فهرس المقالات حجت گودرزی


  • المقاله

    1 - بازخوانی دلوزی داستان «مدونای آینده» هنری جیمز در پرتو منطق احساس و ادبیات اقلیتی
    مطالعات ادبیات تطبیقی , العدد 2 , السنة 14 , تابستان 1399
    هِنری جیمز، رمان نویس نامی آمریکایی- انگلیسی، در آثارش از زن به مثابه انسان می‌نویسد و به او نگاه جنسیتی ندارد. حال در این مقال، هُنری همانند نقاشی و یا به عبارت گویاتر پرتره نگاری است که تلاش دارد زن را ترسیم و روایت کند. زن نه به عنوان زن بلکه به عنوان تقلید یا بازنمو أکثر
    هِنری جیمز، رمان نویس نامی آمریکایی- انگلیسی، در آثارش از زن به مثابه انسان می‌نویسد و به او نگاه جنسیتی ندارد. حال در این مقال، هُنری همانند نقاشی و یا به عبارت گویاتر پرتره نگاری است که تلاش دارد زن را ترسیم و روایت کند. زن نه به عنوان زن بلکه به عنوان تقلید یا بازنموده‌ای از یک زن یا زنان پیشینْ نگارده می‌شود. این بُن- مایه، تعبیر دلوز- گاتاری از غریبه- سازی را تا اندازه‌ای متبادر می‌کند. این دو متأثر از جریان فکری پساساختارگرایی و ضد روشنگری مدعی شکل خاصی از نوشتارِ ادبی هستند که در مقابل هرگونه تفسیر کُدگذاری مقاومت کرده و از هرگونه ساختارِ قابل پیش‌بینی و مبتنی بر سوژه- محوری گریزان است. در این پژوهش که به روش تحلیلی- توصیفی به نگارش درآمده بر آن هستیم که تحلیل نماییم بر پایه نظریه منطق احساس و ادبیات اقلیتیِ دلوز، زنان در داستان‌های هنری جیمز و خصوصاً در داستان مدونای آینده دارای قالب و چهارچوب از پیش تعیین شده نیستند. آن‌ها رو به آینده دارند و بازنمایی گذشتگان نیستند؛ پس او به دنبال بازنماییِ بودن نیست و می‌خواهد صیرورت یعنی شدن را به تصویر بکشد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - تحلیل تجربه زیبایی شناسی تن-‌بنیاد شوسترمان در پرتو آراء اسپینوزا و لایب‌نیتز
    مطالعات ادبیات تطبیقی , العدد 2 , السنة 15 , تابستان 1400
    فلسفه از افلاطون تا دوران پسامدرن ژیل دلوز همواره بیش‌تر معطوف و مشغول به ذهن(دوالیته سوژه و ابژه) بوده و التفات کمینه ای نسبت به عین(تن و بدن) داشته است. از شروع فلسفه زیبایی شناسی مدون با الکساندر بومگارتن تا مورد مطالعه اخیر، یا التفات کمی به تن و بدن شده یا ریشه این أکثر
    فلسفه از افلاطون تا دوران پسامدرن ژیل دلوز همواره بیش‌تر معطوف و مشغول به ذهن(دوالیته سوژه و ابژه) بوده و التفات کمینه ای نسبت به عین(تن و بدن) داشته است. از شروع فلسفه زیبایی شناسی مدون با الکساندر بومگارتن تا مورد مطالعه اخیر، یا التفات کمی به تن و بدن شده یا ریشه این اندیشه به ارجاع اشتباهی حوالت شده است. مطالعه حاضر بر آن است تا آراء فلسفی ریچارد شوسترمان پیرامون زیبایی شناسی تن-‌بنیاد را مورد بررسی قرار دهد و با ارجاع به زیبایی شناسی تن کوشانه و تقلای لایب نیتز و اسپینوزا اولاً ریشه زیبایی شناسی تن-بنیاد را نه در اندیشه فلاسفه معاصری چون مرلو-پونتی و فوکو بلکه در سپهر اندیشه مونادولوژی لایب نیتز و تقلای اسپینوزا بر رسد؛ و ثانیاً نشان دهد زیبایی شناسی یا اساساً امری تنی-عاطفی است یا زیبایی شناسی نیست. بنابراین، کناتوس یا تقلای اسپینوزایی ریشه هرگونه جنبش و تن-آگاهی است و هر موضوع تنی بدون التفات به کناتوس از نقصان شدیدی رنج می برد. این مطالعه به روش تحلیلی-تطبیقی و با اسناد کتابخانه ای صورت گرفته است. تفاصيل المقالة