تصور خدا در تأملات در فلسفة اولی دکارت
محورهای موضوعی : پژوهشهای معرفت شناختی
1 - دانشگاه تبریز، مدیر گروه فلسفه
کلید واژه: خدا, وجود, تصورات فطری, تصورات خارجی, تصورات جعلی, تصورات بسیط و مرکب,
چکیده مقاله :
دکارت گرچه در همهجای تأملات از وجود خداوند و اثبات او خداوند سخن میگوید منظورش نه وجود خداوند در الهیات و حتی فلسفة سنتی که بازتعریف خدا و رسیدن به مفهومی تازه از خداست که به کار دستگاه معرفتیاش بیاید. دکارت در تأملات دو هدف را با هم به پیش میبرد: نخست، ساختن دستگاه فکری تازة خویش بر اساس بازتعریف انسان، خدا و جهان؛ دوم، پرهیز حداکثری از درافتادن با کلیسا و الهیدانان مسیحی تا جایی که حاضر است دست از اندیشهاش بردارد ولی با کلیسا درنیافتد. برای او هدف نخست، اصلی و هدف دوم فرعی نیست چراکه فلسفهورزی را در فضای چالشی و بی آرامش، دستیافتنی نمیداند. در تأملات، از سویی، نخست باید تعریف تازهای از خدا طرح گردد که در آن اصالت سوژة دکارتی و استقلال من اندیشنده لحاظ شده باشد، و از دیگر سو، باید از این خدای بازتعریفشده، در قالبی سنتی و به زبان متعارف چنان سخن به میان آید که مخالفت کلیسا و الهیدانان را برنیانگیزد. در خدای دکارتی آنچه اصل است تصور خداست ولی در خدای سنتی آنچه اصل است اثبات وجود خدای بیرونی است. از اینرو گرچه دکارت در سرتاسر تأملات از وجود خدا سخن میراند و در پی اثبات وجود اوست او این کار را با استناد به تصور خداوند پیش میبرد و کاری به وجود بیرونی خدا و مخلوقات ندارد. او در این راه پیوسته تصور خداوند را بازتعریف میکند تا به تعریف مدنظر خویش از خداوند برسد و سرانجام در تأمل پنجم است که این تعریف آشکار میگردد.
What we seek to show in the present paper is that although Descartes throughout his masterpiece, Meditations on First Philosophy, speaks of God, by this, he does not reveal one but only a redefinition of God for reaching a new idea of Him upon which he tries to build his system of knowledge. In his arguments for God, he seeks not to establish His existence like scholastics but only tries to prove God from a new idea of Him. In Meditations, the two main goals can be traced in parallel: First, to establish the new Cartesian system based on the redefinition of man, God, and the world; Second to do philosophy by avoiding challenging with Church to the extent that if philosophy cannot be done unless through this challenge, undoubtedly it must be stopped. The former goal is not principal while the latter is marginal, since no philosophy can be done when there is any fear of challenge and clash with others. The author tries to redefine God so that his subjectivism and the autonomy of thinking ‘I’ can be developed. At the same time, he cannot but speak of this redefined God in a scholastic Christian language in order to cause no hostility from the Church against the book. In spite of the fact that he, in Meditations, speaks of the existence of God and proves it, he does this task by recourse to the Idea of God and neglecting the external God. Descartes only tries to present a new definition of God that satisfies his system’s needs.
کاتینگم، جان. (1400). دکارت، ترجمة سیدمصطفی شهرآیینی، نشر نی، چاپ چهارم.
Cottingham, John. (2008). Cartesian Reflections: Essays on Descartes’s Philosophy, Oxford University Press.
Cottingham, John.(1993). A Descartes dictionary, Blackwell Publishers
Descartes, Rene. (1984). Philosophical writings, 2 vols. trans. by John Cottingham & Robert Stoothoff & Dugald Murdoch (CSM I & II), Cambridge University Press
Descartes, Rene. (1991). Philosophical writings, trans. by John Cottingham & Robert Stoothoff & Dugald Murdoch & Anthony Kenny (CSM III), Cambridge University Press
Flage, Daniel E. and Bonnen, Clarence A. (1999). Descartes and Method, a search for a method in Meditations, Rutledge
Gombay, André, Descartes, Blackwell. (2007).
Nolan, Lawrence. (2016). The Cambridge Descartes lexicon, Cambridge University Press
Williams, Bernard Arthur Owen. (2005). Descartes: the project of pure enquiry, Rutledge
_||_