تاثیر سه روش همزمانسازی فحلی اوسینک، کوسینک و پروستاگلاندین بر میزان باروری گاوهای شیری مبتلا به کاهش باروری
محورهای موضوعی : آسیب شناسی درمانگاهی دامپزشکیحبیب چراغی 1 , خسرو پارسائی مهر 2 , علی حسین خانی 3 , صادق علیجانی 4 , حسین دقیق کیا 5
1 - کارشناس ارشد واحد دامپروری ایستگاه تحقیقاتی و آموزشی خلعت پوشان دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
2 - کارشناس ارشد واحد دامپروری ایستگاه تحقیقاتی و آموزشی خلعت پوشان دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
3 - استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
4 - دانشیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
5 - دانشیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
کلید واژه: نرخ باروری, اوسینک, کوسینک, پروستاگلاندین, گاو شیری,
چکیده مقاله :
هدف از مطالعه حاضر مقایسه برنامههای همزمان سازی فحلی اوسینک، کوسینک و پروستاگلاندین بر نرخ باروری گاوهای شیری دارای مشکل آبستنی بود. بدین منظور از 51 رأس نژاد گاو شیری هلشتاین با متوسط تعداد زایش 7-1 استفاده گردید. گاوهای موجود در گروه اوسینک (10=n) در روز صفر، 7 و 9 دوره آزمایشی به ترتیب 15 میکرو گرم آلارین استات، یک دوز پروستاگلاندین F2aبه میزان 500 میکروگرم کلوپروستنول به طریق عضلانی دریافت کرده و 16 ساعت پس از آخرین تزریق، با استفاده از اسپرم منجمد تلقیح مصنوعی شدند. برای گاوهای موجود در گروه آزمایشی کوسینک (27=n) همان رویه انجام شد، با این تفاوت که تلقیح مصنوعی بلافاصله پس از آخرین تزریق انجام گردید. دامهای مربوط به گروه پروستاگلاندین (14=n) در روز صفر و 12 دوره آزمایشی، هر بار 500 میکروگرم کلوپروستنول به طریق عضلانی دریافت کرده و 72 ساعت پس از آخرین تزریق، تلقیح مصنوعی شدند. تشخیص آبستنی دامهای تلقیح شده 60 روز بعد از تلقیح بر اساس ملامسه از راه توشه رکتال صورت پذیرفت. برای ارزیابی معنیدار بودن تیمارهای آزمایشی بر میزان آبستنی، با استفاده از رویه لجستیک نرمافزار SAS 9.1 اثر تیمار، فصل، شکم زایش، حیوان، سن و روزهای باز مورد ارزیابی قرار گرفت. آنالیز متغیرهای مربوط به حیوان و اثرات اندازهگیری شده بر آبستنی نشان داد که اثر هیچ یک از عوامل مورد بررسی معنیدار نبودند. از این رو نمیتوان بیان کرد کدام یک از روشهای همزمان سازی فحلی جهت افزایش نرخ باروری مناسب میباشد. دست یابی به مناسب ترین روش از بین برنامههای اوسینک، کوسینک و پروستاگلاندین، انجام مطالعات بیشتر و به کارگیری تعداد تکرار زیاد را طلب می کند.
This study was performed to compare the effect of using 3 different estrus synchronization methods (Ovsynch, Co-Synch and Prostaglandin) on the conception rate of subfertile dairy cows. Fifty one subfertile Holstein dairy cows with parity ranging from 1 to 7 were enrolled in this study. Cows were allocated to three groups Ovsynch (n=10), Co-Synch (n=27) and Prostaglandin (n=14). Cows in the Ovsynch group underwent a standard Ovsynch protocol (GnRH analogue on Day 0, PGF2α analogue on Day 7 and GnRH analogue on Day 9), then they were artificially inseminated approximately 16 hours after the second GnRH treatment. The same procedure was done for cows in Co-Synch group, but artificial insemination took place immediately after the last injection. Cows in prostaglandin group underwent a PG protocol (PGF2α, on Day 0 and 12), and artificial insemination was done about 72 hours after the second PGF2α injection. Pregnancy diagnosis was performed 60 days after insemination via rectal examination. By using logistic procedure of SAS 9.1 software, the effects of treatment, season, parity, animal, age and open days were analyzed. The analysis of variables related to animal and the measured effects on pregnancy proved that none of the evaluated parameters were significant. Hence, we cannot declare which of the estrus synchronization methods is suitable to increase pregnancy rate. Further studies with more replicates are required to choose the best method.