درنیته محل تضارب آراء
محورهای موضوعی : فصلنامه مطالعات سیاسی
1 - عضو هیاتعلمی و استادیار گروه علومسیاسی دانشگاه رازی کرمانشاه
2 - دانشآموخته کارشناسیارشد علومسیاسی دانشگاه رازی کرمانشاه
کلید واژه: مدرنیته, پست مدرنیسم, فراروایت, پوزیتیویسم, عقلانیت ارتباطی, عقلانیت ابزاری, باز اندیشی, مدرنیته متأخر, سرمایه داری متأخر,
چکیده مقاله :
مدرنیته با گسستی معرفت شناسانه از قرون وسطی، جهانبینی جدیدی برای نوع بشر فراهم ساخت. در همین راستا این نوشتار به دنبال بررسی پارادایم مدرنیته بر اساس چند تحول اساسی است که از جمله میتوان به رنسانس، پروتستانیسم، انقلاب روشنگری، انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی اشاره کرد. پارادایم مدرنیته بر مبنای این تحولات اساسی، درصدد ایجاد شیوه زیست جدیدی برای نوع بشر بود. به گونهای که این شیوه زیست جدید بتواند، سعادت، رفاه و رهایی انسان را تضمین کند. اما علیرغم دستاوردهای مثبت آن، بعضی از اندیشمندان پارادایم مدرنیته را به شیوههای مختلف نقد کردهاند. در راستای بررسی این انتقادات، مقاله حاضر دو نکته مهم را مطرح مینماید: نکته اول اینکه، ایده منتقدین مدرنیته را از متفکرین کلاسیک تا مکتب فرانکفورت و منتقدین پست مدرن مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. در نکته دوم نیز، تلاش میشود تا باورهای آن دسته از اندیشمندان را که به گذار از مدرنیته، و متفکران باز اندیشی چون هابرماس، گیدنز و جیمسون را که به تداوم در مدرنیته اعتقاد دارند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
According to Gaston Bachelard (science philosopher) modernity with its epistemological detachment form that of medieval era developed a new world view for human kind. With this in mind, in this article it is tried to investigate the modernity paradigm based on a few fundamental development including renaissance, Protestantism, intellectual revolution, French and industrial revolution. With these developments, modernity paradigm had promised to set up a new way of life for humanity which would guarantee welfare and happiness for all. However, in spite of its achievements some social scientists have criticized modernity paradigm for failure to fulfill fully its pronounced desired ends. Thus, two main objectives in this article are: investigation of thoughts on modernity paradigm from classic to post modern critics; 2) inquiry into the thought of those scholars believing in transition for modernity and those holding the view of persistent modernity. In the second part of this paper the perspective of two groups of scientists such as post- modernists and revisionists such as Habermas, Gidens and Jimson will be the subject of argument.
_||_