واکاوی تأثیر فضای سایبر در افزایش مشارکت سیاسی و اثر آن در سطح سرمایه اجتماعی شهروندان ایران
محورهای موضوعی : مطالعات توسعه اجتماعی ایرانآرش قربانی سپهر 1 , افشین متقی 2 , زهرا انصاری 3
1 - دانشگاه خوارزمی
2 - دانشگاه خوارزمی
3 - دانشجوی ارشد دانشگاه تهران
کلید واژه: فضای سایبر, شبکههای اجتماعی, سرمایه اجتماعی, مشارکت سیاسی, ایران,
چکیده مقاله :
در عصر حاضر، گرایش به مشارکت سیاسی در میان شهروندان به عنوان یکی از شاخصهای اصلی در نظامهای دموکراتیک، ماهیتی جدید یافته است. بنابراین، در قرن بیست و یکم با نفوذ گسترده رسانههای جمعی به ویژه شبکههای اجتماعی و ابزارهای پیامرسان موبایلی، ابعاد مختلف فضای زندگی انسان را به طور عام و کنشگران سیاسی آن، به طور خاص هر چه بیشتر در محدوده و تحت تأثیر این پدیده های فناورانه نوظهور در عصر اطلاعات و جامعه اطلاعاتی قرار داده است. این گسترش فضای سایبر در دوران کنونی بخش جدایی ناپذیر زندگی انسانها میباشد. هدف پژوهش حاضر تحلیل اثربخشی نقش شبکه های اجتماعی در افزایش خودآگاهی و تاثیر مستقیم آن در افزایش مشارکت سیاسی و افزایش سطح سرمایه اجتماعی در ایران می باشد. لذا، پژوهش حاضر در صدد آن است تا به این سؤال که، آیا با افزایش شبکههای اجتماعی در ایران مشارکت سیاسی و در نهایت سطح سرمایه اجتماعی بالا خواهد رفت؟ بر این اساس فرضیه تحقیق این است که به نظر میرسد با افزایش شبکههای اجتماعی و استفاده از آن، سطح مشارکت سیاسی و سرمایه اجتماعی در ایران افزایش خواهد یافت. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی- تحلیلی است. نتایج پژوهش نشان می دهد که، افزایش قدرت شبکههای مجازی در کشور باعث افزایش خودآگاهی جامعه و افزایش سطح مشارکتسیاسی خواهد شد و در نهایت سطح سرمایه اجتماعی را بالا خواهد برد و افزایش سطح سرمایه اجتماعی باعث افزایش سطح سرمایه اقتصادی و فرهنگی میشود که نتیجه آن توسعه سیاسی کشور خواهد بود.
In the present era, the tendency towards political participation among citizens as a major indicator in democratic systems has come to new ground. Thus, in the twenty-first century, with the massive influence of the mass media, especially social networks and mobile messaging tools, the various dimensions of human life in general and its political activists, in particular, are more and more influenced by these technological phenomena Emerging in the age of information and information society. This expansion of cyber space in the present era is an integral part of human life. The purpose of this study was to analyze the effectiveness of the role of social networks in increasing self-awareness and its direct impact on increasing political participation and increasing the level of social capital in Iran. Therefore, the present study seeks to ascertain whether, with the increase of social networks in Iran, political participation and ultimately the level of social capital will rise. Accordingly, the research hypothesis is that with the increase of social networks and its use, the level of political participation and social capital in Iran will increase. The research method in this article is descriptive-analytic. The results of the research show that increasing the power of virtual networks in the country will increase the self-awareness of the society and increase the level of participatoryism and ultimately raise the level of social capital and increase the level of social capital will increase the level of economic and cultural capital, which results development Political will be the country
_||_
واکاوی تأثیر فضای سایبر در افزایش مشارکت سیاسی
و اثر آن در سطح سرمایه اجتماعی شهروندان ایران
چکیده
در عصر حاضر، گرایش به مشارکت سیاسی در میان شهروندان به عنوان یکی از شاخصهای اصلی در نظامهای دموکراتیک، ماهیتی جدید یافته است. بنابراین، در قرن بیست و یکم با نفوذ گسترده رسانههای جمعی به ویژه شبکههای اجتماعی و ابزارهای پیامرسان موبایلی، ابعاد مختلف فضای زندگی انسان را به طور عام و کنشگران سیاسی آن، به طور خاص هر چه بیشتر در محدوده و تحت تأثیر این پدیده های فناورانه نوظهور در عصر اطلاعات و جامعه اطلاعاتی قرار داده است. این گسترش فضای سایبر در دوران کنونی بخش جدایی ناپذیر زندگی انسانها میباشد. هدف پژوهش حاضر تحلیل اثربخشی نقش شبکه های اجتماعی در افزایش خودآگاهی و تاثیر مستقیم آن در افزایش مشارکت سیاسی و افزایش سطح سرمایه اجتماعی در ایران می باشد. لذا، پژوهش حاضر در صدد آن است تا به این سؤال که، آیا با افزایش شبکههای اجتماعی در ایران مشارکت سیاسی و در نهایت سطح سرمایه اجتماعی بالا خواهد رفت؟ بر این اساس فرضیه تحقیق این است که به نظر میرسد با افزایش شبکههای اجتماعی و استفاده از آن، سطح مشارکت سیاسی و سرمایه اجتماعی در ایران افزایش خواهد یافت. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی- تحلیلی است. نتایج پژوهش نشان می دهد که، افزایش قدرت شبکههای مجازی در کشور باعث افزایش خودآگاهی جامعه و افزایش سطح مشارکتسیاسی خواهد شد و در نهایت سطح سرمایه اجتماعی را بالا خواهد برد و افزایش سطح سرمایه اجتماعی باعث افزایش سطح سرمایه اقتصادی و فرهنگی میشود که نتیجه آن توسعه سیاسی کشور خواهد بود.
واژگان کلیدی: شبکههای اجتماعی، مشارکت سیاسی، سرمایه اجتماعی، فضای سایبر، ایران
مقدمه
از جمله مباحثی که همواره به عنوان یک موضوع مهم مطرح بوده و توجه جوامع بشري را به خود معطوف ساخته است مقوله مشارکت سیاسی و تعیین حدود و ثغور آن است، از سوي دیگر افرادي که در یک جامعه زندگی می کنند نسبت به هم حقوقی دارند. حق به عنوان زیبا ترین و پسندیده ترین واژه آفرینش در تمامی ادیان و جوامع بشري مورد توجه قرار گرفته است در واقع هر فردي از هر دو طبقه اجتماعی و از هر دین و ملیت، نسبت به اداي حقوق دیگران مسئول است و این مطلب حق و حقوق را فرا زمانی و فرا مکانی میکند. در واقع حقوق شهروندي آمیخته اي از وظایف و مسئولیتهاي شهروندان در قبال یکدیگر است و بشر حق سالم زیستن دارد و هیچ کس حق ندارد او را از این حق محروم کند (Ghorbani sepehr and Janparvar, 2017, P1). بدین ترتیب مشارکت سیاسی یکی از شاخصههای جامعه دموکراتیک بوده و نوعی تظاهر علنی مردم برای تعیین سرنوشت جمعی خود است، همچنین میزان حضور مردم در پای صندوقهای رأی، یکی از شاخصهای توسعه سیاسی در هر کشوری محسوب میشود و نمایانگر تعلق خاطر مردم به کشور و سرزمین خود است، مشارکت سیاسی ملت ایران در انتخابات دورههای مختلف بینظیر بوده و به عنوان الگویی برای سایر کشورهاست در حالی که در کشورهای مدعی دموکراسی خبری از جریان یافتن ایدههای مردمی در سطوح بالا نیست. با ورود وسايل ارتباط جمعي به عرصه ي اجتماع قدرت دچار تحول شد و اطاعتپذيري جامعه تحت تأثير شيوههاي ناپيدا و غيرملموس اقناع و تبليغ قرار گرفت (Ahrari, 2004, P108). مشارکت به معناي حضور آگاهانه در عرصه سياسي و اجتماعی است. ويژگي اساسي چنين حضوري، خيرخواهي همراه با تفکر و تعقل است (Kohen, 1994, P43). بر این مبنا، در مشارکت عمومی به مردم فرصت داده میشود که در تعیین سرنوشت و ساختن آینده خود شریک و سهیم شوند. برخی از فعالیتهایی که دربرگیرنده موارد مختلف مشارکت اجتماعی است، عبارتنداز: معرفی و شناسایی مجرمین درکلیه موارد، رأي دادن، نام نویسی، فعالیت براي جمع آوري آراء و ثبت نام رأي دهندگان، مقاله نویسی و سخنرانی و عضویت درانجمنها و شوراها و...، جست وجوي اطلاعات، بحث کردن و پذیرش مردمی جدید، شرکت در میتینگهاي سیاسی، کمک مالی به ستادهاي انتخاباتی نامزدها، ارتباط داشتن با نمایندگان، شرکت در امور عام المنفعه، مشارکت در پروژهها و طرحهاي عمرانی، شرکت در تأسیس تشکلهاي صنفی، مشارکت در برنامه هاي حمایت از محیطزیست و نظایر آن (Colman, 1998, P37). از این روی، سرمایه اجتماعی را میتوان به معنی هنجارها و شبکههایی دانست که امکان مشارکت مردم در اقدامات جمعی را به منظور کسب سود متقابل فراهم میکند. این مفهوم را بیشتر با سطح اعتماد اجتماعی و میزان عضویت در انجمنهای رسمی و غیر رسمی میسنجند. سرمایهی اجتماعی، مفهومی ترکیبی است که «موجودی» و میزان این هنجارها و شبکهها را دریک جامعه تشریح میکند. هنجارها و شبکهها را جزء منابع سرمایه اجتماعی به حساب میآورند که با به کار بردن آنها، نتایجی چون رابطه متقابل، رفتار غیرخودخواهانه و اعتماد عاید جامعه میشود. از این منظر، سرمایهی اجتماعی یکی از عناصر مهم قدرت «جامعه مدنی» است (Tajbakhsh, 2005, P156). بدین ترتیب امروزه شبکههای اجتماعی به مردم قدرتی میدهند تا دانستهها و مطالب دلخواه خود را به اشتراک بگذارند و ارتباطات را در جهان افزایش دهند. در زمانهای مختلف به خصوص ایام انتخابات، شبکههای اجتماعی مجازی برای پوشش رویدادهای سیاسی بسیار فعال هستند و افراد به عنوان یکی از راههای اساسی دسترسی به اطلاعات و اخبار از آنها استفاده میکنند (Tabibi Jebeli et al, 2017, P62). بنابراین در این پژوهش سعی شده است نقش فضای سایبر در افزایش مشارکت سیاسی و سرمایه اجتماعی شهروندان ایرانی بررسی شود. بر این مبنا، تحقیق حاضر در صدد آن است تا به این سؤال که، آیا با افزایش شبکههای اجتماعی در ایران مشارکت سیاسی و در نهایت سطح سرمایه اجتماعی بالا خواهد رفت؟ بر این اساس فرضیه تحقیق این است که به نظر میرسد با افزایش شبکههای اجتماعی و استفاده از آنها سطح مشارکت سیاسی و سرمایه اجتماعی در ایران افزایش خواهد یافت.
پیشینه تحقیق
جدول 1. برخی از پژوهشهای صورت گرفته در زمینه مشارکت سیاسی و سرمایه اجتماعی |
ردیف | پژوهشگر | توضیحات |
1 | رابرت پاتنام | پانتام در بخشی از تحقیق خود تحت عنوان "جامعهی برخوردار: سرمایه اجتماعی و زندگی عمومی"به بررسی نهادهای مدنی در ایتالیا" پرداخته است. وی خاطر نشان میسازد که برخی مناطق ایتالیا از قبیل امیلیا رومانا و توسکانی دارای سازمانهای مدنی بسیار فعال هستند. شهروندان این مناطق در مسائل عمومی مشارکت دارند نه در شبکههای ارباب مشتری. آنها اطمینان دارند که دیگران نیز عادلانه عمل میکنند و از قوانین پیروی میکنند. رهبران این جوامع نسبتاً صادق هستند و به برابری پایبندند. شبکههای اجتماعی و سیاسی به صورت افقی سازماندهی شدهاند نه سلسلهمراتبی. این «جوامع مدنی» همبستگی، مشارکت مدنی، و درستکاری را ارزشمند میشمارند. |
2 | امام جمعه زاده و همکاران (1391) | در پژوهشي به بررسی "رابطه بين سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی در ميان دانشجویان دانشگاه اصفهان" پرداختهاند. نمونه آماری این پژوهش را 188 نفر از دانشجویان دانشگاه اصفهان تشکیل دادهاند. نتایج نشان ميدهد که بين ابعاد سرمایه اجتماعی و میزان مشارکت سیاسی دانشجویان همبستگی معناداری وجود دارد. |
3 | جهانگیری و ابوترابی زارچی (1391) | در پژوهشي به "بررسی تأثیر میزان استفاده از رسانههای جمعی بر مؤلّفههای فرهنگ سیاسی دانشجویان دانشگاه شیراز" پرداختهاند. نمونه آماری پژوهش آنان را 430 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز تشکیل دادهاند و یافتههای تحقیقی آنان نشان داده است که بین استفاده از رادیو، تلویزیون داخلی، روزنامه، مجله و مؤلّفههای فرهنگی سیاسی (ارزشها، باورها و احساسات سیاسی) رابطه مثبت معناداری وجود دارد. همچنین رابطه منفی معناداری بین مؤلّفههاي فرهنگ سياسي و میزان استفاده از اینترنت و ماهواره به چشم ميخورد. |
4 | عبداالهي (1387) | در "بررسي رابطه اعتماد اجتمـاعي و مشـاركت اجتمـاعي"، اعتمـاد و مشاركت را به عنوان عناصر اصلي سرمايه اجتمـاعي و رابطـه آنهـا بـا توسـعه همـهجانبـه روستايي مـورد بررسـي قـرار داده اسـت. نتـايج ايـن پـژوهش نشـان مـيدهـد كـه طبـق گونهشناسياي كه محققان از اعتماد اجتماعي دارند، متغيرهاي اعتماد به همسايهها و اهـالي روستا، اعتماد نهادي و سن، رابطه معناداري با مشاركت اجتماعي داشتهانـد و همينطـور بـا افزايش شعاع اعتماد افراد در جامعه روستايي، ميزان مشاركت اجتمـاعي آنهـا نيـز افـزايش مييابد (عبداللهی، 128:1387) |
5 | پناهی و عالیزاده (1384) | در پژوهشی به "بررسی تأثیر وسایل ارتباط جمعی بر مشارکت سیاسی شهروندان تهرانی" پرداختهاند. یافتههای پژوهشي آنان نشان داده است که وسایل ارتباط جمعی در بلند مدت و به طور غیرمستقیم، از طریق عواملی همچون فرهنگ سیاسی، اثربخشی سیاسی و انگیزههای سیاسی بر مشارکت سیاسی تأثیر میگذارند. |
6 | دی.ال. شت | ضمن تأکید بر متغیرهای درآمد، شغل، تحصیلات و مجموع شاخصهای پایگاه اقتصادی و اجتماعی با شهرنشینی، عضویت سازمانی مؤثر در میزان مشارکت سیاسی افراد گویای آن است که سواد یکی از متغیرهای بسیار قدرتمند و موثر بر میزان مشارکت است. |
7 | مایکل راش | راش عقیده دارد که شواهد فراوانی وجود دارد که مشارکت سیاسی در تمام سطوح، بر اساس پایگاه اقتصادی، اجتماعی، تحصیلات، شغل، جنسیت، سن، مذهب، قومیت، منطقه و مکان سکونت، شخصیت، محیط سیاسی یا زمینهای که مشارکت در آن اتفاق میافتد، متفاوت است. |
مبانی نظری
شبکههای اجتماعی
مفهوم شـبكه اجتمـاعي، اولـين بـار در سـال 1940 در حـوزه مطالعـات انسـانشناسـي توسـط رادكيليـف بـراون معرفـي شـد پـس در اواسـط دهـه 1950 ايـن مفهـوم توسـط بوت و بارنز مـورد اسـتفاده قـرار گرفـت. وي مـدعي اسـت كـه ميـان اجـزاي مختلـف جامعــه چــه در ســطح خــرد و چــه در ســطح كــلان شــبكههــاي تعــاملي وجــود دارد (Shabani, 2011, P55). مفهوم شبكه بر ايـن حقيقـت تأكيـد دارد كـه هـر فـرد گـرههـاي ارتباطي با ديگر افراد دارد با افرادي كه هـر كـدام از آنها بـه نوبـه خـود بـه عـدهي كـم، متوســط يــا زيــادي از ديگــران گــره خــوردهانــد. بــراي درك بهتــر شــبكه تبيــين دو مفهوم جامعه و اجتماع ضـروري بـه نظـر مـيرسـد. تفـاوت جامعـه و اجتمـاع در ايـن مهم نهفتـه اسـت كـه اسـاس شـكلگيـري اجتمـاعي مهندسـي اجتمـاعي اسـت. طبـق تعريـف، اجتمـاع مجموعـهاي از افـراد اسـت كـه بـر اسـاس هـدفي مشـترك در يـك زمــان و مكــان خــاص دور هــم جمــع مــيشــوند و ممكــن اســت پــس از يــك دوره زماني ديگر وجـود نداشـته باشـد امـا جامعـه از اجتمـاعهـاي گونـاگون در موضـوعات و حوزههـاي مختلـف تشـكيل شـده اسـت. بـا ايـن ويژگـي كـه زمـان، مكـان و مـدت انقضا ندارد. حال به واسطه ارتبـاط افـراد در همـان اجتمـاع، شـبكه تشـكيل مـيشـود. بر ايـن اسـاس شـبكه اجتمـاعي بـه مجموعـهاي از افـراد كـه بـه صـورت گروهـي بـا يكديگر ارتباط داشته و مـواردي ماننـد اطلاعـات، نيازمنـديهـا، فعاليـتهـا و افكـار خود را به اشتراك ميگذارند اطلاق ميشود (Jafarpour, 2011, P112).
آنچـه كــه شـبكههــاي اجتمــاعي سـايبر (مجــازي) را از شـبكههــاي اجتمــاعي فيزيكي متمايز ميسـازد نـه بنيانهـاي تئوريـك آن بلكـه متفـاوت بـودن بسـتر و سـاز و كارهاي ارتباطي و شيوه تعامـل اسـت. شـبكههـاي اجتمـاعي سـايبر يكـي از بسـترهاي زنـدگي در عرصـه اطلاعـات اسـت كـه روابـط رسـمي و بوروكراتيـك از آن رخـت بـر بســته و تعامــل در آن آســانتر و فــارغ از دغدغــههــاي جــاري در فضــاي فيزيكــي صــورت مــيگيــرد (Khaniki, 2011, P75). شــبكههــاي اجتمــاعي در واقــع نــوعي رسانه اجتماعي محسـوب مـيشـوند كـه توانسـتهانـد بسـترهاي لازم را بـراي تغييـرات اجتماعي فراهم كنند تـاريخ رسـانههـاي اجتمـاعي بـه 1978 برمـيگـردد يعنـي زمـاني كـه دو تبليغـاتگـر كـامپيوتري دوستانشـان بـه اشـتراك بگذارنـد (Pamela,2013:45). بنابراین، شبکههای اجتماعی مجازی، نسل جدیدی از وب سایتهای اینترنتی هستند. در این وب سایتها، کاربران اینترنتی حول محور مشترکی به صورت مجازی با هم جمع میشوند و جماعتهای آنلاین را تشکیل میدهند. شبکههای اجتماعی، متناسب با نوع موضوع فعالیتشان امکانات دیگری را از قبیل خبرخوانهای اینترنتی، بازیهای آنلاین، قابلیت آپلود کردن ویدیوها و فایلهای کامپیوتری و برقراری ارتباط با سایر رسانههای شخصی را نیز در گزینههایشان دارند (Ghasemzadeh, 2011,).
مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسی1 عبارت است از رفتار و اقدامات شهروندان برای تأثیرگذاری بر اتخاذ تصمیمهایی که نمایندگان و مقامات دولتی اخذ میکنند که به صورت اقدام و عملی در جهت اعتراض به نتیجهی اتخاذ سیاستها و یا تغییر در نگرش تصمیم گیرندگان نسبت به موضوعات مورد نظر است. برخی صاحبنظران سه حالت متمایز را برای مشارکت سیاسی در نظر گرفتهاند: رأی دادن، مبارزه انتخاباتی2 و نفوذگذاری3. این سه نوع از نظر درجهی تعارض نهادی و میزان و تلاش ابتکار فردی متفاوت است. در میان سه نوع مشارکت، نفوذگذاری بیشترین تعارض را با رأی دادن دارد. رأی دادن دارای نهادیترین تعارض و نفوذگذاری دارای کمترین تعارض بوده است، در حالی که رأی دادن مستلزم کمترین ابتکار شخصی و نفوذگذاری دارای بیشترین ابتکار عمل است (ghavvam, 2010, P139-144). اگر بپذیریم که دموکراسی در عمل به معنای مشارکت و رقابت سیاسی تعدادی از گروه ها و منافع سازمان یافته به منظور تصرف قدرت سیاسی و ادارهی کشور بر حسب سیاستها و مواضع هریک از آن گروههاست، در آن صورت احزاب سیاسی و انتخابات کانون و هستهی اصلی زندگی دموکراتیک را تشکیل می دهد. مشارکت سیاسی بدون رقابت سیاسی، مشارکت دموکراتیک به شمار نمیرود، همچنان که در بسیاری از کشورهای توتالیتر اکثر مردم در انتخابات شرکت میکنند. همچنین در حکومتهای خودکامه و دیکتاتوری مردم به شیوههای گوناگونی به پای صندوقهای رأی کشانده میشوند (Bashirieh, 2003, P375-376).
با شکلگیری دموکراسی و توسعۀ حق رأی همگانی، انتخابات، یکی از مهمترین جلوههای زندگی سیاسی در دنیای امروز شد. انتخابات یکی از شاخصههای توسعۀ سیاسی و بیانگر نقش مردم در حکومت محسوب میشود. قوانین انتخاباتی، اجرا و میزان مشارکت مردم در انتخابات، مبین رابطۀ حکومت و مردم و ترسیم کنندۀ وضعیت اجتماعی است (نیک پور و همکاران،1395: 300). از نظر برخي از انديشمندان علوم سياسي، مشارکت به معناي حضور آگاهانه در عرصه سياسي و اجتماعی است. ويژگي اساسي چنين حضوري، خيرخواهي همراه با تفکر و تعقل است (Kohen, 1994, P44). راش معتقد است که مفهوم سلسله مراتب مشارکت سیاسی لزوماً متضممن فعالیت در یک سطح به عنوان پیش شرط فعالیت در سطح دیگر نیست، همچنین نیازی نیست که در آن اعتراض به منزله شکل خاصی از فعالیت به صورت سلسله مراتبی متمایز شود. او هدف سلسله مراتب را توصیف انواع گوناگون مشارکت سیاسی در ارتباط با این گزاره میداند که هر چه سطح فعالیت بالاتر باشد، میزان مشارکت سیاسی که بر حسب تعداد درگیر در یک فعالیت معین سنجیده میشود، پایینتر است. همچنین اضافه میکند که اهمیت سطوح مختلف مشارکت سیاسی ممکن است از یک نظام سیاسی به نظام سیاسی دیگر فرق کند و سطوح معین ممکن است در یک نظام اهمیت بیشتری داشته باشد و در نظام دیگر چندان اهمیتی نداشته باشد. به نظر راش، مشارکت با تأثیر عوامل زیر تغییر میکند: «انگیزههای سیاسی، موقعیت اجتماعی، ویژگیهای شخصی، محیط سیاسی، مهارتها، منابع، تعهد و اثربخشی سیاسی» این احساس که میتوان در سیاستها و خط مشی ها تأثیر گذاشت (Raush, 2003, P126-127). از اینرو مایکل رایش سلسله مراتب مشارکت سیاسی را به شکل زیر ترسیم نموده است.
بنابراین میتوان آنگونه که شایسته و بایسته است منظور از مشارکت سیاسی را در سخنان رهبری یافت؛
دخالت در سرنوشت سیاسی جامعه به منظور تصمیم سازی و نقشآفرینی در فرایند سیاسی کشور است. مشارکت مردم در انتخاب رهبری، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و سایر مسئولان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، نمونههای عینی مشارکت سیاسی به شمار میرود (http://www.isu.ac.ir). در اهمیت مشارکت سیاسیِ آگاهانه و فعال از نظر رهبر معظم انقلاب بر این نکته تاکید میکنیم که از دیدگاه ایشان، آگاهی و تحلیل سیاسی همچون آب و هوا برای مردم ضروری است و نیز مردم باید به حقوق خود واقف باشند.
خودآگاهی
خودآگاهی4، به مجموعه ارزشها، نمادها و جهان بینیهایی اشاره دارد که مردم، آگاهانه برای معنا بخشیدن به زندگی خود بدانها متوسل میشوند و یا آنها را تولید میکنند. از اینرو خودآگاهی مقولهای "طبیعی" یا "ذاتی" نیست، بلکه ماهیت فرهنگی یا تاریخی دارد. خودآگاهیها احتمالاً در طی زندگی به دست میآیند و تحول مییابند. خانواده، مدرسه، رسانههای جمعی، دستگاههای دولتی، ساختارهای گفتمانی یا ایدئولوژیک فرایند بسیج سیاسی و سایر عوامل در تشکیل یا تغییر خودآگاهیها تأثیر میگذارند. همچنین، در نتیجه عملکرد عوامل گوناگون ممکن است خودآگاهی متعدد و متنوعی در فرد پدید آید. مهمترین خودآگاهیها و هویتهای فردی و جمعی را میتوان به خودآگاهیهای محلی و ملی، قومی و نژادی، فرهنگی- زبانی، مذهبی- فرقهای، جنسی، طبقاتی، سیاسی- حزبی، سنی- نسلی تقسیم کرد (Bashirieh, 2002, P119). تکامل، یک جریان تدریجی است که عبارت است از یک رشته تعینات پی در پی آزادی که از صورت معقول یا مفهم خود آن یعنی ماهیت آزادی در جریان تکاملش به سوی خودآگاهی ناشی میشود. ماهیت جدلی (دیالکتیکی) صورت معقول، در خور آن است که خود به خویشتن تعین بخشد، تعیناتی پی در پی به خود بگیرد و به تدریج از آنها فرا گذرد و غنیتر شود. هر مرحله از این جریان اصل خاص خود را دارد که سرشت روح هر قوم را پدید میآورد. هر اصل تاریخی در شکل انضمامی خود، ترجمان همه جنبههای خواست و آگاهی و سراسر کوشش آن قوم و شاخص مشترک دین و نظام های سیاسی، اخلاقی و دانش و هنر، چیره دستیهای فنی آن قوم است (Hegel, 1957, P686). یکی از عناصر اساسی سیر تکامل تاریخ، پایندگی هر قوم یا کشور و پایندگی زمینههای سامان یافته زندگی آن است ولی عنصر دیگر تکامل تاریخ آن است که سیر زندگی یک قوم به دلیل فرسودگی و به سرآمدن عمر نهادهای اجتماعی آن گسسته شود تا تاریخ جهان و روح جهان به پیشرفت خود دوام دهند (Hegel, 1957, P606).
به اعتقاد هگل5 جریان تاریخ بیش از همه در دیالکتیک خدایگان و بنده مشخص است. زیرا در این دیالکتیک است که میتوان دید چگونه به میزان پیشرفت خودآگاهی، آزادی وجود خواهد داشت. اما چرا خودآگاهی مطرح میشود؟ چون سیستم فلسفی هگل جز این را برنمیتابد. ساختمانی است که ستونها و همه مصالحش خودآگاهی است. این حرکت ذهن است که از بیواسطهترین مقولات آغاز میشود و به مطلق میرسد و این خود تاریخ است، تاریخ زندگی ذهن، تاریخ چگونگی نمایان شدگی روان است در کائنات. بنابراین هر قوم، روح خاصی دارد که وابسته به اصل یا اصول معینی است. روح از جنس اندیشه است و فقط با اندیشه شناخته میشود. دین، علم و هنر نمود تکامل اقوام هستند. همه انسانها به صورت فردی غایاتی را جست وجو میکنند که با غایات دیگران متفاوت است. این غایات مبنایی جز خواستهای جزئی ندارند. حال اقوامی که هر یک غایت ویژه مبتنی بر اصول خاص خویش را جست وجو میکنند. رتبهبندی اقوام برای هگل بر اساس خودآگاهی ایشان صورت میگیرد. مهمترین عنصر خودآگاهی را هگل، درک استقلال می داند و این استقلال در اصل فدا کردن خواسته های خویش برای خواست کلی است. آزادی هگلی دقیقا همین است. این آزادی در فرایند فراز و نشیب حرکت دیالکتیکی به دست میآید. طبیعی است که حاکمیت عقل بر تاریخ و قائل شدن به معنا و غایت برای آن به این مسأله میانجامد که اقوامی میتوانند از خودآگاهی برخوردار باشند که خویش را با این معنا تطابق دهند و غایت خویش را "عقل" قرار دهند. اما باید توجه داشت که در دولت است که آزادی و تاریخ جایگاه خود را مییابند. اخلاق به طور کلی در دولت نهفته است تا فرد در آن شرکت جوید (Ravech, 2003, P91). به اعتقاد هگل؛ یکی از مهمترین ابزارهای حرکت تاریخ، شورمندیهای افراد انسانی است که در نهایت با "خودآگاهی" و "عقلانیت"، جهت کلی خویش را باز مییابد.
فضای سایبر
واژهی "فضای سایبر" اولین بار توسط ویلیام گیبسون6 در رمان معروف نیورمنسر7 در سال 1984 مطرح گردید. این نویسنده، فضایی دور و تاریک را در آینده توصیف کرد و آن را مخزنی عظیم برای دادهها و اطلاعات عنوان نمود که فعالیتهای الکترونیکی درداخل آن انجام میگیرد (Technology Rights Newsletter, 2003, P3). فضای سایبر به عبارت دیگر محیطی است که آن فعالیتهای گوناگون در ابعاد دادهورزی و اطلاعرسانی، ارتباطات و ارائهی خدمات، مدیریت و کنترل از طریق سازوکارهای الکترونیکی و مجازی انجام میپذیرد (Sadri and Karroubi, 2005, P58). در این راستا، فضای سایبر دارای تأثیرات گوناگون بر جوامع انسانی در فضای حقیقی است که در قالب مزایا و معایبی در جامعه، جلوه گر خواهد بود. میتوان این نکتهی مهم را متذکر شد که نمیتوان فضای سایبر را یک فضای بیطرف و خنثی دانست. این فضا متشکل از فرصتها و مزایا و در مقابل آن، آسیبها و تهدیدات متعددی میباشد که پیشروی کاربران، گروهها، جامعه، حکومت و دولتها است. به عنوان یکی از همین موارد در این فضا میتوان به شبکههای اجتماعی سایبری اشاره کرد که میتوانند در نظم و امنیت کشور اخلال ایجاد کنند (Ansaari et al, 2018, P205). به دلیل این که شبکههای اجتماعی یکی از منابع قدرت نرم8 محسوب میشوند، الزام است تعریفی از مفهوم قدرت نرم ارائه شود. مفهوم قدرت نرم اولین بار توسط جوزف نای9 در سال 1999 بدینگونه تعریف شد که "قدرت نرم" توانایی کسب چیزی است که از طریق جذب به جای اجبار بدست آورده میشود. این دانشمند و پژوهشگر آمریکایی با اینکه درهم تنیدگی قدرت نرم و سخت را میپذیرد اما معتقد است که قدرت نرم به قدرت سخت وابسته نیست. به عبارت دیگر قدرت نرم عبارت است از توانایی شکل دادن به علایق دیگران و هدایت رفتار آنان بدون بهرهگیری از زور (Nye, 2004, P4) در زمینهی تروریسم سایبری نیز تعاریف مختلفی ارائه شده است. تروریسم در لغت به معنای هراس و هراس افکنی است. همچنین به کارهای خشونت آمیز و هراسانگیز که گروهکها برای رسیدن به اهداف سیاسی خود، دست به انجام آنها میزنند، ترور گفته میشود (Ashori, 2003, P38). سایبر تروریسم بیشتر به معنای حمله یا تهدید علیه رایانهها، شبکههای رایانهای و اطلاعات ذخیره شده در آنها است که به منظور ترساندن یا مجبور کردن دولت یا اتباع آن برای پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی خاص، اِعمال میشود. در تروریسم کلاسیک، مواد منفجره و سلاحهایگرم، اصلیترین ابزار تروریسم هستند اما مهمترین ابزار تروریستهای سایبری، رایانه است. در واقع، آنها ترجیح میدهند به جای بمب از بایت استفاده کنند (poornaghdi and Bakhtiari, 2013, P38). در زمینهی تعریف تهدید نیز میتوان تعاریف مختلفی را ارائه کرد. تهدید در لغت به معنای ترساندن و بیم دادن است (Moein, 2007, P355). در اصطلاح هر چیزی که احتمال آسیبپذیری را افزایش دهد، تهدید محسوب میشود (Sohrabi and Jandaghi, 2005, P80). در اصطلاحی دیگر، هر نوع عملی که جهت دستیابی به اهداف غیرانسانی جهت فساد و سلب امنیت و آرامش و ایجاد زمینهی تعرض و محدودسازی حقوق مشروع انسانها انجام گیرد، تهدید محسوب میشود (Jamrasi Farahani, 1995, P141).
سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی را میتوان به معنی هنجارها و شبکههایی دانست که امکان مشارکت مردم در اقدامات جمعی را به منظور کسب سود متقابل فراهم میکند. این مفهوم را بیشتر با سطح اعتماد اجتماعی و میزان عضویت در انجمنهای رسمی و غیر رسمی میسنجند. سرمایهی اجتماعی، مفهومی ترکیبی است که "موجودی" و میزان این هنجارها و شبکهها را در یک جامعه تشریح میکند. هنجارها و شبکهها را جزء منابع سرمایه اجتماعی به حساب میآورند که با به کار بردن آنها، نتایجی چون رابطه متقابل، رفتار غیرخودخواهانه و اعتماد عاید جامعه میشود. از این منظر، سرمایهی اجتماعی یکی از عناصر مهم قدرت "جامعه مدنی" است (Tajbakhsh, 2005, P156). بانک جهانی سرمایه اجتماعی را پدیدهای میداند که حاصل تأثیر نهادهای اجتماعی، روابط انسانی و هنجارها بر روی کمیت و کیفیت تعاملات اجتماعی است و تجارب این سازمان نشان داده است که این پدیده تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد و توسعه کشورهای مختلف دارد (IBRD,1998).
از چند دهه قبل تغییری انقلابی در مفهوم سرمایه بوجود آمده و مفهوم سرمایههای جدید مطرح شده است. از اینرو، این مفهوم (به عبارت دیگر، سرمایه جدید) گسترش فراوانی پیدا نموده و به عرصههای دیگری مثل مدیریت دانش، تکنولوژی اطلاعات، ساختار، شبکههای اجتماعی و منابع نهفته در شبکهها، گردش اطلاعات، قابلیتها، مهارتها و دانش کارگران نیز اطلاق میشود (Sturberg, 2002, P409). دو نوع از معروفترین این سرمایههای جدید، که امروزه بسیار از آنها سخن گفته میشود، سرمایههای اجتماعی و فرهنگی هستند. مفهوم سرمایه اجتماعی مفهومی پیچیده، چند وجهی و بین رشتهای است که توجه بسیاری از صاحبنظران را به خود جلب نموده است. سرمایه اجتماعی را اغلب شبکهای از ارزشها و هنجارها به حساب میآورند. از زمان طرح این مفهوم تا کنون تحقیقات زیادی دربارهی آن صورت گرفته است و تأثیر سرمایه اجتماعی در کاهش مسائل اجتماعی (Fukoyama, 2000, P125). سرمایه اجتماعی نیز یکی از مفاهیم برجسته در علوم اجتماعی است که منشأ پیدایش آن به نیمه دوم قرن بیستم برمیگردد. اصطلاح سرمایه اجتماعی قبل از سال 1916 و برای نخستین بار در مقالهی توسط هانی فان10 از دانشگاه ویرجینیای غربی مطرح شده است (Alvani and Seyed Naghavi, 2002, P3). اما مفهوم سرمایه اجتماعی تنها در دههی 1980 بود که به شدت مورد توجه قرار گرفت و توانست با گسترش نظری و تجربی جایگاه تعریف شدهی را در میان نظریههای جامعه شناسی به خود اختصاص بدهد (Tavasoli and Mousavi, 2005, P5). در دههی 1980، این اصطلاح توسط جیمز "کلمن" جامعهشناس در معنای وسیعتری مورد استفاده قرار گرفت و "رابرت پاتنام"دانشمند علوم سیاسی، نفر دومی بود که بحث قوی و پرشوری را در مورد نقش سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی هم در ایتالیا و هم در ایالت متحده برانگیخت (Fukoyama, 2005, P10). پس از آن بوردیو در فرانسه ابعاد دیگری از این مفهوم را روشن نمود. او تلاش کرده است که مطالعۀ سیستماتیک منظمی از سرمایه اجتماعی داشته باشد (Tavasoli and Mousavi, 2005, P5).
در واقع بورديو، جز اولين محققاني بود كه به تحليل سيستماتيك ويژگيهاي سرمايه اجتماعي پرداخت. استفاده خاص بورديو از مفهوم سرمايه اجتماعي براي درك اين مسئله است كه چگونه افراد از سرمايه اجتماعي استفاده ميكنند تا وضعيت اقتصاديشان را در جوامع سرمايهداري استحكام بخشند. بورديو استدلال ميكند، كه در چنين جوامعي، سرمايه اقتصادي منبع بسيار مهمي است و مسئلهي كه وي به آن ميپردازد اين است كه چگونه سرمايه اجتماعي و فرهنگي ميتواند باعث افزايش سرمايه اقتصادي افراد شود (Winter, 2000, P2). از اينرو براي درك افكار بورديو در مورد سرمايه اجتماعي بايد به خاطر داشته باشيم كه توجه اصلي وي آن بوده است كه به درك سلسله مراتب اجتماعي برسد. بورديو نيز همانند وبر معتقد است كه براي درك اين سلسله مراتب تنها توجه به وضعيت اقتصادي افراد وگروهها كافي نيست و بايد علاوه بر آن به وضعيت اجتماعي و فرهنگي آنها نيز توجه نمود. وی سرمایه اجتماعی را چنین تعریف مینماید: "سرمايه اجتماعي عبارت است از مجموع منابع فيزيكي يا غير فيزيكي در دسترس فرد يا گروهي كه داراي شبكه نسبتاً بادوامي از ارتباطات نهادينه شده با آشناييهاي دو جانبه و محترم هستند" (Field, 2006, P23-24). بطور کلی بايد گفت که مفهوم سرمايه اجتماعي در كارهاي پير بورديو (1996،1998) نه تنها تعديل كنندهي مهمي براي خوانشهاي هنجاري، تجربي و ذاتي از اين مفهوم است بلكه بورديو از اين مفهوم تعريف جامعهشناختي بسيار بهتري به عمل ميآورد. در كارهاي وي، سرمايه اجتماعي، به جاي آنكه يك هنجار باشد به معناي نوعي رابطهي اجتماعي است. از نظر بورديو سرمايه اجتماعي در بردارندهي يك سري شبكههاي ارتباطي است كه ممكن است به عنوان ابزاري در فرايند تشخص طبقاتي استفاده شود. در نظر وي، سرمايه اجتماعي مانند ساير سرمايهها (اقتصادي وفرهنگي) در نتيجه كار انساني و باگذشت زمان انباشت ميگردد و ميتواند موجب افزايش سرمايهها شود ولي در عين حال قابل تقليل به ساير سرمايهها نيست (Lisa, 2005, P197-198).
مهمترین نکته در اندیشهی بوردیو راجع به انواع سرمایه آن است که اشکال گوناگون سرمایه قابل تبدیل به هم هستند. برای مثال سرمایه اجتماعی میتواند فرد را وارد روابطی سازد که حاصل آن کسب میزانی از سود به شکل پول یا انواع مالکیت باشد. به همین ترتیب، تحصیلات این قابلیت را دارد که به سرمایه اقتصادی و گاهی نیز به سرمایه اجتماعی تبدیل شود. بدین صورت که تحصیلات و کسب مدارک عالی مشاغل پردرآمدی را در اختیار فرد قرار میدهد که با قرار گرفتن در آن موقعیتها میتواند نه تنها به پول بلکه به قدرت نیز دست یابد و از نمادهایی هم برای مشروعیت بخشیدن به موقعیت خود استفاده کند. البته موانعی نیز در راه تبدیل انواع سرمایه به یکدیگر وجود دارد. کسانی که سرمایه اقتصادی دارند و تازه آن را بدست آوردهاند، ممکن است هر چقدر کوشش کنند نتوانند سرمایه فرهنگی را که شامل داشتن سلیقه خوب، یا سخن گفتن به طریقی خاص یا دانستن چند زبان خارجی است، بیاموزند (Momtaz, 2004, P151).
در نهایت اینکه از نظر بوردیو11، «سرمایه اجتماعی، نتیجه انباشت منابع بالفعل یا بالقوهایست که مربوط به مالکیت یک شبکه پایدار از روابط کم و بیش نهادینهشده در بین افرادی است که با عضویت در یک گروه ایجاد میشود» (Bourdieu, 1985, P248). همچنین مطابق نظر فوکویاما12 سرمایه اجتماعی شکل و نمونه ملموسی از یک هنجار غیررسمی است که باعث ترویج همکاری بین دو یا چند فرد میشود (فوکویاما، 167:1389). سرمایه اجتماعی به عنوان هنجارها وشبکه هایی که به مردم برای کنش جمعی یاری میرسانند (Woolcock& Narayan, 2000, P225) و نیز «توانایی کنشگران در تضمین منافع به واسطه عضویت آنان در شبکه های اجتماعی یا ساختارهای اجتماعی دیگر» (Ports, 1998, P6) نیز تعریف شده است و شامل «اعتماد، هنجارها و شبکهها میگردد که موجب تسهیل تعاون جهت کسب منافع مشترک میگردند» (Putnam, 1995, 67).
ظرفیتسازی
ظرفیت عبارت است از : قابلیتها، مهارتها، گرایشها، ارزشها، ارتباطات، رفتارها، انگیزهها، منابع و شرایطی که اشخاص، سازمانها، شبکهها/ بخشها و سیستمهای اجتماعی گستردهتر قادر شوند فعالیتها و وظایف خود را انجام دهند. بنابراین موضوعات توسعه ظرفیت عبارت است از: ارتقاء مهارتها و قابلیتها؛ تقویت ادراکات و روابط؛ و مسائل مربوط به ارزشها، گرایشها، انگیزهها و شرایط به منظور حمایت از توسعه پایدار CIDA, 2000)).
ظرفیتسازی معمولاً به عنوان فرآیندی نگریسته شده است که توانایی اجتماعات محلی و سازمانها را برای پیریزی ساختارها و نظامها تقویت میکند و همچنین توانمندی مردم و تقویت مهارتهایشان به منظور ایجاد، بسط و پرورش ابداعاتی که به توسعه پایدار کمک خواهد کرد را موجب میگردد. تولید سرمایه اجتماعی و پرورش رهبری اجتماع محلی میتواند به عنوان اهداف اصلی طرحها و ابتکارات ظرفیتسازی نگریسته شود. افزون بر این، چه در درون جامعه مدنی و چه در درون حکومت محلی، افراد نقش کلیدی را در ایجاد ظرفیت بر عهده دارند که این موضوع به نوبهی خود میتواند به آنچه که "حکمروایی خوب" برای توسعه پایدار نامیده میشود، یاری رساند (Evans et al, 2005, P28-29). در واقع، "توسعه ظرفیت" اصطلاحی است که از دهه 1980 میلادی باب شده است. پیتر مورگان13 توسعه ظرفیت را به عنوان "توانایی اشخاص، نهادها و سازمانها برای حل کردن مسائل توسعه در طی زمان" تعریف کرده است (Jonsson, 2003, P30-40).
روش تحقیق
پژوهش کیفی شامل مجموعهای از شیوههای عمل مادی-تفسیری است که جهان را قابل مشاهده میسازد. همچنین لازم به اشاره است که متناسب با راهبرد کیفی، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی برای انجام پژوهش بهره برده شده است. از این روی، روش اصلي پژوهش، با توجه به ماهيت کاربردی و مبتنی بر استدلال های منطقی است. بر اين اساس در اين تحقيق سعي شده است علاوه بر تصوير سازي آنچه در زمينه مشارکت سیاسی و عملکرد آن در عرصه انتخابات وجود دارد به تشريح و تبيين نقش فضای سایبر در افزایش سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی پرداخته شود. در اين راستا براي تبيين و توجيه دلايل سعي شده است با تكيه بر استدلالهايي محكمي از طريق جستجو در ادبيات و مباحث نظري تحقيق نتيجهگيري شود. در اين پژوهش، براي گردآوري و فيشبرداري آن از اطلاعات کتابخانهاي، اينترنتي استفاده کردهایم.
یافتههای تحقیق
نگاهی به وضعیت سرمایه اجتماعی در ایران
توکلی و تاخبخش با رد این مدعا که "سرمایة اجتماعی در ایران، به ویژه در استانهای محروم، نیاز به تقویت دارد و توجه به برخی از شاخصهای آموزشی میتواند به تقویت آن کمک شایان توجهی کند." بیان میکنند؛ البته نکات فوق به غیر از ذهنیت درونی محققان چیزی نمیتواند باشد، زیرا در مکانهایی که شبکة اجتماعی قویتری وجود دارد و مردم نیز دستخوش تغییرات زندگی تجاری و صنعتی نشدهاند و از یک بافت روستایی برخوردارند، سرمایة اجتماعی قویتر است و این برخلاف رأی و نظر قبلی می باشد (Tavakoli and Tajbakhsh, 2008, P150).
نتایج پژوهشهای موسایی (عضو هیئت علمی دانشگاه تهران)، نیز این نظر را تأیید میکند در ادامه خلاصه نتایج این پژوهش که در دانشگاه تهران انجام شده است، میآید: در این پژوهش سرمایه اجتماعی و ارتباط آن با توسعه در 20 استان کشور درسال 87 مورد بررسی قرار گرفته است و نتایج آن قابل توجه است. بین رتبه سرمایه اجتماعی و رتبه توسعه هر استان همبستگی وجود ندارد و این برخلاف یافتههای پیشین است که غالباً عنوان میگردد که هر جایی که سرمایه اجتماعی بوده، توسعه اقتصادی- اجتماعی هم اتفاق افتاده است. سرمایه اجتماعی علیرغم اینکه زود از بین میرود، به تدریج شکل میگیرد. نتیجه این تحقیق نشان میدهد که سیاستهای توسعهای در ایران، به تخریب سرمایه اجتماعی منجر شده است ولی در کشورهای توسعه یافته، بین توسعه و شاخصهای سرمایه اجتماعی همبستگی وجود دارد، یعنی در جایی که توسعه یافتهتر است، سرمایه اجتماعی بالاتری هم وجود دارد (Musaei and Raei Sedighiani, 2008, P59).
موسایی معتقد است گسترش شبکههای غیر رسمی مردم نهاد یکی از مؤلفههای سرمایه اجتماعی است، اما در ایران این شبکهها هم دولتی هستند و تا زمانی فعالیت میکنند که از جانب دولت کمکهایی دریافت میکنند. در ایران تمایل به مشارکت در اداره امور کشور بسیار پایین است به ویژه در مسائل مالی و این به علت عدم پرداختن به موضوع تغییر سرمایه درون گروهی به سرمایه برون گروهی است. اصولاً این نیاز به دلیل وجود پول نفت احساس نشده و این روند به مشارکتهای مدنی مردم نهاد نیز گسترش یافته تا آنجا که آنها نیز برای فعالیت به کمکهای دولتی وابستهاند. نکته دیگر اینکه در متون درسی ما سرمایه اجتماعی درون گروهی بیشتر تقویت میشود. ایشان تأکید مینمایند که در جوامعی که سیر تکاملی از سنت به مدرنیته داشتهاند، سرمایه اجتماعی به معنای قدیمش از بین رفته و سرمایهای که در مدت طولانی ایجاد گردیده، به سرعت از دست رفته است در ایران هم این اتفاق افتاده، و چیز جدیدی به نام سرمایه مدرن جایگزین آن نشده است (Musaei and Raei Sedighiani, 2008, P60).
نمودها و مصادیق سرمایه اجتماعی در هر جامعهای قابل تبیین و مشاهده است. ایران، به علت مذهب مشترک، زبان مشترک، آیین و رسوم خاص، اعیاد و عزاداریها، احترام عامه مردم به یک سری اصول و ارزش ها، و ... دارای عناصری از اعتماد، انسجام و مشارکت اجتماعی است. مردم خصوصاً بعد از انقلاب، در تظاهراتها و راهپیماییها و نمازجمعهها شرکت داشتهاند، درمسائلی نظیر سیل و زلزله و سقوط هواپیما و ... همگی یک حس داشته اند. در مسائلی نظیرحضور ایران در جام جهانی یا قهرمانی ورزشکاران و... نیز این حس مشترک که نماد و نمودی از سرمایه اجتماعی است، به روشنی قابل مشاهده است. اما در عین حال سرمایه اجتماعی، عنصری ثابت و خنثی نیست. نظام و سیستم اجتماعی با هر تحرکی، ممکن است دچار نقص و انحراف در اعتماد اجتماعی، انسجام و مشارکت اجتماعی شود و سرمایه اجتماعی با کاهش مواجه شود و این مسئله مهم به تدریج مهاجرت، افسردگی، اعتیاد ، نارضایتی عمومی و ... را درپی خواهد داشت (Mahdavi and Barkhordari, 2006, P57).
نقش دولت در سرمایه اجتماعی
امروز در سراسر جهان دولت14ها در کانون توجه قرار گرفته اند. توسعههای دور از دسترس که امروزه تحقق یافتهاند ما را بر آن میدارد تا پرسشهای اصولی خود را درباره دولت تغییر دهیم. نقش دولت چگونه میتواند باشد؟ چه میتواند انجام دهد؟ از انجام چه کاری باید پرهیز کند؟ و بهترین راه انجام آن چیست؟ تجربه 50 سال گذشته فواید و محدودیتهای عملکرد دولت را به ویژه در ارتقای توسعه به روشنی نشان داده است. عــــامل تعیین کننده توسعه، به رغم تجربههای متفاوت، کارآمد بودن دولت است. وجود دولت کارآمد برای فراهم آوردن کالاها و خدماتی (مقررات و نهادهایی) که به بازار اجازه رشد و شکوفایی دهد و مردم را به سوی زندگی سالمتر و سعادتمندتر سوق دهد، حیاتی است. بدون وجود چنین دولتی، توسعه پایدار در زمینههای اقتصادی و اجتماعی غیرممکن است. از اینروی 50 سال پیش بسیاری از اندیشمندان دقیقاً همین نظر را عنوان میکردند اما رفته رفته تمایل خود را اینگونه بیان کردند که توسعه باید دولت مدار باشد. از آن هنگام تا به امروز تجربه توسعه پیام متفاوتی را به ما میدهد: دولت در فرایند توسعه اجتماعی و اقتصادی نقش محوری دارد، بــــــا این حال نه به عنوان فراهم کننده مستقیم رشد بلکه به عنوان یک شریک، عامل تسریع و تسهیل کننده در روند توسعه (World Bank, 1999, P2). مهمترین اقداماتی نیز که توسط دولتها میتواند برای تقویت سرمایه اجتماعی انجام شود عبارتند از:
تشویق و تقویت تشکیل نهادهای مدنی؛ تقویت وغنیسازی آموزشهای عمومی؛ تأمین امنیت شهروندان درجهت حضور داوطلبانه در نهادهای اجتماعی؛ پرهیز از تصدیگری بخشهای مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و واگذاری فعالیتهای مربوطه به نهادهای مردمی برای جلب مشارکت آنها در فعالیتها و زمینهسازی ایجاد و تقویت نهادهای اجتماعی و شبکههای اعتماد بین آحاد مختلف مردم (Alvani and Shirvani, 2006, P84).
نقش شبکههای اجتماعی مجازی در امر مشارکت سیاسی
اینترنت15 از قابلیت مناسب برای برقراری ارتباط بین فعالان سیاسی، گروههای مخالف، اشاعهی دیدگاه آنها، افشای اسناد محرمانه، فساد حکومتی، جمعآوری شکایتهای اینترنتی، سازماندهی16 رفتارهای سیاسی و... برخوردار است؛ استفاده فعالان سیاسی چینی از اینترنت علیه اقدامات دولت خود در سرکوب آزادی خواهان17 در میدان "تیان آن من" استفاده چریکهای شهر چیایپاس از اینترنت علیه حکومت مکزیک (Abdolahian and Haghgooui, 2009, P5). رسانههای نوین ابزاری بالقوه برای فرار از سیاست های از "بالا به پایین" است. بر این اساس آنگونه که جیمز کلمن میگوید؛ نقش رسانههای نوین در عرصهی خدمات مربوط به آزادی بیان تحت شرایط سلطهوار امکانات ارتباطی مهم است. بیشک برای دولتها آسان نیست که دسترسی به اینترنت را برای شهروندان مخالف تحت نظر درآورند، هرچند ناممکن هم نیست (SamBand, 2011, P164-165).
رسانههای اجتماعی رسانه شخصی هستند، زیرا برای توسعه خود به مشارکت افراد نیاز دارند. این مشارکت با تولید محتوا همراه است. رسانههای آنلاین مشارکتی همراه با اشتراکگذاری اخبار، عکسها، ویدئوها و پادکستها و با فرآیند نظردهی، یک عموم مطیع سراسری به وسیله وب سایتهای خود ارائه میدهد. دوجنبه کلید رسانههای اجتماعی مفهوم جامعه و همکاری است که پرداختن به این دو باعث رشد چشمگیر آنها شده است. در مشارکت اجتماعی نیز پایه مفاهیم بر این دو اصل استوار است. به عبارتی دیگر، در پشت سایتهای شبکههای اجتماعی، کاربران هستند و مشارکت کاربران در این سایتها باعث توسعه و رشد آنها شده است و بیانی دیگر اعتبار این شبکهها در مشارکت کاربران است. مشارکت آنلاین دولتها میتواند باعث گسترش آنلاین ملتها شود. دولتها با مشارکت آنلاین در شبکههای اجتماعی میتوانند به توفیقات زیادی از قبیل اجرای کاملتر برنامهها، ارائه خدمات با هزینه کمتر، ایجاد انگیزش درونی، توسعه مدنی، احساس مسئولیت آنلاین، استفاده از دانش بومی و... دست پیدا کند (Basirian Jahromi, 2013, P119).
بنابراین، در عرصههای سیاسی، و بخصوص وسايل ارتباط جمعي جدید از جمله شبکههاي اجتماعی مجازی نقش غيرقابل انکار و مؤثري دارا هستند. از بسیج عمومی و جهتدهي عمومي نظارت بر عملکرد و کارکردهای آرمانهای دولتی تقویت نهادهای مدنی، ترغیب شهروندان به مشارکت گسترده ملی، تحریک احساسات و سیاسی جامعه، برملا ساختن سیاستهای پشت پرده در جریانات سیاسی، انتقال پیام و مطالبات مردم به دولت و منعکس ساختن فعالیتها و عملکرد دولت در جامعه و... رسانهها و بخصوص رسانههای اجتماعی در نهادینه ساختن پلورالیسم سیاسی، تبیین دیدگاههای احزاب مختلف و ترویج دموکراسی و... جایگاه ممتازی دارد، بخصوص در دوران گذار کمک شایانی در پشت سرگذاشتن بحران میکنند (Rahmanzadeh, 2010, P336).
به هر روی در عرصههای سیاسی، وسایل ارتباط جمعی و بخصوص وسایل ارتباط جدید از جمله شبکههای اجتماعی مجازی نقش غیرقابل انکار و موثری را دارا هستند. از بسیج عمومی و و جهتدهی افکار جمعی تا کمک به شیوههای حکومتداری، نظارت بر عملکرد و کارکردهای آرمانهای دولتی، تقویت نهادهای مدنی، ترغیب شهروندان به مشارکت گسترده ملی، تحریک احساسات ملی و سیاسی جامعه، برملا ساختن زد و بندهای پشت پرده در جریانات سیاسی، انتقال پیام و مطالبات مردم به دولت و منعکس ساختن فعالیتها و عملکرد دولت در جامعه و... رسانهها و به خصوص رسانههای اجتماعی در نهادینه ساختن پلورالیسم18 سیاسی، تبیین دیدگاههای احزاب مختلف و ترویج دموکراسی و... جایگاه ممتازی دارد، به خصوص در دوران گذار، کمک شایانی در پشت سر گذاشتن بحران میکنند (Rahmanzadeh, 2010, P17).
فایده جامعه اطلاعاتی برای ایران
آنچه از فكر و انديشه دگرگوني جامعه سنتي و صنعتي براي کشورهاي پيشرفته به سمت و سوي جامعه اطلاعاتي حاصل ميشود تأثيري است که بر سودمندي و فايده جامعه اطلاعاتي در اين نوع ممالك حاصل شده، مثلاً سازمان ملل متحد19 چارچوب اين فايده را با توجه به عوامل و فرصتهاي توسعه ممالك به قرار ذيل بر شمرده است: کاهش فقر، ارتقاي سطح آموزش، بهبود استانداردهاي بهداشت و سلامت20، افزايش توانمندي و مشارکت شهروندان و جلوگيري از کاهش منابع طبیعی و محیطی. بر این قرار توسعه جامعه بر اساس محورهاي اطلاعاتي، جريان سرمايه و محصولات را به سوي همزيستي انسان و محيطي برخاسته با فناوري اطلاعاتي سوق خواهد داد. نكتهاي که امروزه انديشمنداني چند بر اين عقيدهاند که رابطه سرمايه و مالكيت با اطلاعات قابليت تفكيك ندارند، و در مقابل بسياري از متفكرين بر اين زمينه فكري تأکيد دارند که جامعه اطلاعاتي محور ابزارهاي گزينش را با عدالت و مساوات بيشتري در اختيار انسان قرار خواهد داد. فايده جامعه اطلاعاتي، تأثيرات گستردهاي است که از فناوري در حيات انساني ظاهر ميشود، مثلاً کاربردهاي چند منظوره از طيف فناوري در حوزههاي دولتي و تجاري، ويژگي مجازي اطلاعات و دسترسي به فعل اطلاعات در حيات انساني، افزايش کارايي و کاهش هزينهها در بازار، توسعه مواريث فرهنگي و زبان. بر اين قرار، بديهي است سواي هر گونه فكر اجتماعي، جامعه اطلاعاتي حاوي تبعات مثبت و منفي است و نياز به تقويت آلي خواهد داشت (Shabani, 2003, P4).
محمد فتحيان از جنبههاي کاربردي بر فايده و سودمندي جامعه اطلاعاتي تأکيد دارد. وي «تشكيل جوامع نوين مبتني بر فناوري اطلاعات» را در حوزههاي عملي و نظري اجتماع مورد کنكاش قرار داده، تذکر ميدهد که فناوري اطلاعات بر اقتصاد، آموزش، کار، فرهنگ، و خدمات اجتماعي به انضمام دفاع مؤثر خواهد بود. طبيعي است مقصود مؤلف از اجتناب به ورود در جامعه اطلاعاتي عصر نوين سلطهپذيري جوامع سنتي و صنعتي تلقي خواهد شد. مثلاً در حوزه کار بر اين عقيده است که جامعه اطلاعاتي با دگرگوني در مشاغل سنتي و دورههاي صنعتي مواجه است. بنابراين برخي از مشاغل نظير کتابداري سنتي از بين رفته و برخي مانند آموزش پزشكي دچار دگرگوني خواهد شد. در حوزه دفاع و جنگ نيز ابزارهاي نويني مانند تأثير مظاهر دانش بر ابزارهاي نظامي و سيستمهاي امنيتي خلق خواهد شد که کاربرد فزاينده و بهتري نسبت به گذشته دارد (Fathian, 2003, P78-81). فرهنگ رجايي بر نكته باريكي در سودمندي وضعيت نوين جامعه اطلاعاتي تأکيد دارد: چالشهاي نوبنياد از نظر کنشگر و کنشپذير بر حوزههاي سياست، اقتصاد، فرهنگ، و مذهب. اين که روايت جديد جهانگستري در جامعه اطلاعاتي با آفرينش يك دهكده جهاني يا شبكه جهاني از دادهها چه سرنوشت و پديدهاي را براي انسان به همراه دارد، پاسخي است که مؤلف را در طرح تجدد خواهي از جامعه اطلاعاتي به واکنش برانگيخته: جهانگستري چيزي است بس فراتر از طرح؛ فرايندي است پيچيده که براي انديشيدن و اقدام کردن به راه تازهاي نياز دارد. حتي اگر به صورت طرح هم آغاز شده باشد، يكسره دگرگون شده است. دوران تازهاي است که ويژگيهاي اصلی آن هنوز در حال شکل گرفتن است (Raja'i, 2000, P189). بر اين قرار انسان در منظر جامعه اطلاعاتي انسان نويني است که فايدهمندي آن با انديشه جهاني براي هر ايراني مصداق دارد، «انسان گلوبال21» که در صفحات الكترونيكي آيندهنگر تبيين هوشمندانهاي از انديشمندي انسان ايراني دارد، با فناوري ارتباطات و اطلاعات آميزشيافته و پاسخهای خود را فراهم میآورد.
فضای سایبر و ارتباطات سیاسی
میزان تعامل و برهمکنشی مکانها تابعی از عنصر فاصله بوده است. رشد گسترش ابزارها و سازوکارهای ترابری (زمینی، هوایی و آبی) و فناوری اطلاعات و ارتباطات (تلفن، پخش برنامههای رادیو تلویزیون و اینترنت) از اهمیت فاصله کاسته است. به دیگر سخن، با ورود به دوران شتاب و مجاز، از اهمیت فاصله کاسته شده است، که به آن زوال فاصله نیز میگویند. بر این اساس، واژگانی همانند زوال فاصله، سایش فاصله، رایانهای شدن یا فضای مجازی، اقتصادی بی وزن، عینیت زدایی، موضع زدایی، فضای سایبر22، شهروند سایبر23، پول سایبر24، فرهنگ سایبر25، راهنمای فضای سایبر26، تجارت سایبر27، کانال سایبر28 سربرآوردهاند که بازتابی از رشد فزاینده فناوریها و گسترش ابزارهای ارتباطی به ویژه و به چالش درآمدن مفاهیم دیرآشنایی همچون قلمرو، مرز، مسافت، دوری و... به شمار میروند. طبیعی است که این تحولات ابعاد مختلف جهانِ زیست انسان (خانه، اقتصاد، فرهنگ، دانش و...) را درنوردند و به آنها جهت و معنایی تعامل محور بدهند. از کانونها و قلمروهای مهم فعالیت فناوریهای نوین ارتباطی به ویژه اینترنت، قلمرو ارتباطات سیاسی، به ویژه انتخاباتی است. اینترنت ویژگیهایی چون تعاملی بودن، جمعزدایی، تمرکززدایی و عدم محدودیت مکانی و زمانی دارد که تأثیرگذارترین فناوری نوین ارتباطی در عرصه ارتباطات سیاسی است که گونههای تأثیرگذاری آن را در عرصه ارتباطات سیاسی میتوان چنین برشمرد:
1- اطلاعات و آگاهی شهروندان را افزایش میدهد: شهروندان با دسترسی به مجموعهای بینهایت از اطلاعات از طریق اینترنت میتوانند شرکت فعالانهای در حوزه سیاست داشته باشند و با گسترش مجاری دریافت اطلاعات، به اطلاعات رادیو و تلویزیون بسنده نکنند. در واقع، شهروندان با گزینش اطلاعات، به مخاطب فعال تبدیل میشوند. از آنجایی که تصمیمگیری آگاهانه و عقلانی در گروه داشتن اطلاعات وسیع و ارزیابی دقیق وضعیت سیاسی است، اینترنت با ایجاد و تسهیل اطلاعات، به توانمندسازی شهروندان کمک میکند.
2- استراتژیهای ارتباطی کنشگران سیاسی را گسترش میدهد: احزاب، گروهها و کاندیداها با حداقل هزینه، امکان مییابند دیدگاههای خود را به اطلاع عموم برسانند و به عبارتی، تریبون جهانی در اختیار داشته باشند. دسترسی کنشگران به مردم مستقیم است و دروازهبانان و گزینشگرانی که در رسانههایی همچون روزنامه، رادیو و تلویزیون وجود دارند، در اینترنت به چشم نمیخورند. لذا، اخبار و اطلاعات با تحریف و دستکاری کمتری در اختیار شهروندان قرار میگیرد.
3- فرایند بسیج سیاسی را تسهیل میکند: اینترنت فرصتهای لازم را برای افراد و گروههایی که منافع مشترک دارند، فراهم میکند تا با پشت سر گذاشتن موانع سیاسی و جغرافیایی، به اطلاع رسانی و بیانی دیدگاههایشان بپردازند و برای حضور و عملسیاسی، دست به بسیج سیاسی بزنند. به ویژه اقلیتهای قومی، جنسی و ... میتوانند با راه اندازی تشکلها و اجتماعات مجازی، یک تریبون جهانی برای خود فراهم و اقدام به فعالیت کند. از طریق اینترنتی، کنشگران سیاسی [فضاگردانان؛ سرمایهداران] بر حاکمان و سیاستمداران و تصمیمگیری آنها تأثیر میگذارند. به عبارتی فناوریهای نوین ارتباطی- اطلاعاتی به افرادی که منافع مشترک دارند فرصت میدهد با وجود فاصله یا موانع اجتماعی، با هم در تماس باشند. انسانها میتوانند از طریق تریبونهای جهانی بر محدودیتهای جغرافیایی غالب شوند.
4- ارتباطات درون سازمانی احزاب و گروه ها را تحت تأثیر قرار میدهد: ویژگی بارز تلویزیون این است که با تمرکز بر کادرهای مرکزی احزاب، اهمیت فعالیتهای انتخاباتی محلی را فرو میکاهد؛ به این معنا که ردههای پایینتر احزاب و گروهها در محدودههای پیرامونی فرصت چندانی برای دیدگاه و تأثیر بر فرآیند تصمیمگیری ندارند. ولی اینترنت این وضع را دگرگون و این امکان را فراهم کرد که مردم و هوادارن نسبت به آنچه رهبران احزاب و گروهها انجام میدهند، اطلاعات بیشتری کسب کنند و ضمن اظهار نظر و مخالفت، نخبگان سیاسی را به پاسخگویی وادار کنند. به عبارتی، اینترنت قدرت را میان نخبگان و مردم توزیع و به تمرکز زدایی کمک میکند.
5- هزینههای ارتباطات سیاسی را کاهش میدهد: به دلیل موانع زمانی، مکانی و مالی، دامنه مشارکت و فعالیت در امور سیاسی محدود بوده است. با ورود اینترنت، هزینههای ورود به حوزه عمومی پایین آمد و مبادله اندیشهها کمتر به منابع مالی وابسته شد. به عبارتی، احزاب و کنشگران سیاسی از طریق اینترنت و با حداقل هزینه میتوانند با مردم ارتباط برقرار کنند. بنابراین، اینترنت میزان مشارکت سیاسی را در جامعه افزایش میدهد.
6- اینترنت با کاستن از محدودیتهای زمانی و مکانی، هزینههای مربوط به ریسک سیاسی را نیز فرو میکاهد و امکان موضعگیری سیاسی را با خطرپذیری کمتر، فراهم میکند و بر میزان تعامل و تبادل افراد میافزاید. اینترنت با افزایش میزان تعاملات و تبادلات سیاسی سبب میشود نوعی فعالیت سیاسی در جامعه شکل بگیرد؛ به این معنا که اعلام موافقت یا مخالفت شهروندان با یک مسئله رویداد سیاسی در فضایمجازی، احساس خوب و مثبتی از توانمندی سیاسی برای آنها فراهم میکند؛ زیرا شهروندان احساس میکنند میتوانند آزادانه وارد عرصه سیاسی شوند.
7- اینترنت به احساس بازیگری برای مشارکت، حداقل به دو دلیل شدت میبخشد: الف) مردم احساس میکنند که بیش از شیوههای ارتباطی سنتی وارد بازی میشوند. ب) اینترنت در سازمان و تشکلی که آن را به کار گرفته است، این احساس را ایجاد میکند که به عنوان یک عامل کارآمد و قدرتمند میتواند در محیط زندگیاش تأثیرگذار باشد. همچنین امکان شکلگیری هویت گروهی را فراهم میکند. افراد از طریق تعاملات و تبادلات مبتنی بر شبکه، درباره آن چه اشتراک نظر دارند درک بهتر پیدا میکنند. افزون بر آن، اینترنت احساس تعلق به یک گروه خاص یا احساس تعلق به یک اجتماع ویژه را برای مردم فراهم میکند. در نهایت اینکه در جدول ذیل پیامدها و چالشهای احتمالی اینترنت بر ارتباطات سیاسی بیان شده است (Ansari Ansaari et al, 2018, P233-236).
فضای سایبر و مشارکت سیاسی
چارچوب نظري اين کتاب از برآيند رابطه علي ميان مفاهيمي نظير مشاركت سياسي، ميزان گسترش حوزه عمومي و ميزان و كيفيت استفاده از اينترنت (فضای سایبر) بدست ميآيد. در اين چارچوب نظري، مفهوم مشاركت سياسي را ميتوان هم در ادبيات راش و هم در ادبيات نظري هابرماس يافت. لازم به اشاره است كه برداشت آنها در اين خصوص متفاوت است چرا كه راش علاقهاي به حوزه عمومي آنطور كه مورد نظر هابرماس است، ندارد. در عين حال، رابطه ميان مشاركت سياسي، كاربري اينترنت و حوزه عمومي به شكل يك دستگاه نظري تمام و كمال نه در ادبيات راش موجود است و نه در ادبيات هابرماس. از اين جهت هنر اين بخش از کتاب تركيب كردن سه مفهوم بالا به نحوي است كه راش و هابرماس را در يك سنت پارادايمي قرار دهد. پارادايم مورد نظر ما گسترش حوزه عمومي است اما مفهوم مشاركت سياسي را از كار شايسته مايكل راش وام ميگيريم تا اين سنتز ايجاد شود.
بر اساس اين مدل تركيبي ابتدا به مفهوم مشاركت سياسي راش به عنوان مفهوم اول از مدل سهگانه مفهومي ميپردازد. بر اساس رويکرد مايكل راش اگر مشارکت را به مفهوم دخالت مردم، افراد و گروهها در سرنوشت خويش و شرکت آنها در شکلدهي و صورتبندي حيات اجتماعي و سياسي خود بدانيم، به اين نکته ميرسيم که نقش مردم تنها در قالب انتخابات و حق رأي که پائينترين سطح مشارکت سياسي است عينيت پيدا نمیکند.
به عبارت ديگر، ساير سطوح مشارکت سياسي آنطور که مايکل راش در مدل خود که در فصل یک به آن اشاره کردیم توضيح ميدهد، نيز در يک حکومت مردمي اساسي و کليدي ميباشد. بر اساس اين مدل نظري هرچه مشروعيت سياسي و مشارکت مردمي کمرنگتر باشد، ثبات يک نظام سياسي هم بيشتر نيازمند توجه و ترميم خواهد بود. مايکل راش، مشارکت سياسي را دخالت فرد در سطوح مختلف فعاليت در نظام سياسي از امتناع براي مشاركت گرفته تا داشتن مقام رسمي سياسي/ اداري، تعریف میکند (Ansaari et al, 2018, P236-237). البته ميزان امتناع و رغبت به مشارکت بستگي به ظرفيتهاي ساختاري هر جامعه دارد و با مطالعه نوع و سطح مشارکت ميتوان، شدت مشارکت سياسي را اندازه گيري کرد.
بنابراين، بر اساس چنين تعريفي از مشارکت سياسي، جلوههاي گوناگون مشارکت سياسي عبارتند از: الف) حضور فعال و حتي نيمه فعال افراد در تشکلهاي سياسي/ شبه سياسي، ب) شرکت در بحث و گفتگوهاي سياسي، ج) شرکت در تصميم گيريهاي سياسي، د) کمکهاي مالي به حزب مورد علاقه، ه) آگاهي از مسائل سياسي، ی) داشتن مقام رسمي سياسي/ اداري و كليه فعاليتها و رفتارهاي سياسي از اين قبيل. پيوستن افراد در اين رشته از مشارکتهاي سياسي نيازمند مهيا بودن زمينه و بستر مناسب آن است که اينترنت با ويژگيهاي منحصر به فرد خود اين بستر را فراهم کرده و مشارکت سياسي افراد را در ديگر سطوح تسهيل ميکند. بنابراين، مفهوم دوم عبارت است از كاربري اينترنت و نقش آن در فعاليتهاي نوين در حوزه عمومي هابرماس است.
در همين راستا بايد اشاره كنيم نقشي که رسانههاي تودهاي نظير راديو، تلويزيون در تأثيرگذاري و نفوذ در افکار عمومي و جهت دادن به آن بر اساس منافع اقليتي از نخبگان سياسي ايفا كرده و ميکنند، موجب آن شده تا اين رسانهها از کارکردهايي که در گذشته به عنوان رکن چهارم دموکراسي بر عهده آنها بود، دور شوند. در چنين شرايطي، تقاضا براي فراتر رفتن از دموکراسي نمايندگيِ امروز و دستيابي به افقهاي جديد از مشارکتِ سياسي، افزایش چشمگیری یافته است (Minavand Chal, 2002,).
تسلط منافع نخبگان سياسي و اقتصادي بر رسانه ها، اميد به احياي نقش از دست رفته آنها در فرآيند دموکراسي را تضعيف کرده و در چنين شرايطي ظهور اينترنت با خصوصيات منحصر به فردي چون برخورداري از فضاي گفتماني «سانسور گریزی، همزمانی ارتباطات، فراگیری و عدم تمرکز» موجب دسترسی آزاد و برابر به اطلاعات عمومی برای همگان شده و انجام گفتگوهای عقلانی- انتقادی را در فضای سایبر تسهیل کرده و به شکلگیری افکار عمومی و نهایتاً کنش سیاسی جمعی کمک میکند. از آنجا که مشارکت برابر در همه عرصههای سیاسی و آزادی بیان همه افراد جامعه، شرایط لازم وجود دموکراسی است، اینترنت با توجه به آنچه که در ذیل خواهد آمد، میتواند زمینهساز و بسترساز دموکراسی باشد.
مفهوم سوم به ارتباطات انسانی، اینترنت و مشارکت مدنی مربوط می شود که در یک سنتز قرار میگیرند تا مفهوم حوزه عمومی هابرماس را تداعی کنند. بحث ما از این قرار است که اینترنت فضایی را به وجود آورده است که افراد از اقصی نقاط جهان میتوانند گرد هم آمده و گروههای مجازی و شبکههای مجازی تشکیل دهند. دالگران (2005)، با تأکید بر این مسئله چنین میگوید: با ظهور شبکه اینترنت، تعاملات مدنی به فضای سایبر راه را پیدا کرده است و صورتهای ارتباطی که پیشتر به صورت ارتباطات یک به چند بود، به صورت تعامل یک به یک، تبدیل شد (Dahlgren ,2005:149). در همین زمینه باید اشاره کرد که فناوری های ارتباطی- اطلاعاتی و اینترنت از یک سو، اطلاعات و آگاهی سیاسی و اجتماعی افراد را افزایش دادهاند و از سوی دیگر، افراد و گروهها را در مسائل سیاسی و مدنی درگیر ساختهاند. پیپانوریس (2001)، چند فرض عمده را در ارتباط با اثرات این فناوری ها بر مشارکت مدنی، یه شرح ذیل مطرح میکند؛
1- اینترنت ممکن است به آگاهسازی، سازماندهی، بسیج و مشارکت سیاسی مدنی افراد و گروهها به حاشیه رانده شده، جوانترها و اقلیتهای سیاسی منجر گردد (Sardar Abadi, 2004, P81). به اعتقاد وی، اینترنت با تأمین فرصتهای سیاسی از قبیل کسب اطلاعات راجب احزاب و گروههای سیاسی، دسترسی به کنفرانسهای اینترنتی، اتاقهای گفتگو، ارتباطات دوسویه با مقامات حکومتی و فعالان سیاسی و غیره میتواند در بسیج و درگیرسازی مدنی تأثیرگذار باشد (Sardar Abadi, 2004, P82).
2- اینترنت میتواند در اشاعه ارزشهای دموکراتیک از قبیل مشارکت، آزادی بیان، تساهل، عدالت و غیره تأثیرگذار باشد. گسترش این ارزشها، میتواند بستر و محیط همدلانه برای جنبشهای اجتماعی و شبکههای حمایتی بینالمللی ایجاد کرده و مشارکت سیاسی را در سطح جهانی گسترش دهد. شواهد نشان میدهد که کاربران اینترنت در ایالات متحده و اروپا، گرایش بیشتری به ارزشهای فرامادی و دموکراتیک داشتهاند (Sardar Abadi, 2004, P82).
نکته مورد سنتز در اینجاست که رینگولد معتقد است در عصر فناوریهای اطلاعاتی، حوزهی عمومی تجدید حیات ریشهای داشته است. در این حوزه علاوه بر تبادل اطلاعات، تعامل و گفتگوی شهروندان در اجتماعات مجازی ممکن گردیده است. به اعتقاد وی، شبکههای عمومی الکترونیکی، نمایانگر یک شکل جدید از دموکراسی الکترونیکی است (Malina ,2000:27). همچنین کلمن معتقد است: اینترنت، میتواند یک تریبون عمومی بیطرف برای تبادل نظر دموکراتیک و مستقل از کنترل دولت باشد و به لحاظ نظری، این تریبون میتواند با شرایط گفتگوی مطلوب و ایدهآل مورد نظر هابرماس در حوزهی عمومی سازگار باشد. برای مثال میتوان به سایت U.k.C.O.D دموکراسی آنلاین شهروندان بریتانیا اشاره کرد. تحقیقات نشان میدهد که افراد ترجیح میدهند با افراد و گروههای همعقیده، تشکیل یک گروه بدهند، با این هدف که به همگنی بیشتر در عقاید و دیدگاهها برسند (Colman ,1999:26). بر این اساس اینترنت از قابلیت مناسب برای برقراری ارتباط بین فعالان سیاسی، گروههای مخالف و اشاعه دیدگاههای آنها و افشای اسناد محرمانه، فساد حکومتی جمعآوری شکایتهای اینترنتی، سازماندهی رفتارهای سیاسی و اشاعه اطلاعات سیاسی در سطح جهانی برخوردار است. برای مثال میتوان به استفاده فعالان سیاسی چینی از اینترنت علیه اقدام دولت در سرکوب آزدادیخواهان در میدان تیان آنمن و استفاده چریکهای شهر چیاپس از اینترنت علیه حکومت مکزیک اشاره کرد (Jansen ,2001:99-100).
با این وجود در قرن بیست و یکم با ورود فناوری اطلاعات و ارتباطات عرصهای فراهم شده که فضاهای جغرافیایی را تحت تأثیر خود قرار داده است و فضایی به عنوان فضای جریانها را شکل داده است که با قرار گرفتن در این فضا میتوان زمینهسازی توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را شاهد بود. لذا از آنجا که در عصر حاضر حکومتها و دولتها بر پایه دموکراسی، نظام انتخاباتی را شکل دادهاند تا مردم در سرنوشت سرزمین خود به گونهای سهیم باشند که اساس توسعه سیاسی را فراهم آورد. اما در قرن حاضر، فضای سایبر نقش اساسی و بنیادینی در شکلدهی به آگاهی و مشارکت شهروندی داشته است که زمینهسازی آن را فراهم آورده تا شهروندان با آگاهی بیشتر دست به انتخاب و مشارکت زنند. بر این مبنا فضای سایبر، نوعی از مشارکت را برای شهروندان و دولتها فراهم آورده که ما از آن به عنوان مشارکت سیاسی نوین در سرنوشتسازی نام میبریم که این نوع مشارکت در گام نخست آنگونه که شایسته و بایسته است زمینه پویایی شهروندان را در عرصه مشارکت فراهم خواهد آورد و در گام بعد زمینه توسعه سیاسی کشور را به همراه خواهد داشت. بر این اساس نیاز به آن است که دولتها نسبت به فضای سایبر شناخت لازم را پیدا کرده و با کارکردهای نوین آن آشنا شوند تا آنگونه که شایسته است شهروندان در مشارکت سیاسی به خصوص در عرصه انتخابات از آن بهرهمند گردند.
نتیجهگیری
در قرن حاضر، فضای سایبر نقش اساسی و بنیادینی در شکلدهی به آگاهی و مشارکت شهورندی داشته است که زمینهسازی آن را فراهم آورده تا شهروندان با آگاهی بیشتر دست به انتخاب و مشارکت زنند. بر این مبنا فضای سایبر، نوعی از مشارکت را برای شهروندان و دولتها به ویژه در ایران فراهم آورده که ما از آن به عنوان مشارکت سیاسی نوین در سرونشتسازی نام میبریم که این نوع مشارکت در گام نخست آنگونه که شایسته و بایسته است زمینه پویایی شهروندان را در عرصه انتخابات فراهم خواهد آورد و در گام بعد زمینه توسعه سیاسی کشور را به همراه خواهد داشت. بر این اساس نیاز به آن است که دولتها نسبت به فضای سایبر شناخت لازم را پیدا کرده و با کارکردهای نوین آن آشنا شوند تا آنگونه که شایسته است شهروندان در مشارکت سیاسی به خصوص در عرصه انتخابات از آن بهره گیرند.
بنابراین، مشارکت سیاسی یکی از شاخصههای جامعه دموکراتیک بوده و نوعی تظاهر علنی مردم برای تعیین سرنوشت جمعی خود است، همچنین میزان حضور مردم در پای صندوقهای رأی، یکی از شاخصهای توسعه سیاسی در هر کشوری محسوب میشود و نمایانگر تعلق خاطر مردم به کشور و سرزمین خود است،
بر این اساس میتوان گفت که، مشارکت سیاسی ملت ایران در انتخابات دورههای مختلف بینظیر بوده و به عنوان الگویی برای سایر کشورهاست. از این روی، دولت تدابیری اندیشیده بود تا بتواند میزان حداکثری مشارکت شهروندان را به کار گیرد و آن را پویا و فعال نماید. بر این مبنا، میزان مشارکت سیاسی شهروندان در انتخابات ریاستجمهوری سال 1396 حکایت از سهم بسیار مهم اطلاع رسانی شبکههای مجازی در انتقال اطلاعات به روز شده و افزایش خودآگاهی مردم و در نهایت میزان مشارکت سیاسی 57.3 درصدی مردم بوده است. بر این اساس با توجه به دیدگاه دکتر یونس نوربخش در تیرماه 1396؛ انتخابات دوره دوازدهم، یکی از نمونههای انتخابات دیجیتالی بود و افراد در قالب گروهها و کانالها با هم ارتباط برقرار میکردند و بهصورت زنجیرهای و گلوله برفی هواداران خودشان را پشتیبانی و اطلاعرسانی میکردند. و نکته بعدی از نظر ایشان؛ تبعیت روستا از شهر بود. با توجه به مهاجرت تعداد زیادی از روستاییان به شهر و توسعه ارتباط بین شهر و روستا و نیز توسعه اینترنت و شبکه اجتماعی، شکاف ذهنی و ارزشی بین شهر و روستا کاهش یافته و شهر بهعنوان گروه مرجع سیاسی پذیرفته شد. روستاییان مثل شهریها اندیشیدند و تقریبا بر اساس همان نظام فرهنگی و ارزشی تصمیم گرفتند.
با توجه به شکل شماره 3؛ که مدل نظری پژوهش ارائه شده است؛ افزایش قدرت شبکههای مجازی در کشور باعث افزایش خودآگاهی جامعه و افزایش سطح مشارکتسیاسی خواهد شد و در نهایت سطح سرمایه اجتماعی را بالا خواهد برد و افزایش سطح سرمایه اجتماعی باعث افزایش سطح سرمایه اقتصادی و فرهنگی میشود که نتیجه آن توسعه سیاسی کشور خواهد بود.
شکل (3): مدل مفهومی جایگاه فضای سایبر در توسعه سیاسی کشور |
References
1. Abdolahian, Hamid, Haghgooui, Ahsan .(2009). Explaining the Relationship Between Internet Security and Political Participation in Iran, Iranian Journal of Sociology, Vol. 10, No. 4, pp. 41-1.
2. Abdollahi, Hamid Reza .(2008). A Study of the Relationship between Social Trust and Social Participation (Case Study of Nikanamdeh Village, Shemiranat Province), Master's Thesis, Supervisor Ahmad Firoozabadi, University of Tehran, Faculty of Social Sciences.
3. Ahrari, Ibrahim (2004), The Role of Media in Community Control, Journal of Research and Evaluation, Audiovisual, Islamic Republic of Iran, Tehran, No. 37. [Persian]
4. Alvani, Mehdi and Alireza Shirvani (2006). Social Capital, Concepts, Theories and Applications, Tehran: Manni Publishing.
5. Alvani, Seyyed Mehdi and Mirali Sayed Naghavi (2002). Social Capital, Concepts and Theories, Journal of Management Studies, Issue 33-34, pp. 3- 26.
6. Ansari, Zahra; Hosseinpour Motlagh, Mahdi; Ghorbani Sepehr, Arash .(2018). New Approach to Political Participation in Iran (Emphasizing the Role of the Cyber Room in the Presidential Elections of the Twelfth), Tehran: Iran Geopolitics Association Publication . [Persian]
7. Ashori, Dariush .(2003). Political Encyclopedia, Tehran: morvarid Publishing . [Persian]
8. Bashirieh, Hossein .(2002), The Transformation of Self-Consciousness and Political Identities in Iran, National Journal of National Studies, Third Year, No. 11, pp. 127-117. [Persian]
9. Bashirieh, Hossein .(2003). Teaching Political Knowledge (The Foundations of Political Science and Planning), Tehran: Moaser Publication. [Persian]
10. Basirian Jahromi, Hussein .(2013). Social Media, Dimensions and Capacities, Tehran: Office of Media Studies and Planning. [Persian]
11. Bourdieu, P. (1985). The Forms of Capital in Handbook of theory and research for the Sociology of education. ed.jg.Richarson,Newyork:Greanwood, p.248.
12. Colman, James .(1998). Foundations of Social Theory. Translation by Manouchehr Sabouri, Tehran: Publishing Ney.
13. Dahlgren, P. (2005) the Internet, Public Sphere and Political Communication: Dispersion and Deliberation, Political Communication, 22: 147-162.
14. Evans, B. and Joas, M. and Sundback, S. and Theobald, K. (2005). Governing Sustainable Cities, Earthscan
15. Fathian, Mohammad .(2003). The formation of modern societies on information technology, Web, No. 37, pp. 78-81.
16. Field, John .(2006). Social Capital, Translation by Jalal Mottaqi, Tehran, Social Security Research Institute.
17. Fukuyama, Francis .(2000). End of Order, Gholam Abbas Tavassoli Translation, Tehran, Iranian Society of Publications
18. Fukuyama, Francis .(2005). Social Capital and Civil Society, in Social Capital, Democracy and Development, Kian Tajbakhsh, Afshin Khakbaz and Hasan Pooyan, Tehran: Shiraz Publishing.
19. Ghasemzadeh, Morteza .(2011). The role of social networks in regional and international developments, "our portal for politics, public diplomacy and media.
20. Ghavvam, Sayed Abdul Ali .(2010). Politics of the Foundations of Political Science, Tehran: Publication.
21. Ghorbani Sepehr, Arash and Mohsen Janparvar .(2017). Explaining the Place of Chastity and Hijab from the Perspective of Citizenship Rights, Tehran: Proceedings of the National Conference on Scientific and Applied Approaches to Chastity and Hijab, Al-Zahra University, pp. 26-1.
22. Hegel, Georges and Friedrich Wilhelm .(1957). Reason in History, Hamid Enayat, Tehran, Sharif University of Technology.
23. Imam Sadeq University website, http://www.isu.ac.ir.
24. Ja'farpour, Mahmoud .(2011). Conceptualism and Investigating the Variables Affecting the Acceptance of Virtual Social Networks and the Role of Public Institutions in Iran, Journal of Strategic Studies of Basij, No. 52, pp. 148-109. [Persian]
25. Jamrasi Farahani, Ali .(1995). Theoretical Concepts of National Security, Tehran: Governmental Training Center. [Persian]
26. Jansen, A. (2001). Democracy & Internet, Third World Quarterly, vol.22.NO.1.
27. Jonsson, Urban. (2003). Human Rights Approach to Development Programming,¬UNICEF
28. Khaniki, Hadi .(2011). Social Networking Cyberspace, Concept and Functions, Quarterly Journal of Iranian Society of Information Society Studies, Volume 1, Issue 1, pp.96-70. [Persian]
29. Kohen, Karl .(1994). Democracy. Fariborz Majidi Translator, Tehran, Kharazmi Publishing Co. Publications.
30. Mahdavi, Abolghasem and Sajjad Barkhordari, .(2006). Economic Capital and Economic Development (Case of Iran), Proceedings of the Conference on Social Capital and Development in Iran.
31. Malina, A. (2000) Can Website Change Citizens Retrieved on June 3, 2007 from Www.Umich.Edu/Iuoai.
32. Mehdi Zadeh, Seyed Mohammad .(2009). Internet and Political Communication, Homeschooling Center for Education and Research, http://www.hamshahritraining.ir.
33. Minavand Chal, Mohammad Gholi .(2002). Investigating the Capability and Functionality of the Internet as a Political Domain, Ph.D. in Political Science, Faculty of Humanities, Tarbiat Modares University.
34. Moein, Mohammed .(2007). Dean Culture, Tehran: Zarrin Publishing.
35. Momtaz, Farideh .(2004). Introducing the concept of class from the perspective of Bourdieu, Human Sciences Research Institute, No. 42-41, pp. 160-149.
36. Musaei, Meysam and Saeed Raei Sadighiani .(2008). Social Capital and Economic Development; A New Attitude Approach, Jasmine Strategic Quarterly, No. 17, pp. 75-57.
37. Nickpour, Amer and Associates .(2016). Spatial Analysis of the Pattern of Political Participation of Citizens in the 4th Amol Islamic Consultative Assembly .(2013). Geographical Research of Urban Planning, Vol. 4, No. 4, pp. 299-322.
38. Nye, Joseph (2004): The paradox of American power: why the world's only superpower can't go it alone, New York, oxford university press.
39. Pamela Ogwuazor Momah, Tunisia, Egypt (2013). “The Social Media and Political Activism”. Journal Huminities and Social Science, Vol. 6.
40. Poornaqdi, Behzad and Arshad Bakhtiari .(2013). Cyber terrorism and its importance in disrupting international security, International Police Study, No. 14, pp. 46-29. [Persian]
41. Portes, A. (1998). Social Capital:Its origins and Applicationsin Modern Sociology, Annual Review of Sociology,24(1)p6.
42. Putnam, R. (1995) “Bowling Alone: American`s Declining Social Capital”, Journal of Democracy, 6(1):65-78.
43. Rahmanzadeh, Seyed Ali .(2010). The Function of Virtual Social Networks in the Age of Globalization, Islamic Azad University, Gayam Dasht Unit, Volume 1, Issue 1, Pages 49-31. [Persian]. [Persian]
44. Raja'i, pharhang .(2000). The phenomenon of globalization; human condition and information civilization, translation by Abdolhossein Azarang, Tehran. Agah publication. [Persian]
45. Ravech, Liu .(2003). Hegel's Philosophy, Translation by Abdul Ali Dastgheib, Abadan: Parastesh Publishing. [Persian]
46. Rush, Michael .(1998). Society and Politics: An Introduction to Political Sociology, Translated by Manouchehr Sabouri, Tehran: Samt publication. [Persian]
47. Sadri, Mohammad Reza and Mohammad Taghi Karroubi . (2005). Legal Dimensions of the Cyber Cycle in the Light of National Development, Lecture Series and Articles of the First Legal Conference on Information and Communication Technology of the country. [Persian]
48. Sam Band, Meysam .(2011). The Effect of New Media on Increasing or Reducing Political Participation, Journal of Research, No. 50, pp. 181-163. [Persian]
49. Sardar Abadi, Khalil .(2004). Study of the Impact of Mass Media, New Communication Technologies and Interpersonal Communications on Students Political Knowledge, PhD thesis, Tarbiat Modarres University. [Persian]
50. Shabani, Ahmad .(2003). The Information Society of Iran and its Confrontational Challenges Research Information Processing and Information Management, Volume 19, Issue 1 & 2, pp. 7-1. [Persian]
51. Shabani, Nasser .(2011). The role of virtual social networks in organizing sedition in 2009, Journal of Cultural Endurance of the Islamic Revolution, vol. 4, No. 34, pp. 82-51. [Persian]
52. Sohrabi, Abolfazl and Gholam Reza Jandaghi .(2005). Investigation of Social Factors Affecting Academic Loss in High School Students by Determining the Share of Factors, Journal of Organizational Culture Management, Volume 3, Issue 1, pp.179-147. [Persian]
53. Storberg, J. (2002). The Evolution of Capital Theory: A Critque of a Theory of Social Capital and Implications For HRD, Human Resource Development Review; 1; 468
54. Tabibi Jebeli, Majid et al. (2017). The Role of Social Networking in Political Culture in Iran (Case Study: Tehran University Students, Iranian Social Development Studies Magazine, Vol. 10, No. 1, pp. 73-61. [Persian]
55. Tajbakhsh, Kian .(2005). Social Capital, Trust, Democracy and Development, Tehran, Shiraz Publishing House. [Persian]
56. Tavakoli, Morteza and Tajbakhsh, Kazem .(2008). Analysis and analysis of rural development and social capital in urban and rural border areas of Sistan, Quarterly Journal of Village Development, No. 2, pp. 162-143. [Persian]
57. Tavasoli, Gholam Abbas and Marzieh Mousavi (2005), The concept of capital in the classical and the new views, with emphasis on social capital theories, Social Sciences Letters, No. 26, pp. 32-1. [Persian]
58. Technology Rights Newsletter .(2003). The emergence of the Information Society, Committee on Technology Law Studies, Office of Presidential Technology Cooperation, No. 6. [Persian]
59. Winter, I. (2000). Toward a Theorized Understand of Family Life and Social Capital, Australian Institute of family Studies, Working Paper, No 21 ,Sited in: WWW.aifs.org.au.
60. Woolcock, M. and Narayan, D. (2000). Social Capital: Implications for.
Examining the Impact of Cyber Space on Increasing Political Participation
And its effect on the level of social capital of Iranian citizens
Abstract
In the present era, the tendency towards political participation among citizens as a major indicator in democratic systems has come to new ground. Thus, in the twenty-first century, with the massive influence of the mass media, especially social networks and mobile messaging tools, the various dimensions of human life in general and its political activists, in particular, are more and more influenced by these technological phenomena Emerging in the age of information and information society. This expansion of cyber space in the present era is an integral part of human life. The purpose of this study was to analyze the effectiveness of the role of social networks in increasing self-awareness and its direct impact on increasing political participation and increasing the level of social capital in Iran. Therefore, the present study seeks to ascertain whether, with the increase of social networks in Iran, political participation and ultimately the level of social capital will rise. Accordingly, the research hypothesis is that with the increase of social networks and its use, the level of political participation and social capital in Iran will increase. The research method in this article is descriptive-analytic. The results of the research show that increasing the power of virtual networks in the country will increase the self-awareness of the society and increase the level of participatoryism and ultimately raise the level of social capital and increase the level of social capital will increase the level of economic and cultural capital, which results in development Political will be the country.
Key words: Social Networks, Political participation, Social capital, Cyber space, Iran
[1] . Political participation
[2] . Election campaign
[3] . Penetration
[4] . Self-awareness
[5] . Hegel
[6] . Gibson William
[7] . Neuromancer
[8] . Soft power
[9] . Joseph S.Nye
[10] . Hanifan
[11] 1. Bourdieu
[12] 2. Fukuyama
[13] . Peter Morgan
[14] . Government
[15] . Internet
[16] . Organize
[17] . Repression of Libertarians
[18] . لورال بمعنای جمع و کثرت است. لذا پلورالسیم (pluralism)یعنی کثرت گرایی یا گرایش به تعدّد و کثرت.
[19] . United Nations
[20] . Health Standards
[21] . Human Global
[22] . Cyber space
[23] . Cyber citizen
[24] . Cyber cash
[25] . Cyber culture
[26] . Cyber coach
[27] . Cyber bussiness
[28] . Cyber channel