نقش علما و دانشمندان شیعه در تحولات فرهنگی و اجتماعی منطقه قزوین
محورهای موضوعی : باحث معرفتی و روش­ شناختی تاریخ پژوهیاصغر کریمخانی 1 , محمد سپهری 2 , ستار عودی 3
1 - دانشجوی دکتری گروه تاریخ،واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - استاد گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران(نویسنده مسئول) sepehran55@gmail.com
3 - دانشیارو عضو هیات علمی دایره المعارف بزرگ اسلامی satar_oudi@yahoo.comm
کلید واژه: تشیع, قزوین, آلبویه, سادات علوی, خاندان شیعی,
چکیده مقاله :
علیرغم کثرت مطالعات و پژوهشهای صورت گرفته پیرامون قزوین، هم چنان ناگفتههای بسیاری در مورد این شهر بهویژه در موضوع تحولات فکری و فرهنگی و گرایش مردم این شهر به تشیع با توجه به دار السنه بودن قزوین وجود دارد. ازاینرو، پرداختن به مسئله مذهب و روشن شدن چگونگی گسترش تشیع در قزوین و تأثیر آن بر تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این شهر مسئله اصلی این مقاله است. قزوین از ابتدای ورود اسلام به دار السنه معروف بوده است و تشیع از همان ابتدا هرچند محدود؛ در قزوین حضور داشته است و شیعیان همیشه بهصورت یک اقلیت در تحولات سیاسی و اجتماعی شرکت داشتهاند. بررسی اوضاع سیاسی،اجتماعی و فرهنگی قزوین در قرون نخستین اسلامی نشان میدهد که گرایش و دوستی به خاندان اهلالبیت(ع) از همان زمان فتوحات در بین اقلیتی از مردم قزوین وجود داشته است. این علاقه و محبت در ابتدا در سایه ورود سادات و امامزادگان علوی که عموماً زیدی مذهب بوده و متأثر از فضای طبرستان بوده و سپس خاندانهای شیعی منجر به شناخت دقیق از مکتب تشیع و گرایش اعتقادی بدان گردید. در پژوهش حاضر، به بررسی نقش علما و دانشمندان شیعه در تحولات فرهنگی و اجتماعی قزوین در گسترش تشیع قزوین پرداخته شده است.
Despite the multitude of studies and researches conducted around Qazvin, there are still unknowns about the intellectual and cultural developments and the tendency of the people of this city towards the Shiite school. Therefore, dealing with the issue of religion and clarifying how to spread Shiism in Qazvin and its impact on the political, social and cultural developments of this city is the main issue of this article. Qazvin has been known as Dar al-Sunnah since the beginning of Islam, and Shiites have participated in political and social developments as a minority. Examining the political, social and cultural situation of Qazvin in the early Islamic centuries shows that the tendency and friendship towards the family of Ahl al-Bayt (PBUH) existed among a minority of the people of Qazvin since the time of the conquests. This interest is due to the arrival of Sadat and Alevi Imamzades and Shia families who were generally Zaidi religious and influenced by the atmosphere of Tabaristan; led to a detailed understanding of the Shia school and its religious orientation. The present research has investigated the role of Shiite scholars and scientists in cultural and social developments and the expansion of Shiism in Qazvin.
_||_
نقش علما و دانشمندان شیعه در تحولات فرهنگی و اجتماعی منطقه قزوین
چکیده:
علیرغم کثرت مطالعات و پژوهشهای صورت گرفته پیرامون قزوین، هم چنان ناگفتههای بسیاری در مورد این شهر بهویژه در موضوع تحولات فکری و فرهنگی و گرایش مردم این شهر به تشیع با توجه به دار السنه بودن قزوین وجود دارد. ازاینرو، پرداختن به مسئله مذهب و روشن شدن چگونگی گسترش تشیع در قزوین و تأثیر آن بر تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این شهر مسئله اصلی این مقاله است. قزوین از ابتدای ورود اسلام به دار السنه معروف بوده است و تشیع از همان ابتدا هرچند محدود؛ در قزوین حضور داشته است و شیعیان همیشه بهصورت یک اقلیت در تحولات سیاسی و اجتماعی شرکت داشتهاند. بررسی اوضاع سیاسی،اجتماعی و فرهنگی قزوین در قرون نخستین اسلامی نشان میدهد که گرایش و دوستی به خاندان اهلالبیت(ع) از همان زمان فتوحات در بین اقلیتی از مردم قزوین وجود داشته است. این علاقه و محبت در ابتدا در سایه ورود سادات و امامزادگان علوی که عموماً زیدی مذهب بوده و متأثر از فضای طبرستان بوده و سپس خاندانهای شیعی منجر به شناخت دقیق از مکتب تشیع و گرایش اعتقادی بدان گردید. در پژوهش حاضر، به بررسی نقش علما و دانشمندان شیعه در تحولات فرهنگی و اجتماعی قزوین در گسترش تشیع قزوین پرداخته شده است.
واژگان کلیدی: تشیع، قزوین، سادات علوی، خاندان شیعی، آلبویه
بیان مسئله
مطالعه گسترش و پراکندگی ادیان و ایدئولوژیها بهمثابه مهمترین نظام ارزشی جوامع بشری و نقش و تأثیر بسزایی که در خلق فضاهای انسانی، تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع مختلف دارند و همچنین مطالعه اشتقاق یک شاخه مهم مذهبی و تبدیلشدن آن به مرجع نظام ارزشی، و معرفتی یک جامعه و همچنین نقش و اهمیتی که در تحولات اجتماعی آن جامعه ایفا کرده است؛ هم برای کسانی که متأثر از این فرهنگ و مذهب بودهاند و هم برای پژوهشگران و ناظران رشتههای مختلف تاریخی، جغرافیایی، انسانشناسی، مطالعات ادیان و ... بسیار سودمند خواهد بود. در این میان انشقاق و گسترش دین اسلام و تسری آن از خاستگاه اصلیاش یعنی شبهجزیره عربستان به مناطق جغرافیایی مجاور و بخصوص ایران به جهت نقش آن در سقوط بزرگترین شاهنشاهی آن زمان یعنی امپراتوری ساسانی و نظام ارزشی آن،یکی از مهمترین مسائل قابلبحث است؛ چراکه ورود اسلام و گسترش تشیع به ایران یکی از معدود دورههای گذار در تاریخ ایران است که علاوه بر فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران را دگرگون ساخته و تحولات محسوسی در بنیانهای سیاسی و اجتماعی ایران به وجود آورده است.
گرچه بسیاری از پژوهشگران با رویکردی کل نگرانه تأثیر عمومی، دین اسلام و تشیع را موردبررسی قراردادند؛ لیکن کمتر به بررسی و گسترش مکتب تشیع در یک جغرافیایی خاص پرداختهاند. ازاینروی، پژوهش پیش رو به گسترش تشیع در قزوین و تأثیر آن بر تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این شهر میپردازد. اهمیت این موضوع ازآنجهت است که اولاً قزوین بهعنوان دروازه ناحیه جبال هم زودتر از بسیاری از شهرهای دیگر به اسلام ایمان آورد و هم موقعیت استراتژیک این شهر آن را به دژی برای پیروزی بعدی اسلام تبدیل کرد. ثانیاً نضج اقلیت فعّال شيعه در اين شهر از قرن دوم به بعد آن را به مهمترین پایگاه فعالیت شیعیان و بخصوص شیعیان اسماعیلیه تبدیل نمود. همین موقعیت استراتژیک و پایگاه شیعی آن باعث شد تشیع امامیه نیز رشد و پیشرفت بسزایی در منطقه قزوین داشته باشد. سال اصلی پژوهش این است که تشیع چگونه وارد قزوین شد و چه تأثیری در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این شهر برجای گذاشت؟ و فرضیهای که برای پاسخ به این سؤال به آزمون گذاشته شد این است که مکتب تشیع همزمان با فتوحات توسط صحابه رسول گرامی اسلام و سپس سادات و علویان وارد قزوین شده و نقش مؤثری در تحولات سیاسی و اجتماعی بخصوص فرهنگی از خود بر جای گذاشت. روش پژوهش از نوع روش تاریخی برای درک تأثیر ورود اسلام و تأثیرات فرهنگی و سیاسی آن در قزوین تا پایان دوره آلبویه است؛ روش گردآوری اطلاعات نیز بهصورت کتابخانهای بوده است.
در خصوص ورود اسلام و تشیع به قزوین، تألیفات متعددی صورت گرفته که هرکدام از زوایایی به موضوع نگریستهاند که در این مجال به بخشی از آنها پرداخته میشود:
جعفریان، رسول (1375) در کتاب تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی به گونههای مختلف تشیع و به بررسی مکتبهای کلامی مثل معتزله و غالی پرداخته و پسازآن به ذکر تشیع در شهرهای مختلف و علت نفوذ تشیع در آن شهرها پرداخته است. در فصلی از این کتاب به تشیع قزوین پرداخته شده است.
جعفریان، رسول (1378) در کتاب تاریخ تشیع در قزوین از آغاز تا عصر صفوی از ورود اسلام و اعراب به قزوین شروع کرده و محدثان و مؤلفان شیعه در قزوین را تا قرن پنجم نام برده است. آنگاه در مورد دو خاندان عجلی و حمدانی بحث مختصری نموده و وضعیت تشیع در نواحی قزوین بهصورت ایجاز بیان کرده است. این کتاب در 80 صفحه نوشته شده است. اگرچه نویسنده موضوع را قزوین قرار داده ولی به شکلی گذرا به مطالب پرداخته است.
معتمدی کاشانی، سید حسین(1379) کتاب عزاداری سنتی شیعیان در بیوت علما و حوزههای علمیه و کشورها جهان حاوی تاریخچه سنتی شیعیان در شهرهای مختلف ایران است. در قسمت کوچکی از این کتاب بهاختصار تاریخچه عزاداری شیعیان در قزوین بیان شده است.
ترکمنی آذر، پروین(1381) در کتاب تاریخ سیاسی شیعیان اثنی عشری در ایران عوامل متعدد پیشرفت معنوی و مادی شیعیان اثنی عشری در ایران را شناسایی کرده و گستره فعالیتهای آنها در ابعاد مختلف فرهنگی و سیاسی و چگونگی عبور آنان از فراز و نشیبهای سیاسی را نشان میدهد. این کتاب در 6 فصل تدوین شده است که در این فصول ارتباط شیعیان با حاکمیت هر دوره را بررسی کرده است.
خضری، احمدرضا(1391) در کتاب تشیع در تاریخ به ارائه تصویری از زندگی پربار امامان شیعه و دولتهای شیعی در مقیاسی کوچک پرداخته است. این کتاب دارای نقشههایی از اطلس شیعه است. نویسنده به مدد بهرهگیری از منابع و مآخذ؛ پژوهش، مقالات و مطالعات نوین، مبانی و مفاهیم اساسی تشیع را معرفی و چگونگی پیدایش و ظهور این مذهب را تبیین نموده است.
مهمترین نوآوری این پژوهش نسبت به پژوهشهای قبلی این است که برخلاف پژوهشهای قبلی که بهصورت گذرا و جزئی به موضوع گسترش تشیع در قزوین پرداختند، پژوهش مذکور این موضوع را بهصورت جامع و کلی و بخصوص در سدههای نخست هجری موردبررسی قرار داده است.
چگونگی ورود و گسترش تشیع در قزوین
با ورود اسلام به قزوین و مقاومتی که منطقه جبال در برابر اسلام داشت، این شهر به دژی برای اسلام و مسلمانان تبدیل شد بهطوریکه بسیاری از اعراب در آن سکونت گزیدند. موقعیت جغرافیایی و مواصلاتی آن سبب شد که خلفای اموی و عباسی توجه ویژهای این منطقه داشته باشند. ازاینرو پس از فتح قزوین، اعراب سرشناس بسیاری جهت مقابله با دیلمان در این شهر سکنی گزیدند که مظهر سنی متعصب در این شهر شدند و مجالی برای دوستداری امیرالمؤمنین (ع ) و شیعیان نمیدادند.
بااینحال از قرن دوم هجری رفتهرفته حضور اقلیتی شیعه خود را در این شهر نشان داد؛ امری که ریشه آن را باید در حضور صحابه و تابعین رسول خدا(ص )و یا فرمانداران حضرت علی(ع )جستجو کرد که در این شهر برای فتوحات و اداره آن حضورداشته و از ارادتمندان امیرالمؤمنین (ع )بودهاند.
قاضی نورالله شوشتری دراینباره مینویسد: «در تاریخ ابن اعثم کوفی مسطور است آخرین نایبی که از نواب امیرالمؤمنین (ع) در وقت عزیمت او به شام رسید، ربیع بن خثیم بود که از ولایت ری با چهار هزار مرد مسلح به خدمت حضرت آمد و چون به ملازم حضرت امیر رسید، آن حضرت مردمان را به رفتن بهجانب شام و جنگ کردن با معاویه تحریم مینمود(شوشتری، 1354، ج 297:1)
خواجه ربیع علاوه بر اینکه از جانب امام علی(ع) بهعنوان کارگزار قزوین منصوب شده بود، از زهاد هشتگانه معروف نیز بوده است(حلی، بیتا:71). از فضل بن شاذان درباره زهاد ثمانیه سؤال کردند .گفت :چهار نفر از ایشان ربیع بن خثیم، هرم بن حیان، اویس قرنی و عامر بن عبد قیس از زهاد و اتقیای اصحاب حضرت امیرالمؤمنین(ع) بودند(شوشتری، 1354، ج 297:1)
ربیع بن خثیم همان خواجه ربیع معروف و مشهور در مشهد است. او پسازآنکه از سوی امام علی (ع) به حکمرانی قزوین فرستاده شد، در سال 61یا63 هجری در طوس درگذشت و در این محل به خاک سپرده شد .از حضرت رضا (ع) روایت شده است که فرمودند :ما را از آمدن به خراسان به غیر زیارت خواجه ربیع فایدهای نرسید.(خراسانی، 1378ق:123)
نام عبیده سلمانی نیز در کتاب تاریخ گزیده حمدالله مستوفی ازجمله افرادی آمده است که مدتی از جانب امام علی (ع) کارگزار قزوین بوده است (مستوفی، 793:1364). عبیده در سال فتح مکه ایمان آورد و علوم خود را از امام علی(ع) و ابن مسعود فراگرفت. او از بزرگان تابعین بوده است که جز ء یاران عبدالله بن مسعود و امام علی(ع) بوده و از حضرت نیز روایت کرده است . شیخ طوسی نیز او را از یاران امام علی(ع) و اصحابش دانسته است(طوسی، 1380ق:47).
عبیده ازجمله افرادی بوده که در جنگ نهروان حضور داشته است(اربلی، 1405،ج129:1). شک و تردید او در ابتدای جنگ به خاطر اطلاع کم و اندک او از مقام امام علی (ع) بوده است و این نکته بیانگر این مطلب است که عبدالله بن مسعود شاگردان خود را تنها با قرآن آشنا ساخته و از بینش سیاسی آنها غفلت ورزیده است.
همانگونه که اشاره شد سابقه حضور شیعیان و اصحاب امام علی(ع )در قزوین به دوره خود حضرت برمیگردد که ایشان گروهی را به فرماندهی ربیع بن خثیم برای محافظت از مرز قزوین به این ناحیه گسیل داشتند. افرادی که از جانب حضرت بهعنوان کارگزار به قزوین فرستاده شدند از اصحاب و یاران مورد اعتماد ایشان بودند که از جانب شیعیان نیز مورد تائید قرارگرفته و افراد موثقی معرفیشدهاند.
در گام بعدی این آشنایی و علاقهمندی به مکتب تشیع مدیون فعالیتهای شماری از سادات، برخی از بزرگان قبیله بنی عجل و شماری دیگر از خاندانهای برجسته بود. این فعالیت برای برخی از بزرگان سنی شهر قابلتحمل نبود و روزگاری بر شیعیان این شهر چنان تحمیل کردند تا داغی بر پیشانی بگذارند. (قزوینی،402:1372)
بر اساس گزارشهای تاریخی، فعالیت شیعیان در قدم نخست چنان بود که در بین رجال شیعه در قرن دوم و سوم هجری، به نام شماری از اهل قزوین برمیخوریم که برخی مانند ابو محمد قزوینی از اصحاب امام رضا(ع) و ابوغانم قزوینی خادم امام عسگری و داوود بن سلیمان قزوینی از اصحاب دیگر امامان معصوم بودند. (نجاشی، بیتا:263) شیعیان قزوین در عصر غیبت، با وکیلان امام دوازدهم در ارتباط بودند و وجوهات اموال خود را برای ایشان میفرستادند و در مسائل علمی خویش، با عالمان بزرگ عصر خود در تماس بودند؛ چنانکه مثلاً در آثار شیخ صدوق از رسالهای نام برده شده که در آن به مسائل رسیده از مردم پاسخ دادهشده است(نجاشی، بی تا:392) .
خاندانهای معروف شیعی مانند؛ خاندان حمدان، بنی عجل و سادات جعفری و جزء آنان بهتدریج در قزوین ساکن شده و در رواج تشیع در این شهر نقش جدی ایفا کردند .قزوین در این زمینه نیز تا حدودی زیادی متأثر از شهر ری و مع الواسطه متأثر از قم و حتی شمال ایران بود.امروزه شمار زیادی مزار از بزرگان سادات در قزوین و نواحی آن وجود دارد که یادگار مهاجرت سادات به این شهر و نفوذ آنان میان مردم است. در خصوص هرکدام از عوامل فوق در فصول آینده بهصورت مبسوط بحث خواهیم کرد.
تشیع قزوین در عصر علویان طبرستان
با فروپاشی خلافت اموی و استقرار دولت عباسیان، قزوین همچنان جایگاه خود را بهعنوان یک شهر مهم مرزی با دیالمه حفظ کرد. در عصر نخست خلفای عباسی، شاهد مخالفتها و قیامهای زیادی از سوی علویان علیه خلافت عباسی هستیم که بسیاری از سرزمینهای اسلامی ازجمله قزوین تحت تأثیر این قیامها قرار گرفتند.
ازجمله در دوران خلافت هارونالرشید در سال 175ق، یحی بن عبدالله برادر محمد بن نفس زکیه که از علویان به شمار میرفت در کوهستانهای دیلم در برابر خلیفه به پا میخیزد و درزمانی کوتاه جمعی فراوان به دو او گرد میآیند. او بر ناحیه عراق دست مییابد و قزوین نیز برای مدت دو سال در زیر فرمان او قرار میگیرد.این نخستین باری بود که علویان پس از دستیابی به قزوین آن را برای مدتی زیر فرمان خود نگه میداشت.
پسازآن در سال 250ق، حسن بن زید علوی معروف به داعی کبیر، مؤسس سلسله سادات زیدیه طبرستان از ری به آن ناحیه دعوت گردید، مردم آن سامان با او بیعت کردند و نبردهایی چندی با مخالفان صورت پذیرفت که پیروزی از آن داعی کبیر بود. بعد از مدتی داعی کبیر، ملک جستان بن وهسودان را به همراه احمد بن عیسی و قاسم بن علی روانه فتح عراق و ری و قزوین و ابهر و زنجان کرد. جستان به همراه حسین بن احمد کوکبی که همیشه برای مسلمانان حاضر در قزوین ایجاد مشکل میکرد، قزوین و ابهر و زنجان را گشود و مردم آن نواحی مطیع حاکم علوی گشتند و گروهی از دیلمان از جانب داعی به حکمرانی و داروغه گری آن نواحی منصوب شدند.
در تاریخ قم در ذکر آمدن علویان به قزوین چنین آمده است:«...گروه علویه در قزوین شدند و رئیس ایشان احمد بن عیسی شیخ بود و گویند امیر ایشان حسین بن محمد کوکبی بود با اهل قزوین محاربت کردند و ایشان را به هزیمت فرستادند و بر ایشان غالب شدند تا آنگاهکه موسی بن بغا بعدازآن با ایشان محاربت کرد و ایشان را به هزیمت کرد و ایشان بداعی محمد بن زید ملحق شدند...»(قمی، 241:1361).
سپردن حکومت قزوین از سوی کوکبی به یکی از افراد خاندان عجلی که از شیعیان حاضر در قزوین بودند از مواردی است که باید قابلتوجه قرار گیرد. حکومت فردی از خاندان عجلی از نشانههای پذیرش حکومت شیعی توسط مردم قزوین و نیز حضور شیعیان در قزوین داشته است.
پس از درگذشت داعی کبیر برادر او محمد بن زید معروف به داعی صغیر در سال 271 ق جانشین او میگردد. زیرا که داعی کبیر قبل از مرگ از کلیه خواص و عوام برای او بیعت گرفته بود. در این دوره به دلیل درگیری که بین محمد بن زید و سید ابوالحسن داماد داعی کبیر رخ داد، رافع بن هرثمه از فرصت استفاده کرد و توانست پس از ویران ساختن طالقان بر قزوین مسلط شود. ولی درنهایت لشکر خلیفه موفق گردید نیروهای رافع را منهزم ساخته و بر قزوین دست یابند. بدین ترتیب قزوین از تحت فرمانروایی علویان طبرستان خارج شد. در دوره صفاریان و سامانیان نیز، قزوین تحت استیلای خلافت عباسی قرار گرفت.
آلبویه(320-447) با نفوذ خود در ایران در قرن چهارم که تشیع را موردحمایت کامل خود قراردادند، توانستند بر بخشهای وسیعی از ایران دست یابند. این در حالی است که تمدن اسلامی از بدو ورود تا آغاز قرن چهارم دارای ساختار مذهبی با گرایش اهل تسنن بوده است. ولی با آغاز قرن چهارم ما شاهد شکوفایی حرکتها و جنبشهایی میشویم که کاملاً رنگ و بوی شیعی دارند. حاکمان و امیران آلبویه بیش از یکصد سال بر بخشهای از سرزمین ایران ازجمله اصفهان، قزوین و...فرمان راندند و از جهت سیاسی، اعتقادی و فرهنگی موقعیت بزرگی را برای شیعیان فراهم کردند و این به دلیل آن بود که آلبویه خود شیعه بودهاند(ابن مسکویه، 1376، ج119:6).
قبل از آلبویه، اجرای مناسک مذهبی شیعیان غال با علنی نبود و بهندرت اتفاق میافتاد که شیعیان بتوانند آدابورسوم خود را بهصورت آشکار انجام دهند؛ زیرا حکومت سنی مذهب عباسیان و قبل از آن امویان از این کار بهشدت جلوگیری میکردند. از زمان قدرت گیری امرای آلبویه و تسلط ایشان بر شهرهای مختلف ایران ازجمله قزوین و از میان بردن اختیارات خليفه، فعالیتهای شیعیان در اجرای برنامههای مذهبی خود کموبیش علنی شد و تا پایان عمر این حکومت شیعی تداوم داشت، هرچند گاهی هم از آن جلوگیری به عمل میآمد. بااینحال فضای فرهنگی به وجود آمده توسط امراي آلبویه بهتدریج زمینه تعمیق فرهنگ تشیع را در قلمرو آنها فراهم آورد. گزارشهای منابع نشان از گستردگی این فعالیتها دارد. مهمترین این فعالیتها را میتوان به شرح زیر معرفی کرد:
۱) شیعیان پس از ورود آلبویه به بغداد، آزادی عمل بسیار یافته بودند و امرای بویه شعارهای شیعیان را در شهرهای اسلامی برقرار نمودند. آنگونه که این اثیر مینویسد، در سال ۳۵۱ق. شیعیان به دستور معزالدوله بر دیوارهای مساجد شهر چنین نوشتند: العن الله معاویه بن ابی سفیان و لعن من غصب فاطمه- رضي الله عنها- فدك و من منع آن يدفن الحسن عند قبر جده و من نفى اباذر الغفاري و من أخرج العباس من الشورى»(ابن اثیر، 1371: 508). رفتارهای این گونه کاملاً گویای اعتقادات شیعی امرای آلبویه است.
۲) مهمترین شعار مذهبی شیعه که خلفای عباسی بهخصوص متوکل، بهصورت جدی با آن مخالفت میکرد، مراسم سوگواری در روز عاشورا بود. امرای بویه با آشکار کردن مراسم روز عاشورا، گام مهمی در ترویج و گسترش فرهنگ تشیع برداشتند و مراسم عاشورا در حقیقت بیانگر مظلومیت خاندان پیامبر (ص) و اعلام ایدههای دینی امام حسین (ع) به مردم بود. چنین به نظر میرسد که آل بویه در رسمیت بخشیدن به مراسم عاشورا، از فاطمیان پیشقدم بودند. سید ظهیرالدین مرعشی هم به این موضوع اشارهکرده و مینویسد: «رسم دیلمیها در سوگواری، بر سینه کوبیدن و نمد سیاه از گردن آویختن است»(مرعشی، 1361: 223). لذا میتوان احتمال داد که در آن روزها بهرسم دیلم بر سینه میکوبیدند که اکنون نیز در مراسم عاشورا معمول است. ظاهراً کاهن با توجه به همین گزارش مرعشی احتمال داده که معزالدوله تحت تأثیر آیینهای دیلمیان، عزاداری روز عاشورا را آشکارا برپا میکرد.(کاهن، 1384: 15)
بر اساس گزارشهای تاریخی، امرای آلبویه در ادامه گسترش قلمرو و تبلیغ و ترویج مذهب تشیع، قزوین را تحت استیلای خود قرار داده و شیعیان را مورد حمایت قراردادند. از سال 321 ق که دیالمه بر اکثر نواحی ایران تسلط یافتند، قزوین نیز به مدت یکصد سال جزء قلمرو و تحت فرمان آنها درامد و بنابر نوشته حمدالله مستوفی در طی این مدت فرزندان و اعقاب فخرالدوله ابومنصور کوفی سمت والی گری قزوین را بر عهده داشتند. ازجمله حوادث قزوین در دوران قدرت دیالمه حادثه سال 358ق است که حمدالله مستوفی درباره آن مینویسد:«ابن العمید ابوالفتح علی بن محمد بن حسن وزیر رکنالدوله، در سنه ثمان و خمسین و ثلثمایه(358) جهت فتنهای که واقع شده بود، به قزوین آمد و به جباریت از اهل قزوین هزار و دویست هزار درم بستد و آن را مال التادیب نام نهاد»(مستوفی، 791:1364). در سال 373 ما شاهد حضور صاحب اسماعیل بن عباد وزیر فخرالدوله هستیم که همراه یاران خود وارد قزوین میشود(مستوفی، 1364:792)
در سال ۴۲۰ هجری سلطان محمود موفق میگردد که مجد الدوله دیلمی را دستگیر و ری را فتح کند. در این سال سلطان محمود سپاهی را به فرماندهی مرزبان بن حسن روانه قزوین میکند و او موفق به سرکوب سالار ابراهیم میشود. اما پس از بازگشت سلطان محمود به غزنه، بار دیگر؛ سالار، قزوین را اشغال میکند. مدتی بعد سلطان مسعود سالار ابراهیم را مغلوب و اسیر میگرداند و پسر سالار ابراهیم در مقابل او سر تعظیم فرود آورده و باج گذار میشود(بیهقی، ۱۳۰۵: ۲۵۹).
در زمان تسلط غزنویان بر قزوین؛ والی قزوین فخرالدوله ابي منصور درمیگذرد و چون پسرش ابی نصر هنوز به سن بلوغ نرسیده بود سلطان محمود کاراستی را به سمت والی قزوین تعیین میکند. پس از یک سال مردم بر او میشورند و او کشته میشود. مستوفی مینویسد:« چون در سنه احدی و عشرین و اربعمایه سلطان محمود بن سبکتگین رحمه الله بر ملک عراق نیز مستولی شد نهم پدرم فخرالدوله ابي منصور در گذشته پسرش ابی نصر بحد بلوغ نرسیده بود و بکار ایالت شایسته نهه کارآسی ندیم را به ایالت قزوین معین کرد و این تخمه را استیفا فرمود... کاراسی دست بظلم دراز کرده دعای ایشان در حق او مستجاب نبود جهال قزاونه او را بدین سبب بکشتند یک سال و چند ماه حکم کرد... (مستوفی، 1364: ۷۹۵). پس از کشته شدن کار آسی حمزه بن اليسع که حاکم قم بود به فرمان سلطان محمود به سمت والی قزوین منصوب گشت و مدت دو سال و چند ماه در این سمت باقی مان(قمی، 1381: ۲۷۹)، در دوران حکمرانی او قناتی در قزوین جاری شد که نخستین قنات شهر بوده است
از بین حاکمان آلبویه میتوان به رکنالدوله برادر بزرگتر معزالدوله که بیش از ۴۴ سال بر اصفهان قزوین، ری و همدان حکومت کرد اشاره کرد(ذبیح زاده، ۱۳۸5: 1/ ۱۳۷). او از علاقهمندان به مکتب تشیع بوده است که با دعوت شیخ صدوق به وی این امکان را برای شیعیان قزوین فراهم کرد تا شیعیان برای سؤالات شرعی خود نامههایی را برای شیخ بنویسند و جواب سؤالهای خود را دریافت کنند. (حسینیان، ۱۳۸۰: ۱۲۴). از دوران حکمرانی رکنالدوله و فخرالدوله، شاهان آلبویه، سکههایی با ضرب قزوین در دست است(ورجاوند، 1342: ج1: ۱۳۱). باوجوداینکه آلبویه با اقدامات خود از جهت سیاسی باعث اقتدار شیعیان در نواحی مختلف ایران شدند ولی در قزوین اوضاع مذهبی به گونه دیگر بود و باوجود حکمرانان شیعی آلبویه این شهر همچنان از پایگاههای استوار در اهل تسنن برخوردار بود و آلبویه هم با تمام تلاشهای خود نتوانست تغییر جدی در این فضا ایجاد کند.
حضور علما و دانشمندان شیعه در قزوین
حضور محدثین، متعلمین و اصحاب و نمایندگان شیعه در قزوین، نقش کلیدی و محوری در بین مردم اعمال کرده و در پویایی مذهب شیعه و جذب مردم به این مذهب مثمر ثمر واقع شدند. از میان دانشمندان و عالمان و راویان حدیثی که در بین شیعیان مطرح بودهاند ، شماری قزوینی وجود داشته است که در ادامه به تأثیرگذاری آنها در ترویج و گسترش مکتب تشیع در قزوین و دیگر نواحی متأثر از قزوین میپردازیم:
ابوعبدالله قزوینی از مشایخ و محدثین شیعه در قزوین بوده است( قریشی، 32:1386). ابوعبدالله از اصحاب ابی جعفر محمد بن علی الباقر(ع) است که روایتی در باب «صلاه» و «تغسیل المیت»از امام باقر(ع) روایت کرده است. (قزوینی، 32:1397) آوردن روایاتی در باب نماز و غسل دادن میت از مواردی ضروری و مورد نیاز جهان تشیع بوده است که امام باقر(ع) توسط صحابی مورد اعتماد خود، احکام آن را به شیعیان تذکر می دادهاند. در این بین ابوعبدالله قزوینی با نقل این روایت از جانب امام(ع)، جهان تشیع بهخصوص شیعیان قزوین را در بالا بردن سطح دانش مذهبی یاری رسانیده است. او همچنین با فعالیتهای خود در مسیر شکوفایی مذهب شیعه و سیره اهلبیت(ع) شیعیان را با مکتب ائمه معصومین(علیهمالسلام) آشنا کرده است.
داود بن سلیمان بن یوسف بن ابو احمد غازی قزوینی یکی از مشایخ قزوین و از علمای مطرح در قزوین بوده است. او با روایت از امام رضا(ع) معروف گشته است(نجاشی، 161:1416).گفته میشود که امام رضا(ع) مدتی را در خانه او در شهر قزوین ساکن بودهاند(رافعی قزوینی، 1408،ج2:414) که البته صحت این موضوع درست نیست. زیرا مسیر حرکت امام رضا (ع) از خوزستان به فارس و ابرقو و طبس و خراسان بوده است و اصلاً این مسیر حرکت از سوی قزوین نبوده است. و از سوی دیگر، امام رضا(ع) برخلاف روایات برخی از منابع که از حضور امام رضا(ع) در قزوین سخن میگویند، در مدت حضور خود در ایران اصلاً به قزوین سفر نکردند. به هر صورت وی راوی «صحیه الرضا» نیز بوده که اهل حدیث از وی نقل میکنند که در قزوین عالمان و محدثان شیعه و سنی از طریق مختلف آن را از داود بن سلیمان روایت کردهاند(قزوینی، 213:1397). روایات زیادی از او به نقل از امام رضا(ع) در کتب شیعه آمده است که بهعنوان صحیفه الرضا چاپ شده است. او در حدیثی از امام رضا(ع) نقل کرده است که در سال 194 ق . آن حدیث را از حضرت شنیده است(قزوینی، 209:1397). مقبره داود بن سلیمان در مسجد سوخته چنار واقع در محله درب کوشک قرار داد و هنوز هم برجایمانده است(گلریز، 1382، ج1:718)
محمد بن اسحاق طالقانی از اصحاب قزوینی امام رضا(ع) معرفیشده که در طالقان قزوین سکونت داشته است(صدوق، 1405،ج88:2-87).روایتی را شیخ صدوق در کتاب خود به نقل از احمد فرزند محمد بن اسحاق طالقانی آورده است که این روایت بدین گونه است: احمد بن محمد بن اسحاق طالقانی روایت میکند که پدرش گفته است: مردی در خراسان، سوگند خورد که چنانچه معاویه از صحابه شمرده شود، زوجه خود را طلاق دهد. این موقعیت بود که حضرت رضا(ع) در آن سامان بوده است. فقهای موجود همگی فتوا دادند که زوجه مرد مطلقه گردیده است.
در ضمن از حضرت رضا(ع) استفتا گردید. حضرت جواب نوشت: طلاق، واقع نشده است. فقها از حضرتش درخواست توضیح کردند. حضرت در جواب نوشتند: در روایت شما هم آمده است که ابوسعید خدری گفت: پیامبر اکرم(ص) در روز فتح مکه، به کسانی که از روی ناچاری در همان موقع اسلام آوردند و بسیار بودند و گرد حضرت را گرفتند و توقع داشتند که آنان را جزء اصحاب خود بشمرد، فرمود، «انتم خیر، و اصحابی خیر، و لا هجره بعد الفتح»؛ شما جایگاه خود را دارید و اصحاب من جایگاه خود را، و هجرت شرط نخست صحابی بودن است. پس از فتح مکه، برای مردم آن سامان موردی نیست.حضرت رضا فرمود: ملاحظه میکنید که پیامبر اسلام(ص) چنین افرادی را که پس از فتح مکه اسلام آورده بودند، از صحابه خود جدا ساخت. فقها پس از شنیدن دلایل حضرت رضا(ع) آن را کامل دانستند و پذیرفتند.(صدوق، 1405، 93:2)
نقل این گونه روایات از اصحاب قزوینی ائمه در اعتلای رشد فکری و فرهنگی جامعه تأثیر شگرفی داشته و آگاهی لازم را به آنها می داده است. این بزرگان با نقل حدیث، شیعیان را با الگوها و سب رفتاری امامان آشنا کرده و مانع رواج غلو و فرقههای انحرافی در بین شیعیان میشدند. بهخصوص حضور چنین افرادی در قزوین به علت غلبه اهل سنت لازم و ضروری مینمود، زیرا شیعیان این شهر در اقلیت بوده و ازنظر دسترسی به اسناد و احکام شیعه دچار مشکل میشدند. حضور محمد بن اسحاق طالقانی و نقل حدیث از ائمه از طریق این افراد می توانست این کمبود را تا حدودی مرتفع سازد.
فارس بن حاتم بن ماهویه قزوینی، از محدّثان و از اصحاب امام هادی و عسکری علیهماالسلام بوده است(طوسی، 1380ق: 420). از ولادت او اطلاعی در دست نیست، ولی چون برخی او را از اصحاب امام رضا علیهالسلام یادکردهاند میتوان حدس زد که ولادت او در زمان امامت آن حضرت در سال 183 هجری بوده است.
وی اصالتاً اهل قزوین و از ذرّیّه حاتم بن ماهویه قزوینی شیعی است که در اواخر قرن دوم هجری زندگی میکرد، اما خود او در سامرّاء اقامت داشت. از حیات علمی او چیزی نمیدانیم، اما چونکه خاندان او به علم و دانش مشهورند، قویاً محتمل است که وی نزد رجال این خاندان مانند طاهر بن حاتم (از اصحاب امام کاظم علیهالسلام ) و سعید بن حاتم (از اصحاب امام رضا علیهالسلام ) به تحصیل علم پرداخته و پرورش یافته باشد. برادر او، احمد بن حاتم از رجال موثّق شیعه است و احادیث بسیاری از او در منابع شیعه به چشم میخورد. فارس بن حاتم ازجمله وکلای مبرز امام هادی(ع) در سامرا و رابط بین آن جناب و شیعیان و وکلای منطقه جبال، ازجمله قزوین بود(جباری، 1382، ج2:650). یکی از دلایل وکالت فارس بن حاتم آن است که شیخ طوسی نامش را در زمره ی وکلای مذموم ائمه آورده است و توقیع امام هادی(ع) را نیز که مشتمل بر لعن و ذم فارس است، بیان میکند(طوسی، 1380:420)
با توجه به قزوینی بودنش، وکالت وی در ناحیه قزوین پیش از انتقال به سامرا محتمل است. بههرحال در اینکه وی در سامرا محل رجوع شیعیان و وکلای قزوین و مناطق جبال برای تحویل اموال و وجوه شرعی بوده است، تردیدی نیست(جباری، 1382، ج1:122)
وی همچون برادرش، طاهر، در آغاز دارای عقیدهای سالم و مستقیم الحال بود، اما در زمان امام هادی علیهالسلام منحرف شد و به دلیل اعتقاد فاسدی که پیدا کرده بود، از سوی امام هادی علیهالسلام در سال 250 هجری توقیع لعن در حق او صادر شد(معروف الحسنی، 1382، ج2،ص482). اعتقاد او بر این بود که وی نماینده ابوجعفر محمّد فرزند امام هادی (ع) است و چون ابوجعفر در حیات امام هادی (چهار سال و ده ماه قبل از وفات امام هادی (ع) از دنیا رفت، وی ادعای امامت کرد و در همین فرصت بود که جعفر کذّاب، فرزند امام عسکری (ع) ، نیز ادعا کرد که وی پس از فارس، نماینده ابوجعفر است. مردم نیز در اثر ادعای آنان، دچار تفرقه شدند و آشفتگی شدیدی در بین شیعیان پدیدار گشت. امام هادی (ع) در ضمن نامهای، علی بن عمرو قزوینی را مأمور کرد تا عقاید فاسد او را به همه مردم اعلام کند.
در همین زمان یکی دیگر از وکلای قزوین به نام علی بن عمرو عطار به همراه اموالی از قزوین وارد سامرا شد. ازآنجاکه وی معمولاً اموال ر به فارس تحویل میداد، عثمان بن سعید عمری که مسئولیت امور سازمان را به عهده داشت، علی بن عبد الغفار را مأمور کرد تا فرد مورداطمینان را نزد علی بن عمرو بفرستد و او را وضعیت فارس و خروج و لعن او از سوی امام هادی(ع) بیاگاهاند. وی نیز به همراه ابا یعقوب یوسف بن سخت با وکیل قزوین ارتباط برقرار کرده و پیامبر عمری را به وی رسانید و سرانجام اموال ارسالی از قزوین، تحویل عمری داده شد(جباری، 1382، ج1:122-123)
عروه طی نامهای دیگر که به امام هادی(ع) نوشت، درباره فارس بن حاتم قزوینی کسب تکلیف کرد. امام هادی(ع) در جواب نامه عروه به او نوشتند« حرفهای او را قبول نکنید و آبروی او را ببرید، خدا او را از رحمت خود دور سازد و خوار کند. او دروغگوست و در تمام آنچه ادعا میکند و توصیف مینماید دروغ میگوید: ولیکن از درگیر شدن و بحث و گفتگو در آن باره، خویشتنداری کنید و از مشورت با او بپرهیزید و راه او را برای فتنهانگیزی باز نگذارید، خداوند ما را از شر او نظایر او بازدارد(قریشی، 1416: 296)
وی در طول حیات خود، کتاب های متعددی تالیف کرده ازجمله کتاب الرد علی الواقفه، کتاب الحروب، التفضیل، عدد الائمه من حساب الجمل، و کتاب الرد علی الاسماعیلیه(نجاشی، 238:1416). فارس درنهایت به دلیل غلو بیش از حدش به فرمان امام هادی(ع) و به دست یکی از دستیاران حضرت به نام جنید به قتل رسید(طوسی، 1380:4230).
علی بن عمرو عطار قزوینی از اصحاب امام هادی(ع) بود (عطاردی، 1410: 351). حضرت هادی(ع) نامهای به وی نوشته و در آن مرقوم کرده که امر امامت بعد از خود به بزرگترین فرزندانم یعنی ابو محمد(حسن) میرسد (مفید، 1413ق، ج 303:2).
عبدالله بن جعفر حمیری روایت کرده و میگوید: امام هادی(ع) به خط مبارک خویش به علی بن عمرو قزوینی مرقوم فرمود:"بر این اعتقاد باش آنچه خدای متعال را به واسطۀ آن پرستش میکنی، رازهای پوشیدۀ آن نزد من است، همانگونه که آن را در مورد کسی که دربارهاش از من توضیح خواسته بودی برائت آشکار ساختم و او همان فارس است که لعنت خدا بر او باد. تو را نمیسزد مگر اینکه در لعن وی و قصد دشمنی با او تا آنجا که برایت میسر باشد بکوشی. من هیچگاه فرمان نمیدهم خداوند از راهی غیر صحیح پرستیده شود. بنابراین، در لعن و هتک حیثیت و قطع رابطۀ او، فوقالعاده بکوش و یارانمان را از آمدوشد با او بازدار و آنچه را مدعی آن است، به تباهی بکشان. این پیام را از من به آنان برسان و از قول من بر ایشان نقل کن زیرا در مورد این مسئله مهم قطعاً در پیشگاه خداوند از شما بازخواست خواهم کرد. وای بر کسی که نافرمانی کند و به انکار آن برخیزد. این پیام را شب سهشنبه نهم ربیعالاول سال ٢٥٠ ق نگاشتم، من بر خدا توکل نموده و او را سپاس فراوان میگویم. " (طوسی، 1380ق: ٤٩٧ -٤٩٨).
با دقت در متن نامه امام مشخص میشود که وی وکیل محلی قزوین بوده زیرا امام از وی میخواهد که از ارتباط یاران با فارس جلوگیری کند و به مردم ابلاغ کند و تأکید میکند که این وظیفه اوست و در صورت اهمال و سستی در پیشگاه خداوند مؤاخذه میشود. این شاهدی بر این مدعاست که علی بن عمرو قزوینی مسئولیتی در سازمان وکالت بر عهده داشته و احتمال زیاد وکیل محلی امام هادی(ع) در قزوین بوده است.
حدیثهای که علی بن عمرو در باب امامت امام زمان(ع) بیان کرده است، در شناخت امام دوازدهم مؤثر واقع گردید و جهان تشیع را از حالت بهت و سردرگمی نجات داد. شیعیان قزوین نیز از طریق احادیث این بزرگوار با امام(ع) آشنا گردیدند و در روزهای که به علت تنشهای میان بعضی افراد شیعه که به غلو گراییده و یا به خاطر منافع دنیوی به نفی امام دوازدهم(ع) مبادرت میکردند؛ احادیث یاران منصف ائمه(ع) ازجمله علی بن عمرو راهگشا و چراغ راهنمایی برای شیعیان آن دوره بوده است.
علی بن حاتم قزوینی از شاگردان به نام ابن ادریسی قمی بوده است. علمای بزرگ شیعه در شرح این شخصیت عالم شیعی مطالبی را بیان کردهاند. ازجمله نجاشی مینویسد:«ابوالحسن علی بن سهل حاتم بن ابی حاتم قزوینی، فینفسه دانشمندی موثق از اصحاب ماست، ولی او از ضعفا روایت نموده، احادیث بسیاری شنیده و کتبی تصنیف کرده است.کتاب توحید و معرفت، کتاب وضو، کتاب اذان، کتاب قبله، کتاب وقت، کتاب صلاه، کتاب سهو و...ابوعبدالله بن شاذان از ابوالحسن علی بن حاتم، کتابهایش را به ما خبر داد. (نجاشی،263:1416). شیخ االطائفه مینویسد:«علی بن حاتم قزوینی رضیاللهعنه، او دارای کتابهای بسیار نیکو و مورد اعتماد است که به ترتیب کتب فقه سی کتاب است. ازجمله کتاب وضو، کتاب صلاه، کتاب صوم، کتاب حج، و...کتابها و روایات او را احمد بن عبدون از ابوعبدالله حسین بن علی بن شیبان قزوینی با سماعی که در سال 350 ق. از علی بن حاتم نموده بد به ما خبر داد و میگفت: او در آن موقع زنده بوده است(طوسی، بیتا:258).
طوسی همچنین در رجال خود آورده است که« ابوالحسن علی بن حاتم قزوینی، دانشمندی موثق است. او دارای تصنیفهایی است که قسمتی از آن را در فهرست ذکر کردهایم. تلعکبری از وی روایت نموده است و در سال 326ق. و بعدازآن از وی حدیث شنیده، و از او اجازه گرفته است(طوسی، 1380ق:432).
2. ابوالفرج محمد بن موسی قزوینی
ابوالفرج محمد بن موسی قزوینی از مؤلفان شیعی است که آثار فراوانی به رشته تحریر در آورده است. او کاتب، موثق:حیح الروایه و واضح الطریقه است. او کتب مختلفی را نگاشته که عبارتاند از کتاب السهو، کتاب الموجز المختصر من الفاظ سید البشیر، کتاب الرد الاسماعیلیه، و....نجاشی همچنین مینویسد: من این شیخ را دیدم اما از وی سماع حدیث نکردم(نجاشی، 397:1416). نجاشی در جای دیگری نوشته است که وی راوی کتاب اخبار فاطمه علیها السلام اثر احمد بن محمد بن جعفر صولی است(نجاشی، 84:1416).ابوالفرج از پر تألیفترین مؤلفان شیعه است که با نوشتن کتب فقهی، حدیثی، و کلامی توانسته است جایگاه ویژهای را در بین نویسندگان شیعه به خود اختصاص دهد. او نیز بهمانند بسیاری از مؤلفان قزوینی کتابی را در رد عقاید اسماعیلیان نوشته و آنان را موردنقد قرار داده است.کتب او تبیینکننده مبانی اعتقادی ائمه(ع) برای شیعیان بوده است. به دلیل قزوینی بودن ابوالفرج محمد بن موسی و حضور ایشان در قزوین ، این طبیعی است که شیعیانی که در این شهر حضورداشتهاند از کتب او استفادههای شایانی برده و در هر چه باشکوهتر شدن فرهنگ شیعه از آنها بهره بردهاند.
محمد بن محمود قزوینی ملقب به ابیعبدالله و از علمای بزرگ امامیه در قزوین که از مشایخ شیخ اجل ثقهالاسلام محمد بن یعقوب کلینی بوده است(قزوینی،1397: 318)
4. محمد بن عبدالله بن ابی غانم قزوینی
محمد بن عبدالله بن ابی غانم قزوینی از علماء و بزرگان امامیه در قزوین است که از مشایخ شیخ صدوق دانسته شده است(قزوینی، 1397 :308 )
احمد بن ابراهیم قزوینی از علمایی است که اطلاعات چندانی درباره ایشان در دست نیست. درباره او آورده شده است که از مشایخ شیخ طوسی است(طوسی، 1380ق:505). طوسی در کتاب الفهرست نام او را در ذیل وصف ابی عرو البصری آورده است.(قزوینی، 99:1397)
6. یحیی بن ابی بکر بن مهرویه قزوینی
یحیی بن ابی بکر بن مهرویه قزوینی معروف به ابی زکریا(قزوینی، 1397 :326) و اهل قزوین بوده است که طوسی در کتاب فهرست خود از وی نام برده است(طوسی، بیتا:177).کتاب معروف النوادر از این دانشمند بزرگ شیعی بوده است(نجاشی، 1416 :442).
حمزه بن محمد بن احمد بن جعفر از علمای امامیه در قزوین و از شاگردان علی بن ابراهیم قمی است(طوسی، 1380ق:468). قزوینی در کتاب خود او را از مشایخ و بزرگان امامیه معرفی کرده است(قزوینی، 173:1397).
اصحاب قزوینی ائمه معصومین در قزوین
عبدالله بن عباس قزوینی از بزرگان و علمای امامیه در قزوین و از اصحاب بزرگ امام رضا(ع) معرفیشدهاند که ساکن قزوین بوده است(خطیب بغدادی، 1417، ج4:205).
جعفر بن محمد قزوینی از اصحاب امام رضا(ع) وساکن قزوین بوده است(عاملی، 1382، ج168:2)
3. خیران بن اسحاق زاکانی قزوینی
خیران بن اسحاق زاکانی قزوینی از شیوخ و بزرگان شیعه در قزوین است که فاضل استرآبادی او را ازجمله رجال امام هادی(ع) معرفی کرده است(نجفی، 1409، ج 206:2)
4. احمد بن علی الفائذی ابوعمر قزوینی
احمد بن علی الفائذی ابوعمر قزوینی فردی ثقه از شیوخ بزرگ امامیه در قزوین است(قزوینی، 112:1397). وی از قدمای مشایخ شیعه امامیه است که ظاهراً در عصر امام عسگری میزیسته، هرچند که شیخ طوسی او را در شمار کسانی نام برده که از امامان روایت ننمودهاند؛ بههرحال او را مورد وثوق و موجه دانستهاند(طوسی، 1380،ص454)نجاشی درباره او مینویسد: وی شیخی موثق از اصحاب مست که کتاب النوادر را نگاشته است.ابوعمر قزوینی در کتاب النوادر اخباری را از ابوعبدالله بن شاذان قزوینی آورده است و به این نکته اشارهکرده، که علی بن حاتم قزوینی در کتاب خود از او یادکرده است(نجاشی، 95:1416)
احمد بن حمدان قزوینی از متقدمین شیوخ امامیه است که غیبت صغری امام زمان را درک کره است. فاضل استرآبادی در کتاب خود از احمد بن حمدان قزوینی نام برده است(قزوینی، 105:1397). در نوشتهای که از محمد بن جعفر الاسدی دیدهشده، وی راوی کتاب الجبر و الاستطاعه محمد بن جعفر اسدی کوفی بوده است.
نقش علما و دانشمندان شیعه در تحولات فرهنگی و اجتماعی قزوین
از عوامل مهم و تأثیر در تحولات فکری و فرهنگی در قزوین، حضور گستردهای از علما، دانشمندان، محدثین، متکلمین و نیز اصحاب گرامی ائمه معصومین(ع) بوده است. حضور این شخصیتها نهتنها عامل گسترش مکتب تشیع در این شهر گردید، بلکه بهواسطه حضور این علما و دانشمندان در مناطق مختلف جغرافیایی ایران، سبب تأثیرگذاری تشیع قزوین در مناطق ایران نیز گردید.
بیشتر علمای این شهر در جرگه محدثین رواه، وعاظ و قراء بودهاند و در این زمینهها آثار ارزشمندی از خود بر جای نهادهاند. علاوه بر تألیفات ایشان، حضورشان در قزوین موجب جذب طلاب و دانشپژوهان از شهرها و ولایات همجوار به این شهر گردیده است. بهطوریکه در طی قرون نخستین هجری قزوین بهعنوان یکی از مراکز مهم علمی-فرهنگی مطرح میشود و آثار و تألیفات ارزشمندی از سوی علمای این شهر به جهان اسلام تقدیم میگردد. ابن حوقل درباره آن مینویسد: «مردم قزوین در آداب و علوم دست دارند و به همه آنها از هر راه دلبستگی نشان میدهند»(ابن حوقل، 369:1938) حضور علمای عرب همراه با مهاجران در این شهر و سکونت آنان و همچنین تداوم نسل آنان در این شهر که عموماً فرزندان ایشان نیز در ادامه پدر بینصیب از علم و دانش نبودهاند و بعضی جانشینان لایقی برای پدران عالم خود بودهاند . موجب رونق علمی و فرهنگی این شهر شدهاند. رافعی در مورد وضعیت علمی شهر قزوین مینویسد:«از ایشان بیشترشان حافظان قران هستند که بسیار قرآن را تلاوت میکنند و به علم تفسیر اشتغال داشتند (رافعی قزوینی، 1408 ق:34)
نتیجهگیری
قزوین همزمان با پذیرش اسلام که در قیاس با سایر شهرها، سریعتر آن را پذیرفت-میهمان شمار فراوانی از سپاهیان و قبایل عرب بود که بهمنظور مقابله با دیلمیان در این شهر استقرار یافتند. دفاع از شهر قزوین بهعنوان«ثغر الدیلم» یعنی مرزی در برابر تهاجم دیلم، ایجاب میکرد تا این مهاجران بهصورت گستردهای صورت پذیرفته و قابلمقایسه با دیگر شهرهای مرکزی نباشد. رفت و شد خلفا و یا ولی عهدان آنان و صرف اموال فراوان برای ساختن برج و بارو و ساختن شهرکهای در اطراف آنهمه حکایت از اهمیت قزوین برای دستگاه خلافت اموی و سپس عباسی بود. به همین دلیل بود که در سده اول و دوم هجری در فضیلت قزوین روایتهای بسیاری مطرح شد.وجود بیش از چهل حدیث ساختگی درباره فضیلت قزوین، و سکونت در آنکه رافعی در التدوین و مستوفی در تاریخ گزیده آورده و یاقوت بهحق در آنها تردید روا داشته، نشانگر همین موقعیت قزوین در برابر کفار دیلمی است.
در سایه توجه بیشازحد خلافت به قزوین، مذهب تسنن در این شهر غالب شد و در سایه سختگیری عمال حکومتی، مجالی برای ظهور و بروز دیگر فرق اسلامی در این بخش از جغرافیای جهان اسلام بهراحتی میسر نشد. به همین دلیل است که قبایل و طوایف شیعی سختیهای زیادی را تحمل کردند. به هر صورت، شهر قزوین از ابتدا در انحصار مذهب اهل سنت بوده و اکثریت مردم آن نیز بر این مذهب بودند. بااینحال، درباره چگونگی ورود تشیع در این شهر باید گفت که همزمان با فتوحات اسلامی در عهد خلفای راشدین، مبانی و اندیشههای تشیع نیز توسط فاتحین:حابی پیامبر اسلام و سپس کارگزاران امیرالمؤمنین(ع) وارد این شهر شد. بااینحال در قرن اول و دوم هجری سخن گفتن از تشیع اعتقادی در قزوین بسیار سخت است.چراکه اولاً شیعیان امامی و اعتقادی در این شهر بسیار کم بودند و ثانیاً به لحاظ رویکرد امامان شیعه و نیز سختت گیری حکومت مرکزی، بسیاری از محبین و دوستداران امیرالمؤمنین(ع) تقیه میکردند. روند گسترش تشیع در قزوین تحت تأثیر دیگر مناطق جغرافیایی ایران ازجمله طبرستان و قم سرعت بیشتری گرفت. ازاینرو ورود سادات و علویان به این منطقه ازجمله علویان طبرستان و سپس شکلگیری دولت آلبویه در ایران نقطه عطفی در روند آشنایی مردم این خطه با مبانی اعتقادی مکتب تشیع گردید که حضور بیشمار مزار سادات و علویان در قزوین و نواحی اطراف گواهی بر این موضوع هست.
مهاجرت عدهای از این علویان به قزوین و رفتاری که آنان با مردم قزوین داشتهاند در جذب و گرایش آنان به تشیع مؤثر بوده است. در دورههای بعدی نیز بارگاه این امامزادگان مامن و پناهگاه معنوی شیعیان بوده است. حضور سادات در قزوین، که به علت خصوصیات اخلاقی، مورد احترام اهل سنت نیز بودند از عوامل رشد مذهب شیعه در این شهر بوده است. در میان همین اقلیت شیعه در قزوین در قرون نخستین، بسیاری از عالمان، محدثان، متکلمان و ... بودند که نقش بسیار مهمی در آشنایی مردم قزوین و دیگر نواحی ایران با مکتب تشیع داشته و در جهت اعتلای علم و دانش و فرهنگ و تمدن اسلامی گامهای بلندی برداشتند و با خلق کتابهای درزمینههای حدیث، تفسیر، کلام و فقه به پویایی مذهب شیعه کمک کردند.حضور خاندان شیعی در قزوین مانند اشعریان و سادات جعفری و...نظم و ثبات خاصی برای شیعیان گردید.حضور این خاندانها و رجوع افراد شیعی قزوین و نواحی مجاور به آنها به حرکت تشیع در قزوین و نواحی دیگر ازجمله ابهر رود، زنجان، طالقان و...سرعت بیشتری داد.
1. ابن اثير، عزالدين(1371) الکامل فی التاریخ ،ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی
2. ابن حوقل، ابوالقاسم(1938 م) وره الارض، طبع فی مدینه لیدن، بیروت،، دار صار
3. ابن مسکویه (1372) تجارب الامم، ترجمه علی نقی منزوی، تهران، توس
4. اربلی، علی بن فخرالدین عیسی بن ابی الفتح (1405ق) کشف الغمه عن معرفه احوال الائمه، بیروت، دار الکتاب الاسلامی
5. بیهقی، ابوالفضل(1305) جامع التواریخ، تهران، سنایی
6. ترکمن آذر، پروین(1385) تاریخ سیاسی شیعیان اثنی عشری در ایران، قم ، موسسه شیعه شناسی
7. جباری،محمد رضا(1382) سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، نشر موسسه آموزش و پژوهش امام خمینی
8. جعفریان، رسول (1375) تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری ، قم، انصاریان،چ اول
9. جعفریان، رسول. بدون تاریخ. تاریخ تشیع در قزوین از آغاز تا عصر صفوی. ۱ ج. قزوین - ایران: معاونت تحقیقات و پژوهش حوزه علمیه قزوین.
10. حسینیان، روح الله(1380)؛ تاریخ سیاسی تشیع تا تشکیل حوزه علمیه قم ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
11. خراسانی، محمد هاشم (1378 ق) منتخب التواریخ، تهران، انتشارات علمیه الاسلامیه
12. خطیب بغدادی، احمد بن علی(1417 ق) مدینة السلام، بیروت، دار الکتب العلمية
13. ذبیح اله زاده سماکوش محمدرضا | خزایی محمد(1385) احجام فلزی دوران اولیه اسلامی تا اواخر دوره سلجوقی، فصلنامه مطالعات هنر اسلامی
14. رافعی قزوینی، عبدالکریم، التدوین فی اخبار قزوین، بیروت،دارالکتب العلمیه، 1408ق
15. رافعي، مصطفي(1988م) حضاره العرب، بيروت، الشركه العلميه للكتاب، 1988م
16. شوشتری، قاضی نورالله(1354) مجالس المومنین، تهران، کتاب فروشی اسلامیه
17. شیخ صدوق، محمّد بن علیّ (1405ه . ق). کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسّسة النشر الإسلامی، الطبعة الأولی.
18. طبری، محمد بن جریر(1375) تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، انتشارات اساطير، چ5
19. طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن(1380 ق) رجال، نجف، ناشر الحیدریه، 1380ق
20. عاملي، جعفر مرتضي،(1944-م)حیات الامام علی بن موسی الرضا، م: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
21. عطاردی، عزیزالله(1410 ق) مسند امام جواد، قم، ناشر التمر العالمی للامام رضا
22. قریشی، سید محمد(1386) اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ناشر آشیانه مهر، 1386
23. قزوینی، آصف خان(1382) تاریخ الفی ( تاریخ هزار ساله اسلام ) تهران، انتشارات علمی و فرهنگی
24. قمی، عباس(1381) منتهي الامال، ازندگاني و شرح احوال چهارده معصوم عليه السلام، مشهد، بارش
25. قمي، حسن بن محمد بن حسن(1361) تارخ قم، ترجمه حسن علي بن عبدالملك، انتشارات توس
26. کلود، کاهن(1384) بویهیان، ترجمه یعقوب آژند، تهران، مولی
27. گلریز،محمد علی(1368) مینودر یا باب الجنه، تهران، طه
28. مرعشی، سید ظهرالدین(1361) تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، تهران، مؤسسه مطبوعاتی شرق
29. مستوفی، حمدالله و نوایی، عبدالحسین (اهتمام)(1364)، تهران، انتشارات امیرکبیر
30. مستوفی، حمدالله(1381) نزهه القلوب، تصحیح دکتر سید محمد دبیر سیاقی، تهران، حدیث امروز
31. مستوفی،حمدالله (1381) تاریخ گزیده، دکتر عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر
32. معروف الحسنی، سید هاشم (1382ق)، سیرة الأئمة الاثنی عشر:، نجف، المکتبة الحیدریة.
33. مفيد، محمدبنمحمد، (1378) لارشاد في حججالله عليالعباد، هران : دفتر نشر فرهنگ اسلامي
34. نجاشی، ابو العباس احمد بن علی بن احمد بن العباس(1416 ق) رجال نجاشی، تحقیق موسی الشبیری زنجانی، موسسه النشر اسلامی، چاپ السابعه، 1416 ق
35. نجفی، محمدحسین(1409) سعادة الدارَین فی مقتل الحسین، اسلام آباد، مرکز اسلام
36. ورجاوند، پرویز(1342) سرزمین قزوین، تهران، ناشرانجمن آثار ملی
The role of Shiite scholars and scientists in the cultural and social developments of Qazvin
Abstract:
Despite the multitude of studies and researches conducted around Qazvin, there are still unknowns about the intellectual and cultural developments and the tendency of the people of this city towards the Shiite school. Therefore, dealing with the issue of religion and clarifying how to spread Shiism in Qazvin and its impact on the political, social and cultural developments of this city is the main issue of this article. Qazvin has been known as Dar al-Sunnah since the beginning of Islam, and Shiites have participated in political and social developments as a minority. Examining the political, social and cultural situation of Qazvin in the early Islamic centuries shows that the tendency and friendship towards the family of Ahl al-Bayt (PBUH) existed among a minority of the people of Qazvin since the time of the conquests. This interest is due to the arrival of Sadat and Alevi Imamzades and Shia families who were generally Zaidi religious and influenced by the atmosphere of Tabaristan; led to a detailed understanding of the Shia school and its religious orientation. The present research has investigated the role of Shiite scholars and scientists in cultural and social developments and the expansion of Shiism in Qazvin.
Key words: Shiism, Qazvin, Sadat Alavi, Shiite family, Al Boyeh