رابطه ی سبک های تفکر با منابع قدرت مدیران مدارس
محورهای موضوعی : آموزش و پرورشامین محمدی 1 , عبدالوهاب پورقاز 2
1 - کارشناس ارشد مدیریت و برنامه ریزی آموزشی دانشگاه سیستان و بلوچستان
2 - عضو هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان
کلید واژه: سبک تفکر, منابع قدرت, مدیران مدارس,
چکیده مقاله :
هدف از این پژوهش، بررسی رابطهی سبکهای تفکر و منابع قدرت در مدیران مدارس شهر بیرجند است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مدیران و معلمان مدارس شهر بیرجند میباشد. نمونههای آماری شامل 107 مدیر و 321 معلم شاغل در مدارس بوده، که به روش نمونهگیری تصادفی- طبقهای انتخاب شدند. به منظور گردآوری دادهها از دو پرسشنامهی سنجش سبکهای تفکر (استرنبرگ-واگنر، 1991) و پرسشنامهی سنجش منابع قدرت مدیران (هینکین و شرایخیم، 1989) استفاده گردید. دادههای پژوهش با استفاده از روشهای آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (همبستگی پیرسون، آزمون t و تحلیل واریانس یک طرفه) تحلیل شد. بررسی توصیفی دادهها حاکی از این است که سبک تفکر غالب اکثر مدیران مدارس، سبک بروننگر میباشد. همچنین در میان منابع قدرت نیز، منبع قدرت غالب در اکثر مدیران، قدرت مرجعیت است. تحلیل استنباطی دادهها آشکار کرد که بین سبک تفکر آزاداندیش و قدرت تخصص رابطهی مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین یافتههای پژوهش نشان داد که بین سبکهای تفکر و منابع قدرت مدیران به تفکیک جنسیت، سطح تحصیلات و سابقهی خدمت مدیریتی تفاوت معناداری وجود ندارد، بجز سبک تفکر قانونگذار که برحسب جنسیت تفاوت معنیداری مشاهده شد.
The aim of this study was to study the relationship between thinking styles and the sources of power among school principals in Birjand. This descriptive correlational study comprised all principals and teachers in Birjand. One hundred and seven principals and 321 school teachers were sampled through stratified sampling technique. A use was made of questionnaires of thinking styles (Sternberg-Wagner, 1991) and sources of power (Hinkin & Schrieshim, 1989) to collect data. Data were analyzed employing both descriptive (mean and standard deviation) and inferential statistics (Pearson correlation coefficient, t-test, and one-way ANOVA). The findings revealed that external thinking and referent power were the most prevailing thinking style and power source of the principals respectively. Data analysis indicated that liberal thinking style had a significantly positive relation with expertise power of school principals. Except legislative thinking style of principals, other thinking styles had no significant relationship with their power sources.