شناسایی بدساختاری دانش علوم تجربی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی بر اساس رویکرد شناختی- تشخیصی
الموضوعات :اکبر علیلو 1 , جواد مصرآبادی 2 , غلامرضا گل محمد نژاد بهرامی 3 , ابوالفضل فرید 4
1 - دانشجوی دکتری روانشناسی تربیتی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
2 - استاد گروه علوم تربیتی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
3 - دانشیار گروه علوم تربیتی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
4 - دانشیار گروه علوم تربیتی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران.
الکلمات المفتاحية: علوم تجربی, بدساختاری دانش, شناختی- تشخیصی, نمرات شناختی,
ملخص المقالة :
هدف از پژوهش حاضر شناسایی بدساختاری دانش بر اساس رویکرد شناختی-تشخیصی است. بدساختاری دانش، زمانی اتفاق می افتد که در آن ساختار دانش مورد نظر در حیطهی آموزشی به دلایل مختلف در فراگیران شکل نمیگیرد. در این پژوهش با استفاده از رویکرد شناختی- تشخیصی پدیده بدساختاری دانش در بین دانشآموزان پایه پنجم ابتدایی در درس علوم تجربی بررسی شد. تعداد 5 کلاس درسی با استفاده از نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. آزمون محقق ساخته بدساختاری دانش در سه موضوع تغییر فیزیکی، تغییر شیمیایی و رنگین کمان از کتاب علوم تجربی پنجم ابتدایی، بر اساس ساختار دانش مفاهیم مورد نظر تهیه گردید. برای تحلیل دادهها از تحلیل شبکههای عصبی ( روش سلسله مراتبی صفت ) با استفاده از نرم افزار SPSS استفاده شد. شاخص برازش سلسله مراتب (HCI) برای هر سه موضوع به ترتیب 71/0 ، 77/0 و 73/0 به دست آمد که نشان داد مدل شناختی از برازش مناسبی برخوردار است. برای بررسی دقت تصمیمگیری در مورد سطوح تسلط آزمودنیها در توانشها بر اساس نمرات تشخیصی شاخص αAHM، برای صفتهای موجود در ساختار دانش محاسبه گردید که مقدار آن برای توانشهای مختلف بالای6/0 به دست آمد در حد مطلوب بوده و قابلیت گزارش نهایی را دارا میباشند. همچنین نمرات شناختی دانشآموزان بر اساس ترتیب پاسخ صحیح آنها به سوالات سلسله مراتبی برای بررسی بدساختاری مورد بررسی قرار گرفت. همچنین نتایج تحلیل نمرات شناختی دانشآموزان نشان داد که برخی از دانشآموزان در مفاهیم شناختی مختلف مشکلاتی دارند که نشان دهنده بدساختاری دانش در موضوع مورد نظر در دانشآموزان میباشد.