اشتغال زنان اقوام شمال خراسان در دوره پهلوی، با تکیه بر تاریخ شفاهی
محورهای موضوعی : باحث معرفتی و روش­ شناختی تاریخ پژوهیام البنین رحیمی 1 , امیر اکبری 2 , امید سپهری راد 3
1 - دانشجوی دوره دکتری،گروه تاریخ، واحد بجنورد، دانشگاه آزاد اسلامی ، بجنورد، ایران
2 - استاد یارگروه تاریخ ،واحد بجنورد،دانشگاه آزاد اسلامی ،بجنورد،ایران
3 - استاد یار گروه تاریخ،واحد بجنورد،دانشگاه آزاد اسلامی ،بجنورد،ایران
کلید واژه: زنان, اشتغال, شمال خراسان, بافندگی,
چکیده مقاله :
اشتغال زنان اقوام شمال خراسان در دوره پهلوی، با تکیه بر تاریخ شفاهیاشتغال زنان در طول تاریخ، از جمله مسائلی است که آگاهی اندکی در مورد آن وجود دارد. با ابزار مصاحبه و تاریخ شفاهی این کمبود را حداقل میتوان تا یکی دو سده پیش برطرف نمود. منبع این ابزار انسانهای کهنسالی هستند که هنوز به صورت زنده و پویا در اطراف ما زندگی میکنند.به گفتهی این منابع زنده، فعالیت زنان شمال خراسان، مؤید قرنها فعالیت ایشان در عرصهی کار بیرون و زندگی خانوادگی بودهاست و با وجود نادیده گرفته شدن حضور فعال آنها در خانه و چه بسا در طول تاریخ، ایشان وارث فعالیتهایی هستند که تاکنون تداوم داشته و تمام عرصههای زندگی آدمیان این منطقه را دربرمیگرفتهاست. دامداری، کشاورزی، ریسندگی و بافندگی از جمله اشتغال بانوان این منطقه به حساب میآمد. این نوشته سعی دارد به تلاش و اشتغال زنان شمال خراسان(روستائیان و عشایر) بپردازد.واژگان کلیدی: زنان، شمال خراسان، اشتغال، بافندگی
The employment of women of northern Khorasan tribes in the Pahlavi period, based on oral historyWomen's employment throughout history is one of the issues about which there is little knowledge. With the tools of interview and oral history, this deficiency can be solved at least one or two centuries ago. The source of these tools are old people who are still alive and dynamically living around us.According to these living sources, the activity of women in North Khorasan has been a confirmation of their activity for centuries in the field of work outside and family life, and despite the fact that their active presence at home and perhaps throughout history has been ignored. They are the inheritors of activities that have continued until now and have covered all areas of people's lives in this region. Animal husbandry, agriculture, spinning and weaving were among the occupations of women in this region. This article tries to deal with the efforts and employment of women in North Khorasan (villagers and nomads).Key words: women, North Khorasan, employment, weaving
_||_
اشتغال زنان در طول تاریخ، از جمله مسائلی است که آگاهی اندکی در مورد آن وجود دارد. با ابزار مصاحبه و تاریخ شفاهی این کمبود را حداقل میتوان تا یکی دو سده پیش برطرف نمود. منبع این ابزار انسانهای کهنسالی هستند که هنوز به صورت زنده و پویا در اطراف ما زندگی میکنند.
به گفتهی این منابع زنده، فعالیت زنان شمال خراسان، مؤید قرنها فعالیت ایشان در عرصهی کار بیرون و زندگی خانوادگی بودهاست و با وجود نادیده گرفته شدن حضور فعال آنها در خانه و چه بسا در طول تاریخ، ایشان وارث فعالیتهایی هستند که تاکنون تداوم داشته و تمام عرصههای زندگی آدمیان این منطقه را دربرمیگرفتهاست. دامداری، کشاورزی، ریسندگی و بافندگی از جمله اشتغال بانوان این منطقه به حساب میآمد. این نوشته سعی دارد به تلاش و اشتغال زنان شمال خراسان(روستائیان و عشایر) بپردازد.
واژگان کلیدی: زنان، شمال خراسان، اشتغال، بافندگی
مقدمه
تاریخ شفاهی با امکان رهایی از فضای ساختارگرای سخت مردانه، دربارهی جنبههای تاریخی زنان که قابلیت ثبت و ضبط کمتری داشتهاست و گاهی به طور عمدی از دیده شدن در تاریخ دور نگهداشته شده، فضای مناسبی را برای مطرح کردن زنان در تاریخ معاصر فراهم نمودهاست . تاریخ شفاهی علاوه بر شخصیسازی روایتهای زنان میتواند ابزار مناسبی برای سنجش جایگاه اجتماعی و حضور فعال زنان در جامعه فراهم نماید. در تاریخ شفاهی هدف از تاریخنگاری زنان، نشان دادن محرومیتهای آنان در طول تاریخ نیست، بلکه نشان دادن این واقعیت است که آنها در طول تاریخ با وجود شرایط نابرابر توانستهاند به زندگی و جامعه خود شکل دهند و منابع لازم برای این نوع تاریخنگاری را فراهم کند.
فعالیتهایی که تاکنون به تاریخ شفاهی زنان پرداخته، بیشتر به نقش زنان در انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی پرداختهاست که از جمله میتوان به پروژه تاریخ شفاهی زنان در انقلاب اسلامی اشاره کرد که به همت مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی به وسیله توکلی انجام شدهاست. در صورتی که موضوعات بسیار زیادی هست که میتواند در این زمینه مدنظر قرار بگیرد. نقش زنان در اشتغال از مواردی هست که میتواند از طریق پروژههای شفاهی و از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار گیرد.
در دوره قاجاریه ساخت جامعه ایران، ساختی سنتی- مذهبی بود، یعنی افراد پای بند آداب و رسوم و سنن ملی و شعایر مذهبی بودند و این دنباله ساختی بود که در دوره صفویه به وجود آمده بود. از نظر اقتصاد، کشاورزی بر جامعه حکم فرما بود. هرچند موقعیت اقتصادی و اجتماعی زنان در سراسر ایران یکسان نبود و بر حسب وضع محل و عرف و عادت و سنن محلی متفاوت بود، به طور کلی میتوان گفت موقعیتی ناچیز بود و به فرزند آوردن و انجام کارهای خانگی و گاهی کشاورزی و نساجی محدود میشد و زنان در خارج از خانه مسئولیتی نداشتند (بهنام، 1366: 13).
نقش زنان در توسعه اقتصادی
در همه جوامع نیروی کار از مهمترین عوامل تولید به شمار می رود و درآمد حاصل از آن همیشه بخش بزرگی از درآمد ملی هر کشور را تشکیل می دهد. نظر به اینکه جوامع مختلف در زمان رشد سریع اقتصادی به نیروی کار نیاز دارند و زنان نیز نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند؛ جمعیت زنان باید بخشی از نیروی کار مورد نیاز جامعه را تأمین کنند. بدون تردید نیروی کار زنان در توسعه اقتصادی کشورها نقش مهمی دارد و به همین دلیل کشورهای پیشرفته در روند صنعتی شدن به طور مداوم بر نرخ مشارکت زنان در تولید افزودهاند (برقی، 1390: 168).
حضور زنان در بازار کار بر حسب اوضاع محیطی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر کشور متفاوت بوده و به عوامل گوناگونی از جمله سطح تحصیلات زنان ، سیاست های دولت در جهت تقویت سطح آموزش و اشتغال زنان، توزیع درآمد و هزینه خانوار، نرخ بیکاری ، نرخ باروری، شرایط محیطی خانواده و سایر عوامل فرهنگی و اجتماعی بستگی دارد. درحالی که در کشورهای پیشرفته سهم زنان در اشتغال و حرفه پیشرفته افزایش چشمگیری یافته است؛ در کشورهای در حال توسعه نقش زنان در بخش کشاورزی، کارهای بی مزد خانه و فعالیت های غیررسمی بیشتر مشاهده میشود (موقلاری، 1392: 54).
اقتصاددانان استدلال میکنند که در مراحل اولیه توسعه اقتصادی در یک کشور مردان نسبت به زنان دسترسی آسان تری به امکانات آموزشی و تکنولوژی های جدید دارند. از این رو در مراحل ابتدایی توسعه اقتصادی، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار بسیار پایین می باشد ولی با گذشت زمان و بالا رفتن سطح توسعه اقتصادی، میزان مشارکت زنان به دلیل در دسترس شدن امکانات آموزشی و تکنولوژی های جدید افزایش مییابد. برخی از اقتصاددانان نیز استدلال میکنند که در کشورهای کم درآمد زنان بیشتر در کارهای کشاورزی و تولیدات خانگی فعالیت دارند(پرادهان و همکاران، 2015: 41).
از زمان پیدایش انسان بر روی زمین، زن و مرد هر دو کار میکردند. تقسیم کار بر حسب سن و جنس از طرف فرهنگ شناسان در میان اقوام مختلف مورد توجه قرار گرفته است. چنین به نظر میرسد که نظم و قاعده ای برای ارجاع کار به افراد وجود داشته است. گروهی از مورخان این پدیده را چنین تحلیل میکنند: «در پایان دوران کهن سنگی دیرین است که تقسیم کار میان زن و مرد به وجود میآید. مردان به شکار مشغول میشوند و زنان و کودکان به جمع آوری میوهها و گیاهان میپردازند. قطعات ابزارهای نوک تیز، چاقوی مردان بود و زنان وسایل خراش و تراش به کار میبردند» (رضا زاده، 1369: 23).
کار کردن زن در مزرعه موجب شد تا او در کشاورزی مهارت و تحصصی پیدا کند و به جای گرداوری حبوبات، خود به کاشتن دانه بپردازد. مردان هم کوشش کردند تا ابزارهای کشاورزی از قبیل داس سنگی و کج بیل بسازند. زنان به تدریج توانستند حیوانات را رام کنند و از آن ها علاوه بر استفاده های غذایی به عنوان نیروی کار نیز استفاده کنند.
زنان مناطق عشایري، منابع مهمی از زمین زراعی را در کنترل خود دارند. آنها میتوانند در چگونگی استفاده از زمینها تصمیم بگیرند و تقسیم و استفاده از محصول زمین در دست آنها متمرکز است. در این جوامع مفهوم مالکیت حقوقی به شکل مجرد آن هنوز شکل نگرفته و کنترل زمین بیشتر اشتراکی بوده تا فردي. تحت چنین شرایطی زنان بعنوان بخشی از قبیله، گروه و یا جماعت روستایی مفروض داراي حقوق مساوي و مهمی در رابطه با استفاده و کشت زمین بودند. حقوق زنان در مناسبات سنتی گروه اجتماعی خویش (مانند کشاورزي یا دامداری) داراي معنی و بار اجتماعی معین و تعریف شدهاي از طرف گروه بوده است (رهایی و طاهریان، 1392: 77).
زنان حدود 90 درصد نیازهاي روزمره مانند حبوبات، سبزیجات و غیره را فراهم میکردند. زن و مرد در چارچوب تقسیم کار موجود فعالیت خود را ادامه میدادند. با وجود این فعالیت تولیدي زنان بخش مهمی از نیازهاي خانواده و روستا را دربر میگرفت. به عنوان مثال در اکثریت قریب به اتفاق مناطق روستایی و عشایري فعالیتهایی نظیر تولید صنایع دستی، تولید جهت مصرف خانواده، نگهداري از حیوانات، کارهاي فصلی مانند مبارزه با آفات و حشرات، تهیه آب و سوخت، پاك کردن و خشک کردن حبوبات و میوهجات، دوشیدن شیر، نخریسی، بافندگی، قالیبافی، نانپزي، آشپزي، بچه داري و سایر کارهاي مربوط به خانه بطور کامل در آمارگیريها به حساب نمیآیند. زنان چیزي را از پدران خود به ارث نمیبردند و به این ترتیب داراي موقعیت مستقلی از نظر اقتصادي نبودند (داگلاس، 2001: 466).
با افت دامداري و با کاهش تولیداتی مانند شیر، پشم و قالیبافی که از تولیدات مختص زنان عشایر بود نیز روبه نابودي رفت. وظایف و مسئولیتهاي سنتی زنان عشایر نیز کم کم از بین رفتند و حتی گسترش تولید چغندر قند براي کارخانجات قندسازي نیز با وجود آنکه براي مدت کوتاهی زنان را در تولیدات کشاورزي درگیر ساختند، لیکن تولید چنین محصولاتی نتوانست منافع دهقانان را نیز برآورده سازد. به همین دلیل مردان به دنبال یافتن کارهاي فصلی بخصوص کارگري و ساختمان سازي از مناطق قبیلهاي و روستایی کوچ کردند و زنان عملاً از تمامی فعالیتهاي سازنده خود و برآوردن نیازهاي اجتماعی منطقه خود محروم شدند و بصورت خانهداران شهري درآمدند. نیازهایی مثل صابون و آرد و غیره دیگر در خانه تولید نمیشد، بلکه از شرکتهاي تعاونی روستایی و عشایري خریداري میگردید. به این ترتیب زنان از هرگونه نقشی در چارچوب خانه و نیازهاي آن محروم شده و در کنار آن با نبود ظرفیت کافی صنایع جدید شهري و عدم توانایی آنها به جذب نیروي آزاد زنان آنها حتی براي کوچکترین نیازهاي خود به مردان وابسته شده و این زیربناي مادي توانست شرایط بهتري را براي تحکیم بیشتر مردسالاري درون جامعه بوجود آورد. بنابراین شرط لازم براي خلاصی زنان از این استثمار، دگرگونی ریشهاي خانواده، یعنی نفی نقش آن بعنوان یک سلول پایهاي اقتصادي در جامعه طبقاتی و از میان بردن مناسبات مرد سالارانه است (فراستخواه، 1382: 97-101).
در اوایل قرن گذشته که نیروی زمینی کشورها قدرت اصلی آنها به حساب می آمد، برخی از نقاط جهان که نقش کلیدی در تصرف یک منطقه داشتند، به قلب زمین مشهور بودند (عزتی، 1371: 10). ارتفاعات کپه داغ به دلیل تسلط بر دشت های ترکمنستان و روسیه سابق، یکی از هارتلند های جهان محسوب میشد. بعد از انعقاد قرارداد ننگین آخال و تعیین مرز بین المللی فعلی خراسان شمالی که عمدتاً منطبق بر خط الرأس کوه های کپه داغ بود، به واسطه قرارگیری برخی از روستاهای کرمانج نشین در خاک ترکمنستان و شکل گیری مرز تحمیلی در این بخش، توپوگرافی و عوارض ژئومورفولوژی موجود در این محدوده زمینه ای برای بکارگیری تاکتیک های جنگ چریکی و پارتیزانی برای مرزبانان و مدافعان از این آب و خاک بوجود آورد که از آن جمله می توان به عملیات صورت گرفته در این خطه توسط اسطوره مرزبانی خراسان شمالی یعنی «سردار عیوض خان » و گروه غیور او در منطقه گلیل و سرانی اشاره نمود(جعفری، 1393: 44). این مسأله از آن جهت حائز اهمیت است که از انجا که نیروی مردان برای دفاع از مرزها استفاده میشد، نقش زن، اهمیّت بیشتری مییافت و اقتصاد کشاورزی و شبانی در این منطقه در نبود مردها و اعزام آنها برای دفاع در برابر نیروی داخلی و خارجی مهاجم، به وسیلهی زن مدیریت میشد و چرخ زندگی مردم منطقه به وسیلهی وی میچرخید.
ساختار سنتی قاجار با اقتصادی وابسته به زمین موجب ساختارهای مشخصی در جامعه شده بود. و خانواده به عنوان کانون زیربنایی جامعه از ارکانی بود که تحت تأثیر نظام اقتصادی قرار داشت. در این زمان وابستگی به کشاورزی خانوادههای گسترده را ایجاد کرده بود که با زندگی در کنار یکدیگر و با کار برروی اراضی وسیع تر اربابان خود معیشت خود را تأمین میکردند. زنان در این میان به عنوان نیرویی فعال در جریان تولید کشاورزی نقش مهمی در تولید اقتصاد جامعه، ایفا میکردند که با گسترش ارتباطات خارجی کشور و ورود سرمایه داران اروپایی و تجاری شدن بخش کشاورزی در یک فرایند گریز ناپذیر در این دوره، زن به عنوان عامل تولید سرمایه با تأمین نیروی کار خود بخشی از سرمایه بود. علاوه بر فعالیت زنان در بخش کشاورزی صدور کالاهای داخلی زمینه گسترش فعالیت این گروه اجتماعی را به عنوان نیروی مولد که تا پیش از این بیشتر تولیدات خود را صرف مصارف شخصی مینمود فراهم کرد.
تغییرات در صنعت
نبود امکانات و صنایع تبدیلی برای استفاده از محصولات معدنی با سوق مردم خراسان به صنایع دستی همراه بود، بویژه آن که وجود محصولات کشاورزی و دامی در ایالت، همچون ابریشم و پشم، مواد اولیه لازم را برای فعالیت در این عرصه در دسترس قرار میداد. در مناطق جنوبی ایالت که عدم رونق کشاورزی ناشی از شرایط اقلیمی بود، مردم را به روی آوردن به منابع درآمد دیگری مانند صنایع دستی ترغیب میکرد (آرام جو: 17).
در جوامع روستایی خانوادهها جهت حفظ سرمایههای خود مبادرت به ازدواج های فامیلی مینمودند. و در هرصورت درتلاش برای حفظ سرمایههای خود بودند. در میان خانواده های روستایی که در روستاهای اربابی و یا خرده مالک ساکن بودند در قباله نامه های ازدواج مشاهده میشود که یک دانگ خانه، چند هکتار زمین، چند ساعت آب یا چند قطعه باغ دیده میشود یا در صورتی که زندگی آنها مبتنی بر دامپروری میباشد حتی چند رأس گاو و گوسفند هم به دختر داده میشد و و بر حسب سنت خانوادهها آنچه که در مهریه میآوردند را حق دختر میدانستند و در دریافت آن مشکلی نداشتند و به این ترتیب زنان مالک حقیقی آن چیزی بودند که به آنها داده میشد (راوندی، 1378: 696).
اقداماتی که در پی تجدد آمرانه رضاشاه انجام شد، باعث شد جایگاه اقتصادی زنان در جامعه تغییر کند. منطقه خراسان و شمال خراسان نیز از این قاعده مستثنی نبود. اقدامات پهلوی اول در شهرهای شمال خراسان باعث شد تا جلوه های نوینی از اشتغال زنان در این منطقه متجلی شود. به دنبال تأسیس دانشسراها و مدارس در خراسان، اشتغال زنان به معلمی در شهرهای شمال خراسان افزایش یافت. همچنین تأسیس بیمارستان ارتش در بجنورد، راه را برای ورود زنان به عرصه بهداشت نیز هموار کرد و تعداد زیادی از زنان شمال خراسان به عنوان پرستار در این بیمارستان تازه تأسیس مشغول به کار شدند. در ادامه به دلیل این که در شمال خراسان، اکثریت جمعیت را روستاییان تشکیل میداده اند، جایگاه اقتصادی زنان روستایی شمال خراسان مورد بررسی قرار میگیرد.
فعالیت زنان شمال خراسان در چند زمینه صورت میگرفت: ریسندگی، بافندگی، دامداری، کشاورزی
ریسندگی:
زنان در عرصهی ریسندگی و تهیهی لباس، با استفاده از تجربیاتی که برای قرنها به میراث مانده بود، سعی میکردند با استفاده از مواد اولیهی که خود تولید میکردند تمام مایحتاج خانواده را برطرف کنند و اگر تولید زیاد میشد در بازار به فروش میرسید، بخشی از مصاحبهی هاجر شیخزاده متولد 1321، در مورد چگونگی مراحل ریسندگی و تبدیل آن به البسه مورد نیاز برای روشن شدن آورده میشود:
«زن ها پنبه ها را چوب میکردند نخ پنبه میانداختم بیرون پنبه ها را به نداف میدادند تا حلاجی کند. ما به پلته میکردیم میشستیم در زمستان شب ها تا ساعت ۸ تا ۹ شب مینشستیم اینها را تبدیل به نخ میکردیم این نخ ها را جمع میکردیم ریسندگی میکردیم مینشستیم و بعداً مینشستیم بعداً پیچ میدادیم که خوب درست بشه . تنه(؟) میکردیم میبافتیم در پیکار میرفتیم ولی روزهای دیگر مینشستیم این نخ ها را به جاجرم تبدیل و به چیت میکردیم . چیت ها را به لحاف میکردیم و به ۱۵ تا ۲۰ تومن میفروختیم روسری میبافتیم . شلوار ابریشمی درست میکردیم هوای سرد آن را هم درست میکردیم در دوره ما اینها را خودمان درست میکردیم پارچه های پشمی و نخی را از پنبه و پشم بز و گوسفند درست میکردیم واسه چوپان شلوار درست میکردیم.
بین آنها را پر از پشم میکردیم چاروق چارقد درست میکردیم .... و برای مردها چارق درست میکردند شال کمر و مردها را با نخ پشمی میبافتیم. شال کمر تارش از بامبو پودش از پشم بود کارهایی که با پنبه حولهها چادر شب درست میکردیم ولی آدمهای پولدار با ابریشم درست میکردیم روسری جوراب دستکش با پشم میبافتیم تمام اینها مردها زن ها بچهها را خودمان میبافتیم رختخواب جاجیمی میبافیم و درست میکردیم نمدمال پشمها را میشستیم و رنگ میکردیم و نمدمال میآمد پشم ها را نمدی میکرد هر که پولدارتر بود پشم بیشتری درست میکرد قالیبافی نبود و کسی قالیبافی نمیکرد در هیچ جای گرمه و جاجرم قالیبافی نبود.»(مصاحبه با هاجر شیخزاده،...)
دو بانوی دیگر از اقوام تات به نامهای پروانه و گلبنفشه محمدی در مورد ریسندگی و چگونگی مراحل تولید وسایل موردنیاز از پشم گوسفند این گونه توضیح دادهاند:
«بعد از دوشیدن گوسفندان معمولاً مردها پشم گوسفندان را با قیچی (هورینگ) میچیدند. و ما هم در تاباندن پشم و جمعآوری آن به مرد ها کمک میکردیم بعد از اینکه پشم ها را جمعآوری میکردیم و کار چیدن پشم ها تمام میشد آنها را قشنگ میشستیم تا تمیز شود سپس آنها را با وسیله مخصوص که در زمان عامیانه با آن( تشی )میگفتند میرسیدیم .
تا تبدیل به نخ شود اول و با نخ بافته شده را قشنگ جمع میکردیم تا به شکل کامل در آید و از آن پالاس همان فرش کردی بند پشت یا کمربند پشمی (ایلجک) یا دستکش (پیتاو) یا زانوبند و ساق بند بو جالی (جوراب نخی کلفت مخصوص زمستان) طناب برای بستن گاو گوسفند و بار میساختیم .
یا با آن لحاف و تشک مخصوص که بهش تشک جاجیم میگفتند درست می کردیم گاهی هم پشم شسته شده را به عنوان محتوای تشک داخل یک پارچه مخصوص میگذاشتیم و دور تا دور آن را میدوختیم و از طرفین به صورت ضربدری داخل تشک را نیز میدوختیم که پشم ها جابجا نشود و به تشک گره نیفتد برای اینکه پشه ها دچار آفت خرابی و یا کرم افتادگی نشود آن را با نفتالین آغشته میکردیم که باعث ماندگاری پشم داخل تشک میشد.»
«پشم ها را میبردیم سرچشمه رودخانه میشستیم و خوب تمیز میکردیم سپس آنها را خشک میکردیم و بعد از اینکه کامل خشک شد آنها را میریسیدیم تا تبدیل به نخ شود نخ ها را بادی میدادیم( یعنی دوتا نخ در کنار هم با ابزارهای قدیم ترکیب میکردیم که از دوتا نخ یک نخ کلفت و محکم درست شود) سپس با نخهای تابیده شده با هر رنگ شده بود (بوجال) یا همان جوراب کلفت مردانه را یا سر کش و یا جوراب دورخانی درست میکردیم جوراب دور خانی از ترکیب ۵ نخ رنگی درست میشد ولی جوراب سر کشیده از دو رنگ مشکی و قرمز درست میشد و روی جوراب سرکشیده با نخ ایپک صورتی( از شهر میخریدیم) گلدوزی میکردیم یک جوراب خوب مجلسی مخصوص مردان و دامادها در مراسم های مهم بود و جوراب دورخانی هم از جوراب های محکم بود که معمولاً مردها و زنها برای انجام کارهای بیرون از خانه استفاده میکردند..... از پشم های بافته شده و تبدیل به نخ شده معمولاً بافتنیهای زیادی وجود داشت که درست میکردیم از جمله (پیتاو )که در اصلاح امروزی بیشتر کوهنوردان از آن استفاده میکنند که به آن در اصطلاح کوهنوردی (گت) گفته میشود .
عرض آن به اندازه یک وجب و طول آن حدود یک و نیم متر بود که در انتهای آن یک نخ نیز وصل میکردند و در حالی که برف و باران میبارید برای انجام های کارهای کشاورزی و گله داری آن را بر روی شلوار می بستند تا لباسهایشان خیس نشود و سرما نخورند در ساخت همین پیتاو نیز مهارت زنان خیلی مهم بود اینکه آنها با چه ظرافتی ببافند معمولاً زن ها خیلی ماهر آن را با چنان ظرافتی میبافتند که در اصطلاح عامیانه میگفتند (ژناو کلی هنگلو سکه دژ دوو)یعنی از لای سوراخ انگشتر رد میشود .
همچنین زمانی که یک بز را ذبح میکردند مردان آن را جوری پوست میکردند که بشود از آن مشک درست کرد چون فقط از پوست بز میشود مشک درست کرد و پوست کردن آن نیز تبحر خاصی میخواهد و بعد از پوست کردن بز پوست را میآوردیم و تمام مو و کرک ان را جدا میکردیم و از موی بز طناب میریسیدیم که مردها از این طنابها برای بار زدن هیزم و بستن بار چهارپایان استفاده میکردند و از کرک آن که در اصطلاح عامیانه بهش تفتک میگفتند کلاه، تفتک و دستکش ایلجک میبافتن دستکشهایی که با کرک بز بافته میشود فوق العاده نرم و محکم بودند از نخهای ریسیده شده.»(مصاحبه با پروانه و گلبنفشه محمدی،...)
بافندگی(انواع فرش: قالی، گلیم....):
قالی بافی مهمترین صنعت دستی خراسان به شمار میرفت. این ایالت در ادوار گذشته نیز از مراکز تولید فرش بود. در گزارشی مربوط به دهه 1020 ق. خراسان به عنوان تولید کننده بهترین و بیشترین قالیهای منطقه معرفی شده است (آرام جو: 17). در دوره اول قاجاریه هرات، قاینات، مشهد و مناطق ترکمننشین شمال خراسان از مراکز بافت فرش در خراسان محسوب میشدند. فرشهای مشهد و قاینات عمدتاً از پشم بودند(فریزر: 31).
«از پشم گوسفندان چندین کلاف کاموا (گرف عامیانه )درست میکردیم سپس برای اینکه آنها را به رنگ های متنوعی در بیاوریم با استفاده از پوست گردو زرک کوهی (قره میغ عامیانه) و شستن نخ ها را رنگ میکردیم و در کلاف های مختلف به رنگ مشکی و قرمز و آبی نارنجی درست میکردیم و برای بافتن قالی از آن استفاده میکردیم برای راه اندازی قالی مردان معمولا با استفاده از چوب درخت کرکاو که چوب بسیار محکمی است دو تا ستون درست میکردند و این ستون ها را با یک وسیله مخصوص در زمین میکوبیدند و سپس دار قالی را برپا میکردند که زنها با استفاده از نخ های رسیده شده قالی میبافتند دوتا دار قالی را برپا و دو تا هم در پشت دار ها به نام دارپشت جهت استحکام آن میگذاشتند بعد از اینکه یک روز در این وضعیت ماندند( جهت استحکام و ثبات نخ ها) خامه قالی را بر روی این دارها مستقر میکردند( اصطلاح کردی آن چاندن) و بعد از استقرار یک روز دیگر باز می رفتند دوباره نخ ها را میکشیدند اگر در فاصله یک روزه شل شده باشند و وا رفته باشند دوباره محکم شوند سپس با دو تا چوب دیگر از دو طرف هر دو را از یک طرف این نخ ها را به صورت مورب و برعکس یکدیگر جهت بافتن آماده میکردند و سپس نخ مخصوص قالی بافی که در کردی با آن هوی میگویند . با یک چوب دیگر به نام سوره که گرد بود شبیه چوبی که خمیر فطیرپزی را آماده میکنند از طرف نخ و خامه ها میگذراند و با یک وسیله و ابزار دیگر که شبیه شانه و از جنس آهن بود نخ را میکوبیدند تا تار و پود قالی متراکم میشود و این کار را به نوبت از طرفین انجام میدهند برای بافتن جاجیم هم باید پشم گوسفند را بسیار ریز و نازک و با ظرافت خاصی آن را میریسیدیم و دقیقا مثل پارچه میشد و بعد با آن جاجیم درست میکردیم قطر نخ جاجیم بسیار ظریف تر از نقشه قالی بود و نخ قالی همراه کرک هم داشته و معمولا در سال چندین نوبت این کار را میکردیم بعد از اینکه گوسفند ها را نزدیک فصل پاییز از بیابان میآوردن ماه یکبار قالی را درست میکردیم و نزدیک عید نوروز هم یک بار دیگر که هربار بافتن قالی حدود ۲۵ روز طول میکشید و این قالی ها را برای نوروز تو خانه فرش میکردیم و گاهی اوقات که نیاز به فرش کردن نبود قالی ها را به شوهران خودمان میدادیم و سوار اسب شدن و میرفتند روستاهای دیگر میفروختند .
و با آن مایحتاج زندگی میگرفتند. قالیها معمولاً دو در سه بودند و علاوه بر آن پشتی کردی برای تکیه کردن نیز میبافتیم در آن زمان معیار یک کدبانو و زن خوب دست به کار بودن و مهارتهای در خانه داری و و بافتن فرشهای دستباف و دیگر محصولات با زیبایی و ظرافت خاص بود و هر چه زیباتر و سریعتر نشانگر زن با مهارت و خوب بود .»(مصاحبه با پروانه.....)
« ضمناً ما محصولاتی که تولید میکردیم مثل قالی و جاجیم و غیره را اگر از ما اضافه میآوردن آنها را میفروختند. و معمولاً مرد آن را میبرد و در روستاهای دیگر میفروختند مثلاً یادم هست که ما همه گوسفندان را فروختیم و یک تراکتور خریدیم و چون تمام پول آنها را نداشتیم برای مابقی اقساط قالی را که بافته بودیم را فروختیم قسط تراکتور را دادیم..... معمولاً همزمان با شروع فصل پاییز باز هم بیکار نبودیم بلکه از پوست گوسفندان بعد از کندن پشم موی آن با آب گرم پوست را نرم کرده و سپس با آن شکل میدادیم و با یک پارچه دور آن میدوختیم و به آن هوان بقچه میدوختیم و دور آن را با یک نخ میبستیم کنار و داخل آن می گذاشتیم و به بیابان میبردیم که نان را نرم نگه دارند و بعضی از آنها توبره را برای جمع کردن قاشق ها و ظروف درست میکردیم و علاوه بر آن کوله پشتی درست میکردیم برای حمل وسایل خورجین میگفتیم که سمت پایین یا پشت خروجی را با پارچه شبیه پلاس بود و در قسمت بالایی آن را بافتنیهای شبیه قالی میبافتیم و برای اینکه خورجین از بالای اسب و الاغ نیفتد نوع طناب مخصوص میبافیم که در اصلاح کردی با آن قان جقه باغی میگفتند که با آن دور تا دور خورجین روی ترک اسب یا الاغ میبستیم و محکم میکردند و با مو پشم گوسفندان افسار برای اسب و الاغ میبافتیم».(مصاحبه با گلبنفشه،...).
کشاورزی:
در کشت گندم و جو برداشت آن، زنان همپای مردان بودند، کشت تریاک و خشخاش با وجود ممنوعیت در دورهی پهلوی، همجنان ادامه داشت و معمولاً شبانه برداشت میکردند که مأموران حکومتی مانع نشوند. به قول هاجر شیخزاده از زنان معمّر این منطقه: «بیشتر گندم و جو و پنبه و خشخاش میکاشتند. کشت و کار محصولات با مردان بود و جمع کردن گندم و جو هم با مردها بود اما جمع کردن پنبه با زن ها بود که در اواسط پاییز زنها با وجود هوای سرد و برفی با پوشیدن لباس مناسب غوزه پنبه را جمع میکردند مهمتر از همه کاشت خشخاش بوته خشخاش را میکشتند وقتی گیاه از خاک بیرون میآمد فوق العاده قشنگ و زیبا بود گل های بسیار قشنگی بود بعد از اینکه گیاهش بلند میشد، تبدیل به قبههای قشنگ میشدن و مردها و زنها به کمک هم میرفتن با یک تیغ قبهها را نیش میزدند تا از قبهها یک شیره لزج بیرون میآمد که بهش تریاک میگفتند بعد از چند روز از نیش زدن با یک کاردک تریاکهای بیرون آمده را جمع و در یک ظرف میریختند و به عنوان تریاک محصولش را میفروختند با این که مردم همه تریاک مصرف میکردند و محصولش بی غل و غش بود و تا بود هیچ وقت معتاد نمیشدند و تحت تاثیر تریاک قرار نمیگرفتند کشت تریاک تا اواخر زمان شاه و سالهای اول انقلاب مرسوم بود اما بعد از ثبات انقلاب کشت خشخاش برای همیشه ممنوع شد.»(مصاحبه با هاجر شیخزاده،....).
زنان ترک بجنورد و برخی روستاهای اطراف آن، مانند دیگر اقوام در فعالیت اقتصادی مشارکت فعال داشتند. در مصاحبه با یکی از این زنان مسن ترک که در قید حیات میباشد، او اذعان کرد که مادربزرگش با کشت تریاک و فروش آن، توانست چهار فرزند یتیماش را بزرگ کند و آنها را به ثمر برساند(محمدی، 1398: 70). در دورۀ پهلوی اول، تریاک را دولت خریداری میکرد و در اختیار داروخانهها قرار میداد و میزان قابل توجهی نیز به خارج از ایران صادر میشد. یکی از فعالیتهای دیگری که زنان ترک انجام میدادند کار در مزارع پنبه بود. در جمعآوری پنبهها در مزارع، زنان مشارکت فعالی داشتند و پنبه به عنوان یک محصول مهم، به شوروی صادر میشد و آن مقداری که در داخل مورد استفاده قرار میگرفت، باز هم توسط زنان به نخ تبدیل میشد و در این نوع فعالیتها، مردان هیچ مشارکتی نداشتند. به تدریج که در شهرها برخی مغازه های رنگرزی به عنوان یک شغل تخصصی به وجود آمد، رنگرزی نخها به رنگرزی سپرده شد، در حالی که این کار هم توسط زنان انجام میشد و آن ها برای انجام این کار، از رنگهای طبیعی استفاده میکردند. از این نخهای خوشرنگ، پارچههای زیبا بافته میشد که برای چادرشب و تهیّۀ بقچه از آنها بهره میبردند.
غیر از گندم و جو و عدس، که از محصولات بومی بود، گوجه و بادمجان هم در زمان پهلوی به این منطقه آمد و برای مصرف روزانه کاشته شد. کاشت سیبزمینی هنوز زیاد نبود، ولی جغندر و هویج کشت میشد.(مصاحبه با هاجر شیخزاده،...).
نتیجه:
اقدامات رضاشاه باعث شد جایگاه اقتصادی زنان در جامعه تغییر کند. منطقهی خراسان و شمال خراسان نیز از این قاعده به دور نبود. البته این اقدامات بیشتر شامل شهرها بود که عرصههای آموزشی و سپس فرهنگی برای ایشان فراهم میشد. ولی شمال خراسان، اکثریت جامعه را روستاییان تشکیل میدادند و اوضاع به گونهای دیگر بود.
زنان شمال خراسان، شاید به آن معنای حضور مدنی و امروزی در اجتماع حضور نداشتند، ولی در زیر این ذهنیت مدنی در مورد حضور زنان، بانوان روستایی و عشایر، در اقتصاد جامعهی خود حضور فعالی داشتند. حضور آنها نیازی به مراکز آموزشی نداشت و لزومی نداشت آمادگی فرهنگی جامعه آنها را بطلبد. از لا به لای سخنان بانوان مصاحبهشونده در این پژوهش، میتوان فهمید چرخ زندگی روستا و عشایر بر حول محور زنان میچرخید.
زن شمال خراسان برای حضور در اقتصاد، قرنها سینه به سینه آموخته بود و جامعه هم به آن خو گرفته بود. اقتصاد خانوار روستایی گر چه به عهدهی مرد بود ولی حضور زنان با توجه به این که در همه عرصههای فعالیت مانند کشاورزی، دامداری، ریسندگی و بافندگی بسیار پررنگ بود، گزافه نیست اگر بگوییم مردان به زنان یاری میرساندند و چرخ اقتصاد شمال خراسان بر گردهی زنان این منطقه بود و البته شاید یک دلیل مهم حضور مردان در امور نظامی بود با توجه به موقعیت جغرافیایی که این منطقه داشت و تا همین چند دهه پیش مورد هجوم قرار میگرفت.
منابع:
برقی، حمید؛ قنبری، یوسف؛ حجاریان، احمد و محمدی، منیره، (1390)، بررسی توزیع فضایی فعالیت های پایه ای اشتغال زنان در بخش های اقتصادی کشور. فصلنامه مطالعات اجتماعی-روانشناختی زنان. سال نه، شماره3.
جعفری، تیمور، غلامرضا مقامی مقیم و منیر عظیمیان قهرمانلو، (1391)، «استان شناسی خراسان شمالی» (ضمیمه جغرافیای عمومی سال دوم آموزش متوسطه در استان خراسان شمالی)، تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران.
رضازاده، علیرضا، (1369)، حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران: قبل از اسلام، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر.
مصاحبهها
سلطان خاور پریز، فعالیت اقتصادی زنان ترک بجنورد، امالبنین رحیمی، پاییز 1398، بجنورد.
هاجر شیخزاده، فعالیت اقتصادی زنان تات، امالبنین رحیمی، پاییز 1398، روستای گرمه از توابع جاجرم.
پروانه و گل بنفشه محمدی، فعالیت اقتصادی زنان کرد در روستای داشلی قلعه، امالبنین رحیمی، پاییز 1398، بجنورد.