هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش زوج درمانی شناختی-رفتاری و مدل EIS بر رضایت زناشویی در زنان باردار انجام شد.روش: بدین منظور طی یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، از بین جامعه آماری(زنان باردار نخست زا) با لحاظ نمودن ملاک های ورو أکثر
هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش زوج درمانی شناختی-رفتاری و مدل EIS بر رضایت زناشویی در زنان باردار انجام شد.روش: بدین منظور طی یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، از بین جامعه آماری(زنان باردار نخست زا) با لحاظ نمودن ملاک های ورود به پژوهش، به شیوه نمونه گیری در دسترس 60 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی درسه گروه 20 نفره(دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. شرکت کننده های آزمایش در طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، تحت آموزش شناختی-رفتاری و مدلEIS قرار گرفتند در حالی که گروه کنترل در این مدت آموزشی دریافت نکردند.ابزار مورد استفاده جهت جمع آوری داده ها در پیش آزمون-پس آزمون – پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ بود.داده ها با استفاده از میانگین، تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که هردو رویکرد شناختی-رفتاری و مدل EIS بر رضایت زناشویی و خرده مقیاسهای آن مؤثر هستند و بین اثربخشی آنها در این زمینه تفاوت وجود دارد. مدلEIS نسبت به رویکرد شناختی-رفتاری تاثیر بیشتری بر رضایت زناشویی و خرده مقیاس های موضوعات شخصیتی، ارتباط زناشویی، رابطه جنسی، و جهت گیری مذهبی داشت ولی در خرده مقیاس مدیریت مالی اثربخشی رویکرد شناختی-رفتاری بیشتر بودنتیجه گیری: لذا می توان نتیجه گرفت با وجود تفاوت بین این دو رویکرد هردو در زمینه رضایت زناشویی و خرده مقیاس های آن مؤثر هستند اما با توجه به اثربخشی بیشتر مدل EIS در رضایت زناشویی و بیشتر خرده مقیاس های آن، می توان از آن در دوران بارداری به عنوان روش کارآمدتر در کنار سایر مراقبت ها، استفاد کرد.
تفاصيل المقالة
موضوع این تحقیق، برسی تطبیقی طرز تلقی پدران و پسرانشان از تشکیل خانواده (ازدواج و فرزندآوری) است. این تحقیق از روش پیمایش بهره گرفته و از نوع مقایسه گروهها میباشد. جمعیت آماری پسران 20 تا 30 ساله شهر شوشتر و پدرانشان هستند. حجم نمونه معادل 280 نفر (140 نفر پسر و 140 ن أکثر
موضوع این تحقیق، برسی تطبیقی طرز تلقی پدران و پسرانشان از تشکیل خانواده (ازدواج و فرزندآوری) است. این تحقیق از روش پیمایش بهره گرفته و از نوع مقایسه گروهها میباشد. جمعیت آماری پسران 20 تا 30 ساله شهر شوشتر و پدرانشان هستند. حجم نمونه معادل 280 نفر (140 نفر پسر و 140 نفر پدرانشان) محاسبه گردید. روش نمونهگیری تصادفی ساده است و تکنیک گردآوری اطلاعات، پرسشنامه همراه با مصاحبه میباشد. پس از مرور ادبیات تحقیق بر پایه نظریههای ازدواج، دیدگاههای شکاف نسلی و نگرشها و به کمک یافتههای تحقیقات پیشین، سؤالات تحقیق در قالب فرضیه قرار گرفت. دادهها حکایت از بالا رفتن سن ازدواج دو جنس دارند. در همه سطوح، میان نظر پدران و پسران در مورد سن ازدواج تفاوت معناداری وجود داشت. بین نظر پسران در مورد سن مناسب ازدواج با قومیت و میزان گرایش دینی، اختلاف معنیداری وجود داشت. این تفاوت در گروه پدران نیز مشاهده گردید. میانگین فرزند مطلوب هم از نظر پدران و هم از نظر پسران تقریباً دو فرزند بود در حالیکه میانگین تعداد فرزند پدران حدود 4 فرزند است. هر دو گروه بر عدم ادامه باروری در صورت دختر بودن فرزند اول به یک اندازه توافق نظر دارند ولی در میان کسانی که با ادامه باروری موافقند، پدران با تعداد بالاتری موافقت نشان دادهاند. هم پدران و هم پسران درخصوص ترکیب جنسی فرزندان در تعداد بیش از دو فرزند بر ترکیب غالب پسر تأکید دارند. در خصوص همسان همسری در زمینه مذهبی و قومی، پدران علاقه بیشتری نشان دادهاند.
تفاصيل المقالة
هدف از انجام این تحقیق بررسی تأثیر پدیده طلاق بر سلامت روانی و عزت نفس دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی است. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهرستان دزفول که به تحصیل اشتغال دارند می باشد. روش تحقیق در این پژوهش علی مقایسه ای است بدین معنی که تعداد 14 أکثر
هدف از انجام این تحقیق بررسی تأثیر پدیده طلاق بر سلامت روانی و عزت نفس دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی است. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهرستان دزفول که به تحصیل اشتغال دارند می باشد. روش تحقیق در این پژوهش علی مقایسه ای است بدین معنی که تعداد 140 نفر(70 نفر از دانش آموزان طلاق و 70 نفر از دانش آموزان عادی) از دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهر دزفول به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و پرسشنامه های عزت نفس کوپر اسمیت و سلامت عمومی (GHQ) بر روی آنان اجرا گردید، داده های جمع آوری شده از دو گروه نمونه به وسیله نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفت و متناسب با سطح سنجش متغیرها از آمارهای توصیفی و استنباطی استفاده شد. نتایج نشان داد که: 1- سلامت روانی و عزت نفس در بین دانش آموزان خانواده های طلاق و دانش آموزان خانواده های عادی متفاوت است 2-دانش آموزان خانواده های طلاق در مقایسه با دانش آموزان خانواده های عادی از لحاظ آماری اضطراب، افسردگی، علائم جسمانی و ناکارایی اجتماعی بیشتری را تجربه می کنند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications