ویژگیهای مورفومتری حوضه های آبخیز تاثیرات بسیار زیادی بر روی کاربری اراضی آن دارد، بدین صورت که ناهمواری ها و شیب علاوه بر اینکه تا حدودی تعیین کننده ویژگیهای میکرواقلیم حوضه می باشند، بر روی نوع کاربری، پوشش گیاهی و عمق خاک نیز تاثیرگذار هستند. این پژوهش سعی دارد که به أکثر
ویژگیهای مورفومتری حوضه های آبخیز تاثیرات بسیار زیادی بر روی کاربری اراضی آن دارد، بدین صورت که ناهمواری ها و شیب علاوه بر اینکه تا حدودی تعیین کننده ویژگیهای میکرواقلیم حوضه می باشند، بر روی نوع کاربری، پوشش گیاهی و عمق خاک نیز تاثیرگذار هستند. این پژوهش سعی دارد که به بررسی ارتباط بین ویژگی های کاربری اراضی و پارامترهای مورفومتری حوضه آبخیز سرداب و بید سبحان در شمال شرقی شهرستان اقلید استان فارس بپردازد. پارامترهای مورفومتری مانند شیب، ارتفاع، لندفرم و همچنین شاخص پوشش گیاهی NDVI در منطقه مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند. از تصاویر ماهواره ای لندست 8، سنجنده ETM+ (2015) به منظور استخراج شاخص پوشش گیاهی NDVI استفاده شد. همچنین به منظور تعیین ارتفاع، لندفرم و شیب از مدل رقومی ارتفاع (DEM) سنجنده استر استفاده شد. بعد از تهیه نقشه شیب و ارتفاع و لندفرم های منطقه با استفاده از شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI)، ارتباط بین هر یک از پارامترهای مورفومتری و واحدهای کاربری اراضی حوضه مورد مطالعه تعیین شد. نتایج نشان داد که بیشترین واحدهای کپه کاری و بذر پاشی، قرق میان مدت و کشاورزی در کلاس 1، منطقه حفاظتی و باغ به ترتیب در کلاس 10 و 9 قرار گرفته است. در حالیکه کمترین میزان لندفرم ها در واحدهای کپه کاری و بذر پاشی و منطقه حفاظتی در کلاس 6، واحدهای کپه کاری و قرق میان مدت در کلاس 2 و واحدهای کشاورزی و باغ به ترتیب در کلاس های 4 و 9 قرار گرفته است. حداکثر مقادیر شیب در واحد منطقه حفاظتی (24/45) و کمترین آن در واحد کپه کاری و بذرپاشی (375/0) است. همچنین نتایج نشان داد که حداکثر مقادیر DEM در واحد قرق میان مدت (3853 متر) و کمترین آن در واحد کپه کاری و بذرپاشی (2539 متر) است. حداقل و حداکثر مقادیر NDVI در واحد کپه کاری از بقیه واحدها بیشتر است که نشان دهنده پوشش گیاهی بیشتر در منطقه مورد مطالعه است.
تفاصيل المقالة
هدف از مطالعات امکانسنجی تعیین میزان امکانپذیری و اجرایی بودن یک پروژه و ثمربخشی آن است. در این فرآیند با توجه به پتانسیلهای هر منطقه و وضعیت موجود آن میتوان وضعیت آن منطقه برای فعالیت مورد نظر را بررسی کرد. این پژوهش سعی دارد که به تعیینمناطق مناسب برای کشت زیتون ب أکثر
هدف از مطالعات امکانسنجی تعیین میزان امکانپذیری و اجرایی بودن یک پروژه و ثمربخشی آن است. در این فرآیند با توجه به پتانسیلهای هر منطقه و وضعیت موجود آن میتوان وضعیت آن منطقه برای فعالیت مورد نظر را بررسی کرد. این پژوهش سعی دارد که به تعیینمناطق مناسب برای کشت زیتون با استفاده از روش مدلهایتصمیمگیری چند معیاره (AHPوANP) در شهرستان لار، جنوب استان فارس میباشد. بهمنظور تعیین مناطق مناسب برای کشت زیتون منطقه مورد مطالعه پارامترهایی از قبیل حداقل دما، جهت، ارتفاع، GDD، بارندگی، رطوبت نسبی، تشعشعات خورشید، میانگین دما و شیب مورد بررسی قرار گرفت. بهمنظور تهیه نقشه پهنهبندی برای هر یک از فاکتورهای مؤثردرکشت زیتوناز روش میانگین عکس فاصله (IDW) استفاده شد. سپس با استفاده از توابع عضویت، نقشهفازی هر یک از پارامترهای مؤثر در تعیین مناطق مستعد برای کشت زیتون تهیه شد. در ادامه با استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و روش فرایند تحلیل شبکهای (ANP) وزن هر یک از لایهها مشخص و در نهایت در محیط GIS نقشه تناسب اراضی برای کشت زیتون تهیه گردید. مقایسه نتایج دو روش نشان داد که روش ANP به علت مقایسه داخلی معیارها، دارای دقت بیشتری نسبت به روش AHPمیباشد.
تفاصيل المقالة
چکیده هدف از این مطالعه تعیین همبستگی بین عملکرد بیولوژیک گندم نان و فاکتورهای مؤثردر آن و تعیین مناسب ترین صفات تاثیرگذار بر عملکرد بیولوژیک، همچنین تهیه نقشه پهنه بندی عملکرد بیولوژیک گندم در شهرستان داراب بود. به منظور دستیابی به اهداف این پژوهش، شصت نمونه گیاه تهیه أکثر
چکیده هدف از این مطالعه تعیین همبستگی بین عملکرد بیولوژیک گندم نان و فاکتورهای مؤثردر آن و تعیین مناسب ترین صفات تاثیرگذار بر عملکرد بیولوژیک، همچنین تهیه نقشه پهنه بندی عملکرد بیولوژیک گندم در شهرستان داراب بود. به منظور دستیابی به اهداف این پژوهش، شصت نمونه گیاه تهیه و مورد بررسی قرار گرفت. در این نمونهها، ارتفاع گیاه، وزن دانه، شاخص برداشت و تعداد پنجه اندازه گیری شد. همچنین، طول و عرض جغرافیایی برای مکان هر یک از نمونه ها با استفاده از دستگاه موقعیت یاب ماهوارهای تعیین شد. نتایج حاصل از همبستگی ساده بین این صفات نشان داد که وزن دانه با عملکرد بیولوژیک بالاترین ضریب همبستگی (**97/0r = ) را داشت. نتایج حاصل از رگرسیون گام به گام نشان داد که جهت تهیهی نقشه پهنه بندی عملکرد بیولوژیک گندم و پارامتری که بیشترین همبستگی با آن را داشت (وزن دانه) از روش کریجینگ و روش میانگین عکس فاصله (IDW)، استفاده شد. نتایج حاصل از درونیابی نشان داد که روش کریجینگ (مدل گوسی) با حداقل ریشه میانگین مربعات خطا (98/0= RMSE) برای عملکرد بیولوژیک و 97/0= RMSE برای وزن دانه) بهترین مدل برای تعیین پهنه بندی این پارامترها (ارتفاع گیاه، وزن دانه، شاخص برداشت و تعداد پنجه اندازهگیری) در منطقه مورد مطالعه محسوب میشود. استفاده از این روشها مشخص شد که وزن دانه و عملکرد بیولوژیک دارای انطباق نسبی در پهنه بندی بودند. بنابراین، با توجه به نتایج میتوان از وزن هزار دانه به عنوان صفت جایگزین عملکرد بیولوژیک در اندازه گیری عملکرد بیولوژیک در این منطقه استفاده کرد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications