خوانش عناصر هنر اسلامی ارگ دارالخلافه ناصری از منظر فلسفه صدرالمتالهین
محورهای موضوعی : هنرسید بنیامین کشاورز 1 , سید عقیل کشاورز 2 , زهرا خیرالدین 3
1 - دانشجوی مقطع دکتری تخصصی باستان شناسی دانشگاه هنراصفهان، اصفهان، ایران
2 - دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد مهندسی معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
3 - دانشجوی کارشناسی آموزش ابتدایی پردیس فاطمه الزهرا دانشگاه فرهنگیان، سمنان، ایران
کلید واژه: فلسفهی اسلامی, کاخ گلستان, ملاصدرا, هنر اسلامی.,
چکیده مقاله :
صدرالمتالهین، یکی از بزرگترین فلاسفه¬ ایرانیِ قرن یازدهم قمری بوده که کتب ارزشمندی در باره فلسفه نوشته است. اعتقادات ایشان به پیروی از آموزه¬های معزالدین الله، بر آن باور است که وحی که کلام ایزدی است، باید به گونهای نزول یابد که طبقات متسلسل عقل، مثال و ماده را بگذرانند و سپس به شکل سخن درآیند و توجه به این نکته که پایه و اساس تفکر وی نه تنها بر پایه¬ی اسلام، بلکه بر پایه فرهنگ ایرانی نیز بوده است، اهمیت فراوان پیدا می¬کند. اصطلاح "فرم" در هنر و ساخت اهمیت فراوانی دارد که میتوان آن را با سه معنی مختلف معرفی کرد؛ گاهی معنی قالب را میدهد، گاهی شکل و گاهی روابط بین اشکال را نشان میدهد که با ظاهر و باطن همراه است که از دیدگاه ملاصدرا تعادل و توازن بین عقلانیت و ذهنیت، هنر را میسازد. هنری که به واسطه¬ روح انسانی و فرمان الهی، همزمان صاحب دو عالم ظاهر و باطن است، مطابق با ماهیت خلقت. امروزه، به اشتباه فرض می¬شود که ساختارهای منظم و پیروی اصول زیبایی¬شناختی در ابعاد هنری جامعه¬ اسلامی، تنها در عصر صفوی صورتگرفته¬اند که در مقاله¬ حاضر، با مطالعه¬ی فلسفه¬ی صدرایی و براساس منطق قیاسی و روش تعقلی یا سنتیِ فلسفه¬ جهان اسلام، به این موضوع پرداخته شده است.
Sadr al-Maltahin, a prominent Iranian philosopher of the 11th century AH, authored significant works on philosophy. His beliefs, rooted in the teachings of Mu'azuddin Allah, emphasize the concept of revelation, which he posits must traverse layers of reason, example, and matter before manifesting as speech. His philosophical framework is not solely based on Islam but also draws from Iranian culture. The term 'form' holds great significance in art and architecture, embodying three distinct meanings: representing structure, showcasing visual form, and elucidating interrelations between forms, which, according to Mullah Sadra, epitomizes the balance between rationality and spirituality in art. Contrary to common belief, the adherence to aesthetic principles and structured artistic expression in Islamic societies did not solely emerge during the Safavieh era. This article explores the intersection of Sadra'i philosophy and traditional Islamic philosophy, employing analogical reasoning to address this misconception.
ابوترابیان، بهنام و نجار نجفی، الناز.(1391). اندرونی قصر ناصری طهران: تلاش برای بازنمایی مجموعه اندرونی و حرمسرای قصر سلطنتی طهران در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار. همایش ملی و پژوهشی کاخ گلستان.
اسمیت، ادوارد لوسی.(1379). فرهنگ اصطلاحات هنری. فرهاد گشایش. تهران: عفاف.
احمدی، احمد.(1367). حرکت جوهری و رابطه آن با خلق جدید: سیر عرفان و فلسفه در جهان اسلام. موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. سری مقالات سومین کنگره فرهنگی.
افلاطون.(1355). دوره آثار افلاطون.جلد نخست.محمد حسن لطفی و رضا کاویانی.تهران: خوارزمی
اقبال چلاوی، میرزا علی.(1400). تاریخ ملک آرا: چگونگی به قدرت رسیدن قاجارها. جمشید قائمی و رامین یلفانی.تهران: ندای تاریخ.
امامیجمعه، مهدی.(1385). فلسفه هنر در عشق شناسی ملاصدرا.تهران: متن.
امامیجمعه، مهدی.(1396). ملاک¬های زیباییشناسی در فرم و محتوا از نگاه ملاصدرا. دوفصلنامه صدرایی. سال ششم.شماره اول.صص 25-40.
اوبا، کاگه آکی.(1393). سفرنامه ایران و ورارود 1328/1910. هاشمرجبزاده و کینجیئه¬اورا. تهران: طهوری.
اوستا.(1396). جلیل دوستخواه.تهران: مروارید.
اوکویرک، استینسون.(1393) .مبانی هنر نظریه و عمل. محمدرضا یگانهدوست.تهران: سمت.
دوستخواه، جلیل.(1392). اوستا: کهن¬ترین سرودهای ایرانینان به فرخندگی سه هزارمین ساِل زادروز زرتشت که از سوی یونسکو سال زرتشت اعلام شده است. تهران: مروارید.
دیباج، سیدموسی.(1391). ماهیت معماری. تهران: فرهنگ و معماری.
دیباج، سیدموسی(1395). شعور تاریخی معماری ایرانی. تهران: دفتر پژوهش¬های فرهنگی.
دیولافوآ، ژان(1393). از قفقاز تا پرسپولیس. محمد مجلسی. تهران: دنیای نو.
سمسار، محمدحسن و داودیپور، محمدعلی.(1390) .کاخ گلستان. تهران: زرین و سیمین.
سوچک، اسوت(1398). تاریخ آسیای میانه از مغولستان تا خوارزم. سیدهفهیمهابراهیمی. تهران: سمت.
شهبازی، مجید و مرسلی، نسرین.(1394). تحلیل آثار و آرا ملاصدرا و تبیین آن در هنر و معماری: مورد مطالعاتی پل خواجو. دومین همایش ملی معماری، عمران و محیط زیست شهری.
صدرالدینشیرازیمحمدبنابراهیم(1981). الحکمت المتعالیه فیالاسفار الاربعه.ج 2و 6.بیروت: دار احیاالتراث.
فوکوشیما، یاسوماسا.(1392). سفرنامه ایران و قفقاز و ترکستان. هاشمرجبزاده و کینجی ئه اورا. تهران: پژوهش¬های فرهنگی.
قراگوزلو، علی رضا.(1374). انتقاد بر ملاصدرا در عصر ما. کیهان فرهنگ. سال هشتم.شماره 7.
گرین، راجر لنسلین.(1382). افسانه¬های مردم مصر. ابراهیم اقلیدی. تهران: کیمیا
گلب،مایکل.(1389). چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم. مهدی قراچه داغ. تهران: البرز
لنگ، جان.(1395). آفرینش نظریه معماری: نقش علوم رفتاری در طراحی محیط. علیرضا عینی¬فر. تهران: دانشگاه تهران.
لیلیان، محمدرضا.(1388).جستاری بر مبانی و مفاهیم زیباییشناسی و تبلور آن در ساختارهای معماری. کتاب ماه هنر. شماره 137.
معتقدی، کیانوش و ناموریکتا، نامی.(1400). از باغ گلستان تا کاخ گلستان. تهران: دانیار.
مقربی، فرزانه، حریرچی، مینا و فروتن، منوچهر.(1393). تحلیل حکمت متعالیه در بناهای معماری: مطالعه موردی مسجد شیخ لطف الله. دومین همایش ملی معماری، مرمت، شهرسازی و محیط زیست پایدار.همدان: صص 1-10.
ناصرالدین شاه.(1397). روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار از ربیع الاول 1310 تا جمادی الاول 1312ق. مجید عبدامین. تهران: محمود افشار و سخن.
ناصرالدینشاه.(1398). مرقع ناصری. مجید عبدامین. تهران: محمود افشار و سخن.
ناصرالدینشاه و نائبالسلطنه، کامران میرزا.(1399). مکاتبات ناصرالدینشاه با کامران میرزا نائب السلطنه 1295 تا 1309ق. مرضیه مرتضوی قصابسرایی و مهتا باصفا. تهران: موسسه و موزه ملی ملک.
ناکامورا، نائ.کیچی.(1394). سفرنامه ناکامورا نائوکیچی: مسافر فقیر ژاپنی در ایران 1320/1902. هاشمرجبزاده و کینجیئه اورا. تهران: طهوری.
نسبیت، کیت.(1394). نظریه¬های پسامدرن در معماری. محمدرضا شیرازی. تهران: نی.
نصر، سید حسین.(1385). در جست و جوی امر قدسی. تهران: نی.
نصر،سید حسین.(1350). هنر قدسی در فرهنگ ایران. لندن: گولگو.
هاشم نژاد، حسین.(1385). درآمدی بر فلسفه هنر از دیدگاه فیلسوفان بزرگ اسلامی. قبستان، درآمدی بر فلسفه هنر: صص 313-333
هیلن¬براند، رابرت.(1385). هنر و معماری اسلامی. اردشیر اشراقی. تهران: روزنه.
Bloom, Jonathan. (2006). Ceremonial & sacred space in early Fatimid cairo in Cities,in the pre-modern Islamic world: the urban impact of religion, state and socity.SOAS/Routledge studies in Middle East
Burckhardt, Titus. (2009). Art of Islam: language & meaning. Beijing: World wisdom.
Jamal, Nadia.(2014).Taqil alShariah: a study on Ismaili jurisprudence.Qairo.
هنر ارگ دارالخلافه ناصری از منظر فلسفه صدرالمتالهین
چکیده
بخشهایی از نوشتههای صدرالمتالهین به مبحث زیبایی اختصاص دارند که در آنان به ملاکهای مختلفی اشاره شده است و به راحتی در راستای جنبههای زیبایی شناختی-هنری فلاسفه پیشین قرار میگیرند. بنابراین جنبههای زیبایی شناختی ملاصدرا میتوانند به عنوان معیارهای مشخصی برای هنر انسانی و به خصوص هنر اسلامی در نظر گرفته شوند. بنابر پژوهش حاضر ملاصدرا انقطاع فرهنگی و هنری را مردود دانسته است یعنی با نظر قدسی گرایان مخالفت عمدهای دارد. از این رو به راحتی میتوان اندیشه وی را برای هنر مدرن به کار برد. عهد قاجار به عنوان دوره زمانی بین عصر مدرن و عصر سنت دوره تحقیقاتی به خصوصی است که مواد فرهنگی آن میتوانند برای چنین تحقیقی استفاده شوند، این امر به ویژه برای ارگ دارالخلافه تهران صادق است. از این رو پژوهش حاضر با استفاده از نظرگاه و فلسفه زیبایی شناختی ملاصدرا سعی در پاسخ به این پرسش دارد که آیا انقطاع زیبایی شناختی در ایران دوره اسلامی عهد قاجار روی داد. پاسخ آن است که هم عمارات سنتی عهد فتحعلی شاه و هم ابنیه مدرن یا نیمه مدرن کاخ گلستان متعلق به دوره ناصری از نقشه کلی آنان گرفته تا تزیینات و حتی چیدمان اساس آنان با ارزشهای هنری که ملاصدرا بیان داشته همخوانی دارند . پیش از هر چیز به معرفی اندیشه ملاصدرا پرداخته شده تا پس از آن به معرفی، توصیف و تفسیر اجزای مختلف کاخ گلستان پرداخته شود. البته این مهم با تمرکز بر محله ارگ از جمله تکیه دولت انجام شده است.
کلید واژگان: فلسفه اسلامی، کاخ گلستان، ملاصدرا، هنر اسلامی.
The art of Naserid Darol-khalafe citadel from the perspective of Sadrol-Moteallehin's philosophy
Some parts of SadrolMoteallehin's writings are dedicated to the topic of beauty, in which various criteria are mentioned and are easily aligned with the aesthetic-artistic aspects of the previous philosophers. Therefore, the aesthetic aspects of MollaSadra can be considered as specific criteria for human art and especially Islamic art. According to the current research, MollaSadra rejected cultural and artistic separation, that is, he strongly disagrees with the opinion of followers of the Qodsi/Sacred movement. Therefore, it is easy to apply his thought to modern art. The Qajar era, as a time period between the periods of modernity & tradition, is a special research period whose artifacts can be used for such research, this is especially true for the DarolKhalafe/Capital Citadel of Tehran. Therefore, the present study tries to answer the question of whether aesthetic discontinuity occurred in Qajar era by using MollaSadra's aesthetic philosophy and point of view. The answer is that both the traditional buildings of the reign of Fath Ali Shah and the modern or semi-modern buildings of the Golestan Palace belonging to the Nasrid period, from their general plan to their decorations and even the arrangement of their foundations, are consistent with the artistic values expressed by MollaSadra. First of all, MollaSadra's thought, and then the various components of Golestan Palace have been introduced, described and interpreted. Of course, this has been done by focusing on the Citadel neighborhood, including the Tekie Dolat/government's theatre.
Key words: Golestan palace, Islamic art, Islamic philosophy, Mollasadra
مقدمه
هنر امری است ذاتی، یعنی هر فرد از نسل انسان صاحب قدرت اجرا و شناخت آن است و خواهان کسب توانایی خلقت است. زیرا هر انسانی از روح برخوردار است و بر این اساس فکر و احساسی از خود دارد که قادر به درک، تفسیر و ارائه آن است و برای ارائه شناخت و خلاقیت خود روشهای مختلفی میشناسد که هنر، به خصوص هنر تصویری یکی از آنان است. درواقع هنر تصویری میتواند یکی از طُرق انسانی برای ارتباط بین فرزندان آدم باشد چنانکه امروز با علائم رانندگی به طور معمول از جنبه سازه انسانی مشهود است. از این رو هنر، بهترین روش برای شناخت ذات هر انسان، چه در بعد فردی و چه اجتماعی است. در واقع آنچه از هنر بیان شد همانی است که قشر باستان شناس آن را ماده فرهنگی میخوانند و از آن برای شناخت اجزای جامعه بشری بهره میبرند یعنی تلاش برای شناخت امری دارند که انسان ذاتا تلاش برای ارائه آن دارد. هنر انسانی در طی قرون مختلف تحت تاثیر اندیشههای مختلف بوده چنانکه اندیشههای جدید در هر زمان و مکان ظهور یافتهاند. حال بعضی از تحولات و تاثیرات اثر جاودان بر جامعه انسانی گذاشتهاند و بعضی تا امروز باقی هستند، یکی از نمونه امواج هنری و فرهنگی همان تمدن اسلامی است. بعضا گفته شده جهان اسلام ریشه ذاتی و هنری خود را در جهان متجدد امروز باخته است و اثری از آن برای صد یا حتی دویست سال گذشته دیده نمیشود که البته همچین مطلبی کل هدف و موضوعیت در جستجوی امر قدسی بوده و میتوان در کتاب فوق خواند (نصر، 1385: 95-185). و آنچه وجود دارد و طی این مدت انجام شده تنها نمونه برداری است. مسئله آن نیست که تقدسی در هنر وجود ندارد بلکه پژوهش بر آن است که این تقدس و اساسا هنر به معنای خالص آن که ملاصدرا نیز از آن سخن آورده هرگز از میان نرفت. پس به جا است که به طریقه هنر و اندیشه هنر و تولید آن در عهد قاجار نظر انداخته شود. یکی از بهترین نمونههای هنر قاجار همان کاخ گلستان یا قلب ارگ، مرکز دارالخلافه است یعنی مکانی که از اسم آن مشهود است و چه اندیشه بیشتر طی چند قرن گذشته بر هنر ایرانی-اسلامی تاثیر گذاشته یا با آن هم راستا شده جز کلام صدرالمتالهین که رویکرد مورد نظر پژوهش حاضر است. به خصوص آنکه ملاصدرا به کلام حضرت محمد(ص) و امام علی(ع) اشاره دارد: «من عرف نفسه فقد عرف رب/خود شناسی شرط نخست در شناخت خداوند است» (قراگوزلو،1374: 23) بدین منظور به هر دو جنبه و قالب نظام کلامی و دیداری نگریسته میشود تا به تطابق هنر جدید قاجار با مکتب و نگرش صدرایی پاسخ داده شود.
پیشینه پژوهشی
درباره موضوع پژوهش تحقیقی عینی روی نداده است اما تحقیقات مشابه ارزنده چه با موضوعیت معماری قاجار و چه نظرگاه هنری ملاصدرا مشهود و موجود هستند. بنابراین آثار را میتوان به سه دسته فلسفه صدرایی، هنر قاجاریه و نزدیکترین مورد به ترکیب این دو تقسیم نمود. در رابطه با دسته فلسفی میتوان به اثر «درآمدی بر فلسفه هنر از دیدگاه فیلسوفان بزرگ اسلامی» (هاشم نژاد،1385)، «ملاکهای زیبایی شناسی در فرم و محتوا از نگاه ملاصدرا» (امامی جمعه و احمدی.1395)، «فلسفه هنر در عشق شناسی ملاصدرا» (امامی جمعه،1385) و «انتقاد بر ملاصدرا در عصر ما» (قراگوزلو.1374) اشاره کرد که بیشتر آثاری با مطالب کلی و ادبیات تخصصی در وادی فلسفه هستند، هدف ایشان اساسا معرفی تمام جنبهها با تمرکز بر امر به خصوصی چون زیبایی است که این بُعد را به دورههای متفاوت بشری نیز میکشانند چنانکه در اثر انتقاد بر ملاصدرا در عصر ما چنین شده است که البته مورد اخیر چنانکه از نامش نیز بر میآید مطلبی انتقادی دارد و از این منظر به اثر «هنر قدسی در فرهنگ ایران» (نصر.1350) شبیه میشود. در آن اثر نگارنده تجربیات و آموختههای خود را طی یک مسیر تاریخی مطرح کرده و سپس به توضیح و نقد چیستی هنر و اسلام پرداخته است. از دسته دوم کتاب «از باغ گلستان تا کاخ گلستان» (معتقدی و نامور یکتا،1400)، «کاخ گلستان» (سمسار و داودی پور،1390) « اندرونی قصر ناصری طهران: تلاش برای بازنمایی مجموعه اندرونی و حرمسرای قصر سلطنتی طهران در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار» (ابوترابیان و نجار نجفی،1391) را میتوان نام برد. این آثار که بیشتر تاریخ هنری هستند از منابع یکسانی بهره برده و اساسا تفاوت محتوایی بسیار اندکی با یکدیگر دارند به عبارت دیگر چنین به نظر میرسد اگر هرکدام به مطلبی جدید دست یافته بجای انتشار پژوهش، به چاپ کتابی جدید پرداخته است. بنابراین از این منظر تفاوت زیادی با آثار دسته اول دارند که تفسیر مطلب و ارائه نظرگاههای جدید یا متفاوت نقطه قوت ایشان محسوب میشود. نزدیکترین چیز اما به ترکیب دو دسته نخست مقالات «تحلیل حکمت متعالیه در بناهای معماری: مطالعه موردی مسجد شیخ لطف الله» (مقربی و دیگران،1393) و «تحلیل آثار و آرا ملاصدرا و تبیین آن در هنر و معماری: مورد مطالعاتی پل خواجو» (شهبازی و مرسلی، 1394) هستند که البته دوره مورد نظر ایشان صفویه است نه قاجاریه. مقالات مذکور مطالب فلسفی را به سادهترین و در عین حال ناقص توضیح دادهاند درحالی که کمترین ارتباط ممکن را با بحث هنری برقرار کردهاند به عبارت دیگر آثار مذکور به دو بخش فلسفی و تاریخ هنری مجزا تقسیم شدهاند بدون آنکه نقاط قوت هر کدام از آثار فلسفی یا تاریخ هنری در آنان مشهود یا تاثیرگذار باشد.
روش تحقیق:
اساسا رویکرد و روش پژوهش به مفهومی که در آثار تجربی یا مطالعات انسانی نسبتا مدرن یا مدرن شده چون باستان شناسی در تحقیقات فلسفی دیده نشده و وجود ندارند چنانکه آثار نام برده شده در پیشینه پژوهش که با فلسفه در ارتباط هستند فاقد این مهم باشند با این وجود میتوان گفت در پژوهش حاضر نخست به فلسفه صدرایی پرداخته شده تا در مرحله بعدی به دوره جدید هنر اسلامی پرداخته شود که این مهم با تمرکز بر مورد مد نظر که ارگ دارالخلافه و سپس کاخ گلستان عهد ناصری باشد انجام شده است. بنابراین در یک روند منطقی از کلیات شروع کرده و طی دو مرحله به امور جزیی منتهی گردیده است که منطق قیاس باشد و ضابطه مند است. بنابراین میتوان گفت تحقیق حاضر از نوع قیاسی بوده و در راستا روش تعقلی یا روش سنتی فلسفه جهان اسلام قرار دارد.
مبانی نظری: حکمت صدرایی و هنر از منظر آن
اعتقاد ملاصدرا به پیروی از آموزههای معزلدین الله (Jamal,2014,4:4) بر آن بود که «وحی» که کلام ایزدی است چنان نزول کند که طبقات متسلسل عقل، مثال و ماده را بگذراند آنگاه به سخن درآید چنانکه رسول الله (ص) به عالم عقل رسید و به درک اعلی آن نایل آمد و آنگاه توانست به زبانی که انسان بدان صحبت میکند وحی را به اذهان ایشان انتقال دهد (نصر،1383: 403). مشخص است که ملاصدرا از شیخ اشراق پیروی میکرده، پس پایه و اساس تفکر او نه تنها اسلام بلکه بر فرهنگ ایرانی نیز بوده است.
میتوان گفت از نظر صدرالمتالهین کل کمالات در موجودات این عالم از سنخ وجود هستند (صدرالدین شیرازی،1981: ج6: 340) بنابراین تنها وجود داشتن نشانی بر زیبا بودن است. در اندیشه او است که سه اساس بر حکمت نهاده شده: کشف یا رسیدن به شناخت و شهود متعالیه، عقل یا قدرت استدلال عظمی و وحی که همان شرع و امر نازل شده باشد. در ادامه میتوان اینطور گفت که هنر از روان انسان بیرون میآید و روان آن چیزی است که خداوند در نهاد بشری قرار داده است (هیلنبراند،1385: 227) بنابراین هنر بنابر خواست، قدرت و مشیت الهی امکان پذیر شده است به عبارت دیگر میتوان گفت مظاهر عالم، تقدم وجودی دارند. در نتیجه ملاصدرا هنر را نه تنها در مقابله با اراده خداوند ندانسته بلکه برگرفته از آن میداند.
درواقع میتوان گفت انسان، همچون خداوند و نه در تساوی با آن، صاحب قدرت خلقت و قوه امریه است (همانطور که بنابر اندیشه افلاطونی در زیبایی و عشق طبقات است (افلاطون،1355،ج1: 425-478)) و عالم امر آن است که چون گوید باشد، میباشد (احمدی،1367: 133) یعنی اگر اراده باشد هستی روی میدهد، به عبارت دیگر حتی آنچه که انسان تصور میکند در عالم امر جای میگیرد. میتوان اظهار داشت خیال انسان به این دلیل به امر خلقت میپردازد که به آنچه هست بسنده نمیکند و همیشه نیازمند است بنابراین شاید صحیح باشد که گفت انسان تلاش میکند از کمبودها بگریزد (لیلیان،1388: 54) در نتیجه صدرالمتالهین هنر و سازندگی انسانی را جزیی از نیاز دنیوی و قدرت خلقت او میداند که خداوند بخشیده است پس هنر و اختراع چیزی جز خلاقیت شکل گرفته در ذهن نیست که به فعل درآمده است. هرچند زیبایی و هنر چنانچه در این حکمت مشهود و معلوم است ابعاد باطنی و ظاهری دارند. لازم به ذکر است که قائل بودن و تعریف قوه امریه مسئلهای است اصالتا برگرفته از اندیشههای باستانی خطه میانه که حتی در آیین خِمِت (گرین،1382: 15) و کیش مزدیسنایی بدان اشاره شده (اوستا،1396: 15).
اما هنگامی که از هنر و ساخت سخن به میان میآید اصطلاح فرم مطرح میشود که سه معنی میتوان برای آن معرفی کرد، گاهی غالب معنی میدهد، زمانی دیگر شکل معنیش میکنند و اوقاتی روابط بین اشکال است که ظاهر و باطن از خود دارد (اسمیت،1379: 157) در نتیجه چینش متوازن چنانکه ایجاد تعادل کند فرم خوانده میشود (اوکویرک،1393: 52) یعنی بنابر اندیشه صدرایی تعادل و توازن بر گرفته از عقلانیت و ذهنیت است که هنر را میسازد، هنری که به حتم بنابر این اصل که هنر از روح انسانی و در نتیجه فرمان الهی تشکیل یافته در هر صورت صاحب دو عالم ظاهر و باطن است چنانکه ماهیت خلقت چنین باشد (بهار، ). پیش از پیشبرد سخن لازم به تذکر است، همین اصل که نمایشگر تداوم هنر و خلاقیت انسانی در طی عصرهای مختلف است و حتی تخلف و عدم تقابل با آن ارتداد یا کفر میتواند محسوب شود، زیرا بنابر سخن شخص صدرای اعظم، آنان که اهل الحشو نباشند میدانند که عالم حاضر عالم سایه است که در تمام وجههای جهان خارج وجود داشته و تمثال آن در عالم اعلی مشهود است که «همه صور موجودات آثار و انوار وجود حقیقی و نور قیومی هستند که همانا منشا جمال مطلق است» (صدرالدین شیرازی،1981: ج2: 77).
بنابر آنچه گفته شد درک زیباییهای عالم راهی جهت خروج از عالم سایه باشد که این امر با خلقت همراه است. درواقع ملاصدرا حتی عشق را التذاذ شدید در برابر فرم زیبا یا «وجود الترکیب» معنا کرده است (همان،ج7: 172) یعنی چنانکه پیشتر اشاره شد، زیبایی با تناسب و تعادل متوازن همراه است که همان مزاج باشد. البته صدرالمتالهین عبارات دیگر را نیز به منظور شرح زیبایی و هنر بیان داشته است، یک از آنان غنج یا عامل بهجت است، دیگر دلال شکلی است که پیام را رساند (امامی جمعه،1385: 130). بنابراین هنرمند تمام حالات را به تصور در نیاورد بلکه آن حالتی را میخواهد که دلیل بر زیبایی آن باشد چنانکه لئوداردو داوینچی نیز همین امر را به شاکی خود بیان داشت، درواقع از آن رو که داوینچی کنجکاوی، تجربه، توجه به حواس و نگرش مجموعهای در عین تفکر مرتبط را بیان داشته (گلب،1389: 59-241) میتوان اظهار داشت بر طبق نظر وی نیز عالم حکمت و عالم هنر هر دو به یک مقصد میرسند. این زیبایی به آن حد خواهد بود که به محظ مشاهده، حس عشق را در انسان برانگیزد زیرا امر باطنی است که قلب را لطیف و ذهن را آرامش میبخشد چنانکه هنرمند آن اثر باید صاحب چنین صفات حسنهای باشد تا بتواند چنین هنر اعلایی بیافریند (صدرالدین شیرازی،1981،ج 7: 173).
پس ملاصدرا تاثیر و اهمیت واقعی هنر را با ارج نهادن هم بیننده و هم خالق ارائه میدهد. از سوی دیگر این تفسیر نیز از سخنان ملاصدرا صحیح است که هنر با تمام زوایای ظاهری، ابعاد باطنی معظمی داشته و بدون آن امکان پذیر نیست چنانکه هنر بر گرفته از سرشت روح الهی است اما جدا سازی آن دشوار و شاید حتی غیر ممکن باشد یعنی فرم و محتوا دو حقیقت مجزا از یکدیگر نبوده، نیستند و نخواهند بود زیرا چون خلقت از مایه و مفهوم نزول بهره میبرند به عبارت دیگر میتوان گفت فرم و ظاهری باطنی اگرچه مهمتر از زیبایی ظاهری نیست ولی بر آن تاثیرگزار است که زیبایی مطلق باطنی و ظاهری (با نگرش به سماوات و عرض) از آن خداوند بوده و صفات زیبایی با او شناخته میشوند (اعراف: 180).
هنر اسلامی
بنابر آنچه در بخش پیشین گفته شد اندیشه صدرایی اساس هنر را به عنوان جزیی جدایی ناپذیر از روح و ماهیت انسانی دانسته یعنی بر طبق گفته ملاصدرا تولید هنر دقیقا در راستای اراده الهی و در جهت کمال انسانی قرار دارد. اگرچه انسان با تفکر خود نیز در حال خلق کردن است ولی برای آنکه در جهان مادی هنر بیافریند باید از اصول مختلفی چون توازن، تعادل و مفهوم پیروی کند. از آنجایی که نوشتههای وی اساسا اسلامی هستند باید آنچه در رابطه با هنر در جهان اسلامی موجود است با آن هم راستا باشد. از آنجایی که موضوعیت این پژوهشپژوهش به قرون حاضر بوده و معمولا بهترین راه معرفی یک پدیده فرهنگی پرداختن به آغاز آن است نمونه منتخب در این بخش نیز باید به صدر اسلام تعلق داشته باشد. از نخستین ابنیه اسلامی قبه الصخره است که با نگاه به تزیینات داخلی بنا میتوان گفت هفت طبقه یا لایه دارد:
در آغاز ستونهای سنگی در کنار دیوارهای مرمین قرار دارند که زمین و سقفی برای زائرین ایجاد کردهاند فرای آن موزاییکهای گیاهی نماد بهشت فرای آسمان قرار دارند که در طبقات بعدی به مرور مسبکتر میشوند تا آنکه به کتیبهها و دیگر جلوههای نمایانگر ملکوت مطلق میرسند. بنابراین علی رغم تفاوت هر طبقه و داشتن نقوش نسبتا مجزا، چه در اصل بنا بوده باشند یا طی بازسازیها افزوده شده باشند، هر لایه هم از منظر بصری و هم مفهومی متناسب بوده و یک مجموعه مشخص را آفریده است که نقشه متقارن آن نیز به این توازن و تعادل کمک شایانی کرده است. البته آنچه گفته شد به آثار دینی منحصر نبوده و در ابنیه غیر دینی چون قصرالحیرهای شرقی و غربی یا قصر خرّانه نیز به چشم میخورد و این درحالی است که بیشتر بخشهای ساختمانهای مذکور ازبین رفتهاند (Burckhardt, 2009: 9-13). بنابر آنچه در ادامه پژوهش میآید مشخص است سخنان ملاصدرا همواره با هنر اسلامی هم راستا بوده، البته میتوان نمونههای دیگر از دورههای بعدی نیز پرداخت ولی مطلب تحقیق را از اصل موضوع دور میکند.
بنابر الگویی که در بالا شرح داده شد روش یا روند پژوهش است که بر اساس آن مطلب پیش میرود بدین معنا که پس از شناخت حالیه از اندیشه ملاصدرا معرفی تاریخی-فرهنگی از کاخ قاجاری گلستان-این فضای مملو از عوامل سنت و مدرنیته-و البته فضای مرتبط با آن که دارالخلافه ناصری و محوطه ارگ حکومتی باشد ارائه میشود تا در ادامه عمارات کاخ گلستان و البته اجزای تشکیل دهنده آن معرفی و با اندیشه صدرایی مقایسه شود. بنابراین به طور متناوب نمونههایی که میتوانند در ذهن فردی چون سید حسن نصر امر بدون اصل جلوه کنند مطرح میشوند تا از طریق سخن ملاصدرا عکس آن به اثبات رسد. البته فرض نگارنده بر آن است که نه تنها هیچ جنبه هنر مدرن غیر اصیل یا مخالف ارزشهای هنری جهان اسلام نیست بلکه کاملا هم راستا هستند.
تحلیل نمونه موردی: کاخ گلستان
یک بنا، که در این مورد عمارتی اسلامی باشد در نخستین نگاه ظاهر آن نمایان میشود، ظاهری که ساختار کلی و چینش جزیی دارد. محله ارگ تهران یک مجموعه خاص و منحصربفرد است که همچون دیگر مجموعههای خاص معماری طی سالها و هزینه افراد مختلف برپا شده و تنها در دوره ناصری به مجموعهای کامل مبدل شده است. در این مجموعه کاخ گلستان همراه با دولتخانه مبارکه نقش مرکزی دارند درحالی که در جنوب مسجد شاه و در شمال مدارس نظام و دارالفنون همراه با مسجد مهدعلیا قرار دارند که به همراه بازار محله توسط قورخانه و استحکامات ارگ محافظت میشوند (تصویر 1). طرح فوق یک مجموعه مرکزی در دارالخلافه که امور اداری، دینی، مالی، آموزشی و حفاظتی را توامان دارد. همین طرح، با تمام تفاوتها، در شهرهای دگر دوران کهنتر چون ریگستان سمرقند و نقش جهان اصفهان نیز هنوز مشهود هستند (تصویر 2) که برای مطلب حاضر موضوعیت ندارند. بنایی در ارگ تهران به نام تکیه دولت وجود داشت ، بنایی معظم که امروز جزیی از آن برجای نمانده ولی از عکسهای آن معلوم است همان هنر که در کاخ گلستان بکار رفت، در اینجا نیز با دست هنرمندان مقرر گردیده بود (تصویر 3) جایی که برای نمایش سلطنتی، رسوم دینی به خصوص رسوم مرتبط با محرم و حتی در صورت برگزار نشدن هیچ نمایشی، کاربرد بازار داشت (معتقدی و ناموریکتا،1400: 172) خود بنا و اصل اندیشه ساخت آن نیز از دارالفنون و آموزههای جدید آن بیرون میآمد و از منظر ساختمانی شباهت بسیاری به دستگاه اجتماعی فاطمی دارد (bloom,2007: 6). بنابراین علی رغم آنکه تکیه دولت تنها یک ساختمان بود همچنان الگوی اتحاد اجزای جامعه اسلامی از سه بعد سیاسی، دینی و اقتصادی به همان میزان در آن مشهود بود که در نقش جهان. میتوان گفت زیبایی ظاهری ابنیه با هماهنگی معنایی که با کاربرد و عمل خود را دارند هم راستا بوده است و این تعادلی است که از ذهن و خلاقیت انسانی مسلمان بیرون آمده و با منطق صدرایی هم راستا است.
(تصویر 1.نقشه تهران از آگوست کرشیش در 1858.(معتقدی و ناموریکتا،1400: 23))
قلب ارگ، کاخ گلستان است که بیشتر آن تا روزگار امروز شدیدا تخریب شده ولی بخشهایی که باقی ماندهاند همچنان صاحب هنر و زیبایی در هر خصیصه عمارات، چه در انواع سنتی و چه نوع جدید هستند. البته پیش از پیشبرد مطلب این نکته قابل ذکر است که زیبایی و هنر مذکور چنانکه در نمونه تکیه دولت شاهد بودیم در عمارات دیگر محلههای ارگ همایونی نیز بکار رفته و دلیل بر تکرار آن در موارد دیگر وجود ندارد.
(تصویر 2.از پایین به بالا میدان نقش جهان اصفهان و میدان ریگستان سمرقند بر اسکناس 50 سومی ازبکستان از 1994.عکس از نگارنده)
(تصویر 3.از راست به چپ: تکیه دولت نقاشی کمال الملک موجود در کاخ گلستان (نگارنده) عکس تکیه دولت بدون چادر (معتقدی و ناموریکتا،1400: 175))
یکی از خصایص اصلی کاخ گلستان، به خصوص در بخشهای کهنتر آن، از جمله خلوت کریمخانی (تصویر 4) انجام عمل تقارن در کلیات و جزییات است تا اینگونه هنرمند بتواند تناسب کامل و تقارن در شکل را که از خصایص زیبایی شناختی هنری ملاصدراست به ارمغان بیاورد (برای خصایص شانزده گانه هنری صدرایی نگاه کنید به امامی جمعه و احمدی.1396: 4) اما تنها بنای سنتی فوق نیست که از این رویه پیروی میکند. شمس العماره (تصویر 5)، عمارتی است که نه از طرح و نه از مواد سنتی به طور کامل بهره نبرده است، بلکه سازهای است با اندیشه اساسا غربی: آپارتمانی مرتفع با ساعتی در میان آن، صحیح است که کل بنا را پارچهها و کاشیهای اصیل ایرانی تزیین کردهاند اما این بدان رو بود که هنوز مصالح جهانِ در اصطلاح آن زمان متجدد مهیا نشده بود. درواقع چنانکه میدانیم خانه و محل سکونت سلطان مسعود میرزا ظل السلطان در اصفهان به سال 1320ق/1902م تقریبا به طور کامل سنتی بود (ناکامورا، 1394: 59-60) و وجود عناصر راحتی یا تزیینی در خانه نایب السلطنه امیرکبیر به سال 1896م/1313ق مایه حیرت بود (فوکوشیما، 1392: 203-204). بعلاوه باید گفت اسکلت بنای شمس العماره فلزی بود (معقدی و نامور یکتا،1400: 157).حتی در این بنا شاهد عمل تقارن و تناسب همراه با حسن ترکیب، وزن، غرابت، اعتدال در حجم، جذابیت ظاهری و زیبایی در تصویر، هم در طرح ساختمان و هم در تزیین خارجی و داخلی آن هستیم پس تماما با اندیشه صدرایی هم راستا است.
(تصویر 4.خلوت کریمخانی.عکس از نگارنده)
(تصویر 5.تابلوی ورودی اصلی شمس العماره از محمود خان ملک الشعرا صبا در موزه گلستان.عکس از نگارنده)
اما فضاهای داخلی و ابنیه دیگری نیز هستند که تحت تاثیر پدیده مدرنیزم بودند. عمارت گالری (تصویر 6) و تالار برلیان (تصویر 7) هر دو از ساختمان قدیمیتر و فیالذات سنتی قصر استفاده کردهاند از این رو آنچه متجدد جلوه کند تزیین و چینش داخلی آنان است که نه تنها بر کاغذ دیواریها، بلکه حتی در سقف و قرنیزها شاهد ظهور قرینه هستیم که از امور مهم هنر است تا چنانکه پیشتر گفته شد تعادل را به همراه آورد. حتی چینش وسایل داخلی از جمله میز و لوستر به گونهای انجام شده بودند که تعادل تالار را بر هم نزنند چنانکه تابلوها بر فراز میزها و آینهها قرار داشتند. هرچند در نمونهای چون تالار برلیان شاهد اغراق در تزیین هستیم که تنها از منظر نور میتواند ناقض زیبایی رنگ و نور صدرایی باشد.
خوابگاه همایونی (تصویر 8) بنایی صرفا و کاملا غربی است، چه در طرح و چه در مواد تشکیل دهنده، چه در ظاهر و چه در باطن بنابراین از منظر تنی از سنت گرایان و اصول گرایی محض، دیگر هنر اسلامی محسوب نمیشود چراکه با اندیشه و مفهوم اسلامی هیچ ارتباطی ندارد پس اثری ضعیف و بی مایه است در نتیجه نباید با فلسفه اسلامی ملاصدرا همخوان باشد. در نخستین نگاه چیزی جز تقارن شرقی-غربی نه فقط در بیرون، حتی در درون عمارت سفید خوابگاه همایونی، هم در جای گیری اتاقها و هم در طرح پلکان به چشم نمیخورد. تزیینات آن بر خلاف تالار برلیان از منظر نور و رنگ در وجود تعادل ایجاد شک و شبهه نمیکنند هرچند تالار برلیان از هماهنگی در حرکت بهره میبرد. وجود تسلط، وزن، تناسب و جذابیت ظاهری عمارت خوابگاه همایونی آن را بر ضد ارزش زیبایی هنری ملاصدرا قرار نمیدهد، بلکه دقیقا در آن راستا است.
(تصویر 6.عمارت گالری (معتقدی و ناموریکتا،1400: 222))
(تصویر 7.تالار برلیان (معتقدی و ناموریکتا،1400: 210))
(تصویر 8.خوابگاه همایونی.(معتقدی و ناموریکتا،1400: 205))
تنها بنایی که به طور واضحی و آن نیز تنها در تزیین داخله از تقارن بهره نمیبرد نارنجستان بود (تصویر 9) که امروز بر جای نمانده است. اما تزیینات آن بنا بخاطر چینش رنگ و استفاده از نور طبیعی و مصنوعی لوسترها بسیار هماهنگ، صاحب وحدت و مسبب عدم رویگردانی شدهاند. نور خورشید رو به کاشیهای زرد و نور آبی لوسترها رو به کاشیهای آبی میتابند. این درحالی است که کاشیها و منابع نوری را درختان بلند قامت و حوض میانی در فرمی حاشیهای قرار دادهاند، به عبارت دیگر در عمل و در کلیت امر شاهد نوعی تقارن و تعادل بودیم که امروز ازبین رفتهاند.
(تصویر 9. راست نقاشی نارنجستان از یحیی غفاری ارائه شده در حراجی کریستیز. چپ عمارت تخت مرمر.(معتقدی و ناموریکتا،1400: 66))
باطن قصر گلستان
تمام آنچه گفته شد صرفا درباره زیبایی ظاهری ابنیه حکمتی بود اما باطن نیز باید مدنظر قرار گیرد، که باطن، کلام ذاتی و دلالت ضمنی را نمایش دهد و اصل هنر است که بدون محتوا و معنا چنانکه پیشتر گفته شد بر طبق سخن ملاصدرا هنر محسوب نمیشود. به طور حتم استفاده از تصاویر جهان طبیعی و خلاقیت هنری به نوعی قدردانی و مدحی برای خداوند هستند که به موجب قدرت او چنین زیبایی اساسا امکان پذیر شده است و هیچ بنایی بهتر از نارنجستان امر تقدیر از خلقت و توانایی خداوند را به روشنایی نمایش نمیداد اما مفهوم درونی غیر از جنبه قدردانی الهی در کاخ گلستان وجود داشته است. نباید فراموش کرد که قصر مذکور نه یک خوابگاه ساده چون نقش یک خانه شخصی یا ارگی با تمرکز اصلی بر جنبه تدافعی آن، بلکه عمارت عظیم دارالخلافه، محل دیوان، امورات دولتی و محل قرار گیری وزارت خانهها بود (اوبا، 1393: 87)، بعلاوه تنها طبقه آخر قصر شخصی نقش خوابگاهی داشته و مابقی با عنوان محل امور اداری صدراعظم و دیگر رجال مملکتی مورد استفاده بودند (معتقدی و ناموریکتا،1400: 218).
جدا از عظمت ابنیه مختلف، بخصوص عمارت شمس العماره که نشانی از عظمت حکومت مرکزی هستند تاکیدات دیگری نیز بر امر شکوه و تعادل نظام همایونی انجام گرفته که در جزییات تزیینات کاخ گلستان مشهود است. از آن جمله عمارت خلوت کریمخانی و تالار تخت مرمر (تصویر 9) است. این بنا همواره محل سریر سلطنت بوده، همین نقش پر اهمیت است که انتقال ستونهای محل جلوس زندیه در شیراز و قرار دادن آنان در تالار تخت مرمر را با اهمیت میکند، چنانکه مقامات شیراز-محتملا به دلیل ازدست دادن اعتبار سیاسی خود-حاضر به این کار نبودند ولی «خاطر آفتاب شعار چنین گذشت که به عمل جراز شیراز باز بریم و آن را مضافات الیه عمارات مبارکه سازیم» پس نهایتا آن دو عماد را از ابنیه وکیل جدا کرده و به هزار جرثقیل به تهران آوردند (اقبال چلاوی، 1400: 464-465). بنابراین اتفاقی نیست که هر دو عمارت عظیم، ستونها و کاشیهای شیر و خورشیدی دارند که نقش حاضر خدمتی و گشایندگی مسیر سریر جهت جلوس سلطان را داشتهاند. به عبارت دیگر به گونهای این دو بنا ساخته شدهاند که سریر را در مرکز عظمتی متعادل و متوازن قرار دهند. سریرهای دیگر-نادری و طاوس-که در شمس العماره و تالار برلیان قرار داشتند بنابر امر تعادل که در هنر آنان وجود دارد نقش مشابهی را-ولی در ظاهر و مقیاسی کوچکتر-به ناظران نمایش میدادند البته این دسته سریرها از تزیین بیشتری برخورداراند زیرا فضای آنان به مراتب خصوصیتر است.
به عبارت دیگر چینش و تزیینات بعضا اغراق آمیزی که اشاره شدند بنابر کاربرد و حالت ملزوم آنان برگزیده و بکار رفتند، نه آنکه به صرف علاقه شخصی هنرمند چنین انتخابی شده باشد. جدای از وسایل قصر که شخصی محسوب شده و بهتر آن است که در معادله حاضر بکار نروند، بعضی کاشیهای قصر هستند که باز نمایشگر نقش دارالخلافه به عنوان مجموعهای اداری هستند. برای نمونه کاشیهای نظارت همایونی و مراسم سلام خاص (تصویر 11) دقیقا نشانگر نقش اداری و سازمانی کاخ معظم که مقامات ارشد مملکتی در آن خدمت میکردند است. به عبارت دیگر کاشیهای روایی مذکور گوشزدی هستند به تمام وارد شدگان به قصر که این عمارتی عام المنفعه بوده و کارکنان آن نوکران دولت محسوب میشوند، نوکرانی که شاه ناظر و حاکم بر آنان است. این به خصوص زمانی بیشتر مشخص میشود که بدانیم هرکسی قادر بود با حداقل مزاحمت ممکن به بخش اداری قصر وارد شود (اوبا، 1393: 87). کاشی نقش شاه درحال گوش دادن به موزیک پیانو (تصویر 12) نشان بر حضور شاه در ابعاد مختلف و تجربیات او دارد یعنی خاطرات شاه را به نمایش میگذارد که به نوعی مالکیت او را نشان میدهد و بدین گونه بر نقش خود در دستگاه دارالخلافه تاکید میورزد. کاشی اژدهای چرخان (تصویر 13) که بر بخشهای حمال عمارت قرار داده شدهاند دقیقا از همان نوع اشکالی هستند که بر تخت مرمر کنده شدهاند و با آن تطابق معنایی دارند. درواقع اژدهایان با دیوان و غلامان نقش شده در ارتباط هستند که خدمت این موجودات اساطیری به شاه را چون حکومت طهمورث دیوکش را نشان میدهند، همانطور که وزرا و سربازان در خدمت حکومت مرکزی هستند، حکومتی که خداوند به خاندان قاجار اهدا داشته (خلدالله مالکه و دولته، تعز من تشا و تزل من تشا (آل عمران: 26)) بنابراین شاهان قاجار جانشین یا خلیفه خداوند محسوب میشوند بدون آنکه چه صورت عملی و چه به صورت رسمی مقامی دینی داشته باشند و این منظر، خود ادامهای بر سنت حکومتی از صدر اسلام است. به عبارت دیگر مشخص میشود اصول هرگز تغییر اساسی نکردهاند.
(تصویر 11.راست کاشی با تصویر مشق همایونی.نگارنده. چپ.کاشی با تصویر سلام عام.(معتقدی و ناموریکتا،1400: 197))
(تصویر 12. کاشی و نقاشی با تصویر شاه در حال گوش دادن به پیانو طی سفر فرنگ.عکس کاشی از نگارنده. تصویر در روزنامه یونیورسال شماره 72، 27 جولای 1878: www.agefotostock.com)
(تصویر 13. نقش اژدهای چرخان بر شمس العماره.نگارنده)
تحلیل
اگرچه بنای ارگ دارالخلافه به منظور دفاع از شهر تهران و محلی برای اقامت امن حاکم ساخته شده بود در عهد قاجار به بنابر فرمان آقا محمد شاه پایتخت گردیده و ابنیه فاخر در آن ساخته شد (اقبال چلاوی، 1400: 320) ابنیه فاخری که باید نمایانگر شکوه-نقش دنیوی و تایید معنوی سلسله قاجار میبودند. نقش کاربردی و نمادین قصر طی دههها حفظ شد و با رسیدن به دوره ناصری بیش از پیش تقویت گردید. این بدان معناست که هر بخش از نقشه معماری کاخ گلستان و تزیینات آن که شامل اسباب و اساسیه، باغ، نورپردازی و کاشیها میشوند در نهایت دقت و منظوری متناسب با کارکرد دولتخانه طراحی، ساخته یا حتی جایگزین شدهاند. بنابراین باطن این مجموعه از عهد فتحعلی شاه یا حتی پیش از آن که هنری جز سنتی وجود نداشت با آثار دوره ناصری هیچ تفاوتی ندارند. به عبارت دیگرل هر تحول یا حتی تطور صرفا ظاهری بوده. حتی تغییرات ظاهری دوره ناصری که تحت تاثیر هنر غربی قر داشتند در راستای اندیشه هنری ایرانی انجام شدند بنابراین تاثیر هنر غربی هیچ تفاوتی با تاثیر پذیری از هنر هندی یا چینی نداشته است.
جمع بندی و نتیجه گیری
صدرالمتالهین، فیلسوف مسلمان ایرانی بود که اندیشههای فلاسفه یونانی به خصوص افلاطون را همراه با اندیشه ایرانی که ریشه در دوران باستان دارد بنا بر ارتباط فرهنگی که آگاهانه یا غیر آن استفاده کرد و ساختاری منظم به جهت تشخیص امور هنری و زیبایی شناختی مطرح نمود که در ابعاد هنری جامعه اسلامی ایران موجود بوده، ساختاری که به غلط گفته میشود مختص عصر صفوی و تا حدود محدودی جانشینان متسلسل مستقیم آن وجود داشته زیراکه هنر عصر قاجار به خصوص آنکه در دوره ناصری و مابعد آن که مفاهیم عصر متجدد و غربی وارد شدند، مرتبط با جهان اسلام و سنت بومی متسلسل و ایجاد شده از هزاران سال عمل و تفکر نیست. ولی چنانکه گفته و معلوم شد هیچ بُعد اثر مذکور، نه ارگ تهران و نه کاخ گلستان که تمرکز اصلی مطلب حاضر بود با ساختار و ارزشهای صدرایی نه تنها تضاد و تناقض ندارد بلکه در یک راستا است و چنانکه معلوم و مشخص شد سنتی از برای خود محسوب میشود که نه پیش و نه پس از آن هرگز تکرار نشد زیرا با گذران زمان و تطور جامعه، سنت دیگری به وجود آمد. بنابر آنچه در مطلب آمد میتوان گفت کاخ گلستان عمارتی در کمال تعادل و توازن هنری و زیبایی شناختی است که ماهیت درونی و چیستی واقعی آن ایجاد فضایی متناسب با شکوه نه تنها شاه و دولت، بلکه خداوند است که شاه را بر آن حاکم کرد و بر آن اساس عظمت خداوند را به شکلی اسلامی نمایش داده است.
منابع و مآخذ
ابوترابیان، بهنام و نجار نجفی، الناز.(1391).اندرونی قصر ناصری طهران: تلاش برای بازنمایی مجموعه اندرونی و حرمسرای قصر سلطنتی طهران در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار.همایش ملی و پژوهشی کاخ گلستان.
اسمیت،ادوارد لوسی.(1379).فرهنگ اصطلاحات هنری.فرهاد گشایش.تهران: عفاف.
احمدی، احمد.(1367).حرکت جوهری و رابطه آن با خلق جدید: سیر عرفان و فلسفه در جهان اسلام. موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.سری مقالات سومین کنگره فرهنگی.
افلاطون.(1355).دوره آثار افلاطون.جلد نخست.محمد حسن لطفی و رضا کاویانی.تهران: خوارزمی
اقبال چلاوی، میرزا علی.(1400). تاریخ ملک آرا: چگونگی به قدرت رسیدن قاجارها. جمشید قائمی و رامین یلفانی. تهران: ندای تاریخ.
امامی جمعه،مهدی.(1385).فلسفه هنر در عشق شناسی ملاصدرا.تهران: متن.
امامی جمعه،مهدی.(1396).ملاکهای زیبایی شناسی در فرم و محتوا از نگاه ملاصدرا.دوفصلنامه صدرایی.سال ششم.شماره اول.صص 25-40.
اوبا، کاگه آکی.(1393). سفرنامه ایران و ورارود 1328/1910. هاشم رجب زاده و کینجی ئهاورا. تهران: طهوری.
اوستا.(1396).جلیل دوستخواه.تهران: مروارید.
اوکویرک،استینسون.(1393).مبانی هنر نظریه و عمل.محمدرضا یگانه دوست.تهران: سمت
سمسار، محمد حسن و داودی پور، محمد علی.(1390).کاخ گلستان.تهران: زرین و سیمین.
شهبازی، مجید و مرسلی، نسرین. (1394). تحلیل آثار و آرا ملاصدرا و تبیین آن در هنر و معماری: مورد مطالعاتی پل خواجو. دومین همایش ملی معماری، عمران و محیط زیست شهری.
صدرالدین شیرازی محمد بن ابراهیم.(1981).الحکمت المتعالیه فی الاسفار الاربعه.ج 2و 6.بیروت: دار احیا التراث.
فوکوشیما، یاسوماسا. (1392). سفرنامه ایران و قفقاز و ترکستان. هاشم رجب زاده و کینجی ئه اورا. تهران: پژوهشهای فرهنگی.
قراگوزلو،علی رضا.(1374).انتقاد بر ملاصدرا در عصر ما.کیهان فرهنگ.سال هشتم.شماره 7.
گرین،راجر لنسلین.(1382).افسانههای مردم مصر.ابراهیم اقلیدی.تهران: کیمیا
گلب،مایکل.(1389).چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم.مهدی قراچه داغ.تهران: البرز
لیلیان،محمد رضا.(1388).جستاری بر مبانی و مفاهیم زیبایی شناسی و تبلور آن در ساختارهای معماری. کتاب ماه هنر.شماره 137.
معتقدی، کیانوش و ناموریکتا، نامی.(1400).از باغ گلستان تا کاخ گلستان.تهران: دانیار.
مقربی، فرزانه، حریرچی، مینا و فروتن، منوچهر.(1393). تحلیل حکمت متعالیه در بناهای معماری: مطالعه موردی مسجد شیخ لطف الله.دومین همایش ملی معماری، مرمت، شهرسازی و محیط زیست پایدار.همدان: صص 1-10.
ناکامورا، نائ.کیچی. (1394). سفرنامه ناکامورا نائوکیچی: مسافر فقیر ژاپنی در ایران 1320/1902. هاشم رجب زاده و کینجی ئه اورا. تهران: طهوری.
نصر، سید حسین. (1385). در جست و جوی امر قدسی. تهران: نی.
نصر،سید حسین.(1350).هنر قدسی در فرهنگ ایران.لندن: گولگو
هاشم نژاد، حسین.(1385).درآمدی بر فلسفه هنر از دیدگاه فیلسوفان بزرگ اسلامی.قبستان، درآمدی بر فلسفه هنر: صص 313-333
هیلنبراند،رابرت.(1385).هنر و معماری اسلامی.اردشیر اشراقی.تهران: روزنه.
Bloom, Jonathan.(2006). Ceremonial & sacred space in
early Fatimid cairo in Cities,in the pre-modern Islamic world: the urban impact of religion, state and socity.SOAS/Routledge studies in Middle East
Burckhardt, Titus. (2009). Art of Islam: language & meaning. Beijing: World wisdom.
Jamal,Nadia.(2014).Taqil alShariah: a study on Ismaili jurisprudence.Qairo.