بر پایۀ نظریه کریستوا، بینامتنیت عمدتاً شیوهای است که نشان میدهد هر متنی بر پایۀ متنهای پیش از خود شکل گرفته است و روشی است که تاریخ را به ساختارگرایی و متنها و تفسیرهای یتیم و تنهایش وارد میکند. بر اساس این شیوه، بعضی مقالات و تحقیقات پیشین، رمان سمفونی مردگان را أکثر
بر پایۀ نظریه کریستوا، بینامتنیت عمدتاً شیوهای است که نشان میدهد هر متنی بر پایۀ متنهای پیش از خود شکل گرفته است و روشی است که تاریخ را به ساختارگرایی و متنها و تفسیرهای یتیم و تنهایش وارد میکند. بر اساس این شیوه، بعضی مقالات و تحقیقات پیشین، رمان سمفونی مردگان را بازتابی از رمان خشم و هیاهو یا رمان باری دیگر شهری که دوست داشتم دانستهاند. هرچند همۀ این اثرپذیرها قابل بحث و بررسی است، اما به سبب شباهت بعضی ابعاد فرهنگی و یکسانی برخی وقایع تاریخی و فرهنگی، مانند رخ دادن جنگهای جهانی، نظام فراگیر فاشیسم و سرمایهداری ممکن است خیلی از متون ادبی را از نظر ساختاری و محتوایی به هم نزدیک کند؛ اما به نظر نگارندگان، مهمترین اثری که از نظر محتوایی و ساختاری به رمان سمفونی مردگان نزدیک است، نمایشنامۀ مرگ فروشنده است که در این مقاله تلاش گردیده این اثرپذیری تا حدودی مشخص گردد. درواقع مطابق تشابهات تاریخی، و تجربۀ مشترک ملل مختلف در وقایع تاریخی، به جرأت میتوان گفت سمفونی مردگان نمونهای ایرانی شده از نمایشنامۀ مرگ فروشنده اثر آرتور میلر است که نویسنده مطابق وقایع آن زمان و به سبب اشتراکات تاریخی ملل مختلف توانسته اثری همسان با نمایشنامۀ آرتور میلر پدید آورد.
تفاصيل المقالة
نامیرایی و سیالیّت اسطورهها باعث شده است که آنها همواره در ناخودآگاه انسانها در طول اعصار تداوم یابند ویکی از اجزای جداییناپذیر زندگی آدمی محسوب شوند؛ به گونهای که تداوم زندگی بشر از لحاظ معناشناختی بدون حضور اسطورهها غیرممکن به نظر میرسد؛ زیرا اسطورهها همواره پا أکثر
نامیرایی و سیالیّت اسطورهها باعث شده است که آنها همواره در ناخودآگاه انسانها در طول اعصار تداوم یابند ویکی از اجزای جداییناپذیر زندگی آدمی محسوب شوند؛ به گونهای که تداوم زندگی بشر از لحاظ معناشناختی بدون حضور اسطورهها غیرممکن به نظر میرسد؛ زیرا اسطورهها همواره پاسخی شگرف، برای یکی از بنیادیترین بحرانهای انسان در تمام ادوار، یعنی میل به جاودانگی بودهاند. این پژوهش مضامین اصلی پدیدآورندة میل به جاودانگی و دلیل تقارن و استفاده از ساختارهای یکسان در آیینها و اقوام مختلف، برای رهایی از زمان و مکان و نیل به جاودانگی را با روشی تحلیلی- استنادی بررسی میکند. اسطورههایی همچون بازگشت ازلی، اسطورۀ باروری، رستاخیز، بازگشت به دوران کودکی، بازگشت به وحدت و اسطورۀ نویسنده شدن، از جمله بنمایههای اسطورهای هستند که گریزگاهی به جاودانگی در بطن آنها وجود دارد و به دلیل کارکرد مشترک ذهن اسطورهای (ناخودآگاه جمعی) ساختار شکلگیری مضامین نامبرده تقریباً یکسان است.
تفاصيل المقالة
به گواه آثار سایر بزرگان ادبیات فارسی، میتوان دریافت که شمار قابل ملاحظهای از اشعارِ کلیات شمس، متعلق به مولانا نیست. اشعاری از سلطان ولد، سنایی، عطار، خاقانی و برخی دیگر با تغییراتی، در غزلیات شمس به نام مولانا ضبط شده است. میتوان آمیختگی شعر شاعران پس از مولانا را أکثر
به گواه آثار سایر بزرگان ادبیات فارسی، میتوان دریافت که شمار قابل ملاحظهای از اشعارِ کلیات شمس، متعلق به مولانا نیست. اشعاری از سلطان ولد، سنایی، عطار، خاقانی و برخی دیگر با تغییراتی، در غزلیات شمس به نام مولانا ضبط شده است. میتوان آمیختگی شعر شاعران پس از مولانا را با غزلیات شمس، ناشی از اختلاط دستنویسها دانست؛ اما درباره اشعار شاعران پیش از مولانا، نظیر سنایی و عطار و...، میتوان گفت که بیشتر این اشعار به دست خود مولانا به غزلهای او راه یافته است. به عبارت دیگر، مولوی با تتبع در اشعار شاعران پیش از خود، اشعاری را از حافظه در حلقههای صوفیان میخوانده و همین امر باعث گردیده که این دست اشعار از وی دانسته شود و در دیوان او هم وارد شود. در این جستار به بررسی اجمالی چند غزل از سنایی و عطار که در غزلیات شمس و به نام مولانا آمدهاند، پرداختهایم و بر اساس مقابله این اشعار مشترک، ابیاتی را تصحیح و به برخی تصحیفها در اشعار مولانا اشاره کردهایم. همچنین بعضی تتبعات مولانا در اشعار انوری، مجیر بیلقانی و خمسه نظامی را نیز نشان دادهایم.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications