• XML

    isc pubmed crossref medra doaj doaj
  • فهرست مقالات


      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - بررسی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه پس از 11 سپتامبر ( بر اساس رویکرد واقع گرایی تهاجمی)
        ابراهیم متقی خرم بقایی میثم رحیمی
        حادثه ی تروریستی 11 سپتامبر 2001 فصل جدیدی در سیاست های داخلی و خارجی دولت بوش گشود. آمریکا پس از پایان جنگ سرد از خلاء راهبرد امنیتی رنج می برد. در دوره ی جنگ سرد، این کشور راهبرد بازدارندگی را در پیش گرفته بود. پایان جنگ سرد به معنای پایان این راهبرد نیز تلقی می گردد. چکیده کامل
        حادثه ی تروریستی 11 سپتامبر 2001 فصل جدیدی در سیاست های داخلی و خارجی دولت بوش گشود. آمریکا پس از پایان جنگ سرد از خلاء راهبرد امنیتی رنج می برد. در دوره ی جنگ سرد، این کشور راهبرد بازدارندگی را در پیش گرفته بود. پایان جنگ سرد به معنای پایان این راهبرد نیز تلقی می گردد. در نتیجه، آمریکا در سال های 2000- 1991 دچار خلاء شد؛ گشت. اما حمله ی تروریستی 11 سپتامبر در نوع خود فرصتی را برای سردمداران این کشور فراهم آورد تا بتوانند به اتخاذ راهبردی نوین در عرصه ی سیاست خارجی و مسائل بین المللی بپردازند. نومحافظه کاران پس از 11 سپتامبر از فرصت به دست آمده، استفاده کرده و با بزرگ نمایی خطر تروریسم در سطح ملی به منظور افزایش محبوبیت و در سطح بین المللی برای تثبیت هژمونی و رهبری بر جهان از آن بهره برداری کرده اند. آمریکا بعد از این حادثه اهداف و سیاست های جدیدی را در قبال تروریسم در سیاست خارجی در پیش گرفته است. به علاوه این کشور از این زمان تعریف جدیدی از امنیت را ارایه کرده و به دنبال مفهوم جدیدی از امنیت در سیاست خارجی خود بوده و در همین راستا، راهبرد حمله ی پیش دستانه را مطرح نموده است. به عبارت دیگر، راهبرد بازدارندگی جای خود را به راهبرد مداخله گرایی فزاینده داده است. با این اوصاف، شاهد آن هستیم که رویکرد واقع گرایی در نزد زمامداران و تصمیم گیرندگان کشور آمریکا تقویت شده و این کشور رو به سیاست های امنیتی و یک جانبه گرایی در عرصه ی بین المللی آورده است. یکی از رویکردهای نوینی که امروزه در تحلیل روابط بین الملل و سیاست خارجی آمریکا بدان توجه می شود، رویکرد واقع گرایی تهاجمی می باشد. در رهیافت واقع گرایی تهاجمی بر افزایش قدرت به منزله ی هدف، و برای کسب جایگاه هژمونیک در نظام بین الملل (به عنوان رفتار اصلی قدرت های بزرگ) تاکید می شود. در این پژوهش با بهره گیری از این رویکرد به تبیین سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه پس از سال 2001 می پردازیم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - مبانی اندیشه ی قانون گرایی میرزا یوسف خان مستشارالدوله
        علیرضا ازغندی حامد عامری گلستانی
        اندیشه ی قانون گرایی یکی از مهمترین زمینه های تجدد خواهی در ایران عصر قاجار بوده است. در این میان نقش روشنفکران عصر قاجار در این مسأله بسیار حائز اهمیت بوده است. این گروه با اشاعه ی اندیشه ی قانو ن خواهی زمینه ی تحولات سیاسی و اجتماعی را در عصر قاجار فراهم نمودند. در می چکیده کامل
        اندیشه ی قانون گرایی یکی از مهمترین زمینه های تجدد خواهی در ایران عصر قاجار بوده است. در این میان نقش روشنفکران عصر قاجار در این مسأله بسیار حائز اهمیت بوده است. این گروه با اشاعه ی اندیشه ی قانو ن خواهی زمینه ی تحولات سیاسی و اجتماعی را در عصر قاجار فراهم نمودند. در میان این روشنفکران میرزا یوسف خان مستشارالدوله گام بلندی را در ایجاد مبانی یک کلمه جایگاه ویژه ای دارد. او با نگارش رساله ی در ایران برداشت. در مقاله ی حاضر مبانی اندیشه ی میرزا یوسف خان، که حکومت قانون در مقدمه ی او بر رساله اش آمده، مورد توجه قرار گرفته است. میرزا یوسف خان با اشاره بهجامعه را در گسترش این مسأله می بیند و در عین ترقی اهمیت مسأله ی حکومت قانون ها، را به عنوان مبنای اصلی تفکر قانون خواهی اش قرار کود ، این که قانون جدید غربی نیز توجه تام دارد و مبانی اندیشه کتاب شرع می دهد، به مبانی داخلی آن، یعنی قانون خواهی اش را با توجه به این مبانی داخلی پی ریزی می کند. اندیشه ی قانون گرایی میرزا یوسف خان و مبانی مورد توجه وی، به دلیل آنکه به صرف از قانون غربی توجه نمی کند، متمایز از دیگر نوشته های قانون خواهانه در عصر قاجار است و اهمیت آن در این است که به دنبال ایجاد مبنایی مستحکم برای ایجاد حکومت قانون در ایران عصر قاجار می باشد. میرزا یوسف خان، از دو دیدگاه مبانی حقوق جدید و مبانی حقوق شرع برای ایجاد مبانی یک کلمه ی قانون استفاده کرده بود و از این رو در شناخت اندیشه ی قانون خواهی در عصر قاجار، فهم اندیشه ی میرزا یوسف خان و مهمتر از آن مبانی این تفکر حائز اهمیت است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - نقش ایران در امنیت انرژی در منطقه و جهان
        الهه کولایی
        با وجود پیشرفت های گوناگونی که در تأمین نیازهای گوناگون بشر شکل گرفته است، همچنان موضوع تأمین انرژی برای همه ی کشورهای جهان در بالاترین اولویت قرار دارد. برای قدرت های بزرگ جهانی، به ویژه آمریکا، که در پی فروپاشی اتحاد شوروی، تلاش گسترده ای را برای شکل بخشیدن به یک نظم چکیده کامل
        با وجود پیشرفت های گوناگونی که در تأمین نیازهای گوناگون بشر شکل گرفته است، همچنان موضوع تأمین انرژی برای همه ی کشورهای جهان در بالاترین اولویت قرار دارد. برای قدرت های بزرگ جهانی، به ویژه آمریکا، که در پی فروپاشی اتحاد شوروی، تلاش گسترده ای را برای شکل بخشیدن به یک نظم هژمونیک سازمان داده، تأمین امنیت انرژی جایگاه مهمتری را به خود اختصاص داده است. پدیدار شدن قدرت های اقتصادی رو به رشد و شکوفایی ضرورت این نگرش استراتژیک به حوزه های تأمین انرژی در جهان را روشن تر ساخته است. در چنین شرایطی فدراسیون روسیه نیز، که پس از تجزیه ی اتحاد شوروی، به عنوان ابرقدرت انرژی با بهره گیری از منابع عظیم نفت و گاز خود، کوشیده نقش فعالی را در رقابت های منطقه ای و جهانی بازی کند. اینک نفت و گاز ایران، هماننددهه های گذشته، به عنوان عاملی مؤثر در تأمین امنیت انرژی در منطقه و جهان مطرح است. حضور مؤثر آمریکا در خلیج فارس و به ویژه در عراق و نیز افغانستان، اهمیت ایران را در تأمین امنیت انرژی در این منطقه ی استراتژیک جهان، اعتبار بیشتری بخشیده است. در این نوشتار، نویسنده به بررسی تأثیر دگرگونی های سیاسی- امنیتی پس از پایان نظام دو قطبی، بر نقش و تأثیر ایران در تأمین امنیت انرژی می پردازد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - تأثیر نابرابری قومی بر امنیت ملی
        جعفر هزارجریبی نادر مروتی
        منظور از مسأله ی قومی وضعیتی است که در آن کل اقوام یا بخشی از اقوام کشور در احساس گرایش یا عمل نسبت به ملت، کشور و احساس تعلق به آن دچار بی تفاوتی یا مخالفت شده اند و در عوض بر ویژگی های خود تأکید گذارده اند و خواهان درجاتی از واگرایی هستند. در بسیاری از موارد، ناسیونال چکیده کامل
        منظور از مسأله ی قومی وضعیتی است که در آن کل اقوام یا بخشی از اقوام کشور در احساس گرایش یا عمل نسبت به ملت، کشور و احساس تعلق به آن دچار بی تفاوتی یا مخالفت شده اند و در عوض بر ویژگی های خود تأکید گذارده اند و خواهان درجاتی از واگرایی هستند. در بسیاری از موارد، ناسیونالیسم ملی و ناسیونالیسم قومی در تعارض با یکدیگر قرار می گیرند. در این تحقیق درصدد بررسی تأثیر نابرابری های قومی بر امنیت ملی هستیم؛ دو استان اصفهان و کردستان به نمایندگی از قومیت های مختلف انتخاب شده اند. برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای (اسنادی) و تحلیل ثانویه استفاده گردیده است. برای مقایسه و بررسی نابرابری بین این دو استان از شاخص های اقتصادی و اجتماعی استفاده شده است. همچنین برای بررسی متغیر امنیت ملی و وضعیت این متغیردر دو استان مورد مطالعه از داده های گردآوری شده در پیمایش (ارزش ها و نگرش های ایرانیان) که در تابستان 1381 و توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده است، استفاده نمودیم؛ در نهایت نتایج زیر به دست آمد: از نظر شاخص های اقتصادی و اجتماعی استان کردستان نسبت به استان اصفهان در وضعیت بسیار پایین تری قرار داشت. همچنین در رابطه با بررسی شاخص های مطرح شده برای سنجش متغیر امنیت ملی، اختلاف و تفاوت در نظرات و عقاید شهروندان اصفهانی و کردستانی کاملا محسوس می باشد که این تفاوت زیاد میان شاخص های این دو استان (به عنوان دو قومیت) می تواند موجب مشکلاتی در همبستگی ملی بوده و پایین آمدن ضریب امنیت ملی را به دنبال داشته باشد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - محیط زیست بین المللی و میراث مشترک بشریت
         حمیدرضاجمالی
        کاربرد مفهوم میراث مشترک بشریت در چارچوب حقوق بین الملل محیط زیست، نشان می دهد که مشکلات مفهومی و تفاوت های قابل ملاحظه ای بین میراث مشترک بشریت از آن نوع که در خصوص استخراج منابع خارج از محدوده ی صلاحیت ملی پدید آمد و نوع به کار رفته در چارچوب حفاظت از محیط زیست جهانی، چکیده کامل
        کاربرد مفهوم میراث مشترک بشریت در چارچوب حقوق بین الملل محیط زیست، نشان می دهد که مشکلات مفهومی و تفاوت های قابل ملاحظه ای بین میراث مشترک بشریت از آن نوع که در خصوص استخراج منابع خارج از محدوده ی صلاحیت ملی پدید آمد و نوع به کار رفته در چارچوب حفاظت از محیط زیست جهانی، وجود دارد. این تفاوت های مفهومی و عدم تبیین عناصر اساسی میراث مشترک بشریت به ویژه در ارتباط با حقوق بین الملل محیط زیست، نوعی ابهام و سردرگمی را موجب شده است. این پژوهش در پاسخ به این سؤال که "چگونه می توان مفهوم میراث مشترک بشریت را در زمینه ی محیط زیست اعمال کرد؟"، با نگرشی آینده نگر و به روش توصیفی- تحلیلی،کاربرد مفهوم میراث مشترک بشریت و مفهوم جدید "نگرانی مشترک" را، که به ویژه برای حفظ محیط زیست اتخاذ شده، در قلمرو محیط زیست بین المللی بررسی و چگونگی تقویت وضعیت حقوقی این مفهوم را در مقوله ی محیط زیست، که باید اصول پنج گانه ی میراث مشترک بشریت درآن موجود باشد، نتیجه گیری می کند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - نقد بومی گرایی در اندیشه جلال آل احمد
        محمدتقی قزلسفلی نگین نوریان دهکردی
        نقد و ارزیابی جریان های فکری ایران معاصر، متأثر از چگونگی برخورد آنها با مسأله ی سنت و تجدد است. در تلاقی ایرانیان با دنیای مدرن ، نخبگان فکری با قضاوت درباره ی این دو گزینه ، در عین حال از بعد نظریه پردازی نیز، جهت حرکت خود را تعیین می کردند . در مقاله ی حاضر با اشاره چکیده کامل
        نقد و ارزیابی جریان های فکری ایران معاصر، متأثر از چگونگی برخورد آنها با مسأله ی سنت و تجدد است. در تلاقی ایرانیان با دنیای مدرن ، نخبگان فکری با قضاوت درباره ی این دو گزینه ، در عین حال از بعد نظریه پردازی نیز، جهت حرکت خود را تعیین می کردند . در مقاله ی حاضر با اشاره به نیازهای فکری در فهم سه رویکرد تجددگر ا، بومی گرا و گزینش گرا با تمرکز بر اندیشه ی آل احمد مورد ارزیابی قرار می گیرد. جلال آل احمد به اقتضای آثار ادبی و سیاسی روشنفکری بومی گراست. از این حیث پرداختن دوباره و واکاوی دغدغه ها و در ضمن یافتن کاستی های نظریه ی او همیشه جالب توجه خواهد بود.تردیدی نیست او در مجموع کارهای نوشتاری از نقدها تا داستان های گوناگون، جایگاه برجسته ای را در میان گفتمان های روشنفکری ایران معاصر به دست آورده است. مقاله ی حاضر بر آن است این فرضیه را به بحث بگذارد که به چه دلایلی این نگاه واجد کاستی ها و تناقض هایی است. استدلال خواهد شد که آل احمد هم در طرح معنای "غرب" و "مدرنیته" و از آن مهم تر "شرقی" یا "بومی" تضاد ها را به نمایش می گذارد . به منظور اثبات فرضیه ی این نوشتار روش توصیفی- تحلیلی را با استناد به آثار این نویسنده، پیش خواهیم گرفت. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - روش شناسی سازه انگاری در حوزه روابط بین المل
        جهانگیر معینی علمداری عبداله راسخی
        در این مقاله پس از بررسی بنیان های فر انظری ، دیدگاه های سازه انگاری در مورد روابط بین الملل ، سیاست خارجی و فرهنگ، مورد ارزیابی قرار می گیرد. اینکه چگونه یک رشته دعوای جدید معرفت شناختی و هستی شناختی سازه انگارانه مبنای ارائه ی رویکرد جدیدی در عرصه ی روابط بین المللی ق چکیده کامل
        در این مقاله پس از بررسی بنیان های فر انظری ، دیدگاه های سازه انگاری در مورد روابط بین الملل ، سیاست خارجی و فرهنگ، مورد ارزیابی قرار می گیرد. اینکه چگونه یک رشته دعوای جدید معرفت شناختی و هستی شناختی سازه انگارانه مبنای ارائه ی رویکرد جدیدی در عرصه ی روابط بین المللی قرار گرفته است . در مقاله ی حاضر پیامدهای این امر برای نظم بین الملل ، نهادهای بین الملل ، فرهنگ جهانی و هویت ها مورد بحث قرار می گیرد . در این نوشته در پاسخ به این پرسش که روش شناسی سازه انگاری در در سازه انگاری روابط بین الملل بر چه مبنایی عمل می کند؟ این فرضیه را مطرح می کند که واقعیت به عنوان یک برساخته ی بیناذهنی اجتماعی و حاصل تعامل ساختار و کارگزار درپیامدهای این امر برای تحلیل روابط بین الملل و عملکرد دولت ها نظر گرفته شده است در سیاست جهانی ردیابی می شود و در نهایت کارکردهای فرهنگ در تکوین سازه انگارانه ی نظام بین الملل مورد بررسی قرار می گیرد . پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - روندهای کلان نظام بین الملل در آغاز هزاره سوم
        امین دیلمی معزی حسین رفیع
        هدف این مقاله شناسایی روندهای کلان در نظام بین الملل در آغاز هزاره ی سوم میلادی است. از این رو این سؤال مطرح بود که نظام بین الملل پس از فروپاشی شوروی دارای چه فرایندهای کلانی است که بازیگران را در اتخاذ خط مشی سیاست خارجی محدود می کند؟ پژوهش نشان می دهد که مواردی نظیر چکیده کامل
        هدف این مقاله شناسایی روندهای کلان در نظام بین الملل در آغاز هزاره ی سوم میلادی است. از این رو این سؤال مطرح بود که نظام بین الملل پس از فروپاشی شوروی دارای چه فرایندهای کلانی است که بازیگران را در اتخاذ خط مشی سیاست خارجی محدود می کند؟ پژوهش نشان می دهد که مواردی نظیر گسترش نقش افکار عمومی ملی و جهانی، افزایش اهمیت و جایگاه سازمان های تروریستی در ناامنی جهانی، توسعه ی امواج دموکراسی خواهی و افزایش تعداد نظام های دموکراتیک، فرایند چند بعدی جهانی شدن، تحول در گفتمان امنیت و چند لایه شدن آن و در نهایت منطقه گرایی اقتصادی و امنیتی هستند که نظام بین الملل را متأثر ساخته اند. لذا دولت ها صرف نظر از محدودیت هایساختاری با محدودیت های فرآیندی نیز مواجه هستند و ناچارند که چنین محدودیت هایی را در اتخاذ و اجرای سیاست خارجی در نظر گیرند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        9 - معرفی و نقد کتاب محدودیت های فرهنگ: اسلام و سیاست خارجی
        فرهاد نوایی
        کتاب محدودیت های فرهنگ اسلام و سیاست خارجی توسط گروهی از نویسندگان به رشته تحریر در آمده است و برندا شفر آنرا جمع آوری و ویرایش کرده است. مرکز 1 کتاب مذکور را در سال 2006 در 12 فصل منتشر کرده است. BCSIA مطالعات در فصل اول که مقدمه ی آن محسوب می شود؛ برندا شفر به موضوعات چکیده کامل
        کتاب محدودیت های فرهنگ اسلام و سیاست خارجی توسط گروهی از نویسندگان به رشته تحریر در آمده است و برندا شفر آنرا جمع آوری و ویرایش کرده است. مرکز 1 کتاب مذکور را در سال 2006 در 12 فصل منتشر کرده است. BCSIA مطالعات در فصل اول که مقدمه ی آن محسوب می شود؛ برندا شفر به موضوعات نظری مرتبط با رابطه میان فرهنگ و سیاست خارجی می پردازد. در فصل دوم با عنوان فرهنگ و سیاست خارجی، مارکوس فیشر به تعریف فرهنگ و تمایز میان آن با ایدئولوژی می پردازد. او معتقد است اگرچه این دو اصطلاح موضوعاتی جداگانه و منفک هستند اما ایندو می بایست در مقابل منافع مادی با هم در یک گروه بندی قرار گیرند. این رهیافت در کل کتاب هم انعکاس داده شده است. فیشر با ارائه ی رویکردهای مختلف در روابط بین الملل در خصوص فرهنگ نشان می دهد که برداشت این تئوری ها از فرهنگ به طور معکوسی مرتبط با پذیرش عقلانیت روشنگری است؛ بر این اساس لیبرالیسم در مجموع، فرهنگ را به عنوان یک مانع پیشرفت رد می کند؛ نئورئالیسم آنرا همراه با سطح واحد کنار می گذارد؛ رئالیسم سنتی فرهنگ را به عنوان منبع سیاست خارجی می پذیرد؛ مارکسیسم نیز نقش مشروعیت بخشی به آن در روبنا می دهد و سازه انگاری، فرهنگ را با عنوان ذاتی سیاست بین الملل به حساب می آورد. فیشر بر این باور است که فرهنگ می تواند از طریق گیر انداختن رهبران در لفاظی هایشان، سیاست خارجی را تحت تأثیر قرار دهد. وی ادامه می دهد زمانی که منافع مادی و فرهنگی در تضاد قرار گیرند در نهایت نوع سابق بر منافع فرهنگی می چربد. در خصوص آینده ی نقش فرهنگ در سیاست خارجی، نویسنده معتقد است اینکه مسلمانان، هندوها و دیگر مردمان بومی در تلاش های نظامی فزاینده شان در دفاع از موجودیت های فرهنگی شان و در مقابل فشارهای ناشی از جهانی شدن و یا غربی شدن موفق باشند،فرهنگ تأثیر خود را بر سیاست خارجی می گذارد. از سوی دیگر در صورتی که مقاومتشان در مقابل جامعه ی جهان وطن کانت، واکنشی موقتی باشد تأثیرات سیاسی مؤلفه فرهنگی، موقتی خواهد بود. داگلاس بلوم در فصل سوم با عنوان "آن سوی خون و عقیده: فرهنگ و اجرای سیاست خارجی" رویکردی سازه انگارنه در پیش می گیرد و با مطرح کردن پیوند فرهنگ و سیاست خارجی به بر هم کنش میان آنها در میان کشورهای حوزه ی خزر که سابقاً بخشی از اتحاد شوروی محسوب می شدند می پردازد. اعتقاد نگارنده ی فصل بر این است که نوشته ی وی به فرهنگ باز می گردد اما نه در معنای فرهنگ مستقل ملی که توسط حاملین آن رها از شرایط و الزامات خارجی شکل می گیرد. نویسنده معتقد است کشورهای حوزه ی خزر به عنوان بخش لاینفک دولت- ملت سازی به احیای سنت ها و شاخصه های فرهنگی خود پرداختند و دولت ها برای تسهیل تغییرات بنیادین به دستکاری روایت ها و سمبل های فرهنگی دست زدند. در کشورهای حوزه ی خزر فرایند ملت سازی تا حدود زیادی در بازنمایی خود به عنوان ملتی به لحاظ فرهنگی متفاوت و به لحاظ سیاسی همیشه تحت سلطه ی قدرت های خارجی به ویژه روسیه انجام گرفت و همین امر نیز باعث تشدید تنش ها در منطقه شد. در عین حال تغییر روابط آذربایجان با روسیه در دوره ی پوتین و مداخله ی آمریکا در منطقه ی خزر بعد از حوادث 11 سپتامبر فرصت مناسبی را برای تحول فهم خود و دیگری فراهم کرد. وی در بحث از تأثیر فرهنگ بر انتخاب شرکای ائتلاف، بر این باور است کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز برای اتحاد با آمریکا و پیوستن به اتحادیه اروپایی و یا ورود به گروه بندی های اقتصادی و سیاسی غرب به انتخابات و اجرای تشریفات دموکراتیک روی می آورند.در فصل چهارم رونالد سانی با نگاهی سازه انگارانه به مسأله ی فرهنگ و سیاست خارجی و اینکه فرهنگ چه نقشی در شکل دهی به منافع دولتی بازی می کند، می پردازد.فرهنگ و سیاست خارجی؛ از هویت های ساخته شده تا دشمنی تاریخی شرق خزر" سانی این چشم انداز را ارائه می کند که، فرهنگ و روایت های تاریخی قابل تغییر هستند و بنابراین تأثیر آتش بر سیاست خارجی بسته به اینکه چگونه نیروهای محلی تاریخ جمعی شان را می نویسند، فرق می کند. او استدلال می کند که در هر دولت، نخبگان می توانند از میان فهرستی از هویت های موجود انتخاب کنند و برای ترویج صلح میان قومی، یا بدتر کردن تضاد به تصمیم سازی بپردازند.نویسنده اذعان می کند، تا وقتی که نقش هویت در سیاست خارجی برجسته است، تشخیص اینکه کدام یک از این هویت ها قدرتمندتر است، همیشه روشن نیست؛ بنابراین تضاد و نیز ارزیابی از امنیت تحت تأثیر چگونگی بازسازی نگاه ملت توسط نخبگان از خود و دیگری و گذشته شان است. سانی دیدگاه های مختلف از گذشته را نشان می دهد که بر مبنای حوادث خاص در ارزش های فرهنگی و تاریخ ملت توسط رهبران مختلف منطقه ی خزر در جهت اتخاذ تصمیمات و جهت گیری های سیاسی خاص برجسته می شوند. ایدو اورن و روبرت کافمن در فصل پنجم با عنوان فرهنگ و ائتلافات: تعریف آمریکا از عربستان سعودی، آذربایجان و قزاقستان قبل و بعد از 11 سپتامبر، به بررسی سیاست های این ابرقدرت نسبت به کشورهای سه گانه ی مذکور می پردازند.در این مقاله نویسندگان تلاش دارند، نشان دهند که چگونه برداشت دولت ها از همدیگر، همسو با تحول در روابط دیپلماتیک تغییر می کند. تأکید مقاله بر مقایسه ی چگونگی شاخص بندی رسانه های آمریکایی از سه کشور دارای منابع غنی انرژی و نیز دارای اکثریت مسلمان قبل و بعد از 11 سپتامبر بوده است. هر سه این کشورها در گذشته به عنوان کشورهایی ثروتمند به لحاظ منابع نفت و گاز توصیف می شدند و هیچ کدام مرتبط با اسلام توصیف نمی شدند. آل سعود همیشه تعهد خود را به وهابیت بنیادگرا نشان دادند، با این حال مطبوعات آمریکا تقریباً هیچ وقت به شکل های وهابیت و یا وهابیسماشاره ای نکردند. بعد از حوادث 2001 روابط آمریکا با عربستان به واسطه ی گروه با نفوذ در سیاست خارجی آمریکا که آشکارا تعهد عربستان به مبارزه با تروریسم را مورد انتقاد قرار می دادند و این کشور را به واسطه ی رد کمک به آمریکا در حمله به عراق مورد سرزنش قرار می دادند، به سردی گرائید. تصویر عربستان نیز از یک کشور ثروتمند نفتی و مدرن، اگرچه نه دموکراتیک، به یک کشور حامی تروریسم، افراط گرا، زادگاه تروریسم اسلامی و پادشاهی اسلامی بنیادگرا و کشوری که متحد قابل اتکایی برای آمریکا محسوب نمی شود تغییر پیدا کرد. اما روابط با آذربایجان بهبود یافت، چرا که این کشور آشکارا از جنگ بر علیه تروریسم و حمله به عراق حمایت کرد. روابط با قزاقستان نیز اگرچه دارای نوسان بود اما به طور ملایمی افزایش یافت. تصویر این دو کشور نیز در رسانه های آمریکایی بهبود یافت و بر خلاف عربستان به دوستان آمریکایی دارای اسلام سکولار و غیرتهدیدگر ارتقاء پیدا کردند.فصل ششم با عنوان "کنگره، قانون اساسی و سیاست خارجی آمریکا در منطقه ی خزر" به تأثیر گروه های ذینفع داخلی بر اتخاذ خط مشی فرهنگی در مقابل ترجیحات مادی تأکید دارد. دیوید کینگ و میلس پامپر به بررسی مطالعه موردی پیوند میان سیاست های محلی، منافع گروه یهودیان آواره و سیاست خارجی آمریکا می پردازند. اشاره ی نویسندگان این مقاله به جماعتی است که با توجه به بخش 907 پیمان کمک خارجی آمریکا مصوب 1992 ، بر سیاست خارجی این کشور اعمال نفوذ کرده و موفق شدند آمریکا را وادار به اتحاد دو فاکتور با مسیحیان ارمنی در مناقشه ی ناگورنو- قره باغ کنند. با این حال به دنبال کمک آذربایجان به ایالات متحده در جنگ افغانستان و خرسندی شرکت های نفتی آمریکایی برای نزدیک به یک دهه مبارزه بر علیه بخش 907 ، جرج بوش به طور رسمی در ژانویه 2002 این بخش را نادیده گرفت.در فصل هفتم با عنوان "سیاست های داخلی، استراتژی های بوروکراتیک و فرهنگ در آسیای مرکزی"، راجر کانگاس تأثیر فرهنگ سیاسی داخلی را بر تصمیمات سیاست خارجی دولت های آسیای مرکزی و مشروعیت سیاسی رژیم های حاکم مورد بررسی قرار می دهد. وی ضمن پرداختن به فرهنگ سیاسی حاکم نتیجه می گیرد که کنش رایج مقامات این کشورها بر مبنای خواست مقامات مافوق و آنچه که آنها می خواهند بشنوند، استوار است. نویسنده بر این باور است که کنش فرهنگی بر سیاست خارجی تأثیرگذار است، زیرا سیاستگذاران سطوح بالا اطلاعات جامعی قبل از شکل دهی به تصمیمات خود دریافت نمی کنند. به علاوه وی به گیر افتادن رهبران منطقه در لفاظی های اسلام گرایانه شان اشاره می کند. تعهدات و لفاظی هایی که برای مشروعیت بخشی به سیاست های خود عنوان شده و باعث ایجاد انتظاراتی در میان مردمانشان می شود، موجب تحمیل الزاماتی بر سیاست خارجی آنها می شود؛ علارغم اینکه اکثر این رهبران سکولار هستند.در فصل هشت نویسنده به بررسی کشوری می پردازد که استدلال های فرهنگ گرایانه در سیاست های آن برجسته است. ایران بعد از انقلاب اعلام کرده که یک جمهوری اسلامی است و اسلام نیروی راهنمای سیاست های دولتی اش است و اینکه دولت می بایست به عنوان ابزاری در خدمت اسلام باشد. "جمهوری اسلامی ایران: آیا یک واقعیت است؟" برندا شفر به بررسی سیاست خارجی ایران در منطقه ی خزر در دهه ی پس از سقوط شوروی می پردازد. شفر اظهار می دارد که هویت رسمی این دولت- بعد اسلامی- لزوماً ترجیحات سیاست خارجی آنرا انعکاس نمی دهد. مطالعه ی موردی ایران نشان داد که هویت اسلامی مشترک نقش مهمی در ائتلاف سازی در آسیای مرکزی و قفقاز بازی نکرد. در عوض ایران از اسلام به عنوان ابزاری برای جستجوی منافع مادی استفاده کرد. وی در تأیید فرضیه ی خود به سیاست های متناقض ایران در خصوص جنگ داخلی تاجیکستان، مناقشه ی ناگورنو - قره باغ، مسأله ی مسلمانان چچن و فلسطین اشاره دارد.علی انصاری برعکس در فصل نهم رویکردی سازه انگارانه به سیاست خارجی ایران دارد. او توضیح می دهد که منافع مادی و فرهنگی به صورت زیگ زاگی و در هم تنیده ای بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تأثیر گذاشته است. وی در فصلی با عنوان "هویت تمدنی و سیاست خارجی؛ مطالعه ی موردی ایران" استدلال می کند که طیفی از هویت ها در رقابت مداوم با منافع مادی برای تأثیرگذاری بر سیاست خارجی هستند که تمدن اسلامی یکی از این هویت هاست. انصاری این نکته را مطرح می کند که به این دلیل فرهنگ بر سیاست خارجی تأثیر می گذارد که دیگر دولت ها تمایل دارند آنها را داوری کنند و بر پایه ی لفاظی هایشان با آنها تعامل کنند. او این مورد را با ارجاع به روابط ایران و آمریکا توضیح می دهد و معتقد است که آمریکا تمایل دارد ایران را به عنوان کشوری انقلابی و دارای تعصب مذهبی به حساب بیاورد و بنابراین سیاست هایش را ماهرانه در قبال تهران به اجرا گذارد. انصاری یادآوری می کند برای جمهوری اسلامی، زیست پذیری دولت، خودش و ترویج ارزش های اسلامی یکی است و رهبری جمهوری اسلامی در جستجوی هر دو به مثابه ی اهداف جداگانه است. وی اشاره دارد که سیاست خارجی آمریکا در مقابل ایران به شدت تحت تأثیر این واقعیت است که تهران را به شکل دولتی با ادعاهای اسلامی مورد محاسبه قرار می دهد.در فصل ده با عنوان "طالبان افغانستان؛ آیا یک دولت اسلامی است؟ " اسوانت کرنل نقش فرهنگ را در تصمیمات طالبان به ویژه در سیاستگذاری های وجودی آنها در دو سال قبل از فروپاشی آنها مورد غور قرار می دهد. او ادعا می کند حتی آن دسته از سیاست های طالبان که با محوریت اسلام اجرا می شوند، مانند رد درخواست تحویل بن لادن به آمریکایی ها پس از 11 سپتامبر و تصمیم به نابودی کشتزارهای تریاک در افغانستان در واقع منشأ مادی دارند. در عین حال طیفی از فاکتورهای فرهنگی مانند آداب و رسوم قوم پشتو، تصمیم گیری های طالبان را تح تتأثیر قرار می دهد و در بسیاری از تصمیمات آنها دقیقاًروشن نیست که آیا واقعاً اسلام همیشه محرک اولیه و اصلی هست یا نه. در واقع به نظر کرنل تمایز میان فرهنگ پشتو و اسلام در فرایند تصمیماتی طالبان دشوار است. نویسنده معتقد است حتی زمانی که یک رژیم تلاش می کند تا مطابق فرهنگ یا ایدئولوژی اعلامی خود رفتار کند ضرورتاً این توانایی را به تحلیلگر نمی بخشد که سیاست هایش را پیش بینی کند، زیرا تفسیر آنها از آن فرهنگ یا ایدئولوژی می تواند کاملاً منحصر به فرد باشد. به علاوه کرنل معتقد است طالبان به واسطه ی ماهیت فرایند تصمیم سازی و ترکیب سیاستگذاران خود تأثیرات فرهنگی زیادی را بر جای گذاشته است. طالبان همیشه یک جنبش یکپارچه نبود و شاخه هایی دارد که بر منافع مادی تأکید دارند. با رشد فزاینده ی قدرت ملاعمر بر این جنبش، تأثیر فرهنگ بر تصمی م گیری آن نیز رشد کرده است. از آن جایی که رهبری طالبان بی نهایت تحصیل نکرده و بیسواد است و در یک خلاء اطلاعاتی عمل می کند، لذا بسیاری از تصمیمات بدون ارزیابی منافع مادی و زیان های آن انجام می گیرد.اسوانت کرنل در فصل یازده با عنوان "سیاست خارجی پاکستان؛ اسلامی یا پراگماتیک؟" می گوید انگیزه ی اصلی بخش اسلامی سیاست خارجی پاکستان سودمندی پراگماتیک است و حمایت از جنبش های اسلامی چون کشمیر و طالبان نیز در این راستا تفسیر می شود. به واسطه ی ویژگی چند منطقه ای و چند قومی جامعه ی پاکستان و برجستگی برخی از این اقوام ساخت یک هویت اسلامی قوی جهت ایجاد یک هویت متحد برای مردم پاکستان لازم است. مطابق نظر کرنل در حالیکه اعلام پاکستان به عنوان یک کشور اسلامی می تواند انگیزه های مادی و فرهنگی داشته باشد؛ اما اینکه رهبران کشور آشکارا جهت گیری فرهنگی را انکار کنند، مخاطرات سیاسی را به همراه می آورد. بنابراین عنصر فرهنگ به عنوان یک الزام بر سیاستگذاری های آنها تأثیر می گذارد. کرنل می گوید در کشورهای مسلمان همانند کشورهای سکولار و مذهبی، افکار عمومی، رژیم های حاکم راوادار می کند حداقل به صورت لفظی از جنبش های اسلامی در جهان حمایت کنند؛ مانند منازعه ی اسرائیل و فلسطین، مسأله چچن و ...؛ در عین حال برخی اوقات حمایت پاکستان از جنبش های اسلامی صبغه ای مادی گرایانه دارد و به شکل ابزاری مانند مورد کشمیر و طالبان آنها را برای کسب منافع مادی به کار می گیرد. با این همه پاکستان آماده است تا از حمایت جنبش های اسلامی مثل طالبان دست بکشد؛ زیرا به لحاظ مادی هزینه بر بوده و روابط این کشور با ایالات متحده آمریکا را خدشه دار می کند.در بخش نتیجه گیری شفر اشاره دارد به اینکه اکثر نویسندگان این کتاب بر پیشی گرفتن منافع مادی در زمان تضاد با نوع فرهنگی اذعان دارند.بخش پایانی همین الزامات سیاستگذاری ارائه شده در این کتاب را مورد بحث قرار می دهد و به سیاستگذاران آمریکایی توصیه می کند که مدل های آموزشی تحلیلی که به نقش فرهنگ در شکل دهی به انتخاب های سیاست خارجی دولت ها اشاره دارد را مورد بررسی مجدد قرار دهند. به علاوه "جمهوری های اسلامی" در سیستم بین المللی باید به عنوان بازیگرانی که اغلب منافع مادی شان راهنمای سیاستگذاری هایشان است، محاسبه شوند و لذا همه ی آنها مانند دیگر دولت های موجود در سیستم می توانند موضوع بازدارندگی قرار گیرند. پرونده مقاله