چشمان بازِ بستة اسفندیار
محورهای موضوعی : اسطوره
1 - کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
کلید واژه: رستم, اسفندیار, روانشناسی, گشتاسب, تحلیل قدرت,
چکیده مقاله :
تحلیل داستان رستم و اسفندیار مقولهای است که هرچند استادان بسیاری به آن پرداختهاند، ولی همچنان جای بررسی و بذل دقت دارد. این داستان پیرامون سه شخصیت محوریِ رستم، اسفندیار و گشتاسب ـ به عنوان سه رأس یک مثلث ـ است که هر یک به عنوان نموداری از واقعیت و حقیقت تاریخی ما ایرانیان جلوهای تازه در عرصة روانشناسانه وجودیمان دارد؛ رستم به عنوان ابرمردِ ملی، اسفندیار به منزلة رویینتنی سادهاندیش که بر جاودانگی هزلآمیز خویش طعنه میزند و گشتاسب به مثابة انسانی با بینش مدرن که از تمام فضای موجود برای احیای حیات پادشاهی و سیاسیاش بهره میگیرد. در این مقاله سعی بر تحلیل فلسفی و روانی این سه شخصیت کلیدی است. داستان یاد شده نه تنها انگیزهبخش بررسی این اشخاص است، بلکه علل کامیابی و ناکامی هر یک از آنان را در ساحتهای گوناگون به بحث مینشیند و از سویی دیگر تفاوت بینش تاریخی با بینش اجتماعی را تحلیل میکند. با این امید که این نوشتار بتواند خلأ موجود در زمینههای مذکور را پر کند.
The story of Rostam and Esfandiyār is one of the most moving tragedies in Ferdowsi’s epic Shāhnāmeh. In this story, we have three main characters: Rostam as a superman; Esfandiyār, an invulnerable hero who is simple-minded; and Goshtāsp who fears either his son (Esfandiyār) or his enemies might dethrone him. This article tries to analyze these mythological characters from philosophical and psychological points of view.
_||_