سالهای دهه چهل، اوج ستیز و تنازع بین دو مقوله سنت و تجدد بود و شرایط حاکم بر جامعه، بستری مناسب را برای ورود و تحقق مناسبات غربی ساخت و از طرفی فرهنگ شرق با صیانت ارزش های سنتی به تقایل با آن پرداخت. این جدال ها در رمان های دهه چهل به طور گسترده مطرح شده است. از میان رمان های این دهه رمان درازنای شب اثر جمال میرصادقی مورد پژوهش قرار گرفته است تا با هدف نمایاندن متغیرهای تجدد در لایه های سنتی جامعه و نشان گرفتن خانواده به عنوان نهاد فرهنگی به این سوال پاسخ دهد که آیا موضوعات غربی توانسته است پایه های مضامین سنتی را تغییر داده و متحول کند؟ نویسنده با مطرح کردن مولفه های سنت و تجدد راه بینابین را بر می گزیند. بر اساس یافته ها رابطه معناداری بین سنت و تجدد وجود دارد. مقاله به صورت استنادی و توصیفی و با روش کتابخانه ای گردآوری شده است. تفاصيل المقالة