فهرس المقالات علی بالی


  • المقاله

    1 - رویکرد روشنفکرانِ سنّتی و تجدّدخواهِ ایران به شرق‌شناسی در آفاقِ مدرنیته
    علوم سیاسی , العدد 1 , السنة 18 , بهار 1401
    زمینه و هدف: در ایران، از نیمۀ دوم قرن نوزده به این‌سو، در حالی‌که روشنفکرانِ تجددخواهِ آشنا با فرهنگِ غرب، عمدتاً به مدرنیزاسیون با دیدۀ تعامل و رواداری می‌نگریستند و حتی از دستاوردهای علمی و تکنولوژیکِ آن مسامحتاً جانبداری می‌کردند؛ در دگرسو امّا، روشنفکران سنّتی و بو أکثر
    زمینه و هدف: در ایران، از نیمۀ دوم قرن نوزده به این‌سو، در حالی‌که روشنفکرانِ تجددخواهِ آشنا با فرهنگِ غرب، عمدتاً به مدرنیزاسیون با دیدۀ تعامل و رواداری می‌نگریستند و حتی از دستاوردهای علمی و تکنولوژیکِ آن مسامحتاً جانبداری می‌کردند؛ در دگرسو امّا، روشنفکران سنّتی و بومی‌گرا با پشتوانه‌های نسبتاً اعتقادی، نسبت به پدیداری و کارکرد مدرنیته و طلیعۀ تجدّد، با دیدۀ تخطئه و تقابل نگریسته و آن را مصداقِ غربزدگی می‌انگاشتند. این جستار می‌کوشد تا ضمن پاسخ به این پرسش که کیفیت دو سوی رویاروییِ فکریِ دگراندیشانِ ایرانی نسبت به شرق‌شناسی و ورودِ مظاهر مدرنیسم در امتداد سدۀ بیستم چگونه بوده‌است؟، دلایل نظری و تئوریکِ این دو دیدگاه را در نگاهی به شرق‌شناسی، بررسی نماید.روش‌شناسی: رویکرد روش‌شناسانۀ این پژوهش تطبیقی و تحلیلی و مبتنی بر منابعِ کتابخانه‌ای است.یافته‌ها و نتایج: مدرنیته در سِرشت خود گزاره‌های فردیت، آزادیِ مدنی و اهمیتِ قانون را ترویج می‌کرد. به‌نظر می‌رسد رویکرد روشنفکرانِ ایرانی به شرق‌شناسی دوگانه بوده است؛ چنان‌که به موازات شیفتگیِ برخی از ترقّی-خواهان نسبت به غرب و مظاهر مدرنیته که از فرقِ سر تا نوک پا غربی‌شدن را لازمۀ توسعه و پیشرفت جامعه می-دانستند؛ همزمان روشنفکرانِ سنت‌گرای ایران، دیدگاهِ گروهِ نخست را دگربودگی، غربزدگی و توطئۀ استعمار پنداشته و هرگونه تعامل و تسامح با غرب را نفی می‌کردند. مآلاً چنین می‌نماید که در مقطعِ سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی، گفتمانِ گروهِ متأخر، مؤثّرتر افتاد و تا سال‌ها گفتمان غالبِ جامعۀ ایران باقی ماند. تفاصيل المقالة