تدوین ماتریس شرطی-پیامدی اضطراب جدایی از دیدگاه مادران
محورهای موضوعی : فصلنامه تعالی مشاوره و روان درمانیبهنود بهمنش 1 , خدیجه ابوالمعالی الحسینی 2 , مهران آزادی 3
1 - دکتری روانشناسی تربیتی، گروه روانشناسی، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران.
2 - دانشیار، دانشکدۀ روانشناسی، واحد تهرانشمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 - استادیار، دانشکدۀ روانشناسی، واحد تهرانجنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
کلید واژه: اضطراب جدایی, نظریۀ زمینهای نظاممند, ماتریس شرطی-پیامدی, دیدگاه مادران,
چکیده مقاله :
هدف: پژوهش حاضر به مطالعۀ کیفی تفکر مادران در مورد اضطراب جدایی، علیتشناسی اضطراب جدایی، طرز برخورد و راهبردهای مادران با کودکان مبتلا به اضطراب جداییشان میپردازد.روششناسی: روش پژوهش حاضر کیفی با رویکرد نظریۀ زمینهای بر اساس الگوی نظاممند اشتراوس و کوربین (2015) بود. جامعه دربرگیرنده مادارن کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی مقطع اول دبستان شهر تهران در سال 1399 بود که از بین آنان 10 مادر، تا رسیدن به اشباع، به روش هدفمند متجانس و گلولهبرفی انتخاب شدند. به منظور گردآوری دادهها از روش مصاحبۀ نیمهساختاریافته استفاده شد. داده ها با کمک نرم افزار MAX-QDAنسخۀ 2020 داده ها تحلیل شدند. یافتهها: 370 کد اولیه بدست آمد که از طریق کدگذاری علی-تعاملی با تاکید بر ویژگی-ابعاد و فرآیندی-پیامدی مینیچارچوبهای متقاطع علی و راهبردی ایجاد شد.نتیجهگیری: نتایج کدگذاری علی و فرآیندی ، شامل عوامل علیِ درونی-رابطهای مانند انواع مسائل ژنتیکی، نشانههای نوزادی و کودکی، عدم حضور مادر و پدر، دعواهای زناشویی، و بیرونی-عطفی مانند آرام بودن محیط زندگی و یک حادثه یا بیماری برای خود یا نزدیکان، و راهبردهای جلوگیری-جبرانیِ فایدهمند مانند ترغیب پدر برای ارتباط بیشتر با کودک، و بیفایده مانند راهبردِ بهزور جدا کردن بود. علاوهبراین از طریق ماتریس شرطی-پیامدی، جنبههای تعاملی و پیامدی و کد مرکزیِ حساسشدگی زودهنگام نسبت به تعاملات و محیط، اضطراب جدایی از دیدگاه مادران بدست آمد.
Purpose: The current study deals with the qualitative study of mothers' viewpoint about separation anxiety, the etiology of separation anxiety, the way mothers deal with their children suffering from separation anxiety and its strategies. Methodology: The current research method was qualitative with the grounded theory approach based on the systematic model of Strauss and Corbin (2015). The population included mothers of children suffering from separation anxiety disorder in the first grade of primary school in Tehran in 2019, from whom 10 mothers were selected using a purposeful homogeneous and snowball methods until saturation was reached. In order to collect data, a semi-structured interview method was used. The data were analyzed with the help of MAX-QDA 2020 version.Findings: 370 primary codes were obtained, which were created through causal-interactional coding with emphasis on properties-dimensions and process-consequences of cross-causal and strategic mini-frameworks.Conclusion: Causal and procedural coding results, including internal-relational causal factors such as various genetic issues, infant and childhood symptoms, absence of mother and father, marital disputes, and external-reflective factors such as the calmness of the living environment and an accident or illness for oneself or relatives , and the prevention-compensatory strategies were useful, such as persuading the father to communicate more with the child, and useless, such as the strategy of forceful separation. In addition, through the conditional-consequence matrix, interactive and consequential aspects and the central code of early sensitization to interactions and environment, separation anxiety was obtained from the viewpoint of mothers.
_||_
Compilation of the conditional-consequential matrix of separation anxiety from the viewpoint of mothers
Abstract
Purpose: The current study deals with the qualitative study of mothers' viewpoint about separation anxiety, the etiology of separation anxiety, the way mothers deal with their children suffering from separation anxiety and its strategies.
Methodology: The current research method was qualitative with the grounded theory approach based on the systematic model of Strauss and Corbin (2015). The population included mothers of children suffering from separation anxiety disorder in the first grade of primary school in Tehran in 2019, from whom 10 mothers were selected using a purposeful homogeneous and snowball methods until saturation was reached. In order to collect data, a semi-structured interview method was used. The data were analyzed with the help of MAX-QDA 2020 version.
Findings: 370 primary codes were obtained, which were created through causal-interactional coding with emphasis on properties-dimensions and process-consequences of cross-causal and strategic mini-frameworks.
Conclusion: Causal and procedural coding results, including internal-relational causal factors such as various genetic issues, infant and childhood symptoms, absence of mother and father, marital disputes, and external-reflective factors such as the calmness of the living environment and an accident or illness for oneself or relatives , and the prevention-compensatory strategies were useful, such as persuading the father to communicate more with the child, and useless, such as the strategy of forceful separation. In addition, through the conditional-consequence matrix, interactive and consequential aspects and the central code of early sensitization to interactions and environment, separation anxiety was obtained from the viewpoint of mothers.
Keywords: Separation anxiety, Systematic grounded theory, Conditional-Consequential Matrix, Mothers' viewpoint.
تدوین ماتریس شرطی-پیامدی اضطراب جدایی
از دیدگاه مادران
چکیده
هدف: پژوهش حاضر به مطالعۀ کیفی تفکر مادران در مورد اضطراب جدایی، علیتشناسی اضطراب جدایی، طرز برخورد و راهبردهای مادران با کودکان مبتلا به اضطراب جداییشان میپردازد.
روششناسی: روش پژوهش حاضر کیفی با رویکرد نظریۀ زمینهای بر اساس الگوی نظاممند اشتراوس و کوربین (2015) بود. جامعه دربرگیرنده مادارن کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی مقطع اول دبستان شهر تهران در سال 1399 بود که از بین آنان 10 مادر، تا رسیدن به اشباع، به روش هدفمند متجانس و گلولهبرفی انتخاب شدند. به منظور گردآوری دادهها از روش مصاحبۀ نیمهساختاریافته استفاده شد. داده ها با کمک نرم افزار MAX-QDAنسخۀ 2020 داده ها تحلیل شدند.
نتیجهگیری: نتایج کدگذاری علی و فرآیندی ، شامل عوامل علیِ درونی-رابطهای مانند انواع مسائل ژنتیکی، نشانههای نوزادی و کودکی، عدم حضور مادر و پدر، دعواهای زناشویی، و بیرونی-عطفی مانند آرام بودن محیط زندگی و یک حادثه یا بیماری برای خود یا نزدیکان، و راهبردهای جلوگیری-جبرانیِ فایدهمند مانند ترغیب پدر برای ارتباط بیشتر با کودک، و بیفایده مانند راهبردِ بهزور جدا کردن بود. علاوهبراین از طریق ماتریس شرطی-پیامدی، جنبههای تعاملی و پیامدی و کد مرکزیِ حساسشدگی زودهنگام نسبت به تعاملات و محیط، اضطراب جدایی از دیدگاه مادران بدست آمد.
کلیدواژه: اضطراب جدایی، نظریۀ زمینهای نظاممند، ماتریس شرطی-پیامدی، دیدگاه مادران.
مقدمه
اکثر برنامهریزان آموزشی، بر این باورند که سرنوشت هر جامعه را نسل آینده میسازند و زیربنای حیات مادی و معنوی انسانها، در گرو آموزش کودکی آنان است و ساختار مزبور نیز با تعلیم و تربیت خاص این دوره رابطه تنگاتنگ دارد. اختلال اضطراب جدایی1 (SAD)، از شایعترین اختلالهای هیجانی در دوران کودکی و نوجوانی است که بر تعلیم و تربیت کودکان تاثیر مخربی دارد و میزان شیوع آن بین 6 تا 18 درصد گزارش شده است (ایساو و گاییدان2، 2013). طبق نسخۀ ویرایش شدۀ پنجمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (2022) برای تشخیص اضطراب جدایی کودکان ضرورت دارد که حداقل سه نشانه در رابطه با نگرانی مفرط در مورد جدایی از شخص مورد دلبستگی و به مدت حداقل 4 هفته وجود داشته باشد. این نگرانیها احتمالاً به صورت امتناع از رفتن به مدرسه، ترس و ناراحتی هنگام جدایی از افراد مورد دلبستگی و کابوسهای مکرر با مضمون جدایی تظاهر میکند. درواقع در این اختلال، اضطراب موجود شدیدتر از آن چیزی است که بر اساس سطح رشدی فرد انتظار میرود.
تشخیص اضطراب جدایی در کودکی عامل خطر مهمی برای سلامت روان در طول زندگی است، و در صورت عدم درمان، میتواند به مشکلات روانشناختی در بزرگسالی بیانجامد. همچنین این اختلال در سنین مدرسه به عملکرد تحصیلی ضعیف، جدایی اجتماعی و مشکلات در زمینه اجتماعی منجر میشود. این اختلال همچنین بر زندگی خانواده و استرس والدین تاثیر میگذارد و فعالیتهای آنها را محدود میکند (گوزی3، 2022) . خانواده و بهویژه مادر، نخستین و مهمترین نقش را در رشد شخصیت و فرایند اجتماعی شدن کودک برعهده دارد، زیرا محیط خانواده، نخستین محیطی است که در آن کودک از تعاملات انسانی آگاهی مییابد. تجارب اولین سالهای زندگی، پایه و اساس سلامت روان یا آسیپپذیریهای روانی افراد را تشکیل میدهد. همچنین، تعامل والدین با کودکان عامل مهمی در ظهور خودتنظیمی هیجانی و پیشگیری از اضطراب جدایی شناخته شده است (رحمانی، 2022) . شواهد موجود در مورد تاثیر محیط خانواده بر اضطراب به طور کلی از دو مسیر تحقیقاتی ناشی میشود. مسیر اول از نظریه دلبستگی الهام گرفته و بر تعاملات اولیه والد- کودک متمرکز است. مسیر دوم مبتنی بر دیدگاه وسیعتری است و ارتباط بین رفتارهای تربیتی مداوم والدین4 (سبکهای تربیتی والدین) و اضطراب را بررسی میکند (موریس5 و همکاران، 2000) . در تایید این شواهد، مطالعات نشان دادهاند که عوامل محیطی خانواده مانند فرزندپروری والدین و سبک دلبستگی آنها، با شدت علایم اضطرابی در کودکان مرتبط هستند (راپی6، 1997؛ موریس و همکاران، 2000؛ گوزی، 2022) . بالبی7، دلبستگی را پیوند عاطفی عمیقی میداند که در کودکی، بین کودک و نماد دلبستگی (که معمولا مراقبتکننده اصلی اوست) شکل میگیرد. نظریه دلبستگی مدتهاست اذعان داشته است که انگیزه ایجاد و حفظ پیوندهای نزدیک در طول دوره زندگی برای انسان بسیار حیاتی و اساسی است و کارکرد حفظ بقا برای تکتک افراد را دارد (میکولینسر و شیور8، 2015). مطالعات متعدد خاطر نشان ساختهاند که تفاوت فردی در سبک دلبستگی، تاثیر مهمی بر بهزیستی و سازگاری هیجانی افراد دارد. همچنین بیان شده است که سبک دلبستگی بزرگسالان با توانایی تنظیم پریشانی در آنها ارتباط دارد. اعتقاد بر این است که تفاوت در مدلهای کاری درونی دلبستگی که فرض میشود زیربنای تفاوت در سبکهای دلبستگی هستند، در بهزیستی افراد نقش اساسی دارد. به این صورت که افراد را به روشهای مختلف تنظیم هیجان در مقابل تجربههای پراسترس و چالشبرانگیز زندگی هدایت میکند (میکولینسر و همکاران، 1993).
دلبستگی والد-کودک نقش مهمی را در تحول کودکان ایفا میکند. کودکان نیازمند شفقت، پاسخ، و نگرشهای مثبت از والدینشان هستند. رفتارهای مثبت والدین اجازه تحول و بنا نهادن شخصیتهای مثبت را میدهد و دلبستگی منفی والدین موجب اختلال در رشد و تحول فرزندان خواهد شد (کرنز و بروماریو9، 2014؛ استوتی10، 2020). در چارچوب تحولی گسترده نظریههای روانتحلیلی و نظریههای دلبستگی، اضطراب جدایی نشاندهنده مجموعهای از پاسخهای عصبی فیزیولوژیکی، درون روانی و رفتاری است که بهطور خاص برای محافظت از کودکان در برابر خطر، با اطمینان از حفظ نزدیکی به یک مراقب بزرگسال (معمولا مادر) ایجاد شده است. در نظریه دلبستگی، اضطراب جدایی به عنوان اختلال در مدلهای کاری یا بازنماییهای درونی نمادهای دلبستگی در نظر گرفته میشود که بر اساس تجارب پیوندی گذشته و مداوم11 با مراقبان اولیه شکل میگیرد (سیلو12، 2016) . بنابراین، اضطراب کودک در رابطه با مادر متاثر از رفتار مادرانه، حساسیت و پاسخدهی وی و شیوه ابراز هیجانها در وی میباشد. رفتار مادرانه و واکنشهای مادر تحتتاثیر سبک دلبستگی وی قرار میگیرد. بنابراین بررسی رابطه سبک دلبستگی مادر با اختلالهای دلبستگی کودک موضوعی بسیار مهم است (سروف و فلسون13، 1986). اضطراب ناشی از دلبستگی ناسالم والدین است. محققان نشان دادهاند که اضطراب جدایی کودکان واکنشهای اضطرابی نامتناسب نسبت به موقعیت جدایی است و بیشتر ناشی از دلبستگی والدین است. پوزی14 و همکاران (2014) استدلال میکنند که اضطراب جدایی، ترس فرد از درگیر شدن با یک چهره صمیمی جداشونده15 است (به نقل از استوتی، 2020) . در این راستا، مطالعه استوتی و همکاران (2020) در پژوهش خود به بررسی تاثیر دلبستگی والدین بر اضطراب جدایی کودکان پرداختند و به این نتیجه دست یافتند که دلبستگی بالای والدین با اضطراب جدایی کمتر در کودکان رابطه دارد. ورسیمو16 و همکاران (2014) نیز نشان دادند که دلبستگی مادر به فرزندان بهطور مثبت با سطوح پایینتر اضطراب در فرزندان ارتباط دارد. همچنین نتایج پژوهش ذوالفقاری مطلق و همکاران (1386) که به مقایسه سبک دلبستگی، ویژگیهای شخصیتی و خصیصه اضطراب در مادران کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی و سالم پرداخته بودند، حاکی از این بود که دلبستگی ناایمن-دوسوگرا، خصیصه اضطراب صفت و برخی ویژگیهای شخصیتی مادر میتواند پیشبینیکننده اضطراب جدایی و سطح رشد اجتماعی کودک باشد. علاوه بر این، شایق (1391) به بررسی پیشبینی اضطراب جدایی کودک بر اساس سلامت روان، سبکهای فرزندپروری و سبکهای دلبستگی مادر و اختلال دلبستگی در دانشآموزان دختر پایههای اول و دوم مدارس ابتدایی شهر اصفهان پرداخت و در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که سبکهای دلبستگی ناایمن و اجتنابی مادر، شاخصهای آسیبشناسی روانی مادر از قبیل اضطراب، افسردگی، حساسیت بینفردی، پرخاشگری و بدبینی، اختلال دلبستگی کودک و سبک فرزندپروری مستبدانه رابطه مستقیم و معناداری با علائم اضطراب جدایی کودک دارد. موریس و همکاران (2000) به بررسی رابطه نگرانی در کودکان با دلبستگی و تربیت17 والدینی ادراک شده پرداختند. نتایج آنها نشان داد که رفتارهای تربیتی والدین، بهویژه طرد کردن و تربیت اضطرابی، ارتباط مثبتی با نگرانی داشتند. بنابراین، کودکانی که والدین خود را طردکنندهتر و مضطربتر میدانستند سطوح بالاتری از نگرانی را گزارش کردند. همچنین کودکانی که والدین خود را دارای دلبستگی اجتنابی یا دوسوگرا طبقهبندی کرده بودند، سطوح بالاتری از نگرانی را نشان دادند. باسیونی18 (2018) در پژوهش خود به بررسی رابطه سبکهای دلبستگی والدین با اضطراب جدایی در فرزندان پرداخت. نتایج پژوهش وی نشان داد که بین سبکهای دلبستگی والدین دلبستگی آناکلیتیک19(وابستگی هیجانی یا دلبستگی متکی یا تکیهگر)، دلبستگی اضطرابی، و دلبستگی آشفته20 با اضطراب جدایی (علایم افسردگی مرتبط با اضطراب جدایی والدین، نگرانیهای اجتماعی، ترس از جدایی مادر-کودک، اضطراب عمومی، و درجه کلی اضطراب جدایی والدین) همبستگی معناداری وجود دارد. باسیونی (2018) نیز در مطالعه خود به بررسی ارتباط سبکهای دلبستگی و اضطراب آینده21 در بین کودکان پرورشگاهی در عمان پرداختند و نتایج مطالعه آنها نشان داد که بین دلبستگی اضطرابی و اجتنابی با اضطراب آینده رابطه معناداری وجود دارد، درحالیکه بین دلبستگی ایمن و اضطراب آینده همبستگی وجود نداشت. والدین دارای سبک دلبستگی ایمن، کمتر استرس والدینی را تجربه میکنند و آسانتر به حل مسئله اقدام میکنند، اما والدین ناایمن عکس این شرایط را تجربه میکنند. بهعبارتی دلبستگی، یکی از عوامل مهم در پیشبینی رفتارهای والدین است تا جایی که والدین ایمن بیشتر متمایل به سبک فرزندپروری مقتدرانه هستند و نسبت به نیازهای کودک، پاسخگو و با حساسیت عمل میکنند، در حالی که بر طبق تحقیقات والدین ناایمن اعم از دوسوگرا و اجتنابی نسبت به نیازهای کودک حساسیت کمتری دارند و بیشتر به سبکهای فرزندپروری مستبدانه و سهلگیرانه متمایل هستند (کوهن و کرنز، 2018) . والدین ایمن در وظایف والدینی خود احساس خودکارآمدی بیشتری دارند، ولی این احساس در والدین با سبک دلبستگی ناایمن بسیار ضعیف است و معمولا رضایت والدینی این سبک از دلبستگی بسیار پایین است و احتمالا از فرزندپروری کمتر لذت میبرند و کمتر به مدیریت رابطه والد-کودک قادر هستند (کالو و بیانکو، 2015) . والدینی که سبک دلبستگی ایمن دارند به نیازهای کودکان پاسخگوتر هستند، از استقلال کودک بیشتر حمایت میکنند، از راهبردهای کنترل رفتاری بیشتر استفاده میکنند و راهبردهای کنترل خشن را کمتر به کار میبرند. والدین ناایمن، کمتر پاسخگو هستند و از راهبردهای کنترل رفتاری کمتر استفاده میکنند (کوهن و کرنز ، 2018). در اکثر پژوهشها یا دادههای متناقضی از علیتشناسی و توصیف این پدیده مطرح شده یا کمتر به ساختار رابطۀ عمیق پیوند مادر-کودک در بافت و مدل نظری بومی پرداخته شده است. هدف این پژوهش شناسایی عوامل علی، مداخلهگر و راهبردهای تعامل با کودکان پیش دبسیتانی مبتلا به اضطراب جدایی در از دیدگاه مادران بود.
روش
این پژوهش با رویکرد نظاممند اشتراوس و کوربین (2015) سعی در ایجاد مدل، الگو و کاوش عمیق در اختلال اضطراب جدایی در کودکان مقطع پیشدبستانی دارد و جامعۀ این پژوهش مادران کودکان مبتلا به اضطراب جدایی پیشدبستانی 6 سال شهر تهران بودند که در ورود کودکان به مدرسه به مشکل خورده بودند. از نمونه گیری هدفمند متجانس و گلوله برفی استفاده شد و بعد از برآورده شدن ملاک های ورود مادران، یعنی تشخیص کودکان آنها به اختلال اضطراب جدایی و از طریق مصاحبۀ بالینی و سیاهۀ اختلالات عاطفی برای سنین مدرسه K-SADS-PL توسط روان شناس کودک، و تا رسیدن به اشباع، 10 مادر مورد مصاحبه قرار گرفتند.
ابزار
سیاهۀ اختلالات عاطفی برای سنین مدرسه ((K-SADS-PL: دکتر کافمن و همکاران سیاههای براساس نسخۀ پنجم راهنمای تشخیصی آماری انجمن روانپزشکی آمریکا تهیه کردند که برای سنین مدرسه یعنی 18-6 قابلیت اجرایی دارد(کافمن، 1399). اعتبار همزمان ملاکهای غربال و تشخیص با مقیاسهای خود-گزارشی ارزیابی شد. اعتبار همزمان در غربالگری و تشخیص بالا (محدودۀ 93/0 تا 100/0) و پایایی بازآزمایی (ضرایب در محدودۀ عالی برای تشخیصهای فعلی و مادامالعمر) بودند(کافمن و همکاران، 1997). ویژگیهای روانسنجی ترجمۀ فارسی این سیاهه شامل اعتبار وفاقی تشخیصی اختلال اضطراب جدایی کاپای 63/0 و پایایی کاپا 66/0 برای تشخیص اختلال اضطراب جدایی (غنیزاده، محمدی، یزدانشناس، 2006) .
مصاحبۀ نیمهساختاریافته: در نظریۀ زمینهای یا دادهبنیاد از طرق گوناگونی برای جمعاوری دادهها استفاده میشود و فراگیرترین و پر مصرفترین آنها مصاحبه است. مصاحبه های نیمه ساختاریافته همه در تحقیقات کیفی استفاده می شوند، این مصاحبهها محققان را قادر می سازند تا حدودی بر مفاهیمی که در هر مصاحبه پوشش داده می شود، سازگاری داشته باشند. در یک مصاحبه نیمهساختاریافته، برخی از موضوعات قبل از شروع تحقیق بر اساس ادبیات یا عمل انتخاب می شوند. با این حال، زمان و نحوه ارائه موضوعات ساختاری ندارد (کوربین و اشتراوس، 2015).
یافتهها
کدگذاری علی-تعاملی با تاکید بر فرآیند-پیامد
با توجه به جنبههای علی و کدگذاری اختصاصی برای این جنبهها با عنوان علیتهای چندگانه (نمودار 1) که شامل ویژگی درونی تا بیرونی و رابطهای تا عطفی و ابعاد طبیعت تا تربیت (ماتریس سرشت-تربیت) است، میتوان به جنبههای درونی مانند انواع مسائل ژنتیکی، نشانههای نوزادی و کودکی، عدم حضور مادر و پدر، دعواهای زناشویی، عدم ارتباط با خانواده و جنبههای بیرونی مانند برخورد بد مدرسه، تاثیر بدنیا آمدن فرزند دوم، عدم تجربۀ محیطهای شلوغ، وابستگی بدلیل عدم رفتوآمد، یک حادثه برای خود یا اعضای خانواده، اشاره کرد و پیامد این جنبههای علی را بررسی کرد.
نقلقول عوامل علی درونی-رابطهای: عوامل ژنتیک و دعواهای زناشویی هنگام نوزادی
نمودار 1 مینی-چارچوب متقاطع و ماتریس چندگانۀ علیتها |
بیشترم شده. البته بگم این زمینه ترس تو مادر پدرشم فوق العاده ادمهای ترسویین، هم پدر هم مادر. این ریشه ی ترس توی پدر مادرشونم هست (مشارکت کنندۀ دهم)
-بله ببینید من خواهرم یک دخترش فوت کرد بعد ازون موقع کلا اینا به مشکل برخوردن با همسرش کلا حالت سیستم عصبیش بهم ریخت سر این موضوع بعد خیلی دیگه با هم دیگه کلنجار داشتن یا مدام می گفت من جدا میشم و خسته شدم و ازین حرفا بعد این دیگه بچه چون مدام این کلمه رو میشنید دیگه همش وحشت اینو داره که مثلا اینا جدا بشن که این مجبور بشه مثلا با پدر زندگی کنه (مشارکت کنندۀ دهم).
نقلقول عوامل علی بیرونی-عطفی: آرام بودن محیط زندگی و یک حادثه یا بیماری برای خود یا نزدیکان
-شایدم به این علت بوده شاید همیشه چون آروم بوده عادت نکرده ندیده دورو برمون بچه ای نبوده شاید به این علت باشه اصلا دلیلشو واقعا (مشارکت کنندۀ چهارم)
-چون این تقریبا دو سال پیش هم خواهرشو از دست داده چون از فوت و این چیزهام که یخورده سردرآورده یخورده ازین چیزهام میترسه (مشارکت کنندۀ دوم)
-یه چند سال پیش در خونمون بسته شد این موند تو خونه فکرمیکنم ازون موقع تقریبا 3 یا 4 سالش بود ازون موقع ترس افتاده بجونش. میگم یبار که پشت در مونده بود دیگه هرجا میرفتیم چه خونه ی خودمون چه هرجا دیگه میرفت وایمیستاد لای در که این در یهو باد نیاد بسته بشه (مشارکت کنندۀ دوم).
کدگذاری علی-تعاملی با تاکید بر ویژگیها و ابعاد
بنظر میرسد مادران از راهبردهای مشخصی برای کودکان خود استفاده میکنند. این کنشهای در بعضی اوقات براساس کارکردی که دارند تعامل ایجاد میکنند که به آن ویژگی کارکردی راهبرد میگوییم و اشاره به راهبردهایی دارد که کارکرد موثر یا ناموثر دارند مانند کاهش اضطراب و ترس و نگرانی که دارای ابعادی از راهبرد مدیریتی فایدهمند تا بیفایده میشود و گاهی برای زمان قبل از بوجود آمدن اضطراب و برای پیشگیری از آن است و گاهی برای بعد از آن و کاهش اضطراب کودک است، که دارای ویژگی زمانی و ابعاد جلوگیری تا جبران میشود. خلاصه آن را میتوانیم در شکل زیر ببینیم(دیاگرام 2).
دیاگرام 2 ویژگی کارکردی-راهبردی و ابعاد مدیریت راهبردی در مینی-چارچوب متقاطع
|
دیاگرام 3 مینی-چارچوب متقاطع و ماتریس ابعادی
|
نقل قول برای راهبردهای فایدهمند: قصه گفتن و بازیهای غافلگیرکننده
-تو این مدیریت کردن رفتار ایلدا چه چیزی بهت کمک میکنه؟
مصاحبه شونده : که مدیریتم ..... بشه چیزهایی که قبلاً خوندم کتابها (مشارکت کنندۀ نهم)
-یک از بازی های مشارکتی که گفتم اونایی که پر سر و صدا هستند اونایی که جنبه غافلگیری دارند (مشارکت کنندۀ ششم)
نقلقول برای راهبردهای بیفایده: داد زدن و مقایسه کردن
- اون داد زدنا فایده داره یا فایده نداره؟
+نه بابا فایده نداره (مشارکت کنندۀ دوم)
-اونم خوب نیست میدونم. میدونم خوب نیست دیگه ولی خب (مشارکت کنندۀ دوم)
نقلقول برای راهبردهای جلوگیری: کنارآمدن با کودک
- بیشتر چون نمی تونستم زیاد بهش فشار بیارم دیگه حالا تو جمع ببرمش، باهاش کنار اومدم باهاش کنار اومدم (مشارکت کنندۀ سوم قسمت)
نقلقول برای راهبردهای جبرانی: بلند گفتنِ ترس نداره
- ترسهای دیگش. یه موقع مثلا اعصابم خورد باشه دادم میکشم سرش میگم ترس نداره (مشارکت کنندۀ دوم)
نقلقول برای راهبردهای جلوگیری فایدهمند: دوستانه کردن اسباببازیها
-مثلا شکلکش میکشیدم روش یکیش ناراحت بود یکیش خندون بود میخواستم حالا بهرحال یجوری میخواستم که این قضیه رو یه ذره حلش کنم بگم مامان جان بادکنک حالا واقعا ترس نداره باهاش بیشتر بازی میکردم توی این قضیه و اینکه دیگه الان نمیدونم حضور ذهن ندارم حقیقتش ولی خب خیلی کمک میگرفتم اون موقع که یه راهکارهایی رو داشتم که ترسشو کم بکنم (مشارکت کنندۀ چهارم)
نقلقول برای راهبردهای جلوگیری بیفایده: تست راهبردِ بهزور جدا کردن
-تست کردم یکی اینکه به زور جداش کردم یبار دعواش کردم یبار با مهربونی یه بار با بغل هیچ فایده ای نداشت (مشارکت کنندۀ پنجم
نقلقول برای راهبردهای جبران فایدهمند: ترغیب پدر برای ارتباط بیشتر با کودک
-با باباش صحبت میکردم که باهاش بازی کن، ببرش بیرون، الان که کروناس تو خونه اس این بازیش دیرتر میشه، (مشارکت کنندۀ اول)
-ببینید ما مثلا منزلمون توی تهران دوربین داشت از این دوربینهای حفاظتی داشت تا زمانی که این روشن بود خیالش راحت بود از روزی که این از کار افتاده ناراحته ما کیش زیاد میریم آپارتمانی که اونجا داریم نگهبان داره اون جا راحته نمیترسه خیالش راحته که یک مرد اون پایین نشسته (مشارکت کنندۀ ششم)
نقلقول برای راهبردهای جبران بیفایده: جلب اعتماد با آزمایش کردن
-گفتم حالا بیا یه کاری بکنیم با گوشی موبایلت تایمر را بزن ۱۰ دقیقه چراغ را خاموش میکنیم تا ببینیم که چی میشه این چراغ خاموش باشه خاموش کردیم بعد خودش خندیده گفته که آره چیزی نمیشه ولی الان میشه روشنش کنیم خب باشه روشنش کنیم خیلی سعی نمیکنم باهاش بجنگم سعی میکنم اعتمادش بیشتر جلب بشه (مشارکت کنندۀ ششم).
عوامل علی و پیامدی برای ایجاد الگو
عوامل مختلف علی بصورت یک تقاطع و ماتریس چندگانه بدون اولویت واضح و ترکیبی از سرشت و تربیت از طریق فیلتر مداخلهگر که بر مشکلات مادر و بیماریهای آن موثر است، راهبردهای تصادفی مادر را تشدید و نوع پیامد و شدت آن را در کودک از طریق ناتوانی مادر و کودک در پیشبینی راهبرد را تعیین می کند. عدمحضور پدر یا تاثیر منفی مدرسه بعنوان مداخلهکننده در فرآیند مقولهبندی و با توجه بر پیامدها قابل مشاهد است. همراهی و تاثیرگذاری متقابل مفاهیم، مقولهها و عوامل در دیاگرام 4 دیده میشود.
نتیجهگیری
در این پژوهش عوامل علّی شناسایی شده برای اضطراب جدایی از دیدگاه مادران، مجموعهای از رویدادها یا اتفاقات را نشان میدهند که بر پدیدۀ اضطراب جدایی تأثیر میگذارند و شامل عوامل درونی-رابطه ای: مانند عوامل ژنتیکی، عدم ارتباط با خانواده، عدم حضور مادر در سنین ابتدایی، دعوای زناشویی میشود. تحقیقات تجربی از اثرات مستقیم افسردگی اولیه مادر و دلبستگی اضطرابی مادر بر ایجاد استرس والدینی در مادران نوزادان 12 ماهه حمایت میکنند. روابط زناشویی منفی به طور غیرمستقیم از طریق افسردگی مادری بر استرس والدین تأثیر می گذارد. هیچ اثر محافظتی از روابط مثبت زناشویی مشاهده نشد. دلبستگی اجتنابی نوزاد با استرس والدینی ارتباط منفی داشت. یافتهها برای استرس والد-کودک در مقابل استرس والدین-دیگر مشابه بود. رفتارهای مشکل دار تحت تأثیر ویژگی های جمعیت شناختی مانند سن مادر، تحصیلات، درآمد یا اندازه خانواده، جنسیت نوزاد یا جدایی قرار نگرفت. افسردگی اولیه مادر، مشکلات اجتماعی-عاطفی نوزاد و خلق و خوی دشوار و استرس والدین همزمان رفتارهای مشکل ساز درونی و بیرونی کودک نوپا را پیش بینی کرد. اثرات دلبستگی اضطرابی و اجتناب ناچیز بود. مطالعه حاضر نشان داد که ویژگیهای مادر و نوزاد مهمتر از عوامل رابطهای در ایجاد رفتارهای مشکلساز کودک نوپا است. از تعامل بین عوامل خطر و اهمیت دلبستگی اضطرابی و اجتناب نوزاد و مادر برای تعیین مسیرهای خاص درونیسازی در مقابل رفتارهای مشکلساز برونیسازی کودکان نوپا حمایت میکنند. پروفایل های خطر برای رفتارهای مشکل ساز در کودکان دو ساله تا چهار ماهگی مشخص شد. پیامدها شامل غربالگری اولیه مادر و نوزاد برای مشکلات سلامت روان و مداخلات هدفمند برای زوج های در معرض خطر مادر و نوزاد بود (رید، 2014) .همچنین یک مفهوم سازی مهم معاصر از اضطراب نشان می دهد که تشدید اضطراب جدایی زودهنگام با عوامل ارثی زیربنایی آن دسته از اختلالات اضطرابی. با این حال، مطالعات کمی وجود دارد که بررسی کند آیا اضطراب جدایی اولیه ارثی است یا خیر. مطالعه دوقلو، بر اساس یک رویکرد گذشته نگر، نقش ژنتیکی قابل توجهی را در اضطراب جدایی در زنان نشان داد اما نه در مردان، با تأثیرات محیطی منحصر به فرد در هر دو گروه جنسیتی مهم است. اگرچه گمانهزنی است، یک توضیح تکاملی برای توضیح تفاوت جنسیتی آشکار در وراثت اضطراب جدایی اولیه ارائه شده است (مانیکاواساگار، اوکانل، یلتس، 1995) .
عوامل بیرونی-عطفی که شامل برخورد بد مدرسه یا مهد، عدم تجربۀ محیط، یک حادثه یا بیماری اعضای خانواده هستند نیز در مسیرهای متفاوتی بر اختلال اضطراب جدایی موثرند. یک بررسی طولی از رابطه بین تجربیات جدایی و ایجاد اضطراب جدایی در سنین 3، 11 و 18 سال انجام شد. رویدادهای شرطیسازی با اضطراب جدایی در سن 3 سالگی مرتبط نبودند. یادگیری جانشین (مدلسازی) در دوران کودکی میانسال (سن 9 سالگی) متغیر شرطیسازی بود که قویترین ارتباط را با اضطراب جدایی در سن 11 سالگی داشت و 1.8 درصد از واریانس علائم را به خود اختصاص داد. تجربیات جدایی ( بستری شدن در بیمارستان) قبل از 9 سالگی با اضطراب جدایی در 18 سالگی همبستگی معکوس داشت. با این حال، هیچ یک از این همبستگیهای شرطیسازی پیشبینیکننده قابلتوجهی از اضطراب جدایی در مدلهای رگرسیون تعدیلشده باقی نمیماند. در مقابل، جداییهای «برنامهریزیشده» خاص در اوایل تا اواسط کودکی با سطوح پایینتری از اضطراب جدایی در سنین بعدی مرتبط بود(پولتن، مایل، کراسک، منزیس، 2001) .
تاکتیکهای راهبردی یا نحوه برخورد افراد با موقعیتها، مشکلات و مسائلی که با آنها مواجه میشوند، کنشها/تعاملها نامیده میشوند. اینها بیانگر آنچه مردم، سازمان ها، جهان های اجتماعی یا ملت ها انجام می دهند یا می گویند. کنشها/تعاملهای استراتژیک، اقدامات هدفمند یا عمدی هستند که برای حل یک مشکل انجام میشوند و در این کار به نوعی پدیده را شکل میدهند. در تشریح و تبیین راهبردهای مادران میتوان گفت سبک سهلگیرانه، فعالیت نامنظم، اعمال مقررات اهمالکارانه از راهبردهای والدگری والدین کودکان مبتلا به اضطراب جدایی است(خانجانی و همکاران، 1393). همچنین یک رابطه معنادار بین تفاوتها در سبک فرزندپروری سهلآمیز و سطح پریشانی رابطه مادر و سطح پریشانی رابطه پدر یافت شده است(گوگولینسکی، 2012).
در الگوی نشان داده شده در دیاگرام 4 که عوامل علی و رابطهشان با پیامد را نشان میدهد، فیلتر مداخلهگر مانند عدمحضور پدر در این پژوهش و در الگو مورد بررسی قرار گرفت. نقش پدر و تاثیر پدر بر کودکان غالباً مغفول مانده است. درمانهای پویشی علاوه بر میزان درگیر شدن مادر با نوزاد و کودک بر کمیت زمانی حضور مادر نیز تاکید بسیار دارند و بازهم کمتر به نقش حضور، درگیری، کمیت پدر پرداخته میشود. تلاشهای اخیر در حوزۀ مطالعات پدریکردن شبکۀ رابطۀ بهموابسته را مفهومسازی میکند که بر پایۀ نظامهای بومشناختی و چارچوبهای نظامهای خانواده که در آن پدران بعنوان افرادی با تاریخچۀ فردی و شخصیتهای متمایز در نظامهای خانواده شناخته شدهاند. این دیدگاهها درب را برای درک پدران نه از نظر فعالیتی که با کودکانشان انجام میدهند بلکه در سه حوزۀ درگیر شدن، رابطۀ پدر-کودک و دلبستگی پدر-کودک، میگشایند(کابرهرا، 2020). یافته ها نشان داد که دلبستگی پدران با پیامدهای سازگاری کودک مرتبط است. اضطراب کمتر پدران، راحتی بیشتر با وابستگی، و راحتی بیشتر با نزدیکی با سازگاری بیشتر کودک مرتبط بود. اضطراب بیشتر، راحتی کمتر با وابستگی، و راحتی کمتر با نزدیکی با سازگاری ضعیفتر کودک مرتبط بود. دلبستگی پدران با رفتارهای والدینی مرتبط نبود و هیچ رابطه ای بین رفتارهای والدینی پدران و پیامدهای سازگاری کودک یافت نشد. ابعاد دلبستگی پدران بر اساس قومیت متفاوت نبود. با این حال، تعیین محدودیت/انتظارات برای پدران قفقازی نسبت به پدران آمریکایی مکزیکی به طور جزئی بالاتر بود. بررسی بیشتر این روابط به تفصیل بیان شده و بر اهمیت گنجاندن عواملی مانند رابطه والدینی و کیفیت زناشویی در مطالعات آتی تاکید شده است(ریکارته، 2011). بین احساسات پدری و علائم اضطراب کودک ارتباط برقرار میکند، با هدف آزمایش نقش واسطهای دلبستگی ناایمن پدر-کودک و مشکلات کودک در تنظیم هیجانی در بروز اختلالات اضطرابی در میان نمونهای متشکل از 148 پدر و فرزندانشان. (65 پسر و 83 دختر 8 تا 18 ساله) مراجعه کننده به مرکز روانپزشکی کودک یک بیمارستان دولتی. شرکتکنندگان مجموعهای از پرسشنامههای تشخیصی و تحقیقاتی، از جمله پرسشنامه احساسات والدین، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان، غربالگری اختلالات هیجانی مرتبط با اضطراب کودک و مقیاس تجربیات در روابط نزدیک را تکمیل کردند. نسخه کودک تجدید نظر شده با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری، دریافتیم که خشم پدر با دلبستگی اضطرابی پدر-فرزند مرتبط است، در حالی که دومی به طور همزمان ارتباط مستقیم و غیرمستقیم با اضطراب کودک را واسطه میکند (از طریق تنظیم هیجان). مطابق با شواهد قبلی، دریافتیم که دلبستگی ناایمن و تنظیم عاطفی به طور منحصر به فردی با اضطراب کودک مرتبط است. یافتههای کنونی یکی از اولین یافتههایی است که روابط متقابل بین این متغیرها را در زمینه روابط پدر و فرزند نشان میدهد، و نشان میدهد که قرار گرفتن کودک در معرض خشم پدری ممکن است به ایجاد مشکلات در تنظیم هیجانی و افزایش اضطراب ناشی از ناایمن-فرزندی پدر-فرزند کمک کند. رابطه دلبستگی مفاهیم نظری و عملی یافتهها در پرتو جنسیت والدین مورد بحث قرار میگیرند(شنارگولان، یاتزکار، یوسیف، 2021) .
از دیدگاه مادران عوامل یا شرایط علی درونی مانند ژنتیک با عوامل بافتی بیرونی ترکیب میشود و بدنبال آن کودک در سنین بسیار پایین نسبت به شرایط، روابط و تعاملات حساس میشود. این حساسشدگی زودهنگام با شرایط زمینهای مانند وضعیت مالی-شغلی و اقتصادی و مداخلهگر مانند عدم حمایت خانواده، منجر به افزوده شدن مشکلات و به تبعیت آن گیجی راهبردی مادر در بکار بستن راهبردهایی میشود که در پاسخ به کودک میدهد. این ناتوانی در پاسخ مناسب به کودکی که همین حالا هم بیشحساس است و از بسیاری موارد مانند تنهایی، تاریکی، حوادث، بیماریها میترسد منجر به کاربستهای تصادفی مادر برای کنترل شرایط میشود چون مادر بخاطر ترکیب عوامل و شرایط علی-زمینهای و مداخلهگر قادر به پاسخدهی مناسب نیست، به تصادف یکی از راهبردهای جلوگیری(برای پیشگیری از ترس و نگرانی کودک) یا راهبردهای جبرانی(برای کاهش نگرانی کودک پس از ابراز ترس) بصورت موثر یا فایدهمند یا ناموثر یا بیفایده(براساس پیامد موثر بودن یا ناموثر بودن مشخص میشود) را استفاده میکند. به این خاطر که راهبرد بصورت تصادفی اعمال شده و در بسیاری از مواقع، راهبرد مناسبی نیست، مادر مجبور است راهبردهای جبرانی بیشتر برای اصلاح راهبرد قبلی را اضافه کند که معمولاً وضعیت را خرابتر میکند. این راهبردها منجر به پیامدهای تصادفی و نامعلوم میشود یا کودک بهتر میشود یا بدتر و جالب توجهتر این است که والد با اینکه تجربۀ انواع راهبردها را دارد ولی با این حال به گیجی و تصادفی عمل کردن ادامه میدهد. بنابراین بعد از مشاهدۀ پیامد همچنان ناتوانی در کاربست راهبردها ادامه مییابد. از طرف دیگر این پیامدهای تصادفی هم کودک را حساستر میکند و هم مادر درگیر مشکلات و نشانههای جسمانی و روانی بیشتر میشود که مجدداً همین مشکلات بصورت عوامل زمینهای و مداخلهگر وارد این سیکل معیوب میشوند و ایجاد ناتوانی در مدیریت راهبردی و کاربست آن میشود. برای سهولت درک اختلال اضطراب جدایی از منظر مادران به ماتریس شرطی-پیامدی اختلال اضطراب جدایی از دیدگاه مادران در دیاگرام 5 توجه کنید.
دیاگرام 5 ماتریس شرطی-پیامدی اختلال اضطراب جدایی از منظر مادران |
این پژوهش علیرغم هنجاریبودن، خودتأملی آگاهانه و استفاده از مثلثسازی و دیگر شیوههای موجود، بری از ذهنیت پژوهشگر نبوده است. در این پژوهش وجود اختلالات یا نشانههای همبود با اختلال اضطراب جدایی مانند اختلال اضطراب فراگیر، آگورافوبیا، هراس و غیره کنترل نشد. ویژگیهای فردی والدین، نظیر تحصیلات، سازگاری زناشویی، جو روانی خانواده ممکن است در نتایج تداخل ایجاد کرده باشد.
و پیشنهاد میشود با توجه به محدودیت عدم کنترل اختلالات همبود، در پژوهشهای دیگر اختلالات همبود با اختلال اضطراب جدایی کنترل شود.
References
Association, A. P. (2022). Diagnostic and statistical manual of mental disorders: Fitfh edition, text revision: DSM-5-TR (Fifth edition, text revision). American Psychiatric Association Publishing. [Link]
Astuti, U., Hartono, H., & Sunawan, S. (2020). The Influence of Parental Attachment toward Early Childhood Children's Separation Anxiety. Journal of Primary Education, 9(5), 501–510. [Link]
Basyouni, S. S. (2018a). Separation anxiety and its relation to parental attachment styles among children. Am. J. Educ. Res, 6, 967–976. [Link]
Cabrera, N. J. (2020). Father involvement, father-child relationship, and attachment in the early years. Attachment & Human Development, 22(1), 134–138. [Link]
Corbin, J., & Strauss, A. (2014). Basics of qualitative research: Techniques and procedures for developing grounded theory. Sage publications. [Link]
Essau, C. A., & Gabbidon, J. (2013). Epidemiology, comorbidity and mental health services utilization. The Wiley‐Blackwell Handbook of the Treatment of Childhood and Adolescent Anxiety, 23–42. [Link]
Ghanizadeh, A., Mohammadi, M. R., & Yazdanshenas, A. (2006). Psychometric properties of the Farsi translation of the kiddie schedule for affective disorders and schizophrenia-present and lifetime version. BMC Psychiatry, 6(1), 10. [Link]
Glaser, B., & Strauss, A. (1999). Discovery of Grounded Theory: Strategies for Qualitative Research (1st ed.). Routledge. [Link]
Gogolinski, T. B. (2012). Effects of differences in parenting styles on couple distress and children's perceptions of family support. University of Maryland, College Park. [Link]
Gouze, K. R., Hopkins, J., Lavigne, J. V., & Bryant, F. B. (2022). A multi-level longitudinal model of risk factors for generalized and separation anxiety symptoms in a community sample of 6-year-olds. Child Psychiatry & Human Development, 53(3), 405–417. [Link]
Muris, P., Meesters, C., Merckelbach, H., & Hülsenbeck, P. (2000). Worry in children is related to perceived parental rearing and attachment. Behaviour Research and Therapy, 38(5), 487–497. [Link]
Kaufman, J., Birmaher, B., Brent, D., Rao, U. M. A., Flynn, C., Moreci, P., ... & Ryan, N. (1997). Schedule for affective disorders and schizophrenia for school-age children-present and lifetime version (K-SADS-PL): initial reliability and validity data. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry, 36(7), 980-988. [Link]
Manicavasagar, V., Silove, D., Rapee, R., Waters, F., & Momartin, S. (2001). Parent–child concordance for separation anxiety: a clinical study. Journal of affective disorders, 65(1), 81-84. [Link]
Mikulincer, M., & Shaver, P. R. (2015). The psychological effects of the contextual activation of security-enhancing mental representations in adulthood. Current Opinion in Psychology, 1, 18–21. [Link]
Mikulincer, M., Florian, V., & Weller, A. (1993). Attachment styles, coping strategies, and posttraumatic psychological distress: the impact of the Gulf War in Israel. Journal of Personality and Social Psychology, 64(5), 817. [Link]
Kerns, K. A., & Brumariu, L. E. (2014). Is insecure parent–child attachment a risk factor for the development of anxiety in childhood or adolescence? Child Development Perspectives, 8(1), 12–17. [Link]
Khanjani, Hashemi, Peymannia, & Aghagolzadeh (2014). The relationship between the quality of mother-child interaction in separation anxiety and school phobia in children. Journal of Medical Sciences Studies, 25(3), 231-240. [Link]
Kaufman, j. Mohammadi, M, R., Shakiba, A., Hoshiari, Z., Pajohinia, SH. (2019). Inventory of Affective Disorders and Schizophrenia for School-Age Children (6 - 18): Current and Lifetime Version (K-SADS-PL DSM-5). Orang. [Link]
Koehn, A. J., & Kerns, K. A. (2018). Parent–child attachment: Meta-analysis of associations with parenting behaviors in middle childhood and adolescence. Attachment & Human Development, 20(4), 378–405. [Link]
Rahmani, N., Teymuri, S., Bayazi, M. H., & Rajaei, A. R. (2022a). Investigating the Effect of Implementing a Family-Friendly Program (Based on the MBCT Approach with Parent-Child Interaction) on the Reduction of Parental Anxiety Sensitivity and Separation Anxiety Disorder in Children and Adolescents. The American Journal of Family Therapy, 50(4), 333–347. [Link]
Rapee, R. M. (1997). Potential role of childrearing practices in the development of anxiety and depression. Clinical Psychology Review, 17(1), 47–67. [Link]
Reed, P. A. (2014). Attachment, parenting stress and temperament across infancy in a community sample: Contributions to internalising versus externalising toddler behaviours (Doctoral dissertation, University of Tasmania). [Link]
Poulton, R., Milne, B. J., Craske, M. G., & Menzies, R. G. (2001). A longitudinal study of the etiology of separation anxiety. Behaviour Research and Therapy, 39(12), 1395–1410. [Link]
Shayek, S. Prediction of child separation anxiety based on mental health, parenting styles and mother's attachment styles and attachment disorder in first and second grade female students of primary schools in Isfahan city [ Ministry of Science, Research and Technology - Isfahan University - Faculty of Educational Sciences and Psychology]. [Link]
Silove, D [Derrick], Manicavasagar, V [Vijaya], & Pini, S. (2016b). Can separation anxiety disorder escape its attachment to childhood? World Psychiatry, 15(2), 113. [Link]
Sroufe, L. A., & Fleeson, J. (1986). Attachment and the construction of relationships. Relationships and Development, 51, 72. [Link]
Pozzi, G., Bruschi, A., Angelis, A. de, Pascucci, M., Hatzigiakoumis, D. S., Grandinetti, P., Di Nicola, M., Pini, S., & Janiri, L. (2014). Adult separation anxiety and TCI-R personality dimensions in patients with anxiety, alcohol use, and gambling: a preliminary report. BioMed Research International, 2014. [Link]
Ricaurte, C. S. (2011a). Relationships between fathers' attachment, their parenting behaviors and child adjustment. [Link]
Shenaar-Golan, V., Yatzkar, U., & Yaffe, Y. (2021a). Paternal Feelings and Child’s Anxiety: The Mediating Role of Father–Child Insecure Attachment and Child’s Emotional Regulation. American Journal of Men's Health, 15(6), 15579883211067103. [Link]
Veríssimo, M., Santos, A. J., Fernandes, C., Shin, N., & Vaughn, B. E. (2014). Associations between attachment security and social competence in preschool children. Merrill‐Palmer Quarterly (1982-), 60(1), 80–99. [Link]
Zolfaghari Motlagh M, Jazayeri A R, Khoshabi K, Mazaheri M A, Karimlou M. Effectiveness of Attachment Based Therapy on Reduction of Symptoms in Separation Anxiety Disorder. IJPCP 2009; 14 (4) :380-388 [Link]
[1] Seperation Anxiety (SAD)
[2] Essau & Gabbidon
[3] Gouze
[4] ongoing parental rearing
[5] Muris
[6] Rapee
[7] Bowlby
[8] Mikulincer & Shaver
[9] Kerns & Brumariu
[10] Astuti
[11] ongoing
[12] Silove
[13] Sroufe & Fleeson
[14] Pozzi
[15] intimate parting figure
[16] Veríssimo
[17] rearing
[18] Basyouni
[19] anaclitic attachment
[20] preoccupied attachment
[21] future anxiety