فهرس المقالات فرزانه مظفریان


  • المقاله

    1 - سیر تطوّر واژة «ادب» «در سه قرن اول هجری»
    تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی , العدد 4 , السنة 1 , پاییز 1388
    ادب در عرف عرب جاهلی عادات و رسوم نیکو به شمار می‌رفته که چنین تفکری از میراث و تبار گذشته به یادگار مانده است. این رسوم و عادات به صورت سنت‌هایی در می‌آید که از نظر اجتماعی و فرهنگی نیکو و پسندیده به حساب می‌آید و به آنها نام ادب اط8اق می‌گردد. از آن جایی که یاد دادن و أکثر
    ادب در عرف عرب جاهلی عادات و رسوم نیکو به شمار می‌رفته که چنین تفکری از میراث و تبار گذشته به یادگار مانده است. این رسوم و عادات به صورت سنت‌هایی در می‌آید که از نظر اجتماعی و فرهنگی نیکو و پسندیده به حساب می‌آید و به آنها نام ادب اط8اق می‌گردد. از آن جایی که یاد دادن و تعلیم و تربیت بسیار مهم شمرده می‌شد لذا کلمة ادب بر کلیه معارف (به جز معارف دینی) اطلاق گردید. در این جا لفظ تعلیم و تأدیب به صورت مترادف به کار برده می‌شدند. پس از اسلام معنی ادب همچنان بر اساس معنی دورة جاهلی به کار می‌رفت، یعنی شیوه رفتار و حُسن اخلاق و نیز داشتن اطلاعات و معارف اجتماعی. تازیان با اقوام دیگر می‌آمیزند و این آمیزش خاصه در قرن سوم هجری و با روی کار آمدن تمدن اسلامی در بغداد صورت می‌پذیرد. در این روزگار حوزة معنی ادب گسترش می‌یابد و بر انواع علوم و فنون و صنایع و پیشه‌ها و ورزش‌ها نهاده می‌شود جز امور شرعی گاهی ادب و جمع آن آداب به مواردی مربوط می‌شد که شناخت آنها برای جامعه ضرورت داشت مانند ادب‌الکاتب یعنی فنونی که برای صنعت دبیری به کار می‌رود. آداب طعام و آداب سفر و آداب درس و بحث از آن جمله‌اند. در سه قرن اولیه ادب در معنی راه و رسم زندگی به کار می‌رفته و همراه با آن نکته‌های ظریف و بدیع، لطیفه‌ها، نادره‌ها و ظرافت را نیز ادب نام می‌نهادند و کسی که در این حوزه اطلاعات داشت و مردم را سرگرم می‌کرد، او را ادیب می‌خواندند و در نهایت در اواخر قرن سوم ادب برای اطلاعاتی استفاده می‌شد که مربوط به لغت و معنی بود. گرچه در قرون پنجم و ششم، ادب صرفاَ برای علم صرف و لغت و بیان به کار می‌رفت. اما تغییر معنی ادب در طی قرون متمادی نشان می‌دهد که دگرگونی‌های معنایی با سرگذشت تحولات اجتماعی یک قوم، وابسته بوده است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - اسطوره و قصه‌های عامیانه
    ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی , العدد 4 , السنة 8 , پاییز 1391
    قصه‌های عامیانه جلوه‌گاه فرهنگ هر ملت است و از آرزوها و تخیلات توده مردم شکل می‌گیرد. درواقع سرچشمه این قصه‌ها باورها و آیین‌های آغازین انسان‌هاست. باتوجه به اینکه اسطوره‌ها نیز جزیی از فرهنگ هر ملت به‌شمار می‌آیند، بنابراین یکی از عناصر سازنده این قصه‌ها، اسطوره‌ها هست أکثر
    قصه‌های عامیانه جلوه‌گاه فرهنگ هر ملت است و از آرزوها و تخیلات توده مردم شکل می‌گیرد. درواقع سرچشمه این قصه‌ها باورها و آیین‌های آغازین انسان‌هاست. باتوجه به اینکه اسطوره‌ها نیز جزیی از فرهنگ هر ملت به‌شمار می‌آیند، بنابراین یکی از عناصر سازنده این قصه‌ها، اسطوره‌ها هستند و باید گفت هر کدام به نوعی از یک ریشه تغذیه می‌شوند، اما با سمت و سویی متفاوت.قصه‌های عامیانه ایرانی از کهن‌ترین تا متأخرترین‌شان، از قصه‌های جن و پری گرفته تا رمانس و داستان‌های عیاری همگی سرشار از باورهای اسطوره‌ای‌اند.نوشتارِ پیش‌رو بر آن است که در قصه‌های عامیانه ایرانی رگه‌های اسطوره‌ای را بازنگری و بررسی نماید تفاصيل المقالة