واکاوی مؤلفههای سرّگویی در ادب عرفانی با تکیه بر مثنوی معنوی
زهرا بیاتیانی
1
(
دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دزفول ، دانشگاه آزاد اسلامی، دزفول ، ایران
)
حمید رضا اردستانی رستمی
2
(
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دزفول، دانشگاه آزاد اسلامی، دزفول، ایران
)
فرزانه یوسف قنبری
3
(
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دزفول ، دانشگاه آزاد اسلامی، دزفول ، ایران
)
نصرالله امامی
4
(
استاد دانشگاه شهید چمران اهواز
)
الکلمات المفتاحية: مولانا, زبان عرفان, سرّ گویی, رمز و نماد, مثنوی معنوی.,
ملخص المقالة :
یکی از مهمترین آموزهها و اصول تربیتی مکاتب عرفانی و صوفیه، کتمان اسرار و پاسداشت حریم اسرار مگو است. مولانا با انتخاب تخلص خاموش در غزلیات شمس و با تأکید بر سکوت و خاموشی و دم درکشیدن در پایان هر داستان کوتاه و یا حکایات بلند در مثنوی، نام خود را بهعنوان برجستهترین پاسدار حریم رازهای عرفان ثبت میکند. وسعت دامنۀ تخیّل مولوی و آفاق بینش او که میتواند ازل و ابد را به هم بپیوندد، توانسته از این رهگذر ایماژی به وسعت هستی بیافریند و این مهّم سبب شده است که شعر او به لحاظ تخیّل، رنگ و بو و صبغۀ خاص خود را دارا باشد. در برخی اشعارش فرد در مواجه با شگردهای معمول خیال وی آنچنان در هم پیچیده میشود که بهدشواری میتواند حدّ و حدودی برای فرآیند تخیّل وی تصوّر کند. در این پژوهش نگارندگان، تلاش نمودهاند به شیوۀ توصیفی- تحلیلی و با روش کتابخانهای، زبان عرفان و گرایش به سرّگویی مولانا در آثارش را، شناسایی و معرّفی نمایند. با بررسی اشعار مولانا میتوان نتیجه گرفت که مولانا در آثارش، خودخواسته و آگاهانه از تصریح به احوال باطنی خود امتناع میکند و به همین جهت، در واکنش به این احوال، گاه در برابر این احوال سکوت میکند و گاه آنها را بیاهمیّت بهحساب میآورد؛ و گاه این احوال را در لابهلای سرودهها یا در خلال حکایات بیان میکند.