فهرس المقالات فرزانه یوسف قنبری


  • المقاله

    1 - تحلیل عناصر محتوایی و جامعه‌شناختی داستان کوتاه در ایران از سال ۱۳۰۰- ۱۳۳۲ ش.
    زبان و ادب فارسی واحد سنندج , العدد 2 , السنة 14 , تابستان 1401
    آثار ادبی دورة بیداری و بعد از مشروطه، جنبة اجتماعی و سیاسی فراوانی دارند و می توان آنها را از دیدگاه جامعه‌شناختی، نقد و بررسی کرد. یکی از شیوه های کارآمد در نقد متون ادبی به‌ویژه داستان کوتاه، نقد جامعه‌شناختی است. در این روش، ارتبـاط سـاختار و محتـوای داستان بـا وضـع أکثر
    آثار ادبی دورة بیداری و بعد از مشروطه، جنبة اجتماعی و سیاسی فراوانی دارند و می توان آنها را از دیدگاه جامعه‌شناختی، نقد و بررسی کرد. یکی از شیوه های کارآمد در نقد متون ادبی به‌ویژه داستان کوتاه، نقد جامعه‌شناختی است. در این روش، ارتبـاط سـاختار و محتـوای داستان بـا وضـعیّت و دگرگونیهای جامعه، بررسی و چگونگی انعکاس و بازنمایی هنرمندانـۀ اجتمـاع در جهـان تخیّلـی اثـر ادبی، نقدوتحلیل می‌شود. سابقۀ این‌گونه از پژوهش و به‌کارگیری ایـن شیوه در نقد داستان کوتاه ایران، کارایی نقد جامعه‌شناختی در نقد و بررسی داستان کوتاه را ثابت کرده است. داستان کوتاه به‌عنوان گونه‌ای از ادبیّات داستانی، در ایران در حدود سال ۱۳۰۰ ه.ش توسط کسانی چون جمال‌زاده، شکل گرفت و هم‌زمان با جریانات ادبی به روند توسعه و تکامل خود ادامه داد. نسل اول نویسندگان داستان کوتاه، ضمن آشنایی با این پدیدۀ نوظهور، توانستند آثاری درخور توجّه بیافرینند و هر یک برای خود سبکی خاص را دنبال کنند که در آینده، شالودۀ داستان کوتاه ایرانی را بنیان نهاد. نگارنده در این پژوهش با روش تحلیلی –توصیفی و بر پایۀ چارچوب نظری نقد اجتماعی به این نتیجه دست‌یافته است که داستان کوتاه نیز همچون هر پدیدۀ ادبی دیگر، همسو با اجتماع و جریانات سیاسی- اجتماعی به حیات خود ادامه داده، بدیهی است که در این مسیر از اجتماع، تأثیر پذیرفته، بر آن تأثیر گذاشته است. لذا بررسی محتوایی این نوع ادبی می‌تواند رهیافتی جدید در حوزۀ مطالعات اجتماعی باشد. تفاصيل المقالة