بررسی اشعار گروس عبدالملکیان براساس نظریۀ روانشناسی تحلیلی یونگ
محمد دریکوند
1
(
دانشگاه شهید چمران
)
الیاس قادری
2
(
همدان، بلوار بعثت، جنب استانداری، کوچه امینی، پلاک 6
)
الکلمات المفتاحية: روانشناسی تحلیلی, کهنالگو, نقاب, سایه, آنیما, شعر سپید.,
ملخص المقالة :
امروزه به سبب گستردگی مباحث ادبی، منتقدان از زاویههای مختلفی به بررسی در حوزۀ ادبیات میپردازند. یکی از شیوههای نقد اخیر، نقد روانشناسی از دیدگاه روانشناختی تحلیلی یونگ است. در روانشناسی تحلیلی یونگ، روان ناخودآگاه جمعی، در بردارندۀ کهنالگوهایی است که آثار و مفاهیم موروثی آنها در اذهان همۀ مردم به یک شیوه ظهور و بروز میکند؛ لذا پژوهش حاضر که به روش کتابخانهای و با رویکرد تحلیلی ـ توصیفی صورت گرفت در صدد پاسخ به این پرسش اساسی است که با توجه به اشعار گروس عبدالملکیان، آیا امکان برداشت و استنباط کهنالگویی از آنها وجود دارد؟ نگارندگان در فرایند انجام تحقیق ابتدا به بیان مبانی روان ناخودآگاه یونگ پرداختند؛ سپس در شرح مفصلی مقولۀ کهنالگو و انطباق آن با اشعار این شاعر معاصر را در سه اثر رنگهای رفتهی دنیا، سطرها در تاریکی جا عوض میکنند و پذیرفتن مدنظر قرار دادند. در نهایت یافتههای پژوهش نشان داد بیشترین کارکرد و تنوع کهنالگوها در اشعار عبدالملکیان مربوط به سنخهای باستانی نقاب، سایه وآنیما است.