گفت وگوهای متعدد میان جهد و توکل در مثنوی معنوی اهمیت این مفاهیم را در نزد مولانانشان می دهد. نظریة چندصدایی باختین نیز بر پایة گفت گو استوار است. وی طرح اندیشه هایموافق و مخالف را در گونه های زبانی مناسب در صورت غالب نبودن یک صدا یا صدایراوی چندصدایی می نامد. این نظریه أکثر
گفت وگوهای متعدد میان جهد و توکل در مثنوی معنوی اهمیت این مفاهیم را در نزد مولانانشان می دهد. نظریة چندصدایی باختین نیز بر پایة گفت گو استوار است. وی طرح اندیشه هایموافق و مخالف را در گونه های زبانی مناسب در صورت غالب نبودن یک صدا یا صدایراوی چندصدایی می نامد. این نظریه می تواند معیاری مناسب برای رسیدن به رویکرد مولانابه جهد و توکل باشد. در پژوهش حاضر، ایدئولوژی، جهان بینی و گونة زبانی شخصیت هایدو داستان از دفتر نخست و پنجم مثنوی معنوی بر پایة نظریة چندصدایی باختین بررسی شدهاست. نتایج نشان می دهد در گفت وگوهای حاوی جهان بینی و ایدئولوژی، چندزبان گونگیبی فروغ است، ولی در گفت وگوهایی که جهان بینی حضور و نقش ندارد، چندزبان گونگیپررنگ است. راوی در گفت وگوها دخالت آشکار دارد و از دو داستان نتیجة یکسان می گیرد.در پی فاصله گرفتن داستان از چندصدایی، صدای راوی غلبه می یابد: وی معتقد است، درصورت نداشتن ثبات قدم و تقلیدی بودن توکل، بازگشت کننده به مقام فرودین (جهد) درخورنابودی است
تفاصيل المقالة
چکیده آرزوی بیمرگی و داشتن عمر جاوید از آغازِ زیستِ انسان بر پهنۀ هستی وجود داشته است. اهمیّت این موضوع تا بدانجاست که در کهنترین متن ادبیِ جهان، گیلگمش، دربارۀ این آرزو سخن گفته شده است. داستان اسکندر و خضر و جستوجوی آنان برای یافتنِ آبِ زندگی نیز این مضمون را أکثر
چکیده آرزوی بیمرگی و داشتن عمر جاوید از آغازِ زیستِ انسان بر پهنۀ هستی وجود داشته است. اهمیّت این موضوع تا بدانجاست که در کهنترین متن ادبیِ جهان، گیلگمش، دربارۀ این آرزو سخن گفته شده است. داستان اسکندر و خضر و جستوجوی آنان برای یافتنِ آبِ زندگی نیز این مضمون را در برداشته است. البتّه در متنهای مختلفِ ادبی، با توجّه به گونۀ آن اثر، این داستان جلوهها و خوانشهای متفاوت داشته است. نگارندگان در این پژوهش به بررسی خوانشِ حماسی در شاهنامۀ فردوسی و خوانشِ عرفانی در الاهینامۀ عطّار پرداختهاند و تفاوتهای آن را برشمردهاند.
تفاصيل المقالة
با غور در شعر مولانا به طور مشخص به دو نوع "من"بر میخوریم: یک من دروغین که تنها تصویر و سایه ای از من حقیقی است ؛در برابر منی دیگرکه حقیقی است ومفهوم واقعی هستی انسان را تشکیل میدهد. در این مقاله بر آنیم تا ویژگیهای این دو نوع "من"را برشماریم،شباهت ها و تفاوتهای آن أکثر
با غور در شعر مولانا به طور مشخص به دو نوع "من"بر میخوریم: یک من دروغین که تنها تصویر و سایه ای از من حقیقی است ؛در برابر منی دیگرکه حقیقی است ومفهوم واقعی هستی انسان را تشکیل میدهد. در این مقاله بر آنیم تا ویژگیهای این دو نوع "من"را برشماریم،شباهت ها و تفاوتهای آن دو را باز یابیم و در نهایت چگونگی گذر از من کاذب به من حقیقی را نشان دهیم.در این رهگذر از روان شناسی نیز بهره بردهایم.چه،تجلی آن من دروغین بویژه در نوعی اختلال شخصیت به نام اختلال شخصیت خود شیفته دیده میشود. مولانا در برابر چنین رویکردی به جهان ایستادگی میکند و تمرکز اصلی خویش را بیش از هر موضوعی دیگر بر مبارزه با این حس خودبزرگ بینی سرابگونه مینهد. او به انسان برای نیازش به تمجید هشدار میدهد و از طریق نشان دادن ارزش واقعی انسان به او – از طریق عشق- حس حقارت بشر را که منجر به خودبزرگ بینی میشود از او میستاند. او عشق را در جهان بی ثبات عاطفی درمان دردها میخواند. از سوی دیگر او با رسیدن به حقیقت اصلی خویش، در شوری از وجد و عاطفه، حالتی خداگونه میپذیرد که تفکیک آن از ادعایی حاکی از خودشیفتگی محض و تصویر دروغین آن، ضروری است و گاهی دشوار. او در اوج تجربیات وجدآسای خویش در سطح فرامن، قدرت، دانایی و حضور مطلق مییابد و آسیب ناپذیر و بی نظیر است. نشان دادن تفاوت این دو عرصه و دو گونه از حالات شخصیتی که ظاهری یکسان دارد و بیان حساسیت مولانا در نمودن این تفاوت مورد توجه این مقاله قرار گرفته است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications