فهرس المقالات احد فرامرز قراملکی


  • المقاله

    1 - تحلیلِ «تناقض‌نمای معرفت حسی» در فلسفه ارسطو
     پژوهشهای معرفت شناختی , العدد 1 , السنة 10 , تابستان 1400
    در فلسفه ارسطو معرفت از حواس آغاز می‌شود و ادراکاتِ حسّی از طریق فعالیت قوّه نوس، معرفت را برای آدمی به ارمغان می‌آورند. ارسطو برخلاف افلاطون منکر هرگونه معرفت فطری است؛ امّا از طرفی آشکارا بیان می‌کند که ادراکاتِ حسّی متعلّق معرفت قرار نمی‌گیرند و نمی‌توان به محسوسات م أکثر
    در فلسفه ارسطو معرفت از حواس آغاز می‌شود و ادراکاتِ حسّی از طریق فعالیت قوّه نوس، معرفت را برای آدمی به ارمغان می‌آورند. ارسطو برخلاف افلاطون منکر هرگونه معرفت فطری است؛ امّا از طرفی آشکارا بیان می‌کند که ادراکاتِ حسّی متعلّق معرفت قرار نمی‌گیرند و نمی‌توان به محسوسات معرفت داشت. این امر باعث ایجاد یک تناقض‌نما در فلسفه ارسطو می‌گردد. اگر ادراکاتِ حسّی متعلّق معرفت نیستند چگونه از آنچه متعلّق معرفت نیست، معرفت پدید می‌آید و این ادراکات به دلیل فقدانِ کدام جزء از اجزای معرفت، متعلّق معرفت به حساب نمی‌آیند؟ از نظر نگارندگان راه‌حلّ این پارادوکس به تعریف معرفت و نقشِ قابلی ادراکاتِ حسّی در پیدایش معرفت در نظر ارسطو بازمیگردد. ارسطو معرفت را صرفاً باور صادق موجّه نمی‌داند بلکه با شروط دیگری همچون ضرورت و علیّت دایره معرفت را محدودتر می‌کند. بنابراین هرچند باور به محسوسات باوری صادق است ، امّا این ادراکات به‌خاطر عدم وجود شرط کلیّت و علیّت، متعلّق معرفت واقع نمی‌شوند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - تحلیل دو مسئله شناخت و مسئولیت در برابر خداوند و «دیگری»: مطالعه تطبیقی بین علامه طباطبایی و لویناس
     پژوهشهای معرفت شناختی , العدد 1 , السنة 11 , تابستان 1401
    مسأله این تحقیق بررسی سه مسئله شناخت و مسئولیت در برابر خداوند و دیگری و پاسخگو بودن آنها، بر اساس رویکرد علامه طباطبایی و لویناس است. روش این مطالعه، تطبیقی و تحلیل مواضع وفاق و خلاف این دو دیدگاه است. از دیدگاه علامه طباطبایی، حق تعالی بی‌کران و آدمی کرانمنمد است و شن أکثر
    مسأله این تحقیق بررسی سه مسئله شناخت و مسئولیت در برابر خداوند و دیگری و پاسخگو بودن آنها، بر اساس رویکرد علامه طباطبایی و لویناس است. روش این مطالعه، تطبیقی و تحلیل مواضع وفاق و خلاف این دو دیدگاه است. از دیدگاه علامه طباطبایی، حق تعالی بی‌کران و آدمی کرانمنمد است و شناخت کنه ذاتِ حق تعالی میسر نیست. مسئولیت در قبال حق تعالی نیز محور سایر مسئولیت‌ها در قبال دیگران است و سرّ این مسئولیت ریشه در فقر و وابستگی ذاتی انسان دارد. این مسئولیت هرچند اختیاری می‌باشد، اما اختیاری است که آدمی مجبور به پذیرش آن است. باتوجه به مالکیت مطلقه خداوند، هیچ کس را یارای مواخذه او نیست. از منظر لویناس نیز کشف هویت دیگری با شناخت مفهومی امکان‌پذیر نیست. قوام سوژه وابسته به دیگری است و در قبال او مسئولیتی نامتناهی دارد. مسئولیتی که سوژه در پذیرش آن کاملا منفعل و همچون گروگانی است که حق مواخذه دیگری را ندارد. علی‌رغم اختلافاتی که میان خصوصیات خدا و دیگری وجود دارد، می‌توان بین این دو مسئله تناظری تنگاتنگ برقرار نمود. تفاصيل المقالة