روانشناسی فرهنگی زن
,
العدد21,السنة
6
,
پاییز
1393
زنان به عنوان یک گروه تأثیر گذار در مشارکت و بالاخص مشارکت سیاسی نقش مهمی در تصمیم گیری های سیاسی دارند. پژوهش حاضر در جهت بررسی سطح مشارکت سیاسی زنان فرهنگی (آموزش و پرورش ناحیه ۲ شهرستان اهواز) و عوامل مرتبط با آن می باشد که سعی دارد نگرش زنان فرهنگی به مشارکت سیاسی خ أکثر
زنان به عنوان یک گروه تأثیر گذار در مشارکت و بالاخص مشارکت سیاسی نقش مهمی در تصمیم گیری های سیاسی دارند. پژوهش حاضر در جهت بررسی سطح مشارکت سیاسی زنان فرهنگی (آموزش و پرورش ناحیه ۲ شهرستان اهواز) و عوامل مرتبط با آن می باشد که سعی دارد نگرش زنان فرهنگی به مشارکت سیاسی خصوصا در سطوح تصمیم گیری وتصمیم سازی را بررسی کند. چهارچوب تحقیق نظر"لستر میلبراث" در کتاب مشارکت سیاسی است. در تحقیق حاضر براساس مدل بیان شده، رابطه بین متغیرهای مستقل همچون موقعیت و پایگاه طبقانی، وضعیت اشتغال، وضعیت تأمل، سن، میزان تحصیلات، محل سکونت، اعتماد وتعهد به نظام سیاسی ،پیروی از فرهنگ خانواده ،احساس اثر بخشی ،احساس بی عدالتی وآکاهی سیاسی با متغیر وابسته یعنی میزان مشارکت سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است. تحقیق حاضراز نوع مطالعه میدانی با استفاده از روش پیمایشی ،تحلیلی صورت گرفته است. جامعه آماری شامل کلیه معلمان، مدیران، معاونان، مربیان پرورشی، مشاوران شاغل درآموزش وپرورش ناحیه ۲شهرستان اهواز در هر سه مقطع تحصیلی ابتدایی-راهنمایی-متوسطه در سال تحصیلی ۹۱-۹۰ می باشد .که طبق برآوردهای انجام شده بالغ بر ۲۸۵۰نفربوده که از طریق فرمول کوکران نمونه بدست آمده برابر با ۳۰۰نفر به عنوان نمونه در نظرگرفته شد.بر اساس یافته های تحقیق نتایج بدست آمده نشان می دهد که مولفه هایی چون وضعیت تأهل،سن،رشته تحصیلی،وضعیت اجتماعی و اقتصادی بر میزان مشارکت سیاسی زنان تاثیرگذار نبوده، در حالیکه متغییرهایی چون اعتماد و تعهد به نظام سیاسی،نگرش مذهبی و احساس بی عدالتی می توانند بر میزان مشارکت سیاسی تأثیرگذار باشد.ست.
تفاصيل المقالة
روانشناسی فرهنگی زن
,
العدد10,السنة
3
,
زمستان
1390
بررسی رابطه فرهنگ، ارزش ، اخلاق و هنر که از دل زندگی روزمره برخاسته است در عصر زندگی مدرن با چالش جدی مواجه شده است . سینما به عنوان ابزاری منحصر به فرد برای بیان و سامان بخشی مسایل زندگی علاقه رهایی بخش و انتقادی خود را در راستای کشف قواعد اخلاقی ایجاد نموده و بر آنست أکثر
بررسی رابطه فرهنگ، ارزش ، اخلاق و هنر که از دل زندگی روزمره برخاسته است در عصر زندگی مدرن با چالش جدی مواجه شده است . سینما به عنوان ابزاری منحصر به فرد برای بیان و سامان بخشی مسایل زندگی علاقه رهایی بخش و انتقادی خود را در راستای کشف قواعد اخلاقی ایجاد نموده و بر آنست که از زندگی ابهام زدایی و با انتقاد به زبانی هنری آنها را بازنمایی کند . با مقایسة فیلمهای سینمایی قبل و بعد از انقلاب اسلامی درمییابیم که مضامین و محتوای اصلی بیشتر فیلمهای بعد از این تاریخ در ارتباط با موضوعات زنان متفاوت گردیده است. سؤالی که این پژوهش درصدد پاسخ دادن به آن است این است که با توجه به تضاد در سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های فرهنگی در دو دوره قبل و بعد از انقلاب اسلامی حضور زن ، در سینمای این دو دوره دارای چه تفاوتهایی در مضامین و محتوا بوده است . چهارچوب نظری مورد استفاده در این مقاله نظریه انتقادی در جامعه شناسی هنر است. این نظریه مبتنی بر فرضیه بازتاب است که هنر را آیینة جامعه و منعکس کننده ویژگی های آن می داند. روش تحقیق اسنادی و توصیفی است . فرضیه پژوهش این است که "تفاوت معناداری بین بازنمایی زن در سینمای قبل و بعد از انقلاب اسلامی در مضامین و محتواوجود دارد". مطالعات نشان داده که بازنمایی زن در دو دورة مورد بررسی تغییرات و تحولات چشمگیری داشته است. و این تغییرات در موارد مختلفی چون: میزان حضور زنان در فیلمها، کیفیت مشاغل، نوع پوشش، مهارتهای فردی، مضامین دیالوگها، میزان تحصیلات، اعتقادات، زبان، مکانیسم حل مشکلات شخصی و خانوادگی و غیره بوده است. نتیجه کلی اینکه تغییر در سیاست گذاری های فرهنگی در سینمای ایران باعث شکلگیری گونة متفاوتی از بازنمایی زن در فیلمهای پس از انقلاب اسلامی شده است .
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications