مؤلفه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در شهرسازی اشکانی
الموضوعات :بهاره رشتی 1 , محمد کریم یوسف جمالی 2 , ناصر جدیدی 3 , فیضاله بوشاسب گوشه 4
1 - دانشجوی دکترای تاریخ ایران قبل از اسلام، گروه تاریخ واحد نجف آباد،دانشگاه آزاد اسلامی،نجف آباد،ایران
2 - استاد گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران (نویسنده مسئول)
3 - عضو هیئت علمی، گروه تاریخ، دانشکده علوم انسانی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد،اصفهان، ایران
4 - گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی ، نجفآباد، ایران.
الکلمات المفتاحية: سیاسی, اشکانیان, شهرسازی, اجتماعی و فرهنگی, سبک پارتی,
ملخص المقالة :
دورۀ اشکانی یکی از مهمترین دوران تاریخ شهرسازی و معماری ایران است. آنها تحول عظیم در زمینه شهرسازی و معماری ایجاد کردند. در این دوره طولانی پایه و شالوده و معماری ایران ریخته میشود. زیرا در این دوران شهرهای زیادی ساخته یا دوباره مورد بازسازی و مرمت قرار گرفته شدند که در دوران بعد این سبک شهرسازی و معماری به اوج خود رسید و به سیر تکاملی خود ادامه داد. از طراحی این دوره به دلیل کمبود مدارک یکی از تاریکترین دوران تاریخی از نظر مطالعات باستان شناسی است. متأسفانه تا کنون مطالب پراکنده و بعضاً ضد و نقیض فراوانی دربارۀ شهرسازی و معماری این دوران نوشته شده است.با رویکردی جامعه شناسی تحلیلی به دنبال تبیین و تحلیل شهرسازی اشکانی با رویکردی سیاسی، اجماعی و فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته و از نظر هدف جزو پژوهشهای نظری بوده و به لحاظ ماهیت و روش کار، در ردیف پژوهشهای تاریخی قرار میگیرد و به روش توصیفی تحلیلی تنظیم گردیده است.
_||_
مولفه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در فرایند شهرسازی اشکانی
چکیده:
دورۀ اشکانی یکی از مهمترین دوران تاریخ شهرسازی و معماری ایران است. در این دوره، شالوده دگرگونی و تعالی معماری شهری گذاشته شد. شهرهای متعددی ساخته یا بازسازی گردید و الگوی توسعه شهری بر مبنای نیازهای سیاسی و اجتماعی طراحی شد. دلائلی چون: سیاستگذاری حکومتها، افزایش مناسبات بازرگانی، تعاملات فرهنگی و.. در پیدایش استقرارگاه های شهری نقش موثر داشته و به عنوان شاخصی در شهرسازی ایران معرفی می شوند.
پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر رویکرد جامعهشناختی، درپی پاسخ به این پرسش است که« مهمترین مولفه های اثرگذار در فرایند شهرسازی عهد اشکانی کدامند؟». نتیجه تحقیقات نشانگر این معنا است که عناصر سیاسی ، اجتماعی و بعضا فرهنگی موثری باعث تحول در سبک و ساختار معماری شهری عهد اشکانی گردید و موجد تاسیس یا بازسازی شهرهای پایدار و قابل توسعه و ایجاد یک الگوی توسعه شهری در نجد ایران شد. نیز، تکوین هویتمند معماری ایرانی- اسلامی را هم باید بر پایه بنیانگذاری مؤلفه های چندگانه دانست.
کلیدواژهها: اشکانیان، شهرسازی، معماری، سبک پارتی، مولفه های سیاسی-اجتماعی و فرهنگی
مقدمه
مطالعه تاریخ شهر و بهتبع آن شهرسازی و شهرنشینی در مطالعه تاریخ و تمدن انسانی حائز اهمیت بسیار است. دورۀ اشکانی یکی از مهمترین دوران تاریخ معماری و شهرسازی ایران است که طی آن پایه معماری و شهرسازی ایران ریخته شد و شهرهای زیادی ساخته یا دوباره مورد بازسازی و مرمت قرار گرفت. با وجود کمبود مدارک مکفی در باره ساختار و سبک شهرهای دوران اشکانی، اما مبرهن است که شهر در دوره اشکانی به عنصری کلیدی در سازماندهی فضاهای ملی مبدل شده بود. شهرنشینی و شهرسازی به مفهوم شبکه شهری در مقیاسی گسترده در فضا شکل گرقته و تفکر شهرسازی و ضوابط برنامهریزی شهری تکامل یافت. پهناوری شاهنشاهی اشکانی و گوناگونی سنتهای مردم در شکل گیری معماری پارتی تاثیر داشته و تنوع استفاده از مصالح مختلف بومی، سبب شده تا تنوعی از سبکها و سنتهای گوناگون مشاهده شود. همچنین پارتها با هدف تحول در زمینه شهرسازی و معماری، دو عنصر نوظهور را به معماری باستان افزودند: یکی احداث گنبد بر روی بناهای چهارضلعی (مربع شکل) از طریق فیل پوشها و دوم توسعه ساختمان ایوان تاقدار. از این زمان بود که ایوان نقش مهمی را در معماری آسیای غربی بازی کرد.
ویژگی اصلی شهرسازی دوران اشکانی ساختن شهرهایی همانند نسا، مرو، تیسفون، دارابگرد و الحضر بود که به شکل تقریباً دایرهای ساخته شدهاند. این سازه ها از حیث طرح و اصول ساختمانی و حتی تزئینات داخلی کاملاً شرقی بودند و فقط نمای خارجی به سبک هلنی یا یونانی-رومی تزئین میشد. بافت دایره ای شهرها ، متاثر از عامل ناامنی و عدم ثبات سیاسی و تعدد اغتشاشات داخلی بوده است. اشکانیان با آشنایی با امتیاز شهرهای دایرهای- که حراست آن آسانتر از طرحهای هیپودام یا شهرهای مستطیل شکل بود- این سبک شهرسازی را پذیرفتند و تا آنجا پیش رفتند که وقتی شهرهای یونانی (پولیس ها و کلنی ها) را که دارای طرحهای مستطیل شکل بودند به تصرف درمیآورند، با احداث حصاری مدور به دور شهرها، آنها را به فرمی مدور تبدیل میکردند. از شهرهای ساختهشده در زمان اشکانیان شماری در اثر حملات مداوم بیگانگان و بلایای طبیعی از صحنه گیتی محو شدند و تعدادی دیگر در قرون بعد به حیات اجتماعی و اقتصادی خود ادامه داده و شماری هم با نام جدیدتر باقی ماندند.
در این پژوهش تلاش شده است ضمن بررسی و مطالعه منابع و مآخذ مرتبط با موضوع بحث به پژوهشهای داخلی و مطالعات خارجی که بر محور مطالعات شهرسازی و معماری و همچنین عملکرد کشورداری شاهنشاهی اشکانی استوار بوده، تحلیلی صحیح و نزدیک به واقعیت ارائه داده شود. اهمیت این پژوهش در نگاه میانرشتهای به موضوعات اساسی چون معماری، شهرسازی، عملکرد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی امپراتوری اشکانی است که سبکهای رایج در ساختوساز استفاده از مصالح ساختمانی با توجه به موقعیت جغرافیایی و اعمال سیاستهای تهاجمی و تدافعی شاهنشاهی پارتها را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.
هدف اصلی این پژوهش، تبیین عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در روند شهرسازی اشکانی با تکیهبر منابع مهم تاریخی میباشد، اما اهداف فرعی دیگری هم مدنظر بوده: 1)بررسی روند تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در دوره اشکانیان و تأثیر تسلط فرهنگ هلنی بر ساخت سکونتگاههای این دوره.2) تحلیل مبتنی بر منابع تاریخی از فرایند تأسیس و گسترش شهرها و چگونگی ساختار و ارتباطات آنها با مسائل سیاسی و اجتماعی در دوران اشکانی
اهمیت و بایستگی پژوهش حاضر از چند جهت قابلاظهار و اثبات است:
۱-دامنه موضوع دوران مهمی از تاریخ شهر در ایران را دربر دارد و به ریشهیابی و آسیبشناسی ساختار شهرهای ایران یاری میرساند. بهاتفاق آرای محققان، گسترش زندگی شهری در ایران به این دوران نسبت دادهشده است.
۲-تأکید این پژوهش بر واکاوی مؤلفههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در تأسیس و توسعه شهرها، بر اهمیت چنین مطالعاتی صحه میگذارد. زیرا تحقیقات انجامشده، صرفاً به مسئله ساخت شهر و نتایج بهدستآمده از یافتههای باستانشناختی در مناطق سکونتگاهی، پرداخته و ابعاد دیگر وجه شهرنشینی را در نظر ندارند.
۳-علیرغم کمبود دادههای تاریخی درباره اوضاع اجتماعی-فرهنگی شهرهای اشکانی اما از طریق بررسی معماری و فضای کالبدی شهرها و نیز زندگی شهری میتوان به اطلاعات مهمی در باب انقلاب شهری این دوران دست یافت.
۴-تداوم الگوی شهرسازی از دوره رواج هلنیسم در عهد سلوکی تا تکوین سبک معمارانه پارتی در عهد اشکانی نشان از اهمیت چنین نوع تحقیقاتی در تاریخ اجتماعی ایران دارد. زیرا مطالعه فرایند تحولات مستمر و رو به تکامل در عرصه شکلگیری و تثبیت ساختار حیات تمدنی-فرهنگی ایران ضرورتی انکارناپذیر است.
سؤالات و فرضیات پژوهش : این پژوهش بر یک سؤال اصلی و دو سؤال فرعی استوار است که عبارتاند از:
سؤال اصلی: مهمترین مؤلفههای اثرگذار در فرایند شهرسازی دوره اشکانی کدامند؟
سؤالات فرعی این پژوهش عبارتاند از:
۱. تأثیر اندیشه هلنیستی بر هنرو شهرسازی اشکانی بر چه مبنایی استوار است؟
۲. مهمترین تاثیرپذیری ها در حوزه شهرسازی و معماری عهد اشکانی کدامند؟
در پاسخ به سؤال اصلی این فرضیه قابل طرح است که :
عناصر سیاسی اجتماعی و فرهنگی چندی بر روند سیاست و برنامه شهرسازی و بالطبع معماری دوران اشکانی اثر مستقیم و ماندگار داشته است.
در پاسخ به سؤالات فرعی نیز چنین می توان گفت :
۱. هلنیسم در ایران عهد اشکانی به دلیل تعاملات فرهنگی شرق و غرب و تاثیر نفوذ سلوکی ها و یونانی مابی پارتها بر جریان هنر و معماری نیز تاثیر گذاشته و به نفوذ اندیشه و هنر یونان بر معماری و شهرسازی یاری رسانده است.
۲. احداث گنبد بر روی بناهای چهارضلعی (مربع شکل) از طریق فیل پوشها و نیز توسعه ساختمان ایوان تاقدار با استفاده از مصالح بوم آور، از دستاوردهای معماری اشکانی با رویکرد به هنر یونانی است.
پیشینه پژوهش:
گیرشمن، ۱۳۵۰ در کتاب «هنر ایران در دوران پارتی و ساسانی» به بررسی هنر پارتی و بهویژه تزئین بناها و نیز پیکرتراشی پرداخته و معتقد است که این سبک، نشان از رجعت به سنتگرائی ایرانی دارد و اینکه زیباییشناسی یونانی ابداً مفهوم نمیگردد. نیز در بحث از هنر ساسانی، به آثار صخرهای اشاره دارد و تاریخ تحول هنر این عده را در چند دوره پادشاهان ساسانی دنبال میکند. این اثر عمدتاً بر تحلیل باستانشناختی و سنجش هنری از یادمانها، پیکرهها و نمونههای شاخص معماری دوران پارتی و ساسانی تمرکز دارد و بهجز در مواردی خاص، فاقد تحلیلهای اجتماعی و اقتصادی است.
- کیانی، ۱۳۶۵ در کتاب» نظر اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران» طی هشت مقاله و بر اساس اطلاعات کاوشهای باستانشناسی به معرفی آثار معماری مکشوف در ایران پرداخته، ازجمله ارگ بم، بخشهای شهری، شهر قزوین، و چند سایت باستانشناسی دیگر. وی در بیان پدیده شهرسازی، از سبکها و مصادیق مختلف معماری ایران باستان، هرچند اطلاعات دست اولی را در اختیار قرار میدهد. لیکن رویکردی صرفاً باستانشناختی به موضوع داشته و درصدد تحلیل ساده و توصیفی از یافتههای باستانشناسی دارد..
- یارشاطر، ۱۳۶۸ در جلد سوم از مجموعه «تاریخ ایران کمبریج» ، به هنرهای ایرانی و تأثیر آنها بر تمدن جهانی پرداختهشده است، در بخشهای 27 و 28 کتاب، هنر پارتی و ساسانی با تأکید بر سه مبحث: سبک معماری، نقوش صخرهای و پیکرتراشی و نیز هنرهای کوچک موردبحث قرارگرفته. اما شاید مهمترین بخشها، فصولی باشند که در باب دولتشهرها و تقسیمات جغرافیایی اطلاعات و تحلیلهای ارزنده را ارائه کردهاند. بااینوجود، اثر مذکور فاقد بخش مستقل و مشروحی درباره شهرسازی و شهرنشینی در این دوران میباشد.
-. پیگولوسکایا، ۱۳۷۲ در کتاب «شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان» تمرکز مطالعاتش را بر شهرهای غرب ایران بهویژه در بینالنهرین و در ادوار زمامداری اشکانیان و ساسانیان قرار داده است. او بهمنظور روشن ساختن جهات مذکور، به شرح وضع شهرهای ایران در روزگار سلوکیان و پارتیان و ساسانیان شده و به مقایسه جهات اقتصادی و اجتماعی اهتمام نموده است. علاوه بر توصیف شهرهای میانرودان و ایران در عصر هلنیسم، به بررسی مسئله اراضی شهری و زمینهای شاهی و مسائل مرتبط با شهرسازی پرداخته و اشاره او به اهمیت شهرها در نظام اجتماعی ایران در سدههای ۴ و ۵ میلادی از وجوه شاخص و ارزنده کتاب است..
روش تحقیق: پژوهشهای تاریخی اصولاً کیفی بوده و در ردیف تحقیقات نظری قرار میگیرند که بر اساس پیروی از الگوی تاریخی، بهصورت توصیفی–تحلیلی انجام میشوند، تا علل و عوامل دگرگونیها و همچنین نتایج و پیامدها مشخص شود. روش این پژوهش مبتنی بر مطالعه کتابخانهای و گردآوری دادههای تاریخی است،که با نگاهی به برخی تصاویر و نقشه شهرهای باستانی نوعی از کاوش میدانی را به تحقیق حاضر عرضه میکند
اشکانیان یا در اصل پارت ها تیرهای از قبایل آریایی و از گروه قومی داهه محسوب میشدند. آنها در ابتدا بهصورت قبایل چادرنشین در محدوده نواحی رود جیحون تا استپهای مجاور دریای خزر و دریاچه اورال زندگی می کردند، و رفتهرفته به منطقه پرتوِ یا پارت در شرق دریای خزر نفوذ کرده و استقرار یافتند. پارتیان در دلاوری و جنگجویی شهره بوده و سوارکاران و تیراندازانی ماهر و تیزرو محسوب می شدند. به نوشته هرودت (۴۲۵-۴۸۴ ق. م)، در زمان هخامنشیان، ایالت پارت ، به همراه خوارزم، سند و آریه، ساتراپ شانزدهم شاهنشاهی داریوش اول را تشکیل میداد. پدر تاریخ به حضور پارتیان در لشکرکشیهای پردامنه شاهان هخامنشی از جمله لشکرکشی خشایارشا (۴۶۵-۴۸۵ ق. م)، و همراهی رسته پارتها و خوارزمیها به فرماندهی ارتباز پسر فرناسپ اشاره دارد(هردوت، ۱۳۸۰: ۲۲۴ و ۲۷۶).
با بررسی نحوه زمامداری سلوکیان در سالهای پایانی تسلطشان بر ایران، خصوصاً در نواحی شرقی، این مسئله مشخص میشود که چگونه بنیانگذار دولت پارتی یعنی ارشک با استفاده از نارضایتی عمومی (خدادادیان، ۱۳۸۶: ۷۰-۷۱) موفق شد سنگ بنای شاهنشاهی اشکانی را در سال ۲47 ق.م بنا نهد (جونز، ۱۳۸۳: ۲-۹). بدین ترتیب، ارشک اول در شهر «آساآک» در ایالت «نسا» که بعدها به «آستاونا» معروف شد (دیاکونوف، ۱۳۴۴: ۳۹؛ Rawlinson، 1873: 43-45). حکومت اشکانی را بنیان نهاد (دیاکونوف، ۱۳۴۴: ۴۳؛ مشکور، ۱۳۵۰: ۱۱۳).
با وجود فرمانبرداری ارشک دوم (تیرداد) از پادشاه سلوکیه، سلوکوس دوم (۲۲۶ تا ۲۴۶ ق.م)، تیرداد قلعه دارا را در نزدیک «اپاورتکین» (ابیورد کنونی) مستحکم کرد و شهر «هکتاتوم پیلوس» یا صد دروازه را در کومسینه به تصرف درآورد (همان: ۴۳ ). شهر هکتاتوم پیلوس شهری یونانی بود که در دوره تسلط یونانیان ساختهشده بود و مردم آن نیز تابع دولت سلوکی بودند. کمی بعد، اشک سوم، اردوان اول(۲۱۱-۱۹۱ ق. م)، با این سیاست که سلوکیان در غرب دچار بحران میباشند، حدود جغرافیای پارت را با تصرف همدان، ماد و.. به کوههای زاگرس رساند (دیاکونوف، ۱۳۴۴: ۴۲؛ رجبی، ۱۳۸۰: ۷۲ و گوتشمید، بی تا: ۸۲). اما در 211 ق.م در پی لشکرکشی آنتیوخوس سوم، پادشاه سلوکی (۱۸۷-۲۲۳ ق. م) به شرق، مناطق ماد، هیرکانیا و هکاتوم پیلوس به تصرف سلوکیان درآمد و مرزهای دولت نوپای اشکانی ، عملاً به حدود ایالت پارت محدود شد. این مهرداد اول (138-171 ق. م) بود که مرز شرقی دولت پارت را به سمت باختر گسترش داد و شهرهای مهمی را از دولت یونانی باکتریا جدا کرد و قلمروی خود را به کوههای هندوکش رساند (مشکور، ۱۳۵۰: ۱۳۰؛ پیرنیا، ۱۳۴۴: ۲۲۳۱). همان طور که از طرف جنوب نیز سیستان تا حوالی هرات را نیز تسخیر کرد (دوبواز، ۱۳۴۲: ۱۴؛ مشکور، ۱۳۵۰: ۱۳۱). مدتی بعد مهرداد اول، ماد و ارمنستان را به تصرف درآورد و راه را برای گشودن بینالنهرین باز کرد. با فتح بابل و سلوکیه ، مرز شاهنشاهی اشکانی به رود فرات رسید.
با مرگ آنتیوخوس چهارم(۱۸۷-۱۷۵ ق. م) ایالتهای پارس، عیلام و ماد آتروپاتن عملاً مستقل شدند و خیزش پارتها و تلاشهای جهانگیرانه مهرداد اول، سبب شد تا اکثریت ایالات تابعیت اشکانیان را بپذیرند. عیلام آخرین ایالتی بود که به تصرف مهرداد اول درآمد (دیاکونوف، ۱۳۴۴: ۴۲؛ مشکور، ۱۳۵۰: ۱۳۹). به این ترتیب، دامنه حکمرانی اشکانیان شامل: پارت، گرگان، باختر، مرو، خوارزم، هرات، زرنگ، رخج، پنجاب هند، ولایت آماردها ، ماد بزرگ، ارمنستان، خوزستان، پارس و بابل شد.(مشکور، ۱۳۵۰: ۱۴۴). شایان ذکر است که تاسیس دولتی هم وسعت با شاهنشاهی هخامنشی، سبب آشنائی پارتها با سرزمینها و اقوام مجاور و در نتیجه توسعه مبادلات و روابط فرهنگی شد و بر ساختار شهرسازی پارتی تاثیر گذاشت.
فرهاد دوم (۱۳۸-123 ق. م)، جانشین مهرداد اول با یورش آنتیوخوس هفتم به بینالنهرین روبرو گردید. با وجود پیشروی سلوکیان تا هگمتانه ، اما سرانجام در نبردی جانانه، آنتیوخوس توسط پارتها کشته شد و نفوذ سلوکیها در ایران از بین رفت. کمی بعد هم دولت روم به فرمانروایی سلوکیان در غرب پایان داد (پیرنیا، 1344: 1848). اردوان اول (۱۲۸-۱۲۳ ق. م) در دوران کوتاه فرمانروایی، درگیر دفع اقوام سکا بود و در جنگ با آنها درگذشت (پیرنیا، ۱۳۵۵: ۳۸۹). اما پسر او مهرداد دوم (۱۲۳-۸۸ ق. م) سکاها را درهم شکست و مناطق شرق باکتریا را به اطاعت درآورد و نفوذش بر ارمنستان و آسیای صغیر را گسترش داد . بعد از او، دو پادشاه به نامهای گودرز و ارد به قدرت رسیدند و سپس نوبت به سنتروک (۸۱-۷۰ ق. م) رسید.(دوبواز، ۱۳۴۲: ۳۶). در دوره فرهاد سوم(۷۰-۵۷ ق. م)، پسر سنتروک، میان ایران و روم جنگ شد و عامل اختلاف هم استمداد شاه ارمنستان از ایران بود که پای رومیها را به منطقه کشاند (216: 1955,Dio). سلطنت مهرداد سوم(۵۷ ق. م) دوام نیافت و با خلع او توسط بزرگان کشور ، برادرش ارد( ۵۷-۳۷ ق. م)، به سلطنت رسید. در این دوران کراسوس، سپهسالار رومی، به قلمروی اشکانی تجاوز نمود، اما کشته شد و شهرهای فینیقیه و سراسر آسیای صغیر تحت نفوذ ایران درآمد (همان، 369). جانشین ارد، یعنی فرهاد چهارم(۳۸ ق. م-۲ م) با قتل عام برادران خود و شماری از بزرگان، زمینه ساز تضعیف تمامیت ارضی و یورش مارک آنتونی، سردار رومی شد. سرانجام فرهاد پنجم به کمک مادرش «موزا» به تخت نشست (همان:219-218). در دوره حکومت او رومیها سعی کردند نفوذ سیاسی خود را در برابر پارتها در ارمنستان بسط دهند.کار به جایی رسید که پسر فرهاد چهارم، ونن اول(۸-۱۲ م)، که به آداب رومیها خو گرفته بود، از روم به ایران آمد و بر اورنگ شاهی تکیه زد اما توسط بزرگان پارت خلع گردید (23: 1952,Tacitus).
بر اثر تحریکات روزافزون رومی ها، اردوان سوم (۱۲-۴۰ م) در ارمنستان دچار مشکل شد و با شورش داخلی مواجه گردید. تیرداد، برادرزاده فرهاد چهارم، با حمایت رومیها در تیسفون تاجگذاری کرد. اما مردم به مخالفت برخاستند و اردوان مجدداً زمام امور را به دست گرفت (98-94: همان). پادشاه بعدی وردان اول (۴۰-۴۵ م) در توطئهای مقتول گردید و نوبت پادشاهی به گودرز (۴۱-۵۱ م) رسید، در اینجا بار دیگر نفوذ رومی ها موثر افتاد و مهرداد با سپاهی از راه ارمنستان بهسوی ایران حرکت کرد، اما مغلوب و اسیر گردید (همان: 103-102). بعد از گودرز و سپس ونن دوم ، بلاش اول(۵۱-۷۸ م) شهریار شد، شاهی که در زمان او کار جمعآوری و تدوین کتاب اوستا شکل گرفت. پس از بلاش اول، بروز اختلاف بین مدعیان سلطنت، موجب ضعف دولت پارت گردید (پیرنیا، ۱۳۴۴: ۲۰۱۷).
اختلافات داخلی، جنگهای مداوم با روم، قدرت گرفتن دولت کوشان و تسلطش بر جاده ابریشم و.. باعث شد تا حکومت اشکانی دچار انحطاط گردد. تا حدی که شاهنشاهی اشکانی بین دو فرزند بلاش چهارم تقسیم شد و سرانجام با شکست اردوان پنجم از اردشیر پاپکان در ۲۲۴ م، شاهنشاهی اشکانی منقرض گردید (کالج، ۱۳۹۱: ۱۴۹-۱۵۵).
عوامل سیاسی در شهرسازی دوره اشکانی
نخست باید به این نکته توجه داشت که گستردگی امپراتوری اشکانی در دوران شکوفائی و گوناگونی آداب و رسوم این جامعه موزاییکی، تداعی کننده فقدان سبک مشخصی در معماری و شهرسازی دوره اشکانی است، اما با اینوجود برخی از بناهای این دوره دارای سبک و مشخصات معماری اشکانی هستند (کالج، ۱۳۹۱: ۱۰۲).
وضعیت ناپایدار و تهدیدشونده جغرافیای ایران، حاکمان نظامات سیاسی را وا می داشت تا به جهت محافظت از مناطق سکونتگاهی یا مرزی در برابر هجوم بیگانگان، دست به احداث شهرهای مرزی در نقاط حساس بزنند. در دوره اشکانی برای دفاع از مرزها ، اقدام به ساختن شهرهای تدافعی شد. شهرهای عمده داخل سرزمین را نیز به تأسیسات دفاعی مجهز ساختند. در بررسی شهرسازی اشکانی ایجاب میکند تا به عوامل پدافندی که در شکل بخشیدن به پلان و بافت شهر، ارتفاع و ستبری حصار، پهنای خندق، شکل برجها و دروازهها، چگونگی شبکهها و تقسیمبندیهای داخل شهر و بالاخره کهن دژ مؤثر بوده، توجه شود. بدین خاطر شیوه طرحافکنی شهرها به شکل دایرهوار، علاوه بر اقتباس از خیمهگاههای عشایری، ناشی از احساس ناامنی و بیم تهاجمات غافلگیرانه هم بوده است (موسوی، ۱۳۷۴: ۴۸۵). عامل دفاعی و نظامی عامل مهمی بود که شکل کلی شهر را تحت تأثیر خود قرار میداد. کاربری دفاعی و نظامی باعث میشد تا شهرها را بر بالای بلندیهای دستنیافتنی و یا کنار رودهای پر آب قرار دهند تا بدین ترتیب، شهر از یکسو به یک کوه بلند و از سوی دیگر به یک رودخانه پر آب متصل شود (مجتهد زاده، ۱۳۷۷: ۶۶).
استحکامات دفاعی و نظامی ناگزیر در اطراف شهر جای میگرفت و محل سکونت سپاهیان مداقع شهر در کنار دیوارهای شهر بود تا بهمحض بروز خطر از بالای برجها و باروها به دفاع بپردازند. انبارهای مهمات و کالاهای خوراکی نیز نزدیک دیوار شهر قرار میگرفتند. گاه برپا کردن مؤسسات نظامی و دفاعی به پیدایش شهرها میانجامید. هنگامیکه برخی مردمان برای تسهیل امر دفاع از خود در مکانی مشخص جمع میشدند، هسته اولیه شهر شکل میگرفت. برخی محققان تأثیر این عوامل در پیدایش شهر را در قالب نظریه دفاعی توضیح میدهند (شکویی، ۱۳۷۳: ۶۶).
تحلیل شرایط تاریخی شهرنشینی در ایران نقش حکومت را بهعنوان عامل مهم در جریان پیدایش و تکامل مناسبات شهرنشینی نشان میدهد. شهرها مکان تجلی قدرت و به تعبیری نمادی از شکوه و جلال حکومتها بودند. قدرت در هر جامعهای تلاش میکند تا محیط مکان و فضا را تحت کنترل قرار دهد و شهر فضایی است که توسط قدرت مدیریت میشود. اگرچه این تودههای بیقدرتاند که در عمل آن را اشغال میکنند.
اصولاً حکومتها بنا به ضرورتهایی چند سیاستگذاری شهرها را در پیش میگرفتند:
۱-گاه شهر بهعنوان مرز اداری و سیاسی و محل استقرار حکمران در آن (پایتخت)، تأسیس میشد. بعضاً پیدایش یک شهر با شکلگیری حکومت توأم میشد که در دوره اشکانی نیز این امر قابل پیگیری است.
۲-گاه تأسیس شهر بنا به ضرورتهای ناشی از گسترش قلمرو حکومت و نیاز به سازماندهی آن صورت میگرفت. بررسی تاریخ شهرها و روستاها، نشان از این باور دارد که بیشتر آنها توسط شاهان و یا نمایندگان ایشان برپا میشدند و این را میتوان بازتابی از شیوع و تکرار این تجربه در تاریخ شهری ایران دانست.
۳-گاه برای اعلام وضعیت جدید سیاسی، شهر جدیدی تأسیس میشد تا بهصورت نمادین نیت سیاسی اعلام شود.
۴-گاه حکومتها بهمنظور بهرهمندی از مزایای اقتصادی و مازاد تولید جماعات مولد شهری، شهر تأسیس میکردند.
۵-خاستگاه برخی از شهرها به گسترش تدریجی استقرارگاهی تفریحی، که توسط حکمرانان در نقاط خوش آبوهوا احداث میشد بازمیگردد. این الگو در مورد محلههای مجاور شهرهای بزرگ نیز تکرار میشد.
۶-گاه پیدایش شهرها در ایران به دنبال بازسازی مناسبات شهری در شهرهایی که قبلاً انحطاط یافته دیده میشد. در این الگو استقرارگاه زوال یافته شهری درنتیجه تغییر شرایط اقتصادی- اجتماعی و سیاسی و یا رشد اقتصاد تجاری و تولید کالایی، به پیدایش حکومتی متمرکز منجر میشد. قصه ویرانی شهرها توسط حاکمان خشمگین و احیای مجدد آنها در دورههای میانی تاریخ شهری ایران مکرر است. روند بازسازی یک شهر مستلزم دخالت حکومت در برنامهریزی و احیای بافت شهرها بود. ازنظر دوره بندی این تجربه میتوان چنین گفت که بعد از شکست و اضمحلال هر حکومت انحطاط اقتصادی و سیاسی و نظامی بر برخی شهرهای استراتژیک حاکم میشد و در دوران شکفتگی بعدی و تغییر حکومتهای مرکزی تجدید بنا و سازمان تازه در شهر صورت میگرفت (باستانی پاریزی، ۱۳۶۷: ۲۰۱).
شهرهای قدرتمدار معمولاً با سبکی باشکوه و از مصالح ساختمانی مرغوب ساخته شدهاند. لیکن قالب شدن نیروی سیاسی در توسعه کالبدی شهرها معمولاً با ظهور بافت دوگانه همراه است: بخشی از شهر که توسط نیروی سیاسی احداث میشوند و در جهت نشان دادن عظمت حکومت میباشد، واجد بافت زیبا، محکم و پایدار است و باقیمانده شهر بسته به قدرت مالی و فنی جامعه، متفاوت با بخش اصلی ساخته میشوند(سلطانی و نامداران، ۱۳۸۹: ۱۲۵). بهطور نسبی تغییرات صوری شهر همزمان با تغییرات ساختار حکومتی بوده است. احداث عموم شهرها یعنی محل استقرار ارکان دولتی و نهادهای اداری توسط سردمداران سیاست صورت میپذیرفته و مهمترین کارکرد اینگونه شهرها جنبه سیاسی اداری آنها بوده است.به همین دلیل احداث شهر، موضوعی سیاسی تلقی میشد و هر حاکمی اجازه بنای شهر را نداشت (سلطان زاده، ۱۳۶۷: ۴۰-۴۱).
حائز اهمیت است که روند احداث شهر توسط شاهان اشکانی همواره از آهنگ ثابت و یکنواختی پیروی نمیکرد و فراز و نشیب بسیار داشته است. در دورهای که شاهان قدرتمند حاکم میشدند تعداد زیادی شهر احداث میشد، اما در روزگار شاهان ضعیف، جریان احداث شهر کند میشد. لذا عامل سیاسی- اداری را میتوان یکی از عواملی دانست که از دیرباز در آبادانی بسیاری از شهرهای اشکانی سهمی بزرگ داشته است. اشکانیان با گسترش مثالزدنی شاهنشاهی خود و تنوع فراوان فرهنگی خصوصاً پس از ورود به مناطق بینالنهرین، آسیای مرکزی و فلات مرکزی ایران (کالج، ۱۳۹۱: ۱۰۲-۱۰۴) موفق به احداث شهرهایی نظیر: نسا، مرو، تیسفون، دارابگرد و الحضر گردیدند. هرچند با تأثیری که از معماری یونانی در سالهای نخستین فرمانرواییشان داشتند، طرح و نقشه شهرهای شطرنجی در بعضی شهرها اجرا شد. دستاورد بزرگ شهرسازی اشکانیان پی بردن به اهمیت شهرسازی دایرهای شکل بود، زیرا دفاع و محافظت از آن با ساخت استحکامات کمتر و کارایی بیشتر کاربردیتر مینمود. در همین راستا پس از فتح شهرهای یونانی که با الگوی مستطیلی شکل بنا شده بودند، با ساخت حصاری دایرهای در اطراف شهرهای مذکور، آنها را به فرمی مدور بدل میکردند (سرافراز، ۱۳۹۱: ۲۱۵). با وجود تنوع استفاده از مصالح شهرسازی و معماری و نبود یک الگوی واحد معماری، استفاده از دستاوردهای بومی و محلی از ویژگیهای بارز این سبک شهرسازی بود (کالج، ۱۳۹۱: ۲۱۷).
الگوی اصلی در ساخت خانهها، طراحی خانهای با حیاط مرکزی بود. عموماً بناها یک و گاهی دوطبقه بودند و مهمترین بخش آن در ضلع جنوبی حیاط واقع شده بود. سقف خانهها مسطح بود و از تاقهای ضربی جهت پوشش سقف اتاقها استفاده میشد. راه رسیدن به پشتبام از پلکانی در حیاط مسیر بود و این الگوی شهرسازی در بینالنهرین در ساختمانهای مسکونی آشور نیز سابقه داشت (همان: 105) مصالح مورداستفاده آجر، خشت با ملاط گچ بود که در عهد ساسانی هم استفاده می شد. ممکن است مهمترین کاربرد این مصالح در بنای طاقهای بزرگ بوده باشد که خود مقدمهای جهت طراحی ایوانها و گنبدهای عظیم بوده است. اشکانیان این سنت معماری را که شامل گچبری و استفاده از مصالح خاص بود در کنار طراحی شهرهای مدور با خود به سرزمینهای غربی متصرفات خود بردند.
شهرهای اشکانی و وجه سیاسی آنها
1- مرو : واحه مرو در زبانه جنوبی آسیای مرکزی و در مرزهای قره قوم بین کپت داغ در بخش شمالی کوههای البرز شرقی و رودخانه آمودریا واقعشده است (سیدسجادی، ۱۳۸۳: ۱۳). البته، آنچه با عنوان شهر مرو یا به نقل از کتیبه داریوش اول« مرگوش» نامیده میشود، در جنوب کویر قره قوم واقعشده و جغرافیدانان قدیم آن را مرگیانا نام نهادهاند (پیرنیا، ۱۳۴۴: ۲۶۵۱ و ۲۱۸۸).
اهمیت سیاسی مرو از دوره هخامنشی کاملاً مشهود بوده و در کتیبه بیستون به آن اشاره شده است. در این دوران پهناوری مرو به ۲۰ هکتار میرسید که با یک دیوار از خشت خام محافظت میشد. در دوره اسکندر، محله ای تحت عنوان اسکندریه در حومه مرو ساخته شد که توسط آنتیخوس اول(۲۸۱-۲۶۱ ق. م) مجدداً بازسازی شد و انتوخیم گیانه نام گرفت و دیواری مستحکم جهت جلوگیری از هجوم بیابانگردان در اطراف شهر احداث شد. این شهر به صورت افقی گسترده شده است، زیرا مرو باستانی در سمت واحه واقع شده و در طول تاریخ بارها و بارها جابجا شده است. ارگ قلعه، گیورقلعه، سلطان قلعه، قلعه عبدالله خان، قلعه بایرام علیخان و شهر کنونی مادی در ۳۰ کیلومتری شهر باستانی مرو شاهد این مدعا هستند (نوراللهی، ۱۳۹۴: ۶۱). جدای از قلعه گبری که در بخش مرکزی مرو قرار داشت مناطق دیگری چون: گیلیاکن و چهل برج را هم در برمیگرفت (سیدسجادی، ۱۳۸۳: ۱۴۳).
اصولاً اشکانیان با نگاهی سیاسی- امنیتی به مرو، آن را برگزیدند. بر همان سیاق که هخامنشیان و سلوکیان بدان توجه داشتند. در عصر اشکانی ، مرو به یکی از مهمترین مراکز پارچهبافی و سفالگری تبدیل شد و علاوه بر تاسیس کارگاه های صنعتی، آسیابهایی نیز در شمال شهر همراه با دهها اتاق برای انبار غلات در آن شهر ساخته شد. سایر محلات مرو شامل محله فلزکاران و سفالگران بوده است نیز موسی خورنی از وجود اسقف نشین مرو در میانه قرن 6 میلادی سخن گفته و بر آن است که این شهر از سال 430 تا ۵۸۸ مقر مطران ها بوده است (مارکورات، ۱۳۷۳: ۱۵۴)..احتمالا ساخت دژ عظیم ارگ که مهمترین بخش سیاسی شهر بوده به سده دوم ق. م میرسد و به اذعان گیرشمن، پس از جنگ حران برخی از زندانیان رومی آن را بازسازی کردند. با توجه به اهمیت سیاسی و اقتصادی مرو، اشکانی ها آن را بهصورت دایرهای درآورده تا کمربند دفاعی شهر را ایجاد کنند(گیرشمن، ۱۳۹۰: ۳۴).
2- هاترا (الحضر) : استفاده از نام هترا برای نخستین بار توسط دیوکالیوس وقایعنگار رومی در قرن سوم میلادی و در گزارش لشگرکشی امپراتور تراژان به بینالنهرین ذکر شده است. در متون فارسی و عربی از این شهر با نام «حضر» یاد شده است (حسینی و فلاح مهرجویی، ۱۳۹۵: ۱۴۱ و ۱۶۷). هاترا بعلت وجود نیایشگاه خورشیدی و سایر بناهای وابسته به آن شهر خورشید هم نامیده میشده است. مولف معجم البلدان نوشته «اعراب جزیره به مردم شهر یا ساکنان شهری «حاضر» و به ساکنان بادیه یا بیابان «برو» میگفتند» (حموی، ۱۳۸۳: ۴۰۵).
این که در متون آرامی هاترا بهصورت «هنز» یا «هانزا» بیان شده که به معنی محیط بسته، حصار یا پرچین است، می تواند نشانگر آن باشد که این شهر محصور و حفاظتشده بوده است. هرچند مرزهای طبیعی آن، از شرق رود دجله، غرب رود فرات، کوههای سنجار در شمال و بلندیهای تیسفون در جنوب بودند.
گرچه نویسندگان مسلمان از جغرافیای تاریخی هترا و عظمت این شهر چیزها نوشتهاند، اما اینک خرابه ای است در طرف جنوب غربی موصل (پیرنیا، ۱ ق ۶۴: ۱۶۷). یکی از جغرافیدانان قرن ۵ هـ.ق. هترا را قلعهای در کوهستان تکریت بین دجله و فرات، در کنار رود ثرثار دانسته است (ابن رسته، ۱۳۶۵: ۹۰). یاقوت حموی، نیز، آن را بین موصل و فرات معرفی کرده و نوشته: «تمام خانههای شهر با سنگهای تراشیده ساختهشده و شصت برج بزرگ داشته، در فاصلهی هر برج، نه برج کوچکتر ساختهشده بود و هر برجی کاخ و هر کاخی حمامی داشته است. رود ثرثار که باغها در دو سوی آن بوده، از آن شهر میگذشت. گویند در آنجا کشتیرانی نیز میشده است، لیکن به روزگار ما چیزی از شهر بهجز نقشی از باروی آن و آثاری که نمایشگر بزرگی آن است دیده نمیشود. این شهری طلسم شده بود که هیچکس آن را گشودن یا ویران کردن نتوانست» (حموی، ۱۳۸۳: ۱۹۳).
مالکوم کالج، به نقل از آمیانوس مارسلینوس، تاریخنگار رومی که در سال ۳۶۳ م. از بقایای شهر دیدن کرده است، مینویسد: «هترا از مدتها پیش ویران و متروک مانده است. این شهر، دارای دیواری گرد و ضخیم است و بهواسطهی برج و باروهایی که در فواصل معینی بناشدهاند، استحکام مییافته است و با خندقی عمیق و پهن که شهر را در احاطه دارد، محافظت میشده است. محیط شهر بیش از سه میل است و در بین آن آثار کاخ سلطنتی دیده میشود (کالج، 1391 : ۷۸). همان گونه که طبری نیز در تاریخ الرسل و الملوک مینویسد: «گویند دیوارهای این شهر آنقدر مستحکم و ایمن بودند که ورود به آن شهر بهغیراز دروازه غیرممکن بود» (طبری، ۱۳۷۵: ۵۸۰/۲).
از لحاظ موقیعت مکانی، شهر هاترا در غرب شاهنشاهی اشکانی واقع شده بود و تقریباً در جنوب غربی شهر اربیل امروزی و در کنار رود دجله قرار داشت. موقعیت استراتژیکی شهر و اهمیت سیاسی آن کاملاً مشهود بود، زیرا اگر ساکنان شهر موفق میشدند دشمنان را حتی برای مدت کوتاهی در پشت حصار شهر نگاه دارند، شرایط آب و هوایی خصوصاً دور بودن از رودخانههای در دسترس، دشمن را به دشواری میافکند. رود فرات هم تا شهر هاترا فاصله قابلتوجهی داشت (سرافراز، ۱۳۸۱: ۲۲۰).
ساختار شهر دایرهای بوده و مساحت آن نزدیک به ۲ کیلومتر بود. خندقی عمیق شهر را احاطه کرده و ۱۶۳ برج و تعدادی قلعه در اینسوی خندق ساختهشده بود. این حصار را دو دیوار بلند تشکیل میداد که عرض هرکدام ۳ و ۲. ۵ متر و فاصله بین دو دیوار ۱۲ متر در بخش شمالی بود (محمدی فر، ۱۳۸۷: ۱۸۷). درواقع شهر، در دو دیوار مستحکم مدور هممرکز به شعاع دو کیلومتر که نیم کیلومتر از هم فاصلهدارند، استحکامبخشی شده و بهوسیله خندقی احاطهشده بود. محیط دیوار بیرونی 8 کیلومتر و دیواره داخلی 6 کیلومتر بوده و دیوار دارای چهار دروازه، یازده بارو و برجهای مربع شکل (۱۶۳ برج کوچک و ۲۸ برج بزرگ) بود. در خارج از دیوار اصلی الحضر با فاصله تقریبی ۵۰۰ متر، دیواری کشفشده که مشخص نیست که دیوار خارجی شهر بوده یا نه. در مرکز شهر مجموعهای از دو بنای نمادین را میتوان دید: آتشکده و کاخ. این دو نماد اتحاد سلطنت و مذهب احتمالا در سدههای اول و دوم میلادی ساخته شدند.
موقعیت خاص جغرافیایی هاترا و ارتباط این شهر با شهرهای غربی متصرفات اشکانی تاثیرات هنر و معماری هلنی رومی را کاملاً مشهود کرده است (حاجی زاده، ۱۳۹۶: ۹). و البته، اهمیت سیاسی هاترا تحت تأثیر دو عامل مهم بود: عامل مذهب و عامل اقتصادی-نظامی. ازین رو میتوان دلیل استحکامات بلند، قلعههای متعدد و معابد فراوان آن را دریافت. نخستین اکتشافات در خصوص شهر هاترا در سالهای ۱۹۱۱-۱۹۰۶ میلادی صورت گرفت و اطلاعات مربوط به این محوطهی باستانی توسط تیم باستانشناسان آلمانی انجام شد (210: 2008,Kaizer). نخستین حفاری سازماندهی شده از سال ۱۹۶۵-۱۹۵۰ م. توسط وزارت آثار باستانی عراق با تأکید بر معبد بزرگ هاترا آغاز شد که طی آن، بخشهایی ازجمله: دوازده معبد جدید، مکانهای زیارتی کوچکتر، دروازه شمالی و چندین مقبره و خانه کشف شد. (سفر و مصطفی، ۱۳۷۶: ۷۲). سه معبد کوچک دیگر و دروازههای شمالی و جنوبی و استحکامات متصل به آنها نیز متعاقباً کشف گردید و در سال ۱۹۸۶م. یک رساله دکتری درباره موقعیت منطقهای هترا نوشته شد(10: 2013, Driven). گروه باستانشناسی ایتالیا هم در سالهای۲۰۰۲-۱۹۸۷م. با تأکید بر طرح شهر و گاهشناسی از ساختمانهای مقدس آن، تحقیقاتی انجام و منتشر کرد (27: 2005,Cordera, & Ricciardi). در سال ۲۰۰۹ م. کنفرانسی ، با موضوع «سیاست، مذهب و فرهنگ بین پارتیان و رومیان» برگزار شد؛ هفده مقاله این کنفرانس دربارهی هترا ارائه و نتایج در کتابی با همین نام، در سال ۲۰۱۳ م. گردآوری گشت (10: 2013,Driven).
3- تیسفون: یکی از مهمترین شهرهای اشکانی و ساسانی که رویکرد سیاسی نظامی آن قابلاعتنا است شهر تیسفون میباشد، شهری در حدود 35 کیلومتری جنوب شرقی بغداد فعلی و در کرانه چپ رود دجله. تیسفون همراه با شش شهر کهنِ همجوار به نامهای: وه اردشیر، اَسفابور، وِه آنتیوخ خسرو، بلاشاباد، نونیافاذ و درزنیدان، در دوران اسلامی «مداین» نامیده میشد. استرابو ادعا دارد که هنگام رونق سلوکیه به عنوان کلانشهر آشور، در نزدیکی آن دهکده وسیعی به نام تیسفون وجود داشته که بعدها شاهان پارتی آن را برای اقامتگاه زمستانی خود برگزیدند. (استرابو، ۱۳۸۳: ۳۴۰) حفریات باستانشناسی نیز، توسعه تیسفون را به حدود قرن دوم ق.م نسبت میدهد. یک محقق غربی با قید احتمال میگوید استحکامات تیسفون را پاکر اول پارتی در 38 ق.م بنا کرد و پایتخت شدن رسمی آن در زمان گودرز دوم بود (هوف، ۱۳۶۶: ۱۱) البته نویسندگان مسلمان بنای تیسفون را به پیشدادیان و کیانیان نسبت دادهاند؛ مانند حمزه اصفهانی که مدعی است حدود تیسفون را جمشید تعیین کرد و بر دجله پلی از سنگ و آجر ساخت(اصفهانی، ۱۳۶۷: ۳۳). حمدالله مستوفی هم بنای تیسفون را به تهمورث و اتمام شهر را به جمشید نسبت داده است(مستوفی، ۱۳۸۱: ۴۴)
زمانی که اشکانیان منطقه چپ رود دجله را فتح کردند، باهدف بیاعتبار ساختن سلوکیه، این شهر را که به اردوگاه یونانیان تبدیلشده و ازلحاظ حاصلخیزی و موقعیت بازرگانی و سوقالجیشی بسیار مناسب بود برگزیدند تا پایتختی برتر از سلوکیه به پادارند. آنان تحت تأثیر سنت اجدادی، هنگام ورود به تیسفون بهگونهای دایرهوار اردو زدند و آنگاه به توسعه و تکمیل شهر پرداختند. در نتیجه به شهر شکل دایرهای دادند و حصار دفاعی را دایره وار گرد شهر کشیدند. پس، تیسفون ساختاری نظامی داشته و یک اردوگاه بوده با دایرهای با قطر ۳ کیلومتری و سبک فضای مسکونی آن ترکیبی از سبکهای بینالنهرین قدیم، هلنیستی و پارتی (پاکزاد، ۱۳۹۵: ۱۰۸).
تیسفون در دوره ارد اول اعتبار فراوان یافت و کاخی در آن ساخته شد که اتاقها و تالارهای متعددی داشت و دیوارهای آن را از خشتهای جواهرنشان و با نقشهای گوناگون ساخته بودند. از آن جا که شاهان اشکانی زمستانها را در این شهر میگذراندند، با سرعت گرفتن عظمت و وسعت شاهنشاهی اشکانی، تیسفون نیز رو به آبادانی گذاشت و به علت حاصلخیزی خاک و فراوانی آب، قدمت تاریخی و احداث کاخها، میدانها، بازارها و سایر ابنیه، بر جمعیت آن افزوده شد (بیانی، ۱۳۷۷: ۴۹-۵۳).
عوامل اجتماعی در شهرسازی دوره اشکانی
دولت سلوکی که از سویی در ستیز با دولت نوپای روم بود و از دیگر سو در تضاد با شهرهای خودفرمان خویش، تجزیه تاریخی خویش را زمانی آغاز کرد که شورشهای پیاپی در جوامع ایلی و روستایی شدت یافته و نهایتاً به متلاشی شدن نظام سلوکی انجامید. بدین ترتیب، جامعه ایلی در کنار جوامع روستایی و بخشی از جامعه شهری ایران موفق گردید تا حکومتی ملی را بر پهنه وسیعی از ایران مستقر سازد. حکومتی که با رجوع به سازماندهی هخامنشیان بهسرعت سازمان دودمانی و عشیرتی خود را دگرگون کرده و به آن شکلی کاملاً دولتی بخشید. اشکانیان با بهرهگیری از تجربه سلوکیان موفق گردیدند تا نوعی دولت مرکزی مبتنی بر تفاهم دودمانهای متشکله را شکل بخشند. هماهنگی و همنوایی سه جامعه تحت تسلط این دولت سبب شد تا شاهنشاهی اشکانی حدود شش قرن اقتدار خود را بر گستره ایران بگستراند، بازرگانی را رونق بخشد، روابط کالایی و پولی را ارتقا بخشد و به شهرنشینی و شهرگرایی گرود .
از آن جا که شهر پارتی در ساختار کشورداری اشکانی، مرکز اصلی حیات سیاسی و مکان تصمیمگیریهای دودمانی بود ، میتوانست در سرنوشت شاه بهمنزله مظهر دولت اتخاذ تصمیم کند. لذا حضور همیشگی نمایندگان جوامع ایلی و روستایی در شهر منجر به درهم تنیدگی جوامع ایلی، روستایی و شهری میگردید. پس، شار پارتی محل استقرار طبقاتی بود که طی دوره های هخامنشی تا اشکانی، در حیات اجتماعی شهر ایرانی نقش ایفا می کردند، مانند:
1- اشرافیت دودمانی: شامل خاندان پادشاهی و اشرافیتی که در رأس دودمانهای متشکله جامعه پارتی قرار داشتند. حضور خاندان پادشاهی در این طبقه اجتماعی نشانگر حضور قاطع تفاهم دودمانی و عدم وراثت در سلطنت بود. این اشرافیت که در رأس هرم قدرت قرار داشت نمایندهای از خود را بهعنوان شاه انتخاب میکرد.
2- دیوانسالاران و نظامیان: پیدایش این گروه اجتماعی نشانگر گستردگی روابط دیوانی و حضور نظامی دولت اشکانی بود. شکوفایی و رونق سازمان تولیدی، ارتباطات وسیع با سرزمینهای پیرامونی و سازمان دولتی متمرکز و گاه غیر متمرکز، پایههای اصلی شکلگیری این طبقه اجتماعی بودند. ستیزهای بسیار بر سر دستیابی به قدرت برتر در دولت و یا در مقابله و تهاجم و دفاع با دیگر سرزمینها مبنای شکلگیری طبقه نظامیان بود.
3- مغان و روحانیون: وجود این طبقه در رأس هرم جامعه و نقش آفرینی آن در امور فرهنگی، نشان از حضور مستقیم مذهب در سرنوشت جوامع تحت سلطه اشکانیان بود.
4- اشرافیت دهقانی: حضور دهگانان در شار پارتی نشانگر همان نقشی است که این طبقه در شار پارسی و دولت هخامنشی داشت. مشارکت اشرافیت دهقانی در نظام سیاسی اشکانی، پویش در عرصه بازرگانی و صنعت و حضور در کنار دیوانیان، از ادغام و وحدت اجتماعی کار نشان دارد. اینان بسیاری از زمینداران دولتشهرهای پارتی-هلنی را در برمی گرفتند و با حل شدن در اجتماع هم امنیت اجتماعی مییافتند و هم جایگاه خویش را مستحکم میکردند.
5- بازرگانان و پیشهوران: علاقمندی اشکانیان به بازرگانی بینالمللی و تلاش برای انباشت سرمایه و ارزشافزوده ناشی از آن، سبب گردید تا این طبقه اجتماعی بهگونهای مشخص شکل گیرد. ولی برخلاف آنچه در دولتشهر پارسی- هلنی مرسوم بود، قشر سوداگر خود را با اشرافیت دودمانی درهمآمیخته و تقسیم اجتماعی کار را ناممکن ساخته بود. به ویژه که حکومت اشکانی با تخریب سازمان کالبدی شهرهای سلوکی و ادغام این شهر با محیط اطراف، شهر دایرهای را ایجاد و کانون زیستی جدیدی را برپا داشت که در ساختار آن، همه اقشار ناگزیر به همزیستی بودند.
ظاهراً مهمترین نمودهای ساختار اجتماعی شهرها در دوره اشکانی در قالب مکانهای عمومی چون: بازار، میدانهای اصلی و مراکز تفریحی بوده، اما به علت فقر اطلاعات و عدم وجود آثار متعدد از تمدن اشکانی، این نمودها بسیار محدود میباشند. با این حال، سبک رایج و منحصربهفرد این دوره، را سبک پارتی نامیده اند(فلاح فر، ۱۳۷۹: ۶۳).
یک نمونه از تحول شهری بر مبنای ساختار اجتماعی را در شهر تیسفون می توان مشاهده کرد: به لحاظ ساختار اجتماعی، کلانشهر تیسفون علاوه برداشتن کاخها، خزانه و نهادهای نظامی و سیاسی، مرکز بازرگانی نیز بود و همانند شهر نسا شامل کهن دژ یا اقامتگاه شاهانه، شارستان وسیع با بازار و معابد و غیره، ربض و روستاها و املاک دهقانان بود (هوف، ۱۳۶۶: ۱۲-۱۷) ظاهراً هرم جمعیتی آن را اقوام مختلف، اقلیتهای مذهبی گوناگون و قشرهای اجتماعی متعدد، شامل: شاهزادگان، روحانیان، جنگاوران، دهقانان، هنرمندان و صنعتگران و بالاخره کشاورزان و رعایا کامل میکردند. در این شهر، پایگاه اجتماعی غیر پارتیان به قشر فرودست جامعه محدود نمیشد، بلکه آنان بدون هیچ مانعی به محافل دربار راه مییافتند و میتوانستند بر سیاست دولت اثر بگذارند. (کریستن سن، ۱۳۷۱: ۱۱۹) هم چنین، حضور شخصیتهای برجسته ، مانند ورود فلاسفه یونانی به تیسفون در سال ۵۲۹ م، به رشد فرهنگ و علوم در تیسفون یاری رساند. هم چنانکه حضور و اسکان پیروان ادیان گوناگون در این شهر به تعاملات اجتماعی و فرهنگی کمک می کرد. مانند حضور مانویان و یهودیان و مسیحیان در تیسفون(یارشاطر ۱۳۶۸: ۱/ ۴۹۹)
به عقیده کارشناسان عالیترین جلوههای هنر شاهنشاهی پارتی از طریق آنچه در مرزهای آن مانند هترا، پالمیرا حفظ و نگهداری میشده قابل شناخت میباشد (کالج، ۱۳۶۷: ۱۵۳). هترا، یک سکونتگاه کوچک آشوری با ساکنینی از قبایل آرامی بوده که در قرن سوم ق. م.، به علت قرارگیری در مسیر شاهراههای تجاری، بهعنوان شهری سلوکی رشد کرده و تبدیل به یک مرکز تجاری شد. در دوره پارتی، با روشن شدن نقش آن، بهعنوان حافظ پایتخت پارتی رشد بیشتری نمود. همهی این موارد باعث شد شهر هترا، بهعنوان شهری آشوری، یونانی، پارتی و رومی شناخته شود.
شایان ذکر است که علت توجه به شهر هترا و قرار دادن این شهر در بررسی رویکرد عوامل اجتماعی در شهرسازی دوره اشکانی، وجود کاوشهای متعدد در هاترا و ساختار قابلتوجه آن است. گرچه زمان دقیق شکلگیری هسته اولیه هترا در بیابانهای عراق مشخص نیست؛ اما باستان شناسان با تکیهبر یادبودها و تکه سفالهای زیر دیوار آجری پشت ایوانهای معبد بزرگ، که شبیه نمونههای مکشوف در مراکز آشوری میباشند و همچنین بر اساس مشابهتهای سبکی تزیینات هنری و معماری بهکاررفته در معابد شهر، استدلال میکنند که شهر هترا، از یک روستای آشوری سرچشمه گرفته و سپس به مرکز هلنیستی بزرگتری تبدیلشده است (سفر و مصطفی، ۱۳۷۶: ۳۶۷-۲۶۸) هرچند این نظریه توسط باستانشناسان ایتالیایی رد شده، زیرا بر اساس استدلال ایشان، این شباهت در شکل، به طبیعت منطقهای آنجا برمیگردد (90-81: 2013 Peru zzetto & Ricciardi,؛24: 1998,Ricciardi). سکونت طبقات اجتماعی و دارا بودن ساختار کلی شهری از مؤلفههای مهم اجتماعی در این برآورد است و در هاترا میتوان پلان های اصلی و هسته تشکیلدهنده شهر را ردیابی نمود و تنها به بررسی کاخها ، معابد و تفرجگاههای سلطنتی نپرداخت.
با توجه به موجود نبودن حوضه آبگیر و زمینهای زراعی مناسب دیگری در کویر بیابانی شمال عراق، بهتدریج هترا، مهمترین و مشهورترین مرکز تجمع قبایلی شد که در این کویر بیابانی جای داشته و به مرور زمان، مردم در حوالی آن سکنی گزیدند(سفر و مصطفی، ۱۳۷۶: ۳۱). اما آنچه بیش از سایر موارد در بررسی اجتماعی هترا موردتوجه است اهمیت مذهبی این شهر است، زیرا برپایه پژوهشها ، میتوان دریافت اهمیت هترا در زمان خود در ردیف کعبه بوده باشد (105: 1972,Ahmed). یکی از پژوهندگان معتقد است منطقه محصور هترا برای مردم صحرا یک مکان بی طرف به شمار میآمد و احتمال دارد شهر بهعنوان منطقهای مقدس و محصور شکلگرفته باشد و با شرایط زمانی کارکردهای دیگر آن رشد و بالندگی پیدا کرده باشد (8: 2013,Driven). گروهی دیگر برآنند که هترا دارای جایگاه ویژه مذهبی بود تا آنجا که در شرایط ویژه و بحرانی خصوصاً در هنگام جنگ تمام قبایل عرب را برای دفاع و حراست از بتها و معابد به این شهر میکشانید (سفر و مصطفی، ۱۳۷۶: ۳۲). مجموعه معابد و بتخانهها به نام تمنوس در اینجا شکل گرفت که در رأس معابد، معبد خدای خورشید(شمس) قرار داشت که با دیواری ضخیم محافظت میشد (همان: ۳۷۲). در واقع، همانند برخی شهرهای بینالنهرین که منطقه مخصوص معابد دیده میشود؛ زیگورات یا مجموعه معابد بدون نظم سازمان دهنده بین ساختمانهای منفرد ساخته می شده است (موریس، ۱۳6۸: ۱۷). ممکن است ساختار شهری هترا هم از این سنت منطقهای تأثیر گرفته باشد. بدین رو، شهر هترا دارای دو بخش اصلی میباشد:
الف: تمنوس یا مجموعهای مذهبی با دیواری در اطراف؛
ب: شهر باستانی شکلگرفته در اطراف تمنوس
تمنوس، توسط یک دیوار سنگی همراه با برجهایی احاطهشده و یک دیوار شمالی-جنوبی، آن را به دو فضای نابرابر تقسیم میکند. کاوشها، بیانگر آن است که شهر هترا، احتمالاً در نیمهی دوم قرن اول میلادی اطراف منطقه مقدس توسعه پیدا نموده است (19: 2005,Cordera & Ricciardi).
از نطر چیدمان اجتماعی هم، آرامیها ساکنان اصلی هترا بودند و فرهنگ عمومی شهر تأثیر شدید اعراب بود، اما با نفوذ سلوکیان در منطقه فرهنگ هلنی رواج فراوان پیدا کرد و درنهایت با تسلط اشکانیان بر هترا و گسترش شهر به شیوه شهرسازی پارتی، شکل دایرهای شهر با دیوار محافظ آن شکل گرفت. حصار هترا دارای چهار دروازه بلند در جهات اربعه بود که توسط معابری به تمنوس متصل گشته و ضمن تقسیم شهر به قسمتهای اصلی، چشم اندازهای مناسبی را نیز سبب گشتند. باوجود اینکه پژوهشگرانی، سعی در معرفی هترا بهعنوان شهری رومی و یا بهصورت بینابینی، بین ایران و روم دارند. بااینوجود، واژههای ایرانی، نامهای شخصی عناوین، لباسها، زینتآلات، جنگافزارها و داستانهای پارتی نشان از فرهنگ پذیری قوی هترا از فرهنگ پارتی دارد. همچنین چیدمان شهر، نشانگر اتصالات قوی مذهبی با شهرهای اطراف خود میباشد (105: 1972,Ahmed. )
شاکله کلی هترا، با خصوصیت اغلب شهرهای ایرانی پیش از اسلام که از فرهنگ مردم نشأت میگرفت، سازگاری دارد. در این شهرها، شهر به چهار بخش، به تبعیت از چهار جهت اصلی تقسیم میشد. به همین جهت، شهرهای مزبور چهار دروازه، رو به سوی چهار جهت اصلی داشتند. شهرهای بسیاری ازجمله: نیشابور، همدان، دارابگرد و خور اردشیر، از این دستهاند(سلطان زاده، ۱۳۶۷: ۴۴۷)
عوامل فرهنگی در شهرسازی دوره اشکانی
شاهنشاهی اشکانی بنا به دلایل متعدد ازنظر تاریخنگاران، ثبت دقیق رویکردهای هنری، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی دچار نقص و کمبود شدید است. از همین رو پرداختن به هنر اشکانیان و بررسی تأثیرات متقابل آن بر جوامع همجوار این امپراتوری قدری مشکل مینمایاند. اما در سده ۲۰ میلادی میخائیل راستوفستیج در حفاریهای دورا اوروپوس در سوریه با تطبیق اکتشافاتش با کشفیات منطقه پالمیرا و ایران و قسمتهای شمالی هندوستان در چینههای باستانشناختی سدههای اول میلادی به هنری منحصربهفرد برخورد کرد که از آن با عنوان هنر پارتی یاد شد. یکی از مهمترین مشخصههای این هنر توجه به چهرهنگاری بود که بعدها از طریق جاده شاهی بیزانس به اروپا راه پیدا کرد. نمادهای این سبک هنری در سکههای دوره پارتی و آثار بجا مانده در پالمیرا کاملاً مشهور است (7: 1982,Bakker).استدلال صاحبنظران در خصوص تعلق این سبک هنری به اشکانیان، وجود یافتههای باستانی در منطقه فرات میانی میباشد.زیرا خارج از این منطقه، مدرکی دال بر استفاده در آثار بجای مانده یافت نشده و تنها ایده چهره محوری بهعنوان یک سبک هنری خاص به سرزمینهای همجوار خصوصاً هنر سدههای میانی اروپا راه یافت (329: 1993,Miller).
در بیان عوامل فرهنگی شهرسازی در دوره اشکانی مهمترین مؤلفه را میتوان تأثیر آموزههای مذهبی و قواعد و قوانین جاری در آن دانست. تأثیر آموزههای مذهبی در پیدایش کهنترین شهرها تا حدی بوده است که پارهای از پژوهشگران معتقدند این رویکرد در شهرسازی تبلور کالبدی ایده مسلط در شکلگیری محیطهای زندگی انسانی است (محمدی، ۱۳۷۹: ۹۵). از تحقیقات باستانشناسی میتوان به وجود شهرهایی اشاره کرد که معابد و پرستشگاهها مکانی جهت داد و ستد محصولات اصلی معیشت مردم بوده است. هرچند شکلگیری برخی شهرها در دوره کهن با هسته و محوریت اصلی معیشت مردم بوده و برخی دیگر با محوریت یک آتشکده در مرتفعترین مکان شهر (سلطانزاده، ۱۳۶۷: ۳۵۳).
1-نسا : یکی از بارزترین نمونههای شهرسازی اشکانی با رویکردی فرهنگی- مذهبی، شهر نسا یا مردادکرت میباشد. شهر نسا که در کتاب جغرافیای موسی خورنی از آن یاد شده (مارکوارت، ۱۳۷۳: ۱۵۸) از مهمترین استقرارگاه های آغازین عصر اشکانی است و امروزه در 18 کیلومتری باختر عشق اباد پایتخت جمهوری ترکمنستان واقع شده است. این شهر دارای دو بخش نسای قدیم و نسای جدید بوده که شهر قدیمی به همراه یک دژ در خارج از حصار شهر بوده و به این دژ «مهردادکرت» می گفتند و ظاهرا توسط مهرداد اول اشکانی بنا شده است. دیواره استحکامات بین 20 تا 25 متر ارتفاع و 5 متر ضخامت داشته و نمای آن آجری بوده است. در جریان کشفیات باستانشناسان روس در داخل ارگ قدیم شهر، بخشهایی از بناهای عمومی مانند معبد و یک کاخ و برج معبد و خانه کشف شده که بنای کاخ به صورت مربع و ساختار معبد دایرهای شکل است (هرمان، ۱۳۷۳: ۳۵).
در داخل کاخ تالاری بزرگ بوده با چهار دیوار که روی هرکدام از ۴ دیوار، تزیینات ارزنده ای وجود دارد و در قسمت پایین هر دیوار تعداد ۶ عدد نیم ستون از جنس خشت و سرستونهای سفالی دیده میشود که این دو بخش توسط نوارهایی تزیینی از صفحات بالا جدا شدهاند. بعدها مجسمههای مردانی که شلوارهای گشاد پوشیده و شنلی را بر دوش دارند و همینطور افرادی با پوشاک یونانی به بنا افزوده شده است. ظاهراً این بنا آتشکده بوده و مراسم عمومی در این تالار صورت میگرفته است. شاید هم یک معبد سلطنتی بوده که بر پایه سنتهای پارتیان مراسم مذهبی و ستایش بعضی ایزدان در این جا برگزار می شده است (سیدسجادی، ۱۳۸۳: ۲۸۹).
معبد دیگر شهر نسا که جهت ایزد بانوی دیوسکوری دختر زئوس بنا شده بود، ضمن تاثیرپذیری از هنر یونانی، به دلیل سبک معماری دایرهای شکل و مشابه با نقشه بناهایی از سده نهم و هشتم ق.م در کناره سیردریا یا بنای منتسب به سکاها حرفهای زیادی برای گفتن دارد . این معدب دارای برج بلندی است که باستان شناسان آن را با زیگوراتهای بابلی شبیه میدانند، اما این مقایسه اساس علمی ندارد (نوراللهی، ۱۳۹۴: ۵۹).
بخش دیگر و مهم شهر نسا با کاربری فرهنگی، خانه مربع است، سازه ای به ابعاد ۳۸ در ۳۸ متر که در هریک از اضلاع حیاط آن، ستونهایی مربوط به اوایل سده ۲ ق. م برپا است. برخی پژوهشگران، با استناد به مصالح بهکاررفته و ساختار بنا ، کارایی خانه مربع را خزانه دانسته و برخی کاربرد آن را برگزاری مراسم مذهبی و تشییعجنازه خاندان سلطنتی بیان میکنند. زیرا عمارت دارای اتاقهای متعددی است که پس از قرار دادن لوازم و اشیا مربوطه به هر شاه و یا شاهزاده فوتشده درب اتاق با دیوار مسدود میشده است (فرامکین، ۱۳۷۲: ۲۳۲)
2- سرخ کتل : دومین شهری که با رویکرد فرهنگی در دوره پارتیان بنا شده، شهر سرخ کتل در جوار شاخه اصلی رود جیحون است که مقارن راه کابل به مزار شریف واقعشده است (رایس، ۱۳۷۲: ۱۳۶). در سده ۲۰ م، یک هیات فرانسوی موفق به کشف دو بنای مذهبی در این مکان شد: یک مقبره اصلی بر بالای تپهای شیبدار و دوم مقبره کوچکتری در کف دره (هرمان، ۱۳۷۳: ۸۶). نیز، معبد چهارستونی که مکان ذبح قربانی در آن واقع شده و از سه جهت راهرو داشته و دارای مشخصات معماری و شهرسازی تمدن باکتریا است. بنایی با تالار مربع شکل و مجسمهها و دیوارهای منقوش در آن (محمدی فر، ۱۳۸۷: ۸۶).
در جریان اکتشافات سرخ کتل، پنج پیکره سنگی، مجسمههای گچی، قطعاتی از بنا و مقداری سنگنوشته پیدا شد که با استناد به یکی از سنگنوشتهها، سازنده بنا را کانیشکا پادشاه کوشانی دانسته اند(هرمان، ۱۳۷۳: ۸۶). وجود آرایه ها و آثاری با تم مایه فرهنگی دوگانه یعنی یونانی باکتریایی و یونانی پارتی (گیرشمن، ۱۳۹۰: ۵۴) نشان از غلبه مولفه فرهنگی در معماری و شهرسازی پارتی دارد.
3-هکاتم پلیس یا صددروازه نیز از شهرهایی است که عنصر فرهنگی در ساخت و توسعه آن نقش کلیدی داشته است . تاریخچه ساخت این شهر به دوره سلوکی و احتمالاً هخامنشی بازمیگردد و به نظر میرسد در دهه پایانی قرن سوم ق. م بهعنوان پایتخت مهم اشکانی انتخابشده و به آن شهر شاهی می گفتند (142: 1976,Hansman). ظاهراً حکومت سلوکی برای تحکیم سلطه بر اراضی مفتوحه، بیش از چندین کلنی در کنار قلاع نظامی ایجاد کرد که مشهورترین آنها شهر صددروازه بود. اصولاً شهرکهای پارسی-هلنی بر اساس نزدیکی به راههای اصلی یا قلاع نظامی یا شهرهای قدیمی و با توجه به اهمیت سوقالجیشی مکانیابی می شدند. این شهرکها مرکز عمده تجارت و گسترش روابط صنعتی با روستاهای پیرامونی بودند و از ترکیب قلعه شهر و روستاهای مجاور شکل می گرفتند. هکاتوم پلیس نمونه شهرهای بود که در آنها، عامل تجارت، سبب تبدیل روستاها به شهر شده و هنگامیکه مرکز تجاری رشد یافته و بازاری با توان جذب حداکثری جمعیت بومی در آنها به وجود میآمد، به شهر بزرگتری تبدیل میشدند(موریس، ۱۳۶۸: ۱۱۸).
سرانجام آن که اضمحلال صددروازه ممکن است پس از فتح بینالنهرین و در زمان سلطنت مهرداد دوم اتفاق افتاده باشد. منابع این ادعا میتواند آزمایش رادیوکربن و سکههای بهدستآمده باشد (147: 1976,Hansman). در سال ۱۹۷۱ م چهار پشته در محل هکاتوم پلیس موردمطالعه قرار گرفت که در هر پشته بنایی صلیبیشکل یافت شد. بناهایی در جهت شمال غربی- جنوب شرقی(ملازاده، ۱۳۹۰: ۱۲۷) که در صورت مطالعات بیشتر می توانستند رمزگشای وجود عناصر فرهنگی یا مذهبی در ساخت این شهر مهم باشند.
نتیجهگیری
وسعت شاهنشاهی پارت و وجود تنوع فرهنگی قابلاعتنا در سرزمینهای زیر فرمان اشکانیان، این نتیجه را به دست می دهد که شاید سبک واحدی از معماری و شهرسازی در این دوران نمی توانست به وجود آید. به ویژه استفاده از مصالح و مواد بوم آور در هر نقطهای از قلمروی پهناور اشکانیان، می باید عامل تضاد بوده باشد. لیکن معماران دورۀ اشکانی وارث سنتهای گوناگونی در شهرسازی بودند. چنان که سنتهای کهن شهرسازی در آسیای مرکزی، معماری داخلی فلات ایران و سنتهای یونانی منبعث از سیاست سلوکیان، وارد فضای شهرسازی ایرانی شد. در این دوره تعدادی شهرهای شطرنجی ساخته شد، اما اصلیترین ویژگی شهرسازی اشکانی در ساخت و مرمت شهرهایی چون نسا، مرو، تیسفون، دارابگرد و الحضر مبتنی بر شکل دایرهای شکل شهر بود. چرا که اشکانیان دریافتند که دفاع از شهرهای دایره ای شکل آسانتر است. پس از فتح شهرهای یونانی که طرحی مستطیلی داشتند، با ایجاد حصاری مدور در اطراف شهر، فرم شهرها را تغییر داده و آنها را مدور میکردند. البته، آنها اندیشه ساخت شهرهای مدور را از سازه های مسکونی آشوری گرفتند.
در ابتدای تسلط پارتیان بر متصرفات سلوکی، مسئله مهم وجود پلیس های یونانی و پادگانهای نظامی بود که در مسیرهای کشوری پراکنده بودند. وقتی شاهان پارتی، ایران و میان رودان را گشودند، از هلنیسم و فرهنگ شهرنشینی حمایت کردند، زیرا برهم زدن نظم موجود، مغایر با مقتضیات خردمندانه برپائی شاهنشاهی جهانگستر اشکانی بود. پس از استیلای کامل پارتیان بر نجد ایران و تقویت ارکان سلطنت، وضعیت شهرکهای یونانی تغییر کرد و در اداره این شهرکها، غیر از یونانی زبانها، نمایندگان ساکنان بومی نیز نقش ایفاء کردند. فرم اصلی اداره شهر تغییر کرد و صورتی از الیگارشی مدل اداره شهر شد. سپس و به تدریج ساختار اجتماعی جدیدی در شهرها شکل گرفت.
سردمداران پارتی با حفظ ساختار یا مرمت شهرهای کهن ایرانی و نیز بنیانگزاری شهرهای نوپدید ، سعی در تسهیل ارتباطات درون کشوری نمودند. سپس با یک رویکرد فرهنگی، در حوزه معماری با کمک مصالح بوم آور در شهرسازی و ابداعات هنری چون ساخت: طاق، ایوان، گنبد ، به شاخصه مهم شهر یعنی مولفه فرهنگی توجه نشان دادند. چنان که حتی در هنر گچبری، گوشه چشمی به هنر یونانی و هخامنشی داشتند. و در نهایت آن که، گستردگی قلمروی سیاسی ، تاثیرگذاری سلایق اجتماعی و روشهای فرهنگی در معماری و وجود مولفه های مؤثر در ساخت و سازهای معمارانه و نیز شهرسازی ، به تنوع و بالندگی و دیرپائی سازه های شهری دوران اشکانی کمک زیادی نمود.
فهرست منابع
1) کتابهای فارسی
-ابن رسته، احمد بن عمر (۱۳۶۵). الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، تهران: امیرکبیر.
-اصفهانی، حمزه بن حسن (۱۳۶۷). تاریخ پیامبران و شاهان (تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء). ترجمه جعفر شعار، چاپ دوم، تهران: امیرکبیر.
-باستانی پاریزی، محمدابراهیم (۱۳۶۷). کرمان، شهرهای ایران، به کوشش محمدیوسف کیانی، تهران: جهاد دانشگاهی
-بیانی، شیرین (۱۳۷۷). تیسفون و بغداد درگذر زمان. تهران: جامی
-بیک زاده شکوئی، حسین (۱۳۷۳) دیدگاههای نو در جغرافیای شهری، تهران: سمت
-پاکزاد، جهانشاه (۱۳۹۵). تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران، (از آغاز تا دوران قاجار). تهران: ارمانشهر
-پیرنیا، حسن (۱۳۴۴) ایران باستان. جلد 3، چاپ پنجم، تهران: دنیای کتاب.
------- (۱۳۶۴). تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان. جلد ۱، تهران: خیام.
-جونز، هوراسل (۱۳۸۳). جغرافیای استرابو. ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران: بنیاد موقوفات افشار
- جیمز، موریس (۱۳۶۸). تاریخ شکل شهر تا انقلاب صنعتی. ترجمه راضیه رضازاده، تهران: جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت ایران.
-حموی، یاقوت (۱۳۸۳). معجم البلدان. ترجمه علینقی منزوی، تهران: سازمان میراث فرهنگی. دو جلد
-خدادادیان، اردشیر (۱۳۸۶). تاریخ ایران باستان (اشکانیان). تهران: سخن.
-دوبواز، نیلسون (۱۳۴۲). تاریخ سیاسی پارت. ترجمه علیاصغر حکمت، ، تهران: ابنسینا.
-دیاکانوف، میخائیل میخائیلویچ (۱۳۴۴). اشکانیان. ترجمه کریم کشاورز، تهران: پیام.
-رایس، تامارا تالبوت (۱۳۷۲). هنرهای باستانی آسیای مرکزی تا دوره اسلامی، ترجمه: رقیه بهزادی، تهران: بردار
-رجبی، پرویز (۱۳۸۰). هزارههای گمشده (اشکانیان). ج ۴، تهران: توس.
-سرافراز، علیاکبر و فیروزمندی، بهمن (۱۳۸۱). باستانشناسی و هنر دوران تاریخی ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی. تدوین: حسین محسنی و محمدجعفر سروقدی، تهران: عفاف.
-سفر، فؤاد و مصطفی، محمدعلی (۱۳۷۶). هترا شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و بازسازی آثارمعماری شهر حضر) ترجمه نادر کریمیان سردشتی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور
-سلطانزاده، حسین (۱۳۶۷). مقدمهای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران. تهران: امیرکبیر.
-سید سجادی، صادق (۱۳۸۳). مرور بازسازی جغرافیایی تاریخی یک شهر بر پایه نوشتههای تاریخی و شواهد باستانشناسی. تهران: سازمان میراث فرهنگی.
-طبری، محمدبن جریر(۱۳۷۵). تاریخ طبری(تاریخ الرسل و الملوک).ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۲، تهران: اساطیر
-فرامکین، گرگوار (۱۳۷۲). باستانشناسی در آسیای صغیر، ترجمه صادق ملک شهمیرزادی، تهران: وزارت امور خارجه
-فلاح فر، سعید (۱۳۷۹). فرهنگ واژههای معماری سنتی ایران. تهران: کامیاب.
-کالج، مالکوم (۱۳۶۷). تاریخ اجتماعی پارتیان. ترجمه مسعود رجب نیا، جلد 2، تهران: دنیای کتاب.
------- (۱۳۹۱). اشکانیان (پارتیان). ترجمه مسعود رجب نیا، تهران: هیرمند. چاپ سوم.
-کریستین سن، آرتور (۱۳۷۱). ایران در زمان ساسانیان. ترجمه رشید یاسمی، تهران: ابنسینا.
-گوتشمید، آلفرد، (بیتا). تاریخ ایران و ممالک همجوار، از اسکندر تا انقراض اشکانیان. ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران: شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتاب ایران.
-گیرشمن، رومن (۱۳۳۶). ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه: محمد معین، تهران: علمی و فرهنگی.
-------- (۱۳۷۰). هنر ایران در دوران پارتی و ساسانی. ترجمه بهرام فره وشی، تهران: علمی و فرهنگی. چ سوم.
-مارکوارت، یوزف، (۱۳۷۳) ایرانشهر بر مینای جغرافیای موسی خورنی، ترجمه مریم میراحمدی، تهران: اطلاعات.
-مجتهد زاده، غلامحسن (۱۳۷۷). برنامهریزی شهری در ایران. تهران: دانشگاه پیام نور.
-محمدی فر، یعقوب (۱۳۸۷). باستانشناسی و هنر اشکانی. تهران : سمت
-مستوفی قزوینی، حمدلله (۱۳۸۱). نزهه القلوب. به اهتمام و تصحیح: گای لسترنج، تهران: دنیای کتاب.
-مشکور، محمدجواد (۱۳۵۰). پارتیها یا پهلوانان قدیم (تاریخ سیاسی). ج ۱، تهران: دانشسرای عالی
-هرودت (۱۳۸۰). تواریخ. ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، چاپ دوم، تهران: علمی و فرهنگی.
-هوف، دیتریش (۱۳۶۶). گنبد در معماری ایران. به کوشش محمد یوسف کیانی، تهران: جهاد دانشگاهی.
-یارشاطر، احسان و دیگران (۱۳۶۸). تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی (پژوهش دانشگاه کمبریج). ترجمه: حسن انوشه، جلدسوم، قسمت دوم، تهران: امیرکبیر.
2) مقالات فارسی
-حاجیزاده، کریم و پورکریمی، پرویز (۱۳۹۶) تحلیل فضای کالبدی شهرهای دوره اشکانی، کنفرانس بینالمللی عمران، معماری و شهرسازی ایران معاصر.122-109
-حسینی، اکرم و فلاح مهرجردی، مهسا (۱۳۹۵). بررسی روند شکلگیری ساختار کالبدی، فضایی شهر. مجله پژوهشهای باستانشناسی ایران، شماره ۱۰، دوره ششم، بهار و تابستان: ۱۴۱-۱۶۰
-سلطانی، علی و نامداران، احمدعلی (۱۳۸۹). بررسی تأثیر نیروهای مختلف در شکلگیری فضای شهری، نشریه هویت شهر، سال پنجم، شماره ۷، پاییز و زمستان: ۱۳۰-۱۲۳
-محمدی، محمود (1379) تحلیل نقش متقابل وقف و شهرسازی، برنامهریزی فضایی- کالبدی. راهبردی جدید در توسعه و بهره وری بهینه موقوفات، وقف میراث جاویدان،شماره 30، تابستان : ۱۰۵-۹۴
-ملازاده، کاظم (۱۳۹۰). مطالعه معماری مذهبی دوره ماد و قوام آن تا دوره اشکانی بر اساس دادههای باستانشناسی بهدستآمده از نوشیجان و قومس، پژوهشهای باستانشناسی ایران، دوره اول، شماره ۱: ۱۳۶-۱۲۳
-موسوی، سید احمد (۱۳۷۴). دژ شهرهای گرد ایرانی در عصر اوستا. مجموعه مقالات کنگره معماری و شهرسازی ایران، ارگ بم، کرمان، ج اول، سازمان میراث فرهنگی: ۴۸۷-۴۸۱
-نورالهی، علی (۱۳۹۴) گذری بر معماری و شهرسازی ایران در دوره اشکانی (۲۵۶ ق. م تا ۲۲۴ م). دو فصلنامه دانش مرمت و میراث فرهنگی، سال سوم، شماره 5، بهار و تابستان : ۸۰-۵۵
3) منابع عربی
حمیری، محمدبن عبدالله (۱۹۸۴). الروض المعطار فی خبرالأقطار. بیروت: چاپ احسان عباس.
4) کتابهای انگلیسی
-Dio, cassius, (1955),Dio's Roman History, translated by Earnest cary, Harvard university, VIII
-Driven, L. (2013). Hatra: polities, culture and religion between partian and Rome,collection:N.Y: Orient Etoccidens press.
- Miller, fergusen. (1995). The Roman near east. 31 B.C.A.D. London: Harvard university press
-Rawlinson, George (1873),The sixth Great oriental Monarchy(PARTHIA),,New York,Dodd,Med & Company Publishers.
5) مقالات انگلیسی
-Bakker, H. T.(1982).Iconography of religions, craningen universities institute . pp. 1-15
-Cordera,L.& Ricciardi, R. V. (2005). The Hatra project, A Proposal for the Creation of Database Comprising the Whole of City's Archaeological records, Torino University, pp.17-32
-Hansman, John, (1968), The problem of Quis, journal of the royal Asiatic society.U.K:no 112, pp. 31-41
-Kaizer,T.(2008).The Variety of local Religious Life in the Near East :In: The Hellenistic and Roman Periods, Vol.164, PP 210
-Mashkour,Marjan & Peruzzetto,Alessandra. (2013) Hatra. Animal Remains at Hatra, City of the Sun. First archaeozoological evidence for the Parthian period; Oxford: Archaeo press, pp 81-90
-Tacitus. (1952). The Annals and The History, Translated by Alfred John church and william Jackson, Chicago university press, vol: II
20