس دادهاند. به بیان دیگر ادیبانی موفق بودهاند و در تاریخ ادبیات جاودانه گشنهاند که علاوه بر تسلط بر فنون ادبی، جامعهشناسان بزرگی نیز بودهاند و با شناخت دقیق روابط اجتماعی افراد، نهادهای گوناگون اجتماع، ویژگیهای شخصیتی، آرمانها و آرزوهای مردم به آفرینش ادبی دست زدهاند.
مطالعات ادبی و هنری با جامعه و مسائل اجتماعی آمیخته است «ادبیات را باید در پیوند جداییناپذیر با زندگی اجتماعی بر پایه زیر بنای عوامل تاریخی و اجتماعی که بر نویسنده تأثیر گذاشتهاند در نظر گرفت» (اسکارپیت، 1376: 13).
بینش اجتماعی نویسنده و موضعگیری او در برابر وقایع عینی و اندیشههای انتزاعی وی تحت تأثیر پایگاه اجتماعی و خاستگاهاش شکل میگیرد. «آگاهی اجتماعی را شرایط اجتماعی تعیین میکند، برای کسیکه این دید را قبول دارد، روشن است که تمامی ایدئولوژی و از جمله هنر و آنچه ادبیاتش مینامند، بیانکننده گرایشها و حالات روحی یک طبقه معین میباشد» (میرفطروس، بی تا: 254).
به نظر گلدمن برای درک اثر و توصیف و تشریح آن نباید به نویسنده و مقاصد آگاهانه او زیاد توجه کرد زیرا «جریان توضیح و تفسیر در مرحله اول جست و جوی آن آفریننده فردی یا جمعی است که ساختار ذهنی حاکم بر اثر ویزگی او را نشان میدهد و در نهایت تاثیرها مثل دیگر آثار و عوامل در اثر هیچ ارزش تشریحی ندارد و لذا فقط باید بدانها اشاره شود» (شمیسا، 1391: 330)
گلدمن با ورود به عرصۀ ادبیات، تحلیل رمان را یکی از مهمترین کارهای خود قرار داده و الگویی را در این راه ارائه میدهد که اصل و اساس روش اوست. این روش ساخت گرایی تکوینی» نام دارد. «خاستگاه ساختگرایی تکوینی این فرضیه است که انسان به تناسب شرایط و وضعیت موجود، پاسخی معنادار را از خود ارائه میدهد و تلاش دارد تا تعادلی میان فاعل (نویسنده) و موضوع (جامعه) برقرار کند» (پاسکادی، ۱۳۷۶: ۵۶). این اصطلاح از دو لفظ ساخت گرایی (بر پایۀ زبانشناسی و تکوین بر پایۀ سیر تحول تاريخ) تشکیل یافته است. ساختگرایی یعنی؛ علائم نوشتاری (دال)، محتوایی (مدلول) را در
خود دارند. تکوین نیز علت به وجود آمدن این ساختارها را بر اساس شرایط تاریخی توضیح میدهد (گلدمن، ۱۳۶۹: ۹: مقدمۀ مترجم). ادبیات در مفهوم بنیادین خود واقعگرا است و نویسنده واقعگرا، شالوده کار خود را قطع نظر از میزان خیال در آن بر زندگی واقعی استوار میکند. (فرامرزی،1352: 138) در حقیقت جامعهشناسی ادبیات، همه اجزای متن ادبی را در برمیگیرد و کوشش میکند برای تک تک عناصر ادبی، توجیهی اجتماعی بیابد و به طور کلی، رویکردهای جامعهشناختی در برابر ادبیات، بر مبنای تلاش برای پیوند شکل و محتوای داستان به وجوه ساختی اجتماعی است (ولف، 1367: 26).
نکته مهم در این توصیف از ادبیات، برداشت جامعهگرایانه از آن است و توجه به واقعیت، ادبیات با مخاطبش از جهان میگوید، از محیط پیرامون و از زندگی، هر چند این جهان ادبی، بر ساختة دهن نویسنده یا شاعر باشد و ادبیات گرچه فقط یکی از بخشهای متعدد واقعیت را نشان میدهد، اما این واقعیت را باید به مثابه کلیت در خود جای دهد، چرا که ادعای هنر بودن دارد (پوینده،1377: 231).
3-6- علی اشرف درویشیان
درویشیان یکی از برجستهترین نویسندگان معاصر ایرانی است که با اندیشه و تفکر سورئالیستی و چپ شناخته میشود. او داستانهای خود را با تاثیرپذیری از ماکسیم گورکی و با توجه به شرایط حاکم بر جامعه نوشته است (کوچکیان و قربانی، 1389: 88)." درويشيان با تأثيرپذيري از جريان گرايش به روستا در دهه چهل، نويسندگي را آغاز كرده است. در اين دهه كه فرهنگ و هنر ايراني در معرض يورش فرهنگ مبتذل اروپا و آمريكا، قرار گرفته بود، جريانهاي روشنفكري نوپايي كه بهگونهاي از مذهب و زندگي مردم ايران، رو برگردانده بودند، دست به ايجاد نهادها و سازمانها و حركتهايي میزدند كه هم در دهۀ چهل و هم در دورۀ پس از آن، كشاكشها و بازتابهاي اجتماعي فراواني را پديد میآورد. روشنفكران انقلابي دهۀ چهل كه نسبت به اصلاحات شاه، و سر سپردگي وي به سرمايهداري جهاني و بيعدالتي ژرف و دلخراش درون جامعه اعتراض میكنند، اعتراض آنها در قالب داستان، شعر، نمايشنامه و فيلم، شكل میگيرد و يكی از عناصر فعال اين دوره، درويشيان است" (فعله گري،1377، 64). آثار درویشیان از منظر محتوایی اثری سیاسی –اجتماعی به شمار میرود. این داستانها حاوی مسائل و مشکلات مردمی هستند که در فقر و بدبختی به سر میبرند و به ناچار وارد جریانات سیاسی برای براندازی رژیم میشوند. از این رو در سالهای ابری این روند را به وضوح میبینیم. اما در مجموعه داستانها بیشتر به مشکلات پرداخته و زندگی مردم را زیر ذرهبین برده است.
7. بحث
1-7- بررسی جامعهشناسی داستانهای علی اشرف درویشیان
داستانهای درویشیان برگرفته از مشاهدات وی در کرمانشاه و روستاهای اطراف است. مجموعهاي از این ولایت در برگیرنده ادبیات روستاست که حاصل دوران معلمی نویسنده در روستاهاست. " نوع نگاه و ساختار داستانها در اين مجموعه وامدار داستانهايي است كه نويسندۀ آنها از رئاليست ايراني و غير ايراني خوانده است. تاثير ساده نويسي و نگاه بيپيرايۀ "چخوف" بعضي كارهاي "صادق هدايت "، نوشتههاي داستاني "جلال آل احمد" درباره زندگي مردم تهيدست شهر و روستا و نوشتههاي "صمد بهرنگي" بر اين مجموعه پيداست "(همان).
آبشوران نیز حاوی داستانهای کوتاهی در رابطه با وضعیت دوران کودکی راوی و خانواده اوست از این رو همه این داستانها به سبک رئالیسم اجتماعی هستند. در این بررسی مؤلفههای تأثیرگذار بر اندیشه نویسنده مطرح شده و داستانهایی که بر این مبنا نوشته شدهاند بر اساس مبانی جامعهشناسی تحلیل میشود.
2-7- فقر
مهمترین درونمایه داستانهای درویشیان فقر است که خود زیر مجموعههای بیشماری دارد. فقر مادی اثراتی از خود به جای میگذارد که میتواند شامل بیماری، بازماندن از تحصیل و گرایش به خرافات باشد.
یک متن زمانی میتواند بیانگر آگاهی جمعی باشد که بتواند ساختار مشترک یک گروه اجتماعی را بیان کند «یک رفتار یا یک اثر فقط تا آنجا بیان کننده آگاهی جمعی است که ساختار بیان شده در متن نه ویژه نویسنده بلکه ساختار مشترک اعضای گوناگونی باشد که گروه اجتماعی را تشکیل میدهند» (گلدمن، 1381: 101).
درویشیان از افراد متعدد و با ویژگیهای طبقاتی، فرهنگی و اجتماعی متفاوت نام میبرد اما تأکید او بیشتر بر فرودستان جامعه است. به عبارتی بهتر اثر او، در حوزه ادبیات فرودستان (پوپولیسم) قرار دارد (میرصادقی، ۱۳۸۲: ۳۳۰). و به ترسیم تصاویر واقعگرایانه و گاه ناتورالیستی طبقه فرودست جامعه
میپردازد. او مخاطب را از لابهلای کلام و فضای داستان، وارد آبشورانها و محلههای تنگ و قدیمی شهر میکند؛ محلههایی که به قول راوی داستان، هر روز فرياد ضجه کچلهایش رگ و ریشه انسان را میلرزاند و کودکانش در دل، حسرتهای سر کوفته را تا اعماق پیریشان به دوش میکشند.
داستان «ندارد» از مجموعۀ «از این ولایت» سرگذشت پسری است که بیماری سل دارد و پدر و مادرش هم پیر و بیکارند؛ از اینرو نمیتوانند برای وی لوازم تحصیل را فراهم کنند به طوریکه کاغذ مشقش را از سطل زباله پیدا میکند. او سرانجام از سرما میمیرد. در این قصه موضوعی مطرح میشود که تقابل میان فقیر و دارا را مطرح میکند. خواب نیازعلی موضوع محوری این داستان است که تقابل این خانواده با مشقربان یعنی کارفرمایی است که کارش تجارت پسته است و مادر نیازعلی کار خندان کردن پستهها را به عهده داشته است و در اثر این کار دندانهایش خراب شده و افتاده و بیکار شده است. در این خواب مش قربان به شکل اژدها دیده میشود و پستهها علیه او متحد میشوند تا با نخندیدن او را ناراحت کنند، اما تبعات این کار به زیان نیازعلی است. نويسنده با شرح چهرۀ مظلوم و بيمار نياز علي، جانبداري خود را از او نشان ميدهد و او را قهرمان داستان خود ميكند"اين پسر بچه همان نداردهاي سراسر كشور ماست كه با سن اندكشان با دنيايي از مشكلات و محروميتها مواجه بوده و جز نان خالي براي خوردن و پارهپوشهايي براي پوشش بدن نحيف و درماندۀ خود نداشتهاند. در واقع،" ندارد" درويشيان نماينده قشر وسيعي از جامعه ي ماست. چرا كه اين نداردها ماحصل همان سيستم ظالمانۀ سرمايهداري دوران پيشيناند"(كازروني 1377: 110).
در داستان گازولک، آذوقه خانواده تمام شده و هیزم هم ندارند، زیرا جنگلها ملی شده و دیگر هیچکس نمیتواند از آنجا چوب بیاورد.
مرد گفت: هيزم كجا بود؟ مگر ننه ريحان نديدي چه به سرش آمد. رفت هيزم بياره كه گرفتن شو با لگد خرد و خميرش كردن. حالا افتاده گوشۀ اتاقش. دولت گفته جنگلها ملي شدن.
زن با صداي خفه از ميان حياط جواب داد: خب آري، ماشين ماشين از چوبا ميبرن شهر ميبرن تهران شاگرد شوفره ميگفت، ميبرن براي مبلسازي (درویشیان،1383: 18).
در همین داستان بچه مریض مدام گریه میکند، ولی خانواده نمیتواند او را به شهر ببرد:
«زن با بغض گفت: بايد ببريمش شهر
مرد به تندي گفت: گور پدر شهر و دكتراش، هي پول، هي پول، مثل اين كه پول علف خرسه» (همان: 19).
داستان قبر گبری نیز روایتگر فقر است. مردي روستايي كه پس از قانون اصلاحات ارضي، خوشنشين شده، بر اثر بيكاري به همراه پسرش به كندن قبرهاي قديمي روي ميآورد تا عتيقۀ به دست آمده از آنها را به مردي يهودي بفروشد. بيشتر مردم ده به اين كار روي آورده، توانستهاند چيزهايي پيدا كنند اما اگر ژاندارمها بفهمند؛ هرچه بدست آمده ميگيرند و خودشان را هم زنداني ميكنند.
مرد در حين كندن قبر، خواب شب گذشتهاش را براي پسر تعريف ميكند. او در خواب ديده است كه يك مجسمۀ بزرگ داخل يكي از قبرها پيدا كرده، مجسمۀ سلطاني كه بر تخت نشسته و خيلي سنگين است و مرد موقع بلند كردن آن از خواب پريده است. اتفاقاً پسر هم به تازگي خواب ديده، ابر سياهي روي خانهشان افتاده، خانه خراب شده و سرش شكسته است. نزديك غروب در حاليكه مرد هنوز مشغول تعريف دنبالۀ خواب ديشب است، از داخل گور، مهرهاي به اندازۀ يك انگشت پيدا ميكند. مهرهاي كبود با دو سر طلايي كه روي آن دو سرباز قديمي در حال حمله ايستادهاند و نيزهها را رو به آنها گرفتهاند. در اينحال قلوه سنگي توي گور ميافتد. دو تا ژاندارم تفنگهاشان را رو به آنها گرفته، ميگويند: تكان نخورين، رد كنين ببينم چي پيدا كردين.
دهاتيها تب گوركني پيدا كرده بودند. دسته دسته خوش نشينها كه نصف بيشتر خانوارهاي ده بودند ميزدند به بيابان براي كندن قبر گبريها چند نفر يهودي كه عتيقه ميخريدند به اين كار دامن زده بودند. اشياء زير خاك را به قيمت خوب ميخريدند و به شهر ميفرستادند (همان: 31 ).
موضوع اصلی جامعهشناسی، زندگی اجتماعی است و از این نظر، «جامعهشناسی بیان و توجیه زندگانی اجتماعی است» (سليم، ۱۳۷۷: ۱۱). در زندگی اجتماعی تعامل انسانها با یکدیگر اهمیت پیدا میکند. گاهی افرادی که از نظر طبقه اجتماعی کمی بالاتر هستند. به سایرین ظلم میکنند. ازدواج یکی از مؤلفههای زندگی اجتماعی است که به دلیل ازدیاد نسل و جلوگیری از فساد اهمیت دارد اما این مولفه در جوامع فقر زده موجبات بدبختی قشر زنان را به دنبال دارد. هتاو داستانی دربارۀ فقر است که تبعه آن کودک همسری است. این درونمایه جدا از این که در میان داستان هم مستقیماً گفته شده، در انتها بیشترنمود پیدا میکند. در آخر داستان مويه كردن مادربزرگ طبيعي و تاثيرگذار نقل شده است:
(مادربزرگ با گونههاي مجروح در حالي كه زنها زير بغلش را گرفته بودند؛ مويه ميكرد: - هتاو جان عزيزكم، ديگر كي خارها را از دستم در بياره؟ بعد با شيوني كه در گوش همۀ كوچهها دويد فرياد زد: شدي فداي يك لقمه نان. شدي قربان يك لقمه نان (درویشیان،1383: 52).
" درويشيان به بازنگري كودكيهاي فقر زده و نكوهش جامعه نشسته است كه فقر و درد و رنج ازآن، ميبارد. آبشوران از آنجا كه برخوردار از ساختار و نگاه خيرۀ هنرمندانه به واقعيات اجتماعي و روح و روان آدمهاي گوناگون داستانها نيست، تنها به عنوان سند نكوهش فقر، قابل بررسي است" (فعله گري،1377: 66).
این مؤلفه در داستان مورد بحث معلول فقر است. پدر خانواده بدهکار است و شخص طلبکار هم عروس میخواهد. این معامله موجبات کودک همسری و مرگ عروس و دیوانگی داماد را فراهم میکند. در اين ميان هيچكس مقصر نيست؛ جز حكومتي كه فقر را بر جامعه تحميل كرده است و اين نكتهاي است كه "درويشان" قصد دارد به خوانندهاش بفهماند اما پوشيده و در پرده."هتاو"، داستاني است كه عمق فاجعۀ فرهنگي- اقتصادي را در جهل و فقر جامعه نشان ميدهد." در جامعهاي كه پول، ارزش متافيزيك پيدا كرده است. ديگر ارزش و ميزاني جز پول، قابل قبول نيست. نه انسانيت، نه همسايگي، نه قول، نه شرف و حيثيت و نه هيچ چيز ديگر، اگر هم كسي در اين موارد سخني به زبان جاري سازد، جز لقلقۀ زبان، نام ديگري نميتوان بر آن نهاد"(كازروني، 1377: 16).
3-7- فاصلۀ طبقاتی
از مهمترین زمینههای تأثیرپذیری هنرمند از جامعه، جایگاه طبقاني و پایگاه اجتماعی وی میباشد که در پیوند اثر و محبط جامعه نقش مهمی دارد. درست است که شخصیت هنرمند در محیط اجتماعی شکل میگیرد، لیکن مهمترین و قاطعترین عنصر مؤثر در محیط اجتماعی، پایگاه طبقهای است؛ به طوریکه هر یک از دو گروه با طبقه متفاوت جامعه به اقتضای جهان بینی مستقل خود، ذوق و سبک هنری خاصی را به بار آوردهاند (میرفطروس، بی تا: 101).
اختلاف فاحش طبقاتي در داستان «ندارد» نمود بارزي دارد. پنجرههاي كلاس، با وجود سرما ، شيشهاي ندارد و با روزنامه پوشانده شده، بچهها از راههاي دور با وضع فلاكت باري ميآيند و از سرما يخ ميزنند. لباسهاي نيازعلي پاره است و دفتر مشق ندارد. به تصوير كشيدن اين حقايق در كنار جملۀ روي روزنامه و خوابي سمبوليك، كه نيازعلي تعريف ميكند، خطمشي نويسنده را در طرفداري از كودكان فقير و كارگران بيپشتوانه نشان ميدهد. راوي با اشاره به روزنامهاي كه به جاي شيشه به پنجره زدهاند و نوشتههاي روي آن، شكاف عميق بين طبقات اجتماعي را نشان ميدهد و اينكه راوي، خواندن جملۀ درشت روزنامه را به نيازعلي واگذار ميكند، يكي از نقاط قوت داستان است. در اين قسمت، طرز روزنامه خواندن نيازعلي، واقعگرايانه توصيف شده است:
« آقا، نوشته كت.
- آفرين. درسته بخوان. خب.
- آقا. دويست و پنجاه ه... ه... هزار توماني
- آفرين. آفرين، خيلي خوبه. ادامه بده.
- آقا. در تهران ح.ح.- راج شد (درویشیان، 1383: 12).
در داستان سه خم خسروی فقر پدر خانواده موجب شده سه فرزند وی از سرما خشک شوند، زیرا او پول خرید ذغال را ندارد. او برای این که بیدردان جامعه را متوجه وخامت وضع کند، بدون توجه به تبعات کاری که میکند به سراغ یکی از مقامات رفته آنها را با عنوان یافتن گنج به خانه میکشاند تا با جنازۀ بچهها روبرویش کند. خانۀ پیرمرد در پایین شهر است و جایی که به سراغ آن مقام میرود، در بالای شهر است و ساختمان دارای باغ بزرگی است. این تقابل نشان از اختلاف طبقاتی دارد. بچههاي بالا شهري روي يخ، بازي ميكنند و يكيشان ليز ميخورد، پيرمرد او را بلند ميكند. نويسنده در اينجا عمل پيرمرد و كفش و لباس نوي بچه را نشان ميدهد تا تضاد و فاصلۀ طبقاتي را نشان دهد: (پيرمرد خم شد و زيربغل بچه را گرفت. گرمي زيربغل بچه در انگشتانش دويد. نگاهي به چكمههاي براق و كلاه قرمز و قشنگ او انداخت ... (همان: 14) پيرمرد، از بيتوجهي مسئولين مملكت به فقرا ناراحت است و ميخواهد با فريب آنان، خانه و زندگي و بچههاي مرده را نشانشان بدهد به خيال آنكه آنها با ديدن اين وضعيت سكته ميكنند.
توي اتاق، پشت ميزي از چوب گردو كه رويش را شيشه گذاشته بودند، يك نفر با لباس مرتب و صورت گوشتآلود و كراوات پهن سفيد، نشسته بود (همان: 24). اين داستان سادگي پيرمرد فقيري را نشان ميدهد كه تصورش از دولتمران چيز ديگري است. او گمان ميكند اشراف، از زندگي فقرا بيخبرند در حاليكه خود را به بيخبري زدهاند و هيچ هم از ديدن وضع اسفبار آنان، دلشان تكان نميخورد و نميسوزد." در اينجا "درويشيان"، به حق سردمداران و مأمورين دولتي را مورد خطاب قرار ميدهد. پس حركت قلمي "درويشيان" درست است. اما از سوي ديگر بايد گفت چطور ممكن است آدمهايي كه دولتي بودند و تره هم به ريش مردم خرد نميكردند، از ديدن جنازۀ سه كودك فقير، چنان تكان بخورند كه دچار سكته شوند... داستان"سه خم خسروي" به علت همين عكسالعمل غيرطبيعي پيرمرد و گونۀ تلقي غير معمول نويسنده از موضوع، داستاني ضعيف و ناموفق به شمار ميرود"( كازروني،1377: 12).
توصيف صحنه در داستان«ننه جان چه شده»، بيشتر نمادين است و ماهيت جامعه و اوضاع زمان را نشان ميدهد. راوي به عكسي اشاره ميكند كه روي ديوار اتاقشان چسباندهاند، عكس ملكۀ انگليس، كه در تضاد كامل با شخصيتهاي داستان و فضاي خشك و خالي خانه است:
(به عكس ملكۀ انگليس و شوهرش، كه روي ديوار اتاقمان بود و نميدانم بابام از كجا آورده بود، نگاه ميكرديم. آن همه مدال، آن لباسهاي خوب و آن لبخندهاي بيمهرانه و نگاههاي سرد و سير (درویشیان،1383: 67).
نويسنده مثل هميشه، تصوير پادشاه و ملكۀ انگليس را كه آدمهاي پولدار و مرفهي هستند، بيمهر و سرد معرفي ميكند، مثل همۀ آدمهاي مرفهي كه در داستانهاي ديگر نويسنده حضور دارند و چهرهاي خشن و بيمهر و رفتاري رياكارانه دارند.
"نويسنده به خوبي نکتۀ اوج قصه را در مسير اصلي آن، كه فقر و ناداري است، متجلي ميسازد و اين درست همان پيام اصلي قصه است كه بعد گرفته است. هيولاي فقر چنان بر خانوادهاي كه از اقشار آسيب پذير جامعهاند، مستولي گشته كه گم شدن سه تومان پول خرجي، آنها را عزيز مرده و خانه خراب مي كند"(كازروني،1377: 55).
4-7- کمبود پزشک
در داستان «ندارد» نیازعلی بیماری سل دارد ولی هیچ اقدامی برای درمان وی انجام نمیشود. راوی به صورت غیر مستقیم نشان میدهد که علیرغم شعارهایی که در روزنامه نوشته شده، بهداشت برای همه نیست، اشارۀ دیگر راوي به نوشته ديگر روزنامه پس از مرگ نیاز علی است. نویسنده پس از ذکر فاصلۀ طبقاتی که عامل فقر نیاز علی و ساير شاگردان است، علت مرگ نياز علي را، عدم بهداشت در منطقه ميداند و با اين جمله آن را بيان ميكند:
(چشمم افتاد به روزنامۀ تازه ي روي پنجره. با خط درشت نوشته بود:
بهداشت براي همه (درویشیان،1383: 16)
همین مضمون را در داستان گازولک میبینیم. نبود مرکز بهداشت در روستا موجب میشود کودکی که دلیل گریهاش مشخص نیست نزد زنی که کارهای پزشکی را انجام میدهد برده شود و او با نادانی، موجبات مرگ فجیع کوک را فراهم میکند. درونمايۀ داستان، فقر و محروميت مردم روستا و سياستهاي غلط دولت را نشان ميدهد. خانوادۀ روستايي نه آرد براي نان پختن دارند؛ نه هيزم و نه مركز درماني كه هنگام بيماري به آنجا مراجعه كنند و نه مركبي دارند كه با آن به شهر بروند.
5-7- باورهای مذهبی
چهرۀ براخاص نشان ميدهد كه راضي به اين ازدواج نيست و چون آدم با اعتقادي است، ويس مراد و خداداد را وادار به قسم قرآن ميكند و با خيال راحت هتاو را به آنها ميدهد. براخاص كه قيافۀ گرفتهاي داشت، رو كرد به ويس مراد و گفت:- در صورتي راضي ميشم كه روي قرآن انگشت بذاري كه تا بزرگ نشده، دست به او نزنين. ويسمراد من و من كرد و گفت: قبول دارم باشه، عيبي ندارد. مثل دختر خودم بزرگش ميكنم. هر وقت تو اجازه دادي عروسش ميكنيم. براخاص با نا اطميناني گفت: قسم به اين قرآن بخورين (درویشیان، 1383: 47).
در اينجا ديدگاه مذهبيبراخاص، زير سؤال ميرود او چگونه ميتواند به قسم خوردن آن دو اعتماد كند و هيچ شكي به دلش راه ندهد. نويسنده با ذكر اين مورد قصد دارد اعتقادات دست و پاگير عوام را كه موجبات بدبختي آنها را فراهم ميكند زير سؤال ببرد.
بی بی وسط هنگاميكه گازولك را در كلاه بچه ميگذارد و رو به كلاه ميگويد:
«دشمني با حضرت عباس كردي، اگر اذيت اين بچه بكني. اي خدا خودت بچهام را نجات بده. الهي آمين (همان: 21).
ويس مراد از جنس براخاص نيست وضع ماليش خوب است و اعتبار هم دارد و از هيچ كس نميترسد پس تعجبي ندارد كه وقتي ميبيند يكي از بدهكارهايش توان پرداخت پول ندارد، در عوض دخترش را براي پسر خود بخواهد و از همچو آدمي بعيد نيست به قسم قرآن هم بياعتقاد باشد. اما در آخر داستان پس از فاجعه، چهرۀ ديگري از او ميبينيم كه از ترس، تغيير ماهيت داده نداي توبه سر ميدهد:
(ويس مراد دو دستي به صورت خودش كوبيد و ناليد: عروس كوچولويم، عروس قشنگم، نازنينم چه بدبختي بودم، چه غلطي كردم، اي قرآن خدا، اي قرآن خدا (همان: 52).
داستانهای آبشوران گزیدههایی از زندگی واقعی درویشیان است. در اين گزينشها، "درويشيان تكههايي از خاطرات روزهاي كودكي خود را نقل ميكند و چشماندازي از تنگدستي، حالات بيروني و برخوردهاي مردم جامعۀ آن دوران را نشان ميدهد. برخي از داستانها نگاهي انتقادي به ديدگاههاي مذهبي عوام دارد و برخي عقايد خرافي را نيز مورد انتقاد قرار ميدهد. يكي از منتقدين ميگويد: ”... ساختار اين داستانهاي بيادعا و نگاه نويسندۀ آنها به سختي در برابر گذشتههاي كودكي و باورهاي مذهبي خانواده و مردم فقير خويش است"( فعله گري، ص 66).
پدر و مادر، افرادي مذهبي و خرافي هستند كه مثل همۀ آدمهاي فقير و بي سواد، عوامل ويرانگر طبيعت را به خشم خدا نسبت ميدهند:
(ننه... ميگفت:
- تا شما بچهها سر از تخم در آوردين، دنيا را خراب كردين. دورۀ آخر زمانه. ميخواين خدا از اين بدتر به سرمان نياره؟ به خدا اگر آتش از آسمان بباره، باز هم كمه (درویشیان،1383: 70).
ننه كه چادرش را دور كمرش گره زده بود با پاهاي سفيدش توي آب ميلرزيد و تند تند صلوات ميفرستاد (همان ص 69).
پدر هم مردي مذهبي است و گمان ميكند ميتواند با دعا كردن، غضب خدا را دور كند و جلو طغيان آبشوران را بگيرد.
اوايل بهار يا اواخر پاييزكه آسمان را ابر سياهي ميپوشا ند، بابام از ميان اتاق ميناليد كه:
خدايا غضبت را از ما دوركن. ولي خدا به حرف بابام گوش نميكرد ؛ سيل ميآمد ، خشمگين ميشد و ميرفت. پلهاي چوبي را ميبرد. زورش به خانههاي بالاي شهر كه از سنگ و آجر ساخته شده بود، نميرسيد، اما به ما كه ميرسيد، تمام دق دلش را خالي ميكرد (درویشیان،1383: 65).
داستان، بیالون با توصيف فضاي مذهبي خانه، آغاز ميشود. دايي راوي هر شب كتاب كهنهاي كه حاوي وقايع عاشوراست، ميآورد و با گريه شروع به خواندن ميكند. پدر و مادر راوي و بي بي و شوهرش هم، گريه ميكنند. صاحب خانه از گريه كردن آنها خوشش ميآيد و مرتب به اتاقشان سركشي ميكند پدر راوي بچهها را وادار به گريه، ميكند تا صاحبخانه خوشش بيايد و براي كرايههاي عقب افتاده، سختگيري نكند. از آن طرف راوي در مدرسه، معلم سرود را توصيف ميكند. او شخصي عرق خور است و سر كلاس، ويولن ميزند. راوي هر شب خواب ويولن ميبيند و آرزو ميكند براي خودش، ويولني داشته باشد. سرانجام راوي و برادرانش، با دزديدن از پول خرجي خانه و دزديدن چوب دستي صاحبخانه، و جمع كردن پول توجيبي، يك ويولن كهنه ميخرند. در خانه، مجبورند آنرا مخفي كنند كه كسي نفهمد بهترين جا، جعبۀ كتابهاست. يك شب كه همۀ خانواده جمعند و شوهر بيبي مشغول طرح مسالهاي ديني است، راوي به سراغ جعبه ميرود تا كتابي بردارد، ناگهان دستش به سيم ويولن ميخورد و صدايش بلند ميشود. قضيه، لو ميرود و خانواده كه به سختي پيرو اعتقادات مذهبياند، آوردن آلت كفر را در خانه، مايۀ بدبختي و فرار كردن فرشتهها از خانه ميدانند. پس از جر و بحث وكتك خوردن بچهها و مادرشان، صبح روز بعد، شوهر بي بي، ويولن را داخل پارچه اي ميپيچد و پنهاني، طوريكه صاحبخانه نبيند بيرون ميبرد، اما راوي هنوز در فكر ويولن ديگري است.
اين داستان، ديدگاه مذهبي- خرافي خانوادههاي بيسواد را مورد انتقاد قرار ميدهد. توصيف بر پا كردن مجالس عزاداري و روضۀ خانوادگي و گريههاي زوركي براي امام حسين (ع)، پيش زمينهاي ميشود براي نقل كتك خوردن "يار محمد"، شخصيت مبارزي كه جلو مردم دستگير ميشود و هيچكس اعتراضي نميكند؛ حتي عمو رجب بقال، كه هر سال روز عاشورا، نقش امام حسين (ع) را بازي مي كند. تعصب خرافي اين آدم ها در مورد ويولن نيز از همان تعصب مذهبي تقليدي، سرچشمه ميگيرد. آدمهاي داستان، طبق شنيدههاي بي اساس خود، صداي آلات موسيقي را موجب فرار فرشتگان و جمع شدن شياطين و اجنه ميدانند؛ اما مسائل پشت پردهاي هم هست كه راوي به آنها اشاره ميكند. صاحبخانه فردي است كه دوست دارد اهل خانه روضه بخوانند و گريه كنند و اگر از قضيه ي ويولن، بويي ببرد، ديگر نميتوانند در آن خانه زندگي كنند.
هس سس. اگه صاحبخانه بويي ببره، فردا جل و پلاسمان تو كوچهس، يه طوري بايد سر به نيستش كرد – (درویشیان،1383:78).
راوي علت علاقۀ صاحبخانه به گريه و زاري آنها را مستقيماً توضيح ميدهد. او ميخواهد مستاجرانش سرگرم باشند و ديگر بهانۀ آب لوله كشي و پشت بام كاهگلي را نگيرند. در اينجا نويسنده ديدگاه مذهبي اين افراد را مورد انتقاد قرار ميدهد، انتقاد او از طرز تفكر مردمي است كه نميدانند چگونه بايد با اتكا به مذهب، زندگي بهتري داشته باشند.
« چون مشغول ميشديم. ديگر كسي از او نميخواست كه پشت بام را كاهگل كند يا برايمان آب لوله بكشد» (همان: 26).
بعضي وقتها اكبر و اصغر خوب گريه ميكردند و آن، شبهايي بود كه رفوزه شده بودند. بابا خوشش ميآمد و با خشم و با چشمهاي قرمزش به من چشم غره ميرفت و ميگفت:
- در دو بلاي اينها بخوره طوق سرت چرا گريه نمي كني آخه لقمه حرام.
- من با خودم ميگفتم: آخه من كه قبول شدم (درویشیان، 1383: 74).
در داستان بیماری، مادر راوی بیمار شده و به جای دوا و درمان برای او دعا میخوانند، ولی سرانجام مجبور به مراجعه به دکتر میشوند. (بيبي كه چشمهايش از گريه قرمز شده بود با غصه گفت: جوشانده همكاري نكرد، فردا بايد برم گذر صاحب جمع، از دختر خاله معصومه، آب شفا بگيرم عمو گفت: هر مرضي باشد آب تربت خوبش ميكنه.
دايي موسي آهي كشيد و گفت: برايش ختم حضرت زينب بگيريم. حتما خوب ميشه (درویشیان،1355: 87).
6-7- باورهای خرافی
مردمی که در این داستانها حضور دارند، اغلب بیسواد و بی اطلاع از اوضاع جامعه هستند. «دنیاي اين مردم، دنياي پست جهل و تيره روزي است. آنان در معرض انواع بلاياي اجتماعي و طبيعي قرار دارند و چون مجال و امكان پي بردن به علل بدبختيهايشان را نمیيابند، به خرافهپرستي پناه میبرند» (مير عابديني، 1377. ص 546).
در داستان گازولک بیبی وسط پاي بند خرافات است كارهاي خرافي خود را با مذهب ميآميزد:
(بلندش كرد. دو سه بار با كف دست به پشتش زد. رو كرد به زمين كه جاي بچه بود و گفت: هر چه درد و بلا داره بيفته به گردۀ تو. درد و بلاش براي تو (درویشیان،1383: 20).
با مطالعۀ جامعهشناسی میتوانیم با محیط و پیرامون جامعهای که در آن زندگی میکنیم، بهتر آشنا شویم و این شناخت برای ما این خواهد بود که میتوانیم بفهمیم در محیط پیرامون ما چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و اساساً چرا این اتفاقات رخ میدهد. «فهم اینکه در محیط بیرونی ما چه اتفاقاتی میافتد ما را قادر میسازد تا شاید بتوانیم بر این اتفاقات تأثیراتی بگذاریم، مسیر برخی از آنها را تغییر دهیم، برخی از آنها را موثرتر و گسترده تر نماییم و جلوی روی دادن پارهای دیگر را بگیریم» (زیباکلام، 1386: 27). درویشیان شاهد زندگی مردمی است که خود را در میانۀ فقر و فاقه حفظ کرده و با اتکا به باورها امید به زندگی را تقویت میکند. اما اینش شاهد شخصیتی باسواد است که با شخصیتهای سیاس سر و کار دارد و با احزاب آشناست از اینرو عقاید آنها را قبول ندارد، ولی مستقیماً مخالفت نمیکند و فقط تبعات آنرا نشان میدهد.
در واقع ميتوان عقيدۀ نويسنده را راجع به اين حادثه اينطور تفسير كرد كه هيچكدام از اين افراد مقصر نيستند. پدر و مادر كاري از دستشان بر نميآيد كه براي كودك نورس خود انجام دهند. بيبي وسط هم پابستۀ جهل خويش و اعتماد مردم عامي است. اما عامل اصلي در جاي ديگري است. كساني كه كارگران را با مزد كم استثمار ميكنند و تمام عواملي كه موجبات فقر عدۀ زياد و ثروت عدۀ كمی را فراهم ميكنند و آنها كه موجب ايجاد فاصلۀ طبقاتياند، عاملان مرگ طفل هستند.
نکتۀ بسیار مهم در تحلیل پدیدههای اجتماعی، شخصیت پژوهشگر است. یافتن روش علمی در این زمینه که بتواند، تحلیلهای وی را از نظرات شخصیش به دور نگه دارد، دارای اهمیتی بنیادین میباشد. فهم کنش و واکنشهای آدمیان در موقعیتهای گوناگون نیازمند دیدگاهی جامع است که بتواند مسائل گونهگون اجتماع را از زوایای مناسب ببیند و در ساختاری روشمند و علمی تحلیل نماید. با توجه به این مسأله و اهمیت آن میتوان، جامعهشناسی را به این صورت تعریف کرد:«هر تحلیل نظری پدیدههای انسانی که مدعی است میتواند همبستگیهای عینی و قوانین حاکم بر این پدیدهها را مستقل از هر گونه موضعگیری ارزشگذارانه اخلاقی یا سیاسی پژوهشگر نشان دهد» (پوینده،1377: 387).
مادربزرگ يكي ديگر از شخصيتهاي داستان است. هتاو پس از مرگ مادرش، با او انس ميگيرد. صحنههاي روابط آن دو با توصيف زيباي نويسنده حاكي از صميميت و علاقۀ آنهاست. مادربزرگ مثل همۀ زنهاي قديمي خرافاتي است. هنگام خواب به متكا رو ميكند و ميگويد:
(اي متكا، دين و گناه سه راهدار، سه جاهدار و سه گمركچي به گردنت اگر صب زود بيدارمان نكني (درویشیان،1383: 42).
دنیاي اين مردم، دنياي پست جهل و تيره روزي است. آنان در معرض انواع بلاياي اجتماعي و طبيعي قرار دارند و چون مجال و ا مكان پي بردن به علل بدبختيهايشان را نمييابند، به خرافه پرستي پناه ميبرند" (مير عابديني، 1377: 546).
7-7- مرد سالاری
در داستان قبر گبری مرد به دلیل فقر به خود اجازه میدهد که زنش را بزند و این موضوع را توجیه میکند که چون بقال محل که از او طلبکار است، سرسنگین شده. او عصبانی شده و زنش را زده است.
«ديروز مش جاسم سرسنگين شده بود، جواب سلامم را زوركي داد لابد پول قند و چايش را ميخواست اين بودكه شب عصباني شدم و ننهات را زدم. تو هم كه بزرگ بشي و زن بگيري اگر پول نداشته باشي و پيش مردم خجالت بكشي، زنت را ميزنی... » (درویشیان،1383: 32).
در داستان بیالون مادر به دلیل این که بچهها بیخبر توی خانه ویولن آوردهاند، از پدر کتک میخورد.
(ننه جارو ميكرد با سرو رويي آشفته و موهايي شانه نزده و با لبهاي بي رنگ (درویشیان،1355: 65).
وصف ظاهر سر و وضع ننه نشان دهندۀ پريشاني ظاهري و پركاري اوست كه فرصت به خود رسيدن را به او نميدهد.
پدر نيز با چنين توصيفي معرفي ميشود.
«اتاق ساكت و تاريك بود خرخر بابام نبود توپ و تشرهايش نبود، دعواهايش بر سر خرجي روزانه وآهنگ هميشگي صدايش و نالههاي بعد از نمازش نبود زير و بمهاي صدايش هنگام خواندن دعا و كتاب دعا: ياحاجت الحاجات» ( همان 66).
پدر، در آثار "درويشيان"، هميشه همين نقش را دارد؛ مگر گاهي كه كاري پيدا كرده و بيپول نيست. در اين داستان، پدر فردي مستبد و بد اخلاق است كه مادر را به خاطر اين كه خرجي ميخواهد، كتك ميزند و بچهها را تهديد ميكند.
راوي از ننه، شخصيتي ديگر نشان ميدهد. در ميان گفتوگوها و توصيف راوي، ننه موجودي قابل ترحم و تحت تسلط پدر است. او بيدليل از پدر كتك ميخورد، حتي به خاطر كارهاي بچههايش، او بايد كتك بخورد:
«از بس بابا ميزد تو سر ننه. زير چشمهايش كبود شده بود» (همان: 73).
( ننه هم از بابا كتك خورد و تا چند ماه، حمام نرفت تا نبادا زنهاي همسايه لكههاي سياه روي بدنش را ببينند (همان: 78).
ننه، اختياري از خود ندارد و تحت تأثير اطرافيان است. زمانيكه خانواده از وجود ويولن با خبر ميشوند، هر يك از افراد خانواده حرفي ميزنند كه نشانگر خرافاتي بودن آنهاست؛ اما ننه از نتيجۀ كار ميترسد و جملهاي متفاوت با بقيه ميگويد:
ننه رو كرد به من و درحاليكه دماغش از ترس تير كشيده بود با دلسوزي گفت: روله، اين مايه شر، چه بود آوردين؟ خانه (همان: 78).
(ننه جارو ميكرد با سرورويي آشفته و موهايي شانه نزده و با لبهاي بيرنگ (درویشیان،1355: 65).
وصف ظاهر سر و وضع ننه نشان دهندۀ پريشاني ظاهري و پركاري اوست كه فرصت به خود رسيدن را به او نميدهد.
چطور ممكن بود ننه بميرد. او ميبايستي زنده باشد تا ظرف بشويد، جارو بكند. عذرا را شيربدهد. و بغض و دردش را بروز ندهد و روي جگرش بريزد. دستهاي يخ زده و قاچ قاچ خودش و ما را هرشب وازلين بمالد و برامان قصه بگويد (ص 91).
دراين توصيف، راوي به طور غير مستقيم به وضعيت بد زنان جامعه اشاره ميكند. ارزش زنان تنها در انجام دادن كارهاي خانه و بچهداري است؛ پس ننه به خاطر اين چيزها بايد زنده بماند نه به خاطر جواني خودش؛ تا اين كه از زندگياش لذت ببر.
8-7- مبارزات اجتماعی
"يار محمدخان"، نام شخصيتي است كه راوي او را با شخصيت" امام حسين" مقايسه ميكند، او مبارزي است كه در راه هدفش، به زندان ميرود، و هيچكدام از افرادي كه ظاهراً "امام حسين" را دوست دارند و برايش گريه ميكنند، به يارمحمد خان، كمك نميكنند، حتي اعتراض هم به كتك خوردن و دستگيري او ندارند.
(توي كتاب،اسم امام حسين هم بود. من هميشه وقتي اسم امام حسين ميآمد، از ته دل گريه ميكردم. د لم ميخواست شمشيري ميداشتم و دشمنان امام حسين را ميكشتم. قلبم فشرده مي شد و غصه ام مي گرفت و ياد يار محمد خان مي افتادم كه يك¬روز عده اي به سرش ريختند و او با آنها گلاويز شد. كتابهايش ميان گل و لاي افتاد و پخش و پلا شد... با او، دايي موسي هم بود اما هيچ نگفت. حتي عمو رجب بقال هم كه روز عاشورا ميشد، امام حسين، هيچ نگفت –(درویشیان،1355» 27-28).
در اين سطور، عقيدۀ نويسنده را دربارۀ مذهب درست و چگونگي دريافت پيام عاشورا، به سادگي ميتوان دريافت. نويسنده در واقع ميخواهد بگويد، عزاداري كه بدون شناخت از امام و هدف او باشد و منجر به تصفيه ي روح نشود بيارزش است. منتقد ديگري راجع به اين داستان ميگويد:"با وجود اين كه راوي در فضايي پر از جهل و فقر فرهنگي به سر ميبرد و جز برادرانش با او همفكر نيستند، عليه اين جهل و فقر فرهنگي، قامت راست ميكند و مصمم در انديشۀ به دست آوردن ويولن ديگري است. اين يعني تسليم نشدن، مقاوم ايستادن و عليه جهل و ناداني انقلاب نمودن. از اين نظر، قصۀ"بيالون" محتوايي قوي، نثري ساده و پر رگ و خون دارد. در واقع اين قصه به رغم سادگي، از پيامي قوي برخوردار است: برخاستن عليه خرافهها و گزافهها"( كازروني،1377: 49).
در داستان باغچۀ کوچک هم، عقايد خرافي سرايدار پير، مورد انتقاد قرار ميگيرد ؛ اما مضمون اصلي، بوتۀ گل سرخ و مخالفت سرايدار با آن است."در اين قصۀ كوتاه، نويسنده، از حركت باز نماندن و دوباره حركت كردن را به بچهها ميآموزد. به آنها ميگويد، بايد هدف داشت و به جلو رفت، اين همان نقش روشنگرانهاي است كه درويشيان در سالهاي قبل از انقلاب، به عهده داشته و ارزش آثار وي بيشتر در همين نكته متبلور گشته است" (همان،1377: 52). طرح داستان، نمادين است. در واقع باغچۀ كوچك، قصهاي نمادين است كه در آن، بوتۀ گل سرخ، نماد نهال انقلاب است و سرايدار پير و بد اخلاق، نمادي از اهريمن، كه همواره سعي دارد نهال انقلاب را كه همان خوبيهاست،ريشهكن كند. اما راوي و اكبر و عباس، كه سمبل جوانان انقلابياند بدون وحشت از قدرت اهريمن، حركت خويش را ادامه ميدهند تا به سر منزل مقصود راه يابند.
سرايدار بدش ميآمد كه درس ميخوانديم. يك روز كتاب اكبر را پاره كرد و به بابام گفت: كتاب، بچههات را از راه به در ميبره (درویشیان،1383: 82).
نقطه ضعف اين داستان در ابراز عقيدۀ مستقيم نويسنده است. او نظر خود را در داستان دخالت ميدهد و شعار گونه مينويسد.
«جيغهاي دلخراش اصغر، هميشه مرا بيدار نگه خواهد داشت و مرا برضد آنكه خرجي اش هميشه آماده است آن كه شكمش مثل زالو پراست وكاري نمي كند كه همه خرجي داشته باشند خواهد شوراند. برضد آنكه گوشش كر است وجيغهاي اصغر را نميشنود، نالههاي ننه را نميشنود و برضد آنكه
نفهميد و ندانست و نخواست بداند كه چرا هميشه زير چشم ننهام از درد كبود بود. هميشه گيسويش شانه نزده و آشفته و پر درد بود و هميشه گرسنه بود تا ما، نيمسير باشيم (همان: 67).
نتیجهگیری:
علی اشرف درویشیان از نویسندگان واقعگرای ایرانی است که داستانهای کوتاه خود را تحت تأثیر نویسندگان سوسیالیست و با تأثیرپذیری از جامعه زمان خود به نگارش درآورده است. در دو مجموعه داستانی که بررسی شد دو جامعه شهری و روستایی را میبینیم که هریک دارای ویژگیهای هستند که از نظر جامعهشناسی قابل بررسی است. در داستانهای روستایی با مشکلی چون فقر مادی مواجه هستیم که خود تبعات دیگری چون: کودک همسری، بیماری و مرگ را به دنبال دارد. همچنین فاصله اجتماعی و ظلم افراد به یکدیگر، باورهای مذهبی و خرافی و مردسالاری و ظلم به زنان در این مجموعه به چشم میخورد. روستاییان برای فرار از فقر به کارهای مختلفی دست میزنند که هیچیک کمکی به آنها نمیکند. در مجموعه آبشوران که بر مبنای خاطرات کودکی راوی نوشته شده است نیز همین مضامین وجود دارد ولی به شکلی ملموستر نشان داده میشود. در این مجموعه از نزدیک با وضعیت اسفبار خانواده و محل زندگی و باورهای آنها در ارتباط هستیم و راهکارهای فرار از بند مشکلات را با استفاده از خرافات بیشتر میبینیم. بهطورکلی درویشیان با نشان دادن وضعیت وخیم مردم در دو محیط مختلف لزوم مبارزه و بر هم زدن بساط بی عدالتی را یادآور میشود و گاه به طور مستقیم سخنان و عقاید خود را بیان میکند.
منابع
1- ارشاد، فرهنگ (1391). کندوکاوی در جامعه شناسی ادبیات، تهران: آگه.
2- اسکارپیت، روبر (1376). جامعه شناسی ادبیات، ترجمه مرتضی کتبی، چ2، تهران: سمت.
3- پوینده، محمد جعفر(1377). درآمدی بر جامعه شناسی ادبیات، تهران: نقش جهان.
4- درويشيان، علي اشرف (1355). آبشوران، تهران: جاويدان. چاپ دوم.
5- --------، --------- (1383). از ندارد تا دارا .تهران: نشر اشاره، چاپ چهارم.
6- زیباکلام، صادق (1386). جامعه شناسی به زبان ساده، تهران: روزنه.
7- ستوده، هدایت الله (1378). جامعه شناسی در ادبیات فارسی، تهران: آوای نور.
8- سلیم، غلامرضا (1377). جامعه شناسی ادبیات یا اجتماعیات در ادب فارسی، تهران: توس.
9- شميسا، سيروس (1391). انواع ادبي، تهران: میترا.
10- شميسا، سيروس (1378). نقد ادبي، تهران: فردوس، چاپ اول.
11- فرامرزی، محمد تقی (1352). مسائل زیباییشناسی و هنر (مجموعه مقالات) چ2، تهران: پویا.
12- فعله گري، مصطفي (1377). سيري در قصههاي علي اشرف درويشيان، نشريه كيهان فرهنگي 143 صص69 ـ 64.
13- كازروني، جعفر (1377). آثار علي اشرف درويشيان در بوتههاي نقد، تهران: نداي فرهنگ، چاپ اول.
14- کوچکیان، طاهره، قربانی، خاور(1389). بازتاب اجتماع و رئالیسم سوسیالیستی در سالهای ابری اثر علی اشرف درویشیان، نشریه زبان و ادب فارسی نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، سال53، ش220، صص105-85.
15- گلدمن، لوسین (1369). نقد تکوینی، ترجمه محمد تقی غیاثی،تهران: بزرگمهر.
16- -----، ------ (1381). جامعه شناسی رمان، دفاع از جامعه شناسی رمان، ترجمه محمد جعفر پوینده، تهران: چشمه.
17- لوونتال، لوو (1390). رویکرد انتقادی در جامعهشناسی ادبیات، ترجمه محمد رضا شارو، چ2، تهران: نی.
18- میر صادقی، جمال.(1382). عناصر داستان، چ4. تهران: علمی.
19- مير عابديني، حسن (1377). صدسال داستان نويسي در ايران، تهران: نشر چشمه چاپ اول.
20- میر فطروس، علی (بی تا). چند مقاله دربارۀ جامعهشناسی و ادبیات، تهران: صدا.
21- ولف، جانت (1367). تولید اجتماعی هنر، ترجمۀ نیره توکلی، تهران: مرکز.
Sociological Criticism of Ali Ashraf Darwishian's Works: From This Province and Abshuran
Mohammad Moosa Moradi1 | Heidar Hassanloo2 | Mehri Talkhabi3
1PhD student of Persian language and literature, Zanjan Branch, Islamic Azad University, Zanjan, Iran
2Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Zanjan Branch, Islamic Azad University, Zanjan, Iran
Email: nastuh49@yahoo.com
.
3Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Zanjan Branch, Islamic Azad University, Zanjan, Iran.
Abstract
Sociology is one of the branches of social sciences that deals with the society of people with each other. The relationship between literature and sociology can be investigated in social realism. Literature, especially stories, originate from people's lives, and in the style of realism and naturalism, social realities can be discussed more. Ali Ashraf Darvishian is one of the writers who has discussed comprehensive issues and problems around him in his stories. In this research, a descriptive-analytical method has been used to examine some stories from the two collections "Az in velayat and " Abshuran". The data shows that this author has made a selection based on the realities of the society and has addressed issues such as: material poverty, cultural poverty, class gap, religious and superstitious beliefs, and has shown families with these components. In this, by depicting the type of life and events and beliefs of the people, which is the story of poverty, illiteracy and ignorance, Indirectly, he questioned the government of the time and pointed out the necessity of social struggle to achieve social justice and eliminate the class gap.
Keywords: Sociology of Literature, Sociological Criticism, Darvishia, n From this province Abshuran