فهرس المقالات محمد نصیری رضی


  • المقاله

    1 - نماد عرفانی رنگ در هنر و معماری اسلامی
    عرفان اسلامی , العدد 2 , السنة 15 , تابستان 1397
    اگرعرفان را به معنای شناخت ودریافت شهودی خدا واسماءوصفات او بدانیم، همة اسماءالهی به طورعام و برخی مانندمصور، خالق، بدیع، باریءوجمیل به طورخاص با هنر، زیبائی وآفرینندگی پیوند دارد.«رنگ» نمادین‌ترین تمثیل تجلی­کثرت دروحدت است، زیرا ذات مجرد بیرنگ نورکه خود نماد کامل وحدت أکثر
    اگرعرفان را به معنای شناخت ودریافت شهودی خدا واسماءوصفات او بدانیم، همة اسماءالهی به طورعام و برخی مانندمصور، خالق، بدیع، باریءوجمیل به طورخاص با هنر، زیبائی وآفرینندگی پیوند دارد.«رنگ» نمادین‌ترین تمثیل تجلی­کثرت دروحدت است، زیرا ذات مجرد بیرنگ نورکه خود نماد کامل وحدت است، با رنگ تجسم می­یابد ونوربدون تعین مادی، با رنگ تعین می­یابد وعاملی برای ظهور ومحل رویت آن می­شود. رنگ ­ها درهنر، جنبة کیمیائی داشته وهررنگ، دارای تمثیلی خاص­ ورابطه­ با یکی ازاحوالات درونی انسان است.درهنراسلامی، نورورنگ نموددیگری پیدا می­کند، به عنوان مثال: رنگ سفید، نماد وجود مطلق وگواهی بروحدت درکثرت است که جامع رنگ­ هاست.رنگ سیاه، نماد اصل تعالی ودست نایافتنی است که با رنگ خانة کعبه تناسب دارد ومجمع رنگ­ هاوگسترة پربسامد مفهوم‌هاست.معماری اسلامی به دنبال الهام از مفاهیم کلام الهی و روائی درتلاش است تا فضای روحانی واحدی را خلق کند که عالم ملکوت و ناسوت را به هم قرین سازد ونقوش، اشکال و رنگها نشانة بارزی برای القای معانی پنهان هستند و مخاطب ازطریق حضوردرفضای معماری به درک شهودی­آن معانی نایل میشود. دغدغة اصلی این پژوهشکه به روش تحلیلی­ ارائه می­گردد، چگونگی وکارکرد بازتاب وجود رنگ­ ها وترکیبات آنهادرهنر ومعماری ایرانی است. به نظرمی­رسد هنرو معماری­ اسلامی سعی دارد تا احدیت خداوند را لابه‌لای رنگ­ ها، فرم ­ها، انوار واصوات و به تعبیری معنا را درصورت متجلی سازد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - عرفان و تمدن؛ کاوشی در مشارکت سیاسی عرفا و متصوفه با تکیه‌بر نقد قدرت
    عرفان اسلامی , العدد 5 , السنة 18 , زمستان 1400
    به‌رغم وجود برخی گزارش‌ها در خصوص دوری نهاد عرفان و تصوف از سیاست از یک سو و وجود برخی گزارش ها بر مدیحه‌گویی عارفان و صوفیان نسبت به حکومت و قدرت از دیگر سو و تعمیم این دو از سوی برخی به میراث اصلی این جریان، به نظرمی رسد کنشگری فعال متصوفه در شئون مختلف اجتماعی و تازی أکثر
    به‌رغم وجود برخی گزارش‌ها در خصوص دوری نهاد عرفان و تصوف از سیاست از یک سو و وجود برخی گزارش ها بر مدیحه‌گویی عارفان و صوفیان نسبت به حکومت و قدرت از دیگر سو و تعمیم این دو از سوی برخی به میراث اصلی این جریان، به نظرمی رسد کنشگری فعال متصوفه در شئون مختلف اجتماعی و تازیدن آن‌ها به حکومت و نقد قدرت، افق‌های جدیدی از میراث تصوف و نقش تمدنی آن ها را پیش نهد. این پژوهش با بهره‌گیری از الگوی تحلیل پیام، سعی دارد از خلال گزاره‌های تاریخی و ادبی ، نقش‌آفرینی صوفیان صافی‌ضمیر را در بطن رخدادهای سیاسی موردبررسی و تحلیل قراردهد. به نظرمی رسد، عارفان به‌عنوان قشری تأثیرگذار و در برخی مقاطع رهبران معنوی جامعه به لحاظ روش و ابزار، پیام خود را، مستقیم، غیرمستقیم، شفاهی و مکتوب و در قالب های دیگر به ارکان قدرت رسانده اند چنان‌که به لحاظ مخاطبان نقد، خلفا، پادشاهان وزرا، امرای محلی، حکومت‌گرانی‌اند که موردنقد عرفا بوده‌اند. به لحاظ محتوای نقد نیز عارفان در قلمروهایی چند ازجمله استبداد، بی‌عدالتی، ظلم و ستم صاحبان قدرت، گماردن افراد نالایق به پست‌های حکومتی، زبان به انتقاد گشوده‌اند، واقعیتی که از دستاوردهای آن، اثبات حضور اخلاق ، شریعت و عرفان در سیاست و نقش آفرینی عرفا در نظام سیاسی تمدن اسلامی بوده است. تفاصيل المقالة