بازشناخت در رستم و سهراب و تراژدی ادیپ شهریار
محورهای موضوعی : اسطوره
1 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور
کلید واژه: رستم و سهراب, بازشناخت, ادیپ, بازوبند, زخم پا,
چکیده مقاله :
دو جزء مهم در مقایسة تطبیقی رستم و سهراب و تراژدی ادیپ شهریار، بازشناخت و دگرگونی است؛ اینکه در سیر دو داستان قهرمانان برای بازشناخت خود میکوشند، اما تلاش آنها راه به جایی نمیبرد و پس از وقوع فاجعه، بازشناخت صورت میگیرد. در هر دو داستان بازشناخت از طریق نشانه عینی و از راههای دیگر انجام میشود.در این مقاله افزون بر تشریح و بررسی انواع بازشناخت و ارائه الگوهای تازه، تقسیمبندی بازشناخت در حوادث دو داستان تجزیه و تحلیل شده است. نتیجه آنکه این مقاله بیانگر آن است که رستم و سهراب یک تراژدی است و هر چند در برخی موارد با آنچه ارسطو دربارة تراژدی گفته منطبق نیست، اما مضمون و بسیاری اجزای تراژدی را به خوبی تبیین کرده است. بازشناخت که از اجزای مهم تراژدی است، در رستم و سهراب وجود دارد و آن را با سایر ویژگیهای دیگر که در این داستان است به تراژدی نزدیک میکند.
The tragedies of "Rostam and Sohrāb" and "Oedipus the King" have certain points in common. There is a "struggle for recognition" in both. According to the legend of Shāhnāmeh, after years without any real knowledge of one another, Rostam and Sohrāb (father and son) face each other in battlefield, on the opposing sides. Rostam does not recognize his own son, and Sohrāb does not know his father. Likewise, in "Oedipus the King", on the road to Thebes, Oedipus meets Laius, his true father. Unaware of each other's identities, they quarrel over whose chariot has right-of-way. Oedipus's pride leads him to murder Laius.
_||_