سازنده گرایی: چارچوبی تئوریک برای فهم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
محورهای موضوعی : تحقیقات حقوق خصوصی و کیفری
1 - ندارد
کلید واژه: سازنده گرایی, سیاست خارجی, روابط خارجی جمهوری اسلامی
, 
, ای, نظام بین الملل,
چکیده مقاله :
نویسندهْ مقاله سعی دارد با استفاده از تئوری سازنده گرایی و با تأکید برلزوم آگاهیازخصوصیات مناظرة چهارم روابط بین الملل به تبیین روابط خارجی جمهوری اسلامی ایراندر سال های پس از جنگ بپردازد. استفاده از تئوری فوق که به مثابة جدیدترین رویکردمطرح شده در روابط بین الملل مورد تحلیل قرار می گیرد، برای پاسخ به این پرسش استکه آیا سازنده گرایی می تواند برای بررسی سیاست و روابط خارجی ایران نقش تفسیریو توضیح دهنده ایفا نماید یا خیر؟ این مقاله مشتمل بر سه فصل می باشد که در فصل اولسازنده گرایی در روابط بین الملل و در فصل های بعدی سازنده گرایی از دیدگاه الکساندرونت و سیاست خارجی ایران از منظر این رویکرد بررسی می گردد. در پایان نویسنده بهاین نتیجه می رسد که تا هنگامی که ساختار نظام بین الملل میان کارگزاران تشکیل دهندةنظام فرق قائل شود و شناخت واقع بینانه ای از ماهیت ساختار در داخل موجود نباشد، هیچیک از رهیافت ها و رویکردها اعم از رئالیسم، لیبرالیسم و سازنده گرایی نمی تواند انتخابدرستی در مطالعه و تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی باشد
In this article, the author intends to explain the IslamicRepublic of Iran’s foreign relations in the post Iran-Iraq war era,using the constructivist theory and emphasizing the awareness of the characteristics of the fourth debate in internationalrelations field. The application of the above theory, which isanalyzed as the most recent approach in international relations,is intended to answer the question that whether constructivismcould play an explanatory and interpretative role in the studyof Iran’s foreign policy and relations. This article coversthree sections the first of which describes constructivism ininternational relations and the next sections scrutinize AlexanderVent’s opinions on constructivism, and the Iranian foreign policyfrom this perspective. The author reaches the conclusion thatas long as the structure of international system differentiatesbetween the actors constituting the system and there is a lackof a realistic recognition of the nature of the structure, none ofthe approaches including realism, liberalism and constructivismis an appropriate choice in the study and analysis of the IslamicRepublic’s foreign policy.