" علل و زمینه های رشد و رونق تاریخنگاری در دوره سلاطین مملوکی (648-923ق)"
امیر حسین شریفی
1
(
دانشجوی دکتری تاریخ،واحد تهران مرکزی ،دانشگاه آزاد اسلامی ،تهران،ایران.
)
ستار عودی
2
(
دانشیارگروه تاریخ،واحد تهران مرکزی،دانشگاه آزاد اسلامی،تهران،ایران.
)
رمضان رضائی
3
(
استاد یارگروه تاریخ،دانشگاه تهران،تهران،ایران.
)
کلید واژه: مغولان, واژه های کلیدی: تاریخنگاری اسلامی, سلاطین مملوکی, صلیبیون,
چکیده مقاله :
چکیده: تاریخنگاری در عصر ممالیک بسیار رشد و رونق پیدا کرد به شکلی که این دوره را باید اوج تاریخنگاری اسلامی دانست. نگارش صدها کتاب با مجلدات فراوان و حجیم در انواع تاریخنگاری و به ویژه در زمینه های تاریخ های عمومی ، محلّی ، دودمانی بیانگر این موضوع است.در هیچ دوره ای، تاریخ اسلام شاهد این همه آثار در زمینه تاریخی نیست .سوال اساسی این پژوهش این است که : چرا در دوره سلاطین مملوکی ( 648-923 ق) تاریخنگاری این همه مورد توجه قرار گرفت ؟ یافته های این تحقیق حاکی ازجنگهای طولانی صلیبی و همچنین مغولان با ممالیک در این زمینه بسیار تاثیر گذار بوده است. مورخان مسلمان قصد داشتند با نوشتن کتابهای خود پیروزی های بزرگ و درخشان سلاطین مملوکی را در برابر دشمنان شرقی و غربی اسلام برای آینده گان به یادگار بگذارند. تشویق و ترغیب سلاطین و امرای مملوکی در امر تاریخ نگاری و بعضی دیگر از عوامل که موضوع این مقاله است نیز در این زمینه بسیار موثر بوده است.روش مطالعه مورد استفاده در این تحقیق ، توصیفی – تحلیلی و با استناد به منابع معتبر و نیز نگاه به نوشته های مطالعاتی و تحقیقات و با مراجعه به کتابخانه و منابع دیجیتال است.
چکیده انگلیسی :
Review: Historiography grew and flourished in the Mamluk era in such a way that this period should be considered the peak of Islamic historiography. The writing of hundreds of books with many and voluminous volumes in all kinds of historiography and especially in the fields of general, local, and dynastic histories shows this issue. No period of Islamic history has seen so many historical works. The basic question of this research is: Why was historiography so much attention during the period of Mamluk Sultans (648-923 AHThe findings of this research indicate that the long crusades and also the Mongols with the Mamluks have been very effective in this field. Muslim historians intend to write their books to remember the great and brilliant victories of the Mamluk sultans against the eastern and western enemies of Islam for future generations. The encouragement and persuasion of the Mamluk sultans and emirs and some other factors that are the subject of this article have also been very effective in this field. The study method used in this research is descriptive-analytical and based on reliable sources as well as looking at study and research writings and referring to the library and digital resources.
مروری بر روش وخصایص تاریخ نگاری در عصر ممالیک ( 648 تا 923 )
چکیده
تاریخ نگاری اسلامی از قرن هفتم تا دهم هجری در غرب جهان اسلام دارای روش وخصایص خاص خودش بوده است،بویژه در ایام ممالیک؛بازخوانی متون تاریخی مورد توجه اندیشمندان علم تاریخ نگاری و مهاجرین از شرق که دارای تجارب ارزنده ای بوده اند،می شویم.با بررسی های بعمل امده بالندگی وافتخار بزرگی برای جهان اسلام بهمراه داشته است.این سوال مطرح است که تاریخ نگاری در دوره ممالیک از چه روش وخصایصی بر خوردار بوده است.نتایج این پژوهش نشان می دهد ،تاریخ نگاری در این عصر در غرب جهان اسلام در سبک ،سیاق ،شیوه نگارش وروش های مختلفی پرداختند
کلید واژه :ممالیک، تاریخ نگاری، ویژگیها، مورخان، مراکز علمی
Characteristics of historiography in the Mamluk era (648-923(
Abstract
Islamic historiography from the seventh to the tenth century AH in the west of the Islamic world has its own characteristics, especially in the days of the Mamluks; reading historical texts is considered by historians and immigrants from the East who have had valuable experiences. Studies have shown great growth and pride for the Islamic world. The question arises as to what features and characteristics of historiography in the Mamluk period. The results of this study show that historians in this era in the western part of the Islamic world in They used distinctive style, context, writing style and method of collecting and recording news
در امد
یکی از موثر ترین عوامل مشترک در سراسر جهان اسلام ،تهدیدشدن فرهنگ وتمدن اسلامی با حمله مغول وصلیبی های اروپایی به شرق وغرب جهان اسلام بود که مسلمانان را باشتاب کردند در ثبت میراث سیاسی،فرهنگی،علمی خود واداشت ومکاتب تاریخ نگاری مصری ،ایرانی ،اندلسی،افریقایی،هندی را پدید اورد.(پاک،1378: 28)
انتقال مراکز علمی از بلاد شرق وبغداد به مصر وشام از فعالیتهای در دوره ممالیک به شمار می رود که باعث جابجایی علما ودانشمندان بلاد شرق به مصر و دیگر شهر های مصر را در پی داشت وموجب گسترش ابعاد گوناگون علوم ومعارف اسلامی در مصر وشام وشکل گیری دوره ای نو در زمینه فرهنگ وتمدن اسلامی شد.
ممالیک با احیای مجدد خلافت عباسی در مصر به حکومت خود در جهان اسلام رسمیت بخشیدن وبا ایجاد ارامش ورونق اقتصادی دگرگونی های چشم گیری در عرصه هنر،تمدن ،سیاست،شهرسازی وفرهنگ وعلوم اسلامی در دوره حکومت بلند خود شدند وافراد برجسته ای مانند موفق الدین ابوالعباس احمدبن اصیبعه (600-669 /1203-1270م)بزگرترین مورخ علم طب موجب توسعه وکمال طب اسلامی در انجا شد(ثابت، 1387 :28 ).شرف الدین بن جیعان (متوفی ،777 /1375م) .کتاب "التحفه السنیه فی اسماءالبلا المصریه"معجم جغرافیای بسیار بزرگ در رابطه با شهرها و روستا های مصر وامار اداری وخراج سرزمین مصر میباشد را تالیف کرد(سید نشار،1993 :58 ).ممالیک هم چنین با فراهم نمودن زمینه تاریخ نگاری موجب پررونق ترین دوره تاریخ نگاری نسبت به سایر بلاد اسلامی شدند وبیش از نیمی از نوشته ها در این دوره را پدید اوردند(پاک،1378 :28).در این میان پرداختن به روش تاریخ تاریخ نگاری،جمع بین وقایع نگاری وشرح حال نویسی، تلخیص،مختصر،ذیل نویسی،تتمه نویسی،وروش تالیفات متداخل بعنوان روش وخصایص تاریخ نگاری مورد اهتمام مورخان قرار گرفت . این نوشتار به این بخش مهم از دستاوردهای فرهنگی –تمدنی مصر وشام در دوره ممالیک می پردازد.
پیشینه پژوهش
در باره ویژگی های تاریخ نگاری درعصر ممالیک،تالیف و پژوهش مستقلی باعنوان این مقاله که تمام زوایا موضوع را در برگرفته باشد تاکنون صورت نگرفته است . مصطفی،شاکر (1990م) در جلد سوم اثر خود "التاریخ العربی والمورخون"مطالعه ای در علم تاریخ ومعرفی مورخین اسلامی مصر وشام را داشته است ،وتنها به معرفی اثارمورخان باشاره کرده است.در این زمینه پژوهش های محدودی صورت گرفته است. از جمله این پژوهش ها،اقای علی غفرانی (1378ش)مروری بر منابع تاریخ نگاری در عصر ممالیک پرداخته است ،و تالیفات مورخان برجسته عصر ممالیک را از بعضی زوایا تاریخ نگاری مورد ارزیابی قرار داده است.اقای محمد قزوینی نظم ابادی (1393ش)به چگونگی شکل گیری فرهنگ نامه های ،انگیزه ،روش ومنابع این دست از اثار تاریخی رااز قرن هفتم را مورد برسی وتحلیل قرار داده است.اما در باره خاص موضوع این مقاله پژوهش مستقلی صورت نگرفته است و پژوهشهای دیگرهم مثل تاریخنگاری محلی وخطط نویس مصر در دوره اسلامی از مرتضی نورانی ومهنازشعرباقجی زاده ؛تطور تاریخ نگاری در اسلام از هار گیب ترجمه یعقوب اژند؛تاریخنگاری ابن ایبک دواداری در کنز الدرر از اسماعیل چنگیزی و... به همین صورت.
زمینه ها وانگیزه سازی تاریخ نگاری در دوره ممالیک (648 تا 923 / 1250 تا 1517م)
مهمترین حوادث انگیزه ساز برای تاریخ نگاری در این دوره و سرچشمه های میل به ان چنین گزارش می شود
1-اغاز دوره نو با پیدای دولت های اسلامی ومسیحی جدید ،هم زمان با سقوط خلافت عباسی در شرق وخلافت موحدین در غرب جهان اسلام؛
2-زمینه سازی حفصیان برای انتقال برای انتقال مرکزخلافت اسلامی از بغداد به تونس؛
3-پیدایی دولت ممالیک مصر ،سیاست خارجی فعال ان در انتقال خلافت عباسی ازتونس به قاهره،ایجاد روابط گسترده با شرق وغرب جهان وجلوگیری از حرکت مغول در حوزه مدیترانه؛
4- متصرف شدن ایران به دست مغول وشکل گیری دولت های مخالف سیاست های بغداد،قاهره وتونس؛
5-حمله ویرانگر تیمور به مناطق اسلامی؛
6- تجزیه غرب اسلامی ،سقوط ارام اندلس وجابجایی هجرت گسترده علما؛
7- ظهور دولت عثمانی واجرای سیاست هجومی اش در اروپا ومدیترانه غربی؛
8-پیدایی دولت پرتقال واجرای سیاست های هجومی اش در اروپا ومدیترانه غربی وسقوط دولت حفصی ؛
این حوادث تاثیر گذاردر مصر وشام ،موجب توجه فراوان مسلمانان به «حرکت تاریخ»شدو در پی ان مورخان بزرگی در غرب اسلامی پدید امدند،(پاک،1378 :27). برخی از انان مانند ابی سعید مغربی،ابن خلدون،ابن تغری بردی،مقریزی،ذهبی،بنابراین از قرن هفتم تا دهم هجری انبوهی از اثار ویژه تاریخی ودایره المعارف های «تاریخی گونه»در شرق وغرب جهان اسلام منتشر شد.
غرب جهان اسلام ،برپایه امار پیش گام دیگر مکتب های تاریخ نگاری اسلامی بوده است تولید اثار تاریخی مسلمانان با توجه به این بررسی اماری،در قرن های هفتم تا دهم هجری روند روبه رشد داشته است 1078مورخ از 667هجری تا پایان قرن دهم هجری، در مصر وشام ظهور کردند که 751نفر (75درصد)از انان مصری وشامی بودند .(مصطفی،1990 : 3 /15-17).علمای افریقیه ،به ویژ اندلسی ها ی ساکن تونس با سفرهای علمی به مصر وشام وحجاز از مورخان این کشور تاثیر پذیرفتند ودر وطن خود اثاری تاریخی مانند اثار شرقی تولید کردند.
ورودفقهای علوم اسلامی وبعضی وابستگان دولت به تاریخنگاری
از مزیت های تاریخ نگاری عمومی اینکه از قرن هشتم به بعد اکثر کسانی که به نوشتن تاریخ می پرداختند فقهای علوم اسلامی و یا وابستگان به دولت یا دستگاه نظامی بودند. لذا اکثر نوشته های آنها به تاریخ معاصر و فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... اختصاص دارد به تبع آن در عصر ممالیک در مصر و شام و تلاش در جهت تاریخ نویسی با حمایت سلاطین و بزرگان دولت از مورخان مشاهده می گردد (حضرتی، شریعت جو، 1385: مسلسل 37).
مولف کتاب زبده الفکر فی تاریخ الهجره خود دارای مشاغل و مناصب فراوانی در دولت مملوکیه مصر بوده و به همین دلیل، شاهد بسیاری از وقایع و اتفاقاتی تاریخی مذکور در کتاب می باشد (صفدی، 1410: 1/271).
همینطور بعضی کتب تواریخ عمومی در کنار شرح حوادث به شرح حال فقها، متکلمان، مورخان، سلاطین پرداخته اند به عنوان نمونه: ابن شاکر کتبی در کتاب خود عیون التواریخ به شرح حال فقیهان، ادیبان و متکلمان پرداخته است (سخاوی،1957 : 311). و همین طور کتاب تاریخ الدول الاسلام ذهبی با رویکرد رجالی می باشد (ذهبی،1415: جزء 1و 2).
شیوه وروش تاریخ نگاری در عصر ممالیک
کتابهای تاریخی عصر ممالیک به استثنای "صبح الاعشی فی صناعه الانشاء"اثر قلقشندی (متوفای، 821) و کتاب "التعریف بالمصطلح الشریف" تالیف ابن فضل الله عمری ( متوفای، 749) به شیوه سال شماری تدوین شده اند، در این شیوه ، شرح حوادث هر سال از ماه محرم شروع میشود و با ماه ذی الحجه پایان میپذیرد و همچنین در ضمن ذکر هر واقعه، به روز وقوع آن در ایام هفته و ماه اشاره میشود. اغلب مورخان این دوره در کنارماههای قمری، ماههای شمسی و قبطی را که در آن روزگار، در مصر متداول بوده را، ذکر کرده اند. (عینی،1409 :62؛ابوالفد،1417 :41 / 58؛سخاوی،بیشترموارد؛ابن صیروفی انباءالصهر بابناءالعصر).اما بعضی مورخان مثل مولف کتاب انباء الغمر کتابش را ترکیبی از سالشماری وقایع جهان اسلام بویژه مصر و شام و سرگذشت بزرگان را از سال تولد خود (850-773) آورده است و آن را تکمله تاریخ ابن کثیر وفیات ابن رافع سلامی شمرده است (ابن حجر،1972 : 1/ ع).ابن واصل مولف کتاب مفرج الکروب فی اخبار بنی ایوب حوادث و وقایع را به ترتیب سال های وقوع آنها تدوین نکرده ولی در مواردی درباره افراد و شخصیت های مهم سخن رفته معمولا در ذیل سال آغاز حکومت یک سلطان و غالباً در ذیل سال مرگشان ذکر شده است .نویسنده کتاب مراه الزمان در هر سال ابتداء حوادث مهم آن سال را مانند به قدرت رسیدن امراء، عزل و نصب ها، بیماری ها و بلاهای اجتماعی اشاره نموده و سپس به بیان و وفیات و اعلام هر سال پرداخته است (ابن جوزی ،1395).ابن فرات حوادث را برحسب سال ذکر کرده ولی به ترتیب معکوس نوشته است بدین معنی که مولف از قرن هشتم اغاز کرده ،سپس به وقایع قرن هفتم ،وبعد قرن ششم پرداخته است (سخاوی ، 1315: 51 / 8 ).
روش تاریخ نگاری در این دوره در بسیاری از کتاب های تاریخ های عمومی روایی- تحلیلی است به این معنی که دیدگاه خود را نیز ذکر کرده اند این آثار در فرایند پژوهش های مرتبط با تاریخ اسلام به ویژه فرهنگ و تمدن اسلامی به دلیل در بر گرفتن تاریخ عمومی مسلمانان از جایگاه و منزلت ویژه برخوردارند . از اوایل قرن سوم و چهارم سه نوع تاریخ عمومی جهان می یابیم تاریخ اهل کتاب، ایرانیان و عرب های جاهلی و تاریخ صدر اسلام و بعد از آن تاریخ های عمومی به تاریخ قبل از اسلام که از خلقت آدم شروع شده و تاریخ بعد از اسلام را شاهد هستیم و در اوایل قرن پنجم هجری نگارش تاریخ اسلام برای مدتی متوقف شد و تاریخ نگاری با شیوه دیگری آغاز شد المنتظم ابن جوزی هم به رویدادهای جهان پرداخت و هم تاریخ وفات را پس از رویدادهای هر سال قرار داد و آن را به شیوه الفبا مرتب کرد از قرن هفتم به بعد شماری از کتاب های تاریخی پدید آمد که روش دینی را در پیش گرفتند که بهترین نمونه آنها البدایه النهایه ابن کثیر (د.774ق) می باشد.
جمع بین وقایع نگاری و شرح حال نویسی
این روش از تاریخنگاری از اواخر عصر عباسی آغاز و تا اواخر عصر ممالیک ادامه یافت(فوزی،1425 :286). در این روش مولف بعد از ذکر و نقل رویدادهای غالبا سیاسی در کتاب تاریخ عمومی خود بر اساس نظام سالشمارانه، در پایان هر سال شرح حال (تراجم) و فیات مشهور را ثبت کرده است. این سبک در دوره ممالیک رواج کامل یافت و مورخان تاریخ اموی این عصر بخش مهمی از آثار خود را به تراجم اعیان و مشاهیر در گذشته در ذیل رویدادهای پایانی هر سال اختصاص میدادند(همو:271). آثاری مانند: "تاریخ الاسلام" ذهبی، "البدایة و النهایة وفی التاریخ" ابن کثیر، "النجوم الزاهرة"ابن تغریِ بردی، "إنباء الغمر بابناء العمر" ابن حجر عسقلانی، "بدائع الزهور"ابن إیاس و ... از این منهج پیروی کردند.
تاریخ تاریخ نگاری
این روش و نگاه به تاریخ در این دوره بینظیر و منحصر به فرد بوده و مانندی در گذشته ندارد. در این زمینه ما شاهد سه اثر مستقل یعنی "المختصر فی علم التاریخ" از کافیجی، "الاعلام بالتوبیخ" اثر سخاوی و "لشماریخ فی علم التاریخ" نوشته سیوطی هستیم. کتاب کافیجی سبب تالیف دو اثر بعدی گردید. به گونهای که تاثیر آن بر دو کتاب بعدی آشکار است (عزالدین علی،1414 : 29 -83). بنابراین نوشته کافیجی را باید نخستین کتاب در باب مفهوم تاریخ نگاری دانست. در اینجا به شکل مختصر به تبیین این کتاب می پردازیم، کتاب "المختصر فی علم التاریخ"شامل یک مقدمه، سه باب و یک خاتمه است، کافیجی انگیزه خود را از تالیفش پاسخ به اهل ادب و خرد برشمرده است و آن را هدیهای کوچک برای آنها دانسته است(همو:56). مقدمه کتاب شامل 6 موضوع است.
1. فواید تاریخ: کافیجی در اینجا معتقد است تاریخ از علوم مفید، هم در دنیا و هم در آخرت است و فواید آن قابل احصا نیست و تاریخ را دریای در و مرجان معرفی میکند و بعد من جملة العلوم النافیه فی المبدا و المعاد و ما بینهما، علم التاریخ الذی فوائده و غرانبة لا تعد و لا تحصی و هو بحر الدر و المرجان لا یحیط بمنافعة نطاق التحدید و التبیان و فیه عجائب الملک و الملکوت ...(کافیجی،1410 :51).
2. انگیزه مولف از نگارش: کافیجی گفته آنچه او را به تالیف این کتاب برانگیخت عدم توجه اهل ادب به تاریخ و نیاز به تبیین اصول و قوانین تاریخ است.
3. عنوان کتاب: که مولف آن را کتابی مختصر اما مفید در باب دانش تاریخ دانسته است.
4. تنظیم کتاب : مولف اثرش را در سه باب تقسیم کرده است .
5. هدف از نگارش: در واقع توجه دادن به اهیت تاریخ و امید به لطف خدا به خاطر نگارش کتابی در این باره است .
تلخیص ، خلاصه و مختصر نویسی
تلخیص،خلاصه،ومختصر نویسی ویژگی شایع این عصر از سوی دو دسته از مورخان، خود مولف اثر یا مورخی دیگر صورت گرفته . ذهبی با تلخیص کتاب تاریخ عمومی و مشهود خود ((تاریخ الاسلام و طبقات المشاهیر و الاعلام ))، کتاب "سیر اعلام النبلاء"را نوشت، قلقشندی با تلخیص "صبح الاعشی" کتاب "ضوء الصبح المسفر" را نوشت بیبرس دوا داری کتاب تاریخ عمومی خود "زبدة الفکر فی تاریخ هجره" را تلخیص کرد و آن را "مختار الاخبار" نام گذاشت. عبدالسلام (متوفای،931) کتاب "الضوءالامع" سخاوی را مختصر کرد و آن را "البدر الطالع من الضوءالامع" نام نهاد. یونینی کتاب "مراه الزمان فی تاریخ الاعیان"سبط ابن جوزی رامختصر کرد و نام آن را "مختصر مراه الزمان" گذاشت. اما اینکه چرا تلخیص در این دوره شایع بوده است،بنظر میرسد دلیل آن علل رشد تاریخ نگاری دراین دوره میباشد. "حوادث الدهورفی مددی الایام والشهور"ازابن تغری بردی و "التبر المسبوک" ذیل "السلوک" اثر سخاوی که هر دو اثر ذیل و ادامه کتاب "السلوک لمعرفه الدول الملوک" مقریزی میباشند، این دو کتاب تاریخ دولت ممالیک را از آنجایی آغاز کردهاند که مقریزی به پایان رسانیده است(عبدالدایم،1996: 20 ). از سده هشتم تاریخهای عمومی بسیاری اغلب به عنوان خلاصه الکامل ابن اثیر تالیف شد، که برای دوره معاصر مولفان و گزارشهای مستند به مشاهدات تشخیصی آنان و همچنین به جهت احتواء به منابعی که اکنون در دست نیستند، اهمیت ویژهای دارند.
تکمیل و تتمه نویسی
از خصایص تاریخ نگاری در عصر ممالیک، تکمیل و تتمه نویسی میباشد، برای مثال ابن شاکر ( متوفای، 764) انگیزه خود را از تالیف لغت نامه اش "فوات الوفیات" تکمیل نواقص کتاب وفیات الاعیان ابن خلکان بر شمرده است (جعفریان،1382: 216).ابن وردی ( متوفای،749) تتمه بر کتاب "مختصر فی اخبار البشر" نوشت، به نام "المختصر فی اخبار البشر".
تذییل نویسی
تذییل به معنای نگارش ادامه حوادث و رویدادهای کتب تاریخی پیشین است. به عنوان مثال :کتاب ”الذیل علی الروضتین" اثر ابوشامه ( متوفای، 665 ) ، این کتاب همانگونه که از عنوان آن آشکار است ذیلی بر کتاب تاریخ دودمانی وی "الروضتین فی اخبار الدولتین" میباشد. این اثر از جهت مطالعه دوره انتقال حکومت از ابوبیان به ممالیک از اهمیت زیادی برخوردار است. ذهبی (متوفای،748 ) تاریخ عمومی خود را "تاریخ الاسلام و وفیات الامشاهیر و اعلام"را به دوره اسلامی (از مغازی و سیره نبوی تا عصر خود) اختصاص داده و مختصری از این کتاب را فراهم آورد و آن را "العبر فی خبر من غیر" نامیده و ذیلی شامل آن نوشت (ذهبی،1415: 12 -16). پس ازآن مولفان بعدی ذیلهای دیگری بر آن نوشتند. ذهبی نیز خلاصهای از "تاریخ الاسلام" را تا 744هجری تالیف کرد و وفیات مشاهیر هر ساله را به ستون سالشماری اضافه نمود و آن را "دول الاسلام" نامید و بر آن ذیلی نوشت. محمدبن شاکر کتبی (متوفای، 764) دمشقی تاریخ عمومی اسلام را به عنوان ((عیون التواریخ)) مشتمل بر حوادث اسلام از سیره نبوی و ولادت پیامبر تا 760 هجری به صورت سال شماری نوشت و در ذیل هر سال وفیات و سرگذشت مشاهیر و علما و متصوفه و گزیده ای از اشعار ادبیان را آورده. (ابن کثیر، 1398: 7/ 311).قطب الدین ابوالفتح یونینی ( متوفای،726) مراه الزمان را مختصر کرد و ذیلی بر آن نوشت(حاجی خلیفه: /2ستون1647-1648).
موضوعات خاص و منحصر
در دوره ممالیک به ویژه در دوره ممالیک برجی شاهد رسالهها و کتابهایی با موضوع مشخص مانند: زلزله هستیم. از این دست آثار میتوان به کشف "الصلصله عن وصف الزلزله" اثر سیوطی و بسیاری از رسایل مقریزی مانند: "الالمام و اغاثه الامه بکشف الغمه" و ... اشاره کرد. مقریزی در میان مورخان در مورد نگارش موضوعات خاص از همه مشهورتر است.
نگارش شرح احوال اساتید وارتباط بادیگر مورخان
بعضی از مورخان عصر ممالیک کتابهای در شرح احوال اساتید خود و برخی هم آثاری در شرح احوال خود نوشتهاند. سخاوی از جمله مورخانی است که کتابی در شرح احوال استادش ابن حجر تحت عنوان "لجواهر و الدرر" نوشت. سیوطی هم تالیفی راجع به شرح حال خود دارد. از ویژگیهای تاریخ نگاری دوره ممالیک ارتباط بسیاری از مورخان این دوره با یکدیگر است. مقریزی با بسیاری از مورخان همانند: ابن فرات، ابن دقماق، قلقشندی، اوحدی وابن حجر رابطه نزدیک داشته است و در فرهنگنامه معاصران خود در العقود به این مسئله اشاره کرده است (عزالدین علی،1414: 888). نوع دیگر ارتباط، ارتباط شاگرد با استاد بوده است. شاگردی ابن تغری بردی نزد العینی و مقریزی و سخاوی نزد ابن حجر و عبدالباسط نزد سخاوی و کافیجی از این دست ارتباط بوده است. برای نمونه: مقریزی به شاگردی نزد ابن خلدون اشاره کرده و او را ستوده و یادآور شده که فراوان نزد وی رفت و آمد داشته است (مقریزی، 1407: 2 /446).
تالیفات متداخل (محتوای تکراری تالیفات)
از خصیصه دیگر تاریخنگاری دوره ممالیک وجود تالیفاتی است که در هم دیگر تداخل دارند. بارزترین نمونه در این زمینه آثار و تالیفات ابن حجر عسقلانی است. او "انباء الغمر"، "الدررالکامنه"، "الذیل علیهارفع الاصر" و "المجمع الموسس"را تالیف کرده است. پس زمانی که ترجمه فردی از اعیان قرن هشتم را مینویسد که در کار قضاء به سر میبرده است، شرح حال او یکبار در "لانباء" و بار دیگر در "الدررالکامنه" و در "رفع الاصر" و بار دیگر در "المجمع الموسس" میآورد. هنگامی که ترجمه کسی را که به امر قضاوت در قرن نهم اشتغال داشته، مینویسد، آن را در "الانبا "و کتاب ذیل "الدرر الکامنه"، "رفع الاصر" و "المجمع الموسس "نقل میکند. به این شکل یک ترجمه در چند جا ذکر گردیده است. این ویژگی نیز در افزایش تالیفات این دوره موثر بوده است.
تمرکز مورخان بر تاریخ مصر
از روش های برجسته تاریخ نگاری دوره ممالیک، تمرکز مورخان مصر بر تاریخ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مصر است. به تعبیر گیب حتی مورخینی که تاریخ عمومی مینوشتند، آن را در چارچوب مصری قرار میدادند (گیب،1380: 35 ). ادعای گیب را در انواع تاریخنگاری این عصر مانند عمومی، محلی، طبقات و بخصوص در فرهنگنامهها به خوبی میتوان دید.
سبک ادبی نگارش مورخان
اکثر مورخان قلمرو دولت مملوکی، ادیب، محدث، دیوانی و یا از صاحب مقامان و منصبان دربار ممالیک بودهاند. بنابراین ضرورتاً از صرف و نحو و بلاغت عربی بهره فراوان داشتهاند. به همین جهت بیشتر آثار این دست مولفان فاقد اشکالات عمده دستور زبان عربی است بلکه از غنای ادبی سرشار به ویژه با عنایت به ذوق و شعری آنها و نیز به کار بردن آن در متن کتابهای خود بهره مند بوده اند. با این حال تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارند. به نظر میرسد منشاء این اختلافها به خاستگاه و موطن اصلی مورخان شام و مصر بر میگردد. مورخان شامی به دلیل اینکه ز بان عربی، زبان مادری آنها بوده در مقایسه با مورخان مصری که غالبا از نژاد غلامان ترک بودهاند از ادبیات و عربی کلاسیک بهره میبردند. اما در مصر به خاطر حضور نژاد های کرد، ترک، رومی و ... جامعه خلوص قومی و نژادی خود را از دست داده و دچار یک دگرگونی ادبی و زبانی شده که نتیجه آن عربی غیر کلاسیک و یا عامیانه و ظهور مورخانی بیتوجه و سهلانگار نسبت به ادبیات عرب از جمله صرف و نحو است.
بعنوان نمونه :درکتاب" کنزالدور وجامع الغرر" علاقه بسیار نویسنده به ادب، او را وا می دارد در هر فرصتی وارد مباحث ادبی شود و گویا می خواهد ادب را جزئی از تاریخ کند در هر مناسبتی اشعار را به نوشته های تاریخی می افزاید نظیر اشعاری در مدح، ذم و یا رثای بزرگان (ابن ایبک،1982: 4/ 65؛ 6 / 309).
شاید حجم بسیاری از کتاب که به اشعار و ذکر ادیبان اختصاص یافته است با تأسف باید افزود با آن که مؤلف سالیان زیادی را در قرائت و تفسیر و کاوش متون ادبی سرکرده است، کمتر صفحه ای از کتاب را می توان یافت که دارای اشکالات لغوی و نحوی نباشد ( برای نمونه نک: همو: 4/ 2). با وجود این اشکالات، نثر کتاب ساده و روان است و نویسنده از انشاء تصنعی و عبارت پردازی طولانی و مغلق و متکلف – جز در مقدمه ها- پرهیز کرده است.
نثرکتاب "نهایه الارب فی فنون الادب" مزین به اشعار عربی، شواهد شعری، آیات قرآنی و روایات و احادیث است . تقریباً متن مقدمه ها همه مصنوع و متکلف ومسجع است. نویری در برخی قسمت های کتاب ، هیچ صحبتی نمیکند و فقط آیات و اشعار و ... هستند که سخن میگویند. این سبک نوشتاری نویری است. که در بیشتر فصول کتاب دیده می شود. وی هر مطلبی را که آغاز میکند از شواهد قرآنی، حدیثی و شعر جهت اسناد کمک میگیرد. کتاب او گاه ساده و روان و گاه بسیار مصنوع و متکلف است. مطالب اصلی کتاب به زبان ساده و روان است. (نویری،1404).
از لحاظ شیوه بیان ابن کثیر با وجود گرایش، سجع و آرایش های لفظی که مقتضای عصر بوده غالبا به زبانی گاه عامیانه ادای مطلب می کرد. اسلوب بیان او در تاریخ قابل سنجش با اسلوب مورخان پیشین چون طبری، مسعوی و ابن اثیر نیست و در فصاحت به پایه مورخ معاصرش این خلدون هم نمی رسد به دیگر سخن، ابن کثیر به معنی بیش از لفظ اهمیت داده است (ابوملهم:غ).
شاکر مصطفی مورخ معاصر مصر و صاحب کتاب تاریخنگاری اسلامی در پنج جلد، بر این نظرات که خط برای ادبیات تاریخی که از آغاز عصر ممالیک آغاز می شود در بهترین حالت و وضعیت بود و این در مقایسه با تمام این عصر است از جهت محکمی، روانی، صحت و درستی تا پایان قرن هشتم ادامه داشت و کتابهای ابن عبدالظاهر، ابن خلکان، ابن واصل، ، صفدی و ... بیانگر آن است. اما در پایان این قرن روبه افول گذاشت و این در آثار مورخان قرن نهم همانند ابن حجرعسقلانی، سخاوی، مقریزی، سیوطی و ... مشهود است (مصطفی، 1990: 3 /73). در ادامه مینویسد که از عوامل این انحطاط این بود که بسیاری فقط به فکر نگارش بودند و به اسلوب ادبی یا درستی زبان اهتمام زیادی نداشتند. کتابهایی نوشتند که عبارات رکیک در آنها به کار میرفت و در آن از عبارات عامیانه استفاده میشد. صفدی، جزری را به این موضوع متهم می کند و می گوید در کتابش (ظاهراً مراد حوادث الزمان و انبائه وفیات الاکابر و الاعیان من ابناء می باشد) بسیار است (همانجا)، کلمات و عبارات فارسی، ترکی و رومی در آثار این دوره را به وفور میتوان یافت.
در میان مولفان فرهنگنامههای تاریخی ابن شاکر نویسنده "فوات الوفیات "دارای اشکالات لغوی میباشد که دلالت بر بیتوجهی و عدم دقت وی به زبان عربی و نحو آن است (الحلوجی،2008: 300 ؛ابن شاکر، بی تا: 1 /48). محقق کتاب وی، احسان عباس معتقد است که ابن شاکر خیلی به اصول نحو و لغت در مقایسه با معاصران خود توجه نداشت و کتاب "حسن المحاضره "سیوطی ادیب ماهر از متنی روان و سرشار از غنای ادبی و عباراتی منسجم و مستحکم برخوردار است(عزالدین علی، 1414: 888 ). آخرین کتاب تاریخی مهم عصر ممالیک"بدائع الزهور" اثر ابن ایاس (متوفای.930) به گفته جرجی زیدان مانند بسیاری از کتب تاریخی این دوره سست است(جرجی زیدان،1922: 3 ) .
اسنادومنابع مورخان عصر ممالیک
مورخان این دوره از منابع متعدد مکتوب پیشین، و هم از مشاهدات عینی، اطلاعات شخصی،شهادت معاصران، اسناد رسمی و دولتی، مکاتباتی که بین آنها رایج بوده، بهره بردهاند. بعضی در مقدمه آثار خود صریحاً و بعضی تلویحاً به منابع خود اشاره کردهاند. بعضی هم در متن کتاب خود از منابع خود نام میبرند. بعضی هم از اشاره به مصادر خود اهمال کردهاند. این دسته مورخان با عباراتی چون ((یقال))، ((قال بعض اهل التاریخ)) و استناد خود را ذکر نکردهاند. اما اینکه چرا از ذکر منابع خود اجتناب کردهاند: به نظر میرسد از دلایل این کار حسد،عقده یا عدم تمایل به ابراز نام نویسنده آن منبع بوده باشد. شاید هم نتیجه سرعت یا اختصار یا علاقه به خودستایی باشد یعنی قصد دارد وانمود کند که کسی از این موضوع قبلاً خبر نداشته است و در مواردی که از منابع خود مورخان یاد کردهاند، قصد داشتهاند تا منبع خود را موثق معرفی کنند (ابن شاکر، بی تا:3 /36). از جمله مورخانی که بسیاری موارد مصادر خود را ذکر نکرده و به عباراتی مانند ورد الخبر بان... اکتفا کرده است، مقریزی سر آمد مورخان مصر است(همو: 3 /53) . بعد از منابع مکتوب گذشته، دومین منبع مورخان این عصر، اطلاع شخصی و مشاهدات عینی خود مورخ است. بسیاری از مورخان این دوره اساس نگارش رویدادهای دوره خود را مشاهدات عینی و اطلاعات شخصی خود قرار دادهاند. از آنجا که این نویسندگان خود در متن حوادث بودهاند یا درایجاد آنها نقش داشتهاند، آثار آنها دارای ارزش تاریخی و علمی بسیاری است. در این موارد مورخ اخبار ایام خود را به تفصیل ذکر کرده و حتی گاهی اوقات رویدادهای ماه، هفته و روز را نیز ذکر کرده است. مقریزی ( متوفای،845 )در کتاب خطط ؛(مقریزی ،1364-1442) ؛ابن تغری بردی( متوفای،847)در النجوم الزاهره فی ملوک مصر والقاهره (ابن تغربردی،1411-1469) ابن ایاس ( متوفای،930)در کتاب بدائع الزهور فی وقائع الدهور(ابن ایاس،1448-1524) جلاالدین سیوطی ( متوفای،911)در حسن المحاضره فی اخبار مصر والقاهره، ابوشامه، بیبرس دواداری، ابن آیبک دواداری، این حجر عسقلانی، ، سخاوی و بسیاری دیگر قسمت مهمی از اسناد آثار خود را به مشاهدات و معلومات شخصی خود اختصاص دادهاند. برای نمونه ابن حجر عسقلانی در مقدمه انباء الغمر چنین به این مسئله اشاره کرده است ،که غالب مطالب این کتاب نتیجه مشاهدات و اطلاعات شخصی است.
جمع آوری اسناد از شاهدان معاصر،از منبع مورخان این عصر بوده است. این عده اسناد خود را از امراء،علما، کتاب، سپاهیان، تجار، قضات، کارگزاران خراج و دیگران به دست میآوردند. آنها با عباراتی مانند: قال لی فلاناً یا حکی لی، اخبرنی فلان و ... اخبار خود را به شاهدان معاصر واقعه یا رخداد استناد میدادند. یونینی در ذیل مراه الزمان و ابن ایبک دواداری در کنزالدرر از این دسته میباشند.
اسناد رسمی دولتی چهارمین منبع مهم بعضی از مورخان این دوره به ویژه کسانی است که در دواوین این حکومت از جمله دیوان انشاء کار میکردند.از این دست مورخان میتوان به صفدی صاحب فرهنگنامه تاریخی "الوافی بالوفیات"، ابن فضل الله عمری صاحب "التعریف بالمصطلح الشریف"، قلقشندی صاحب "صبح الاعشی" و ابن عبدالظاهر مولف "تشریف الایام و العصور" اشاره کرد. ابن عبدالظاهر در کتاب اخیر به واسطه حضور در دیوان انشاء و دسترسی به تمام اسناد و مدارک توانسته است تمام آنها را در اثرش دسته بندی کند.
از دیگر اسناد مهم جمع آوری اخبار و اطلاعات توسط مورخان این عصر مکاتبه، رسایل، سوال و قوایم (فهرستها) است. مکاتبه به این معنی است که بعضی از مورخین اطلاعات مورد نیاز خود را مکاتبه با افراد خبره به دست میآوردند. رسایل در واقع نوشتههای مختصر با محدود در بعضی موضوعات بود که بعضی از مولفین یا کتاب نوشته بودند. سوال به این معنی بود که مولف به خصوص در زمینه نگارش تراجم فرهنگنامهها از خود مترجم (صاحب ترجمه یا شرح حال)، بستگان یا دوستان وی سال تولد، وفات، اساتید و... را میپرسند. قوایم (فهرستها یا لیستها) غیر از اسناد رسمی بودند. این فهرستها اسنادی بودند که بعضی مورخان تهیه کرده بودند.
در بحث از آسیب شناسی منابع عهد ممالیک باید گفت که از نقاط ضعف منابع این دوره حب و بغض و جانبداری مبالغه آمیز بسیاری از مورخان نسبت به خلیفه، سلطان و ... است. همچنین از دیگر نقاط ضعف این آثار این است که چون مورخان این دوره از صاحبان مقامات دولتی بودهاند و بین آنها رقابت و مبارزه شدید جهت نیل به این مقامات صورت میگرفته، گاهی به سخن چینی و توطئه علیه یکدیگر پرداخته اند. بنابراین اخبار این منابع کینه توزانه، بغض آلود و یا حداقل بدبینانه است(غفرانی،1378: 245 -260).
خصیصه منحصر بفرد مورخان عصر ممالیک
مورخان دوره ممالیک از چند خصیصه منحصر به فرد برخوردار بودند که بعضی از آنها به این قراراند:
الف. اشتغال در دستگاه حکومت. بسیاری از مورخان این عصر در دربار دارای مقام و منصب بودند. بیبرس دواداری، صفدی، ابن حجر، العینی، ابن عربشاه، خلیل بن شاهین، الخالدی،مقریزی، ابن طولویی و بسیاری دیگردر دواوین جیش، قضاء و به ویژه دیوان انشاء بودند. این دسته از مورخان بر منابع، اسناد مدارک و کتابخانههای دولتی دسترسی داشتند و از وقایع و حوادث مرتبط با دولت مملوکی آگاهی پیدا میکردند. آنها در آثار خود از این امتیاز و فرصت کمال استفاده را بردهاند.
ب. حب به ذیل و تکمله نویسی. یکی از خصوصیات برجسته مورخان این عصر علاقه و حب به ذیل و تکمله نویسی بر آثار مولفان پیشین است که مواردی را باب نمونه اشاره کردیم. به احتمال زیاد آنها قصد داشتهاند تا از این طریق شهرت آن مولفان را برای خود نیز بدست آورند(زیاده،1949: 154 ).
ج. خصومت، کینه و رقابت. از ویژگی های شایع و مذموم بین مورخان این زمان، خصومت، حسادت،عقده و کینه بین آنهاست. سخاوی جز استادش ابن حجر عسقلانی تمام معاصرین و سابقین خود را مورد حمله قرار داده است. شاید علت آن به رقابت و تعصب نسبت به اساتیدشان برگردد. شاید هم سخاوی قصد داشته خود را یگانه مورخ عصر در میان معاصران معرفی کند به همین جهت سعی کرده همه مورخان عصر خود را تحقیر کند. برای نمونه علی رغم جایگاه علمی رفیع مقریزی در تاریخ سخاوی از معاصران وی، او را به عدم ضبط صحیح اخبار و عدم اتقان در نقل تاریخ متهم نموده است. سخاوی درباره مقریزی معتقد است که او نسبت به حوادث دوران جاهلیت تبحر داشت، اما درباره حوادث و وقایع دوران اسلامی و شناخت شخصیت ها و جرح و تعدیل آنها و رموز تاریخ مهارت نداشت. سخاوی همچنین مقریزی را به سرقت علمی متهم کرده و نوشته است که مقریزی کتاب مهم خود الخطط را از نسخه خطی اوحدی سرقت کرده و مطالبی بر آن افزوده و به نام خود کرده است (سخاوی،1957: 131). ظاهرا تشتت و پراکندگی سیاسی و اجتماعی ممالیک در میان مورخین این عصر نیز نفوذ کرده است و البته کینه توزی در میان مورخان علمی زشت و نکوهنده است زیرا خواننده را که در جست و جوی حقیقت است، گیج و سر در گم می کند.
د. علاقه و صاحب ذوق شعر. از خصایص دیگر مورخان این دوره این بوده است که صاحب شعر و یا ذوق شعری بودهاند. آنها اشعاری را در آثار خود نقل کردهاند. اما اینکه چرا عدهای از مورخان شعر میدانستهاند به نظر میرسد دانستن هنر شعر در این دوره از لوازم روشنفکری بوده است(زیاده،1949: 154).
ه. استقلال در تالیف بسیاری از مورخان این عصر در مقدمه کتب خود تصریح کردهاند که کتاب را به خاطر دل خود و نه به خاطر خواهش کسی، نوشتهاند و هیچ اجرت و مزدی و یا نفعی و یا به دستور امیر و سلطانی، در کار نبوده است( ابن تغری بردی،بی تا: 1/5-6). به نظر تبیین این مسئله از ملزومات علما و نویسندگان آن دوره بوده است. البته همین جا یادآور میشویم که شاید میتوانسته اعتماد جامعه علمی را به تالیف افزایش دهد و البته سبب بعضی از تالیفات این دوره هم خواهش و تقاضا سلاطین و یا امرای این عصر بوده است. ابن دقماق کتابش الجواهر الثمین فی سیرالملوک و السلاطین را به توصیه ملک ظاهربرقوق نوشته است و یا سخاوی کتابش التبر المسبوک را به توصیه امیر یشبک به رشته تحریر در آورده است(عبدالدایم،1996: 22). ابن تغری بردی نیز کتاب النجوم الزاهره را به تقاضای امیر محمدبن سلطان جقمق نوشته است (مصطفی، 1990: 3/ 170).در مقایسه با آثاری که مولفان به حکم وظیفه یا به واسطه علم تاریخ نوشتهاند، اینگونه آثار بسیار نادر میباشند.
نتیجه
هنگامی که در قرن هفتم هجری جوامع اسلامی به سوی انحطاط پیش می رفتند پدیده تاریخ نگاری در غرب جهان اسلام رونق گرفت.در این میان مکتب تاریخ نگاری مصر وشام بیش از بخشهای دیگر جهان اسلام رشد کرد وخطوط کلی فرهنگ وتمدن اسلام را ترسیم کرد.
در این عصر تکمله نویسی، خلاصه نویسی، ذیل نویسی از رویدادهای کتب تاریخ پیشین و جمع بین وقایع نگاری و شرح حال نویسی در کتب تاریخ عمومی و پرداختن به تاریخ تاریخ نگاری در خلال مباحث تاریخی مورد توجه قرار گرفت. عصری که شاهد رسالهها و کتابهای با موضوع مشخص مثل زلزله هستیم. تالیفات متداخل و تکراری و نوشتن شرح حال نویسی اساتید و پرداختن به موضوع مصر از دیگر ویژگیهای تاریخ نگاری این عصر میباشد. اکثر مورخان قلمرو ممالیک ادیب، محدث، دیوانی و از صاحبان منصب در دربار بودند ،که ضرورتاً صرف و نحو و بلاغت را در سبک و شیوه نگارش رعایت میکردند و به هنر شعر توجه داشتند. مورخان این عصر از منابع پیشین و مشاهدات خود و از اسناد و مدارکی که دسترسی داشتند بهره بردند و از نقاط ضعف بعضی مورخان این دوره حب و بغض، جانبداری از خلیفه و سلطان و رقابت های ناشایسته بین بعضی مورخان می باشد.
منابع:
-ابن کثیر، اسماعیل ابن عمر،1398،"البدایه والنهایه"،بیروت :دارالفکر.
- ابوالفداء،عمادالدین اسماعیل بن علی، 1417،"المختصر فی اخبار بشر"،بیروت،دارالکتب علمیه.
- ابن شاکرکتبی،صلاح الدین محمد،بی تا ،"فوات الوفیات والذیل علیها"،تحقیق احسان عباس،بیروت،دارصادر.
- ابن ایبک دواداری،ابوبکر بن عبدالله،1982 ،"کنزالدرروجامع الغرر" به کوشش ببرندراتکه ،قاهره، بی جا،
- ابن حجر عسقلانی،شهاب الدین احمدبن علی،1972 ،"انباءالغمر بابناالعمر"،تحقیق دکتور حسن حبشی،قاهره.
- ابن جوزی،یوسف بن فزاوغلی،1395 ،"المنتظم فی تاریخ المولوک والامم"،تحقیق محمد عبدالقادر عطاء ومصطفی عبدالقادر عطاء،بیروت،دارالکتب العمیه.
- ابن ایاس ،محمدبن احمد،1960 ، "بدائع الزهوز فی وقایع الدهور"قاهره،مکتبه مدیوس.
- ابن تغری بردی،جمال الدین،بی تا،"المنهل الصافی والمستوفی بعد الوافی "،قاهره.
- ........................."النجوم الزاهره فی ملوک والقاهره ،1361"،قاهره ،موسسه المریه العامه.
- ابوملهم،احمد،1405 ،"مقدمه البدایه والنهایه،بیروت.
- پاک،محمد رضا، 1378 ،«پیدایی وگسترش تاریخ نگاری در غرب اسلامی مدرسه تاریخ نگاری افریقیه-تونس در دوره حفصی»،نشریه نامه تارخ پژوهان،شماره13.
- ثابت،فریبا، 1387 ،«پیشینیان فرهیخته:ابن ابی اصیبعه»،کتاب ماه علوم وفنون،شماره 104.
- الحلوجی،دالیا عبدالستار ، 2008 ،"کتب التراجم فی تراث العربی بن بدایه القرن السابع حتی نهایه القرن الثانی عشره للهجره"،مصر،مکتبه الزهراء الشرق.
- حاجی خلیفه،مصطفی بن عبدالله ، 1419،" کشف الظنون عن اسامی کتب الفنون"،بیروت دارالکفر.
- حضرتی،حسن ،شریعت جو ،منیره، 1388"فصلنامه تاریخ اسلام"سال دهم ،شماره 37.
- جعفریان ،رسول،1382 ، "منابع تاریخ اسلام"،قم ،ا نتشارات انصاریان. .
- ذهبی،محمد بن احمد ،1415 ،"تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام "،کویت ،چاپ محمد رشاد.
- زیاده،محمد مصطفی ،1949 ،"لمورخون فی مصرفی القرن الخامس عشر (القرن التاسع عشر المیلادی) "،قاهره:مطبعه لجنه التالیف والنشر.
- زیدان،جرجی ،1922 ،"تاریخ اللغه العربیه"،مصر،دارالهلال.
- سخاوی،شمس الدین ، 1315 ،"التبر المسبوک فی ذیل السلوک"،قاهره ،بولاق.
- .......................، 1957 ، "الضوءالامع لاهل القری التاسع،قاهره.
- سیدنشار، 1993 ،"تاریخ المکتبات فی مصر العصر المملوکی"،تقدیم محمد فتحی عبدالهادی وجوزیف نسیم یوسف،دارالمصدریه اللبنانیه،الطبعه الاولی .
- صفدی،خلیل، 1410 ،"اعیان العصر"جلد تصویری بهکوشش نژاد سرگین،فرانکفورت.
- عینی،محمودبن احمد ،1409 ، "عقدالجمعان فی تاریخ اهل الزمان"، قاهره، الهیته المصریه.
- عزالدین علی،محمد کمال الدین ، 1414،"دراسات نقدیه فی المصادر التاریخیه"،بیروت،عالم الکبر.
- غفرانی،علی ، 1378 ،«مروری بر منابع تاریخی دوره ممالیکـ »، مقالات وبررسیها، شماره66 ،.
- فوزی،فاروق عمر،1425 ، "التدوین التاریخی عندالمسلمین"، الامارات العربیه المتحده،مرکز زاید الثراث و التاریخ،ق.
- کافیجی،محی الدین ،1410 ، "فالمختصر فی علم التاریخ"،التحقیق محمد کمال الدین عزالدین بن علی ،بیروت،عالم الکتاب،ق.
- گیب،همیلتن ،1380 ، "اسلام بررسی تاریخی"،ترجمه منوچهر امیری،تهران،انتشارات علمی و فرهنگی.
- مصطفی ، شاکر، 1990،"التاریخ و المورخون"، بیروت،دارالعلم للملایین.
- محمود عبدالدایم،عبدالعزیز ،1996، "مصرفی عصر الممالیک و العثمانیین"، قاهره،جامع قاهره.
- مقریزی،احمد بن علی ،1407،" المقفی الکبیر"،تحقیق محمد الیعلاوی،بیروت،ارالعرب الاسلامی،الثراث العربی.
- ...............، بی تا، "المواعظ الاعتبار بذکر الخطط والاثار"،(معروف به خطط مقریزی)،بغداد ،بی جا.
- نویری،احمدبن عبدالوهاب، 1404 ،"نهایه الارب فی فنون الادب"،دارثابت.