پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد2,السنة
16
,
تابستان
1398
این پژوهش با هدف بررسی کارایی آموزش مبتنی بر اثرات بار شناختی در درس علوم تجربی پایة سوم ابتدایی انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی و از نوع طرح دو گروهی با پیشآزمون و پسآزمون بود. جامعة آماری این پژوهش شامل همة دانشآموزان دختر پایة سوم ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصی أکثر
این پژوهش با هدف بررسی کارایی آموزش مبتنی بر اثرات بار شناختی در درس علوم تجربی پایة سوم ابتدایی انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی و از نوع طرح دو گروهی با پیشآزمون و پسآزمون بود. جامعة آماری این پژوهش شامل همة دانشآموزان دختر پایة سوم ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 97-98 بود که دو کلاس به روش نمونهگیری در دسترس (39 نفر گروه آزمایش و 38 نفر گروه کنترل) انتخاب شدند که در گروه کنترل فراگیران به شیوة مرسوم درسهای مذکور را یاد میگرفتند و در گروه آزمایشی، مطالب درسی بر اساس اثرات بار شناختی (اثر مثال حل شده، اثر تکمیل مسئله، اثر تقسیم توجه، اثر مجرای حسی، اثر افزونگی) به دانشآموزان ارائه شد. برای اندازه گیری میزان کارایی از آزمون معلم ساخته پیشرفت تحصیلی درس علوم تجربی و پرسشنامة خودگزارشدهی بار شناختی پاس و ون مرینبوئر (Paas &Van Merriënboer,1993) استفاده شد. تأیید روایی ابزار معلم ساخته بر اساس روایی محتوایی و نظر متخصصین و پایایی آن به شیوة کودر ریچادسون21 انجام شد که در پیشآزمون عدد 91/0 و در پسآزمون عدد 72/0 به دست آمد. برای تحلیل دادههای آماری از تحلیل کوواریانس چند راهه (MANCOVA)، نمره z و آزمون t مستقل به کمک نرمافزار SPSS22 بهره گرفته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که بین دو روش آموزش مبتنی بر اثرات بار شناختی و روش سنتی از نظر میزان کارایی تفاوت معناداری وجود دارد (001/0>p)، به این معنا که میزان پیشرفت تحصیلی دانشآموزانی که از طریق برنامة آموزشی مبتنی بر اثرات بار شناختی آموزش دیده بودند، بالاتر از دانشآموزان آموزشدیده با روش تدریس مرسوم و متداول بود. همچنین دانشآموزان گروه آزمایش بار شناختی کمتری از دانشآموزان گروه کنترل تجربه کردند.
تفاصيل المقالة
ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی
,
العدد4,السنة
11
,
پاییز
1400
هدف: هدف از این پژوهش مدل علّی نوآوری کاری بر اساس میزان آگاهی از ابعاد شهروند الکترونیک با نقش واسطهای خودکارآمدی خلاق و رایانه در معلمان دوره متوسطه اول شهرکرمانشاه بود. روش: پژوهش حاضر با توجه به هدف آن از نوع کاربردی و شیوه اجرای آن توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه أکثر
هدف: هدف از این پژوهش مدل علّی نوآوری کاری بر اساس میزان آگاهی از ابعاد شهروند الکترونیک با نقش واسطهای خودکارآمدی خلاق و رایانه در معلمان دوره متوسطه اول شهرکرمانشاه بود. روش: پژوهش حاضر با توجه به هدف آن از نوع کاربردی و شیوه اجرای آن توصیفی از نوع همبستگی است. جامعهی آماری این پژوهش معلمان دورهی متوسطه اول مشغول به تدریس در سطح شهرکرمانشاه به صورت تقریبی، تعداد965 نفر در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادهاند که با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای (برحسب جنسیت)، تعداد 275 نفر بر اساس جدول مورگان انتخاب شدهاند. ابزارهای مورد استفاده پژوهش، پرسشنامههای شهروند الکترونیک الدوساری و همکاران (2020)؛ رفتار نوآورانه کانتر(1988)؛ خودکارآمدی خلاق بیگیتو (2006) و خودکارآمدی رایانهای مورفی و همکاران (1989) بود. یافتهها: نتایج تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای آماری همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری نشان دادند که ابعاد شهروند الکترونیک بر نوآوری کاری، خودکارآمدی خلاق و رایانه اثر مستقیم دارد. همچنین خودکارآمدی خلاق و رایانه بر نوآوری کاری اثر مستقیم دارند. همچنین اثر غیر مستقیم ابعاد شهروند الکترونیک با نقش واسطهای خودکارآمدی خلاق و رایانه بر نوآوری کاری معنادار است. در کل نتیجه شده است، مدل مفهومی ابعاد شهروند الکترونیک بر نوآوری کاری با نقش واسطهای خودکارآمدی خلاق و رایانه با مدل تجربی برازش دارد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده، پیشنهاد میشود مسئولان آموزش و پرورش با فراهم آوردن امکانات و شرایط لازم در رابطه با بالا بردن سطح میزان آگاهی معلمان از ابعاد شهروند الکترونیک و خودکارآمدی خلاق و رایانه آنان، زمینههای نوآوری کاری آنان را در فضای ICT افزایش دهند.
تفاصيل المقالة
ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی
,
العدد2,السنة
12
,
تابستان
1401
هدف: هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین تدریس تحولآفرین و نوآوری کاری با نقش واسطهای مشارکت کاری در دبیران دوره متوسطه اول شهر کرمانشاه بوده است.روش: روش طرح پژوهشی حاضر، با توجه به هدف آن از نوع کاربردی و شیوهی اجرای آن توصیفی از نوع همبستگی است. جامعهی آماری این أکثر
هدف: هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین تدریس تحولآفرین و نوآوری کاری با نقش واسطهای مشارکت کاری در دبیران دوره متوسطه اول شهر کرمانشاه بوده است.روش: روش طرح پژوهشی حاضر، با توجه به هدف آن از نوع کاربردی و شیوهی اجرای آن توصیفی از نوع همبستگی است. جامعهی آماری این پژوهش دبیران دورهی متوسطه اول مشغول به تدریس در سطح شهر کرمانشاه به صورت تقریبی، تعداد 967 نفر در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادهاند که بر اساس جدول مورگان، تعداد 276 نفر به روش تصادفی خوشهای به عنوان نمونه انتخاب شدهاند. ابزارهای مورد استفاده پژوهش، پرسشنامههای تدریس تحولآفرین (TTQ) بوچامپ و همکاران (2010)؛ پرسشنامه نوآوری و کسب و کار اصلی سازمان مقیمی (1390) و پرسشنامه مشارکت کاری توماس لاداهل و کنجر (1965)استفاده گردیده است.یافتهها: نتایج تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای آماری همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری نشان دادند که بین تدریس تحولآفرین با نوآوری کاری با نقش واسطهای مشارکت کاری رابطه وجود دارد. تدریس تحولآفرین بر نوآوری کاری، اثر مستقیم دارد. مشارکت کاری بر نوآوری کاری، اثر مستقیم دارد. تدریس تحولآفرین بر مشارکت کاری، اثر مستقیم دارد.نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد میگردد که مسئولان آموزش و پرورش با فراهم آوردن امکانات و شرایط لازم برای تشکیل گروههای کاری دبیران در جهت مشارکت کاری و تبادلنظر در مورد روشهای تدریس تحولآفرین و ایجاد نوآوریهای کاری آنان بکوشند تا بتوانند آموزش نوآورانهتری برای دانشآموزان خلق کنند.
تفاصيل المقالة
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر الگوی چرخه یادگیری7E بر انگیزش یادگیری در درس علوم تجربی پایه هفتم(سال اول دوره اول متوسطه) انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی و از طرح گروههای نامعادل با پیش آزمون- پس آزمون استفاده شد. 48 دانشآموز از دو کلاس یکی از دبیرستا أکثر
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر الگوی چرخه یادگیری7E بر انگیزش یادگیری در درس علوم تجربی پایه هفتم(سال اول دوره اول متوسطه) انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی و از طرح گروههای نامعادل با پیش آزمون- پس آزمون استفاده شد. 48 دانشآموز از دو کلاس یکی از دبیرستانهای شهر کامیاران در این پژوهش مشارکت داشتند که از طریق روش نمونهگیری خوشهای تصادفی انتخاب شدند ( 25 نفر گروه آزمایش و 23 نفر گروه کنترل). گروه آزمایش از طریق مدل چرخه یادگیری7E و گروه کنترل از طریق روش تدریس سنتی آموزش دیدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه انگیزش به یادگیری درس علوم تجربی استفاده گردید. جهت تحلیل دادههای آماری از هر دو روشهای آمار توصیفی(میانگین، انحراف معیار) و استنباطی (کوواریانس یک راهه و چند راهه) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد، دانش-آموزانی که از طریق مدل چرخه یادگیری هفت مرحلهای آموزش دیده بودند نمره انگیزش یادگیری بالاتری در مقایسه با دانشآموزان آموزش دیده با روش تدریس سنتی داشتند. این مطالعه به معلمان و برنامهریزان درسی در شناخت و اجرای راهبردهای جدید تدریس در کلاس درس کمک خواهد کرد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications